ماجرای این هفته از اونجا شروع شد که سایت «چیزمیزا» مقالهای منتشر کرد با عنوان:
«دُژاطلاعات یا کژاطلاعات مساله این است»
ادعاش چی بود؟ که کتابدارها میتونن در جنگ روانی پیروز باشن!
بله، همون کتابدارهایی که تا دیروز بزرگترین نبردشون با دیرکرد سهروزهی جزوه فیزیک ۱ بود، حالا قرار بود با دشمن فرضی مقابله کنن!
فرداش، در کتابخانه جابلقا جلسهی فوقفوقالعاده تشکیل شد.
مدیر با قیافهای شبیه فرماندهی سایبری ناسا گفت:
– همکاران! دشمن به ذهنهامون حمله کرده!
مسئول بخش امانت زمزمه کرد:
– منظورتون اون دانشجوعهست که هر هفته کتاب «روانشناسی جنگ» رو با دیرکرد، پس میاره؟ من نابودش کردم، یعنی جریمهش کردم!
مدیر ادامه داد:
– از امروز باید سطح سواد اطلاعاتی جامعه رو ببریم بالا.
یکی از کارمندها پرسید:
– یعنی باید بگیم مردم شایعه نسازن؟
– دقیقاً! هرکس دروغ گفت، با «دُژاطلاعات» برچسبش میزنیم!
همه ساکت شدن. کسی نفهمید دُژاطلاعات یعنی چی.
مسئول فهرستنویسی گفت:
– من دیشب سه ساعت سرچ کردم. فقط فهمیدم کژاطلاعات ازش کجتره!
در همین حین، دکتر زبانشناسِ همیشهمنتقد، وارد شد و گفت:
– این واژهها اینقدر ناموزونن که ملت فکر میکنن اسم بدافزار جدیدن!
دکتر واژهگستر جواب داد:
– مهم نیست مردم چی فکر کنن، مهم اینه فرهنگستان چی حال کرده بنویسه!
مدیر که حالا خودش رو شبیه سردار سایبری احساس میکرد گفت:
– از فردا هر کتابدار باید دورهی ضدفِیکنیوز ببینه.
مسئول بخش کودک پرسید:
– ببخشید، فِیکنیوز همونه که دُژه یا اون کجه؟
– فرقش تخصصیه، ولی هرچی مشکوک بود، همونه!
فرداش «اتاق عملیات حقیقت» راه افتاد. روی در نوشتن «ورود دُژ و کژ ممنوع!»
مسئول امانت با عینک آفتابی پشت میز نشست و از اعضای کتابخانه میپرسید:
– شما دُژ دارید یا کژ؟
یکی جواب داد:
– من فقط اومدم تمدید کنم تمدنها رو!

در بخش مرجع، دیجیتال سلطنه دستگاهی اختراع کرد به اسم «دُژسنج». گفت هر خبری دروغ باشه، بوق میزنه. ولی وقتی گذاشت روی مقالهی دکتر گزارشنیا، دستگاه بوقش قطع نشد تا وقتی سوخت!
یه آقا اومد گفت:
– دنبال کتاب «هنر جنگ» سانتزو هستم.
مسئول میز امانت گفت:
– ببخشید آقا، ما الان در وضعیت جنگ روانیایم، فعلاً امانت جنگی تعلیق شده!
بعد فرهنگستان بیانیه داد:
«واژههای دُژاطلاعات و کژاطلاعات ممکن است در ابتدا ناآشنا باشند، اما با تکرار جا میافتند؛ مثل دبستان و دبیرستان!»
یکی از کتابدارها زیرش نوشت:
– بله، فقط اون موقع مردم میرفتن دبستان، نه اینکه از دُژستان فرار کنن!
چند روز بعد، کلاس آموزشی برگزار شد: «چگونه با شایعه برخورد کنیم»
استاد پرسید:
– اگه شایعه شنیدید که فردا برق میره، چیکار میکنید؟
یکی گفت:
– سریع میرم نون میخرم و بنزین میزنم!
استاد سرش رو کوبید به دیوار و گفت:
– بله، دقیقاً شما هدف حملهی روانی هستید!
آخر هفته، مدیر گفت:
– از وقتی وارد جنگ روانی شدیم، مراجعان سی درصد کمتر شدن!
یکی جواب داد:
– طبیعیه، مردم از اسم کژاطلاعات میترسن، فکر میکنن ویروسه!
در نهایت تصمیم گرفتن پروژه رو تعطیل کنن تا فرهنگستان یه کلمهی قابلهضمتر پیشنهاد بده، مثلاً «چپخبر» یا «دروغنما»
از اون روز به بعد هر وقت کسی درباره شایعه صحبت می کرد، کتابدارا میگفتن:
– رفیق، لطفاً دُژاطلاعات نگو!
طرف میگفت:
– باشه، فقط اول بگو این که گفتی یعنی چی !
