گرانیگاه ما کجاست؟

گرانیگاه ما کجاست؟

تمام شد! بالاخره پرینتر کارش را تمام می ­کند و با کمک دوستان، نام علم اطلاعات و دانش شناسی” را می چسبانیم پشت در اتاق دانشجویان دکتری. یکی دو روز بعد، ناخواسته شنونده مکالمه هایی می­شوم که از راهروی مشرف به همان اتاق و بعد از تعطیلی کلاس به گوش می­رسد. از بین آنهمه سروصدا (انگار که گروهی از زندانیان را از آلکاتراز آزاد کرده‌اند)، صدایی شنیده ­می­شود که از همه بلندتر است. صاحب صدا، انگار که موجود عجیبی دیده باشد: ((اوه بچه ها اینجارو نیگا کنید! این چه رشته­ ایه؟ علم اطلاعات و دانش شناسی)) (دانش‌شناسی … دانش‌شناسینمی دانم چرا خودم هم هنوز بخش “شناسی” را “نشناسی” تایپ می­ کنم!)، کمی آن طرف­تر، صدایی پر از شیطنت فریاد می­زند که بیا بابا! همون کتابداریه… و راهرو منفجر می‌شود از خنده… .

این هم سناریوی تازه ای است که به نظر می رسد، مسیرش را خودش پیدا می کند، شاید هم نه. ناخواسته ذهنم به عقب بر می­ گردد. کلاس فیزیک و تعیین گرانیگاه [1] اجسام. یادم است معلممان می­گفت که گرانیگاه یک جسم، می‌تواند در بیرون آن هم باشد و مثالهایی هم می­زد. فهمیدن اینکه گرانیگاه یک سیستم کجاست، تا وقتی که آن سیستم جزو دسته ­ای بود که گرانیگاه داخلی داشت، کار ساده­ ای بود و همه می­توانستیم آن را پیدا کنیم. اما، امان از وقتی که گرانیگاه در خارج از جسم بود و پیدا کردن آن سخت می­ شد. روزها گذشت و فهمیدم اگر ذهن انتزاعی و تجسمی قوی داشته باشیم، می ­توانیم خیلی راحت چیزی را که بقیه نمی‌بینند، ببینیم (بخوانید بفهمیم). حالا فکر می کنم رشته ما هم شده از همان مثالها و همان سیستمی است که گرانیگاهش در بیرونش است.

اصلی بیان می­ کنم: گرانیگاه یک رشته خدمت­ مدار، در درونش نیست بلکه بیرون از آن و در قلمرو دیگران است. این سیستم برای پایدار ماندنش، یکی گرانیگاه پایین می خواهد که خوشبختانه فراهم است: گرانیگاه رشته خدمت مدار ما (با هر اسمی) به اندازه کافی پایین است. اینقدر پایین که به هر خواهان و ناخواهان اطلاعات، خدمت می­رساند. البته دیدن این گرانیگاه، کار ساده‌ای نیست و نمی­ توان از هرکس انتظار داشت که آن را ببیند. و دیگری، تکیه­ گاهی که مساحت آن به اندازه کافی بزرگ باشد و هرچه این مساحت بیشتر باشد، ثبات جسم بیشتر است.

نمی­ دانم تکیه­ گاه رشته چقدر می­ خواهد بزرگ شود یا اصلاً چقدر می­تواند بزرگ شود (بجای تکیه­ گاه می ­توانید رشد کمّی رشته را تصور کنید). فرض کنیم به اندازه کافی بزرگ. حالا اصلی از فیزیک به امانت می­گیریم که “هرچه گرانیگاه پایین­تر و مساحت تکیه ­گاه بزرگ­تر باشد، چپه کردن جسم دشوارتر خواهد بود.” یا بهتر بگوییم، به هم زدن تعادل آن سخت­تر است. با این دو اصل ابداعی و امانتی آینده رشته­ ی کتا..علم اط.. (بخوانید هر آنچه که می‌خواهید خوانده شود) با هیچ تکان و حتی زلزله­ ای متزلزل نخواهد شد. اما نقطه تعادل کجاست؟ به عبارت دیگر، مناسبترین جایی که رشته می­تواند روی آن تعادل خود را حفظ کند؟ جایی که مرکز تک تک عناصر تشکیل دهنده سیستم از آن عبور می­ کند. با فرض اینکه عناصر اصلی رشته را محتوا، آموزش­ دهندگان و آموزش­ گیرندگان و سازوکارهای مربوط به هرکدام بدانیم، هر عدم تعادلی (بخوانید بی­ هدفی) در این عناصر (که خودشان سیستمهای فرعی رشته محسوب می­شوند) می­ تواند سبب به هم ریختن تعادل سیستم بزرگتر شوند. پس با این حساب وقتی تکیه ­گاه، در یک نقطه به تعادل نرسد، نمی ­توانیم انتظار داشته باشیم گرانیگاه هم در محل واقعی خودش بماند؛ محل واقعی خودش یعنی خدمت واقعی به خواهان آن، به جامعه!

با این حساب اگر عناصر در هم تنیده این سیستم بدون هدف گذاری دقیق رشد کنند و تنها کمی­ گرایی مدنظر باشد، نمی ­توانند هدف اصلی سیستم را تأمین کنند. در این وضعیت، بی­ تعادلی، سطح اتکای سست و در نهایت گرانیگاه سرگردان می­تواند تهدید کننده سیستم باشد. فارغ از قوانین با ربط و بی ربط عالم فیزیک، نگه مداوم به فلسفه وجودی رشته ­مان و رصد میزان انحرافمان از رسالتهایی که بر مبنای این فلسفه شکل گرفته است، می­ تواند گرانیگاه حقیقی را برایمان بسازد.


1.گرانیگاه یا مرکز ثقل، نقطه مشخصی است که در بسیاری از سیستم ها طوری رفتار می ­کند که گویی همه جرم آن سیستم در آن نقطه متمرکز است (گرانیگاهfa.wikipedia.org/wiki)

سمیه سادات آخشیک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *