مُد، مدگرایی و مدیریت

مُد، مدگرایی و مدیریت

چطور می‌توانم به هدف سازمان برسم؟ این احتمالاً پرسشی است که اغلب مدیران در ذهن خود دارند و برای یافتن بهترین پاسخ به آن، فرایندها، منابع و رویکردهای سازمان را تنظیم می‌کنند. ارزیابی‌های سالانه تا اندازه‌ای وضعیت سازمان را برای مدیر مشخص، و زمینه را برای تغییر احتمالی رویه ها و تنظیم سکان برای نزدیک شدن به هدف فراهم می‌کنند. اهمیت این پرسش را به جز مدیران سازمان، گروه‌های دیگری هم می‌دانند. کافی است به عنوان کتاب‌ها، مجله‌ها، سمینارها و کنفرانس‌های مدیریتی که سالانه برگزار می‌شود نگاهی بیندازیم. بخش قابل توجهی از آنها مفاهیم و تکنیک‌هایی را عرضه می‌کنند که نه پیشکسوتان مدیریت کلاسیک در دنیا از آنها آگاه بودند و نه پیشروان این علم در سال‌های آتی آنها را به خاطر می‌آورند! تعجب می‌کنید اگر بگوییم اینها مدهای مدیریتی (Management fads) یا بهتر بگوییم مدهای زودگذر مدیریتی است؟

 


 

مد مدیریتی اصطلاحی است که شاپیرو (Shapiro, 1996) و پس از آن فرنهام (Furnham, 2001) آن را مطرح کردند. این اصطلاح به اشتیاق و استقبال اغراق‌آمیز برای استفاده از مفاهیم، رویکردها و تکنیک های خاص در مدیریت یک سازمان (و در کوتاه مدت) اشاره دارد. از رایج‌ترین مدهای مدیریتی در 5 دهه اخیر می‌توان به این موارد اشاره کرد: مدیریت یک دقیقه‌ای، مدیریت ماتریسی، مدیریت کیفیت فراگیر، مدیریت تیمی و مانند آنها. البته باید به تفاوت دو واژه fad و fashion توجه کرد؛ واژه اول (که مدنظر این نوشته است) به معنای مدهای زودگذر و کم دوام اشاره دارد که اغلب توسط شرکت‌های مشاوره مدیریت و رسانه‌های این حوزه رواج داده می‌شود اما واژه دوم به مدهای بادوام ، با مدت عمر طولانی‌تر و اغلب عملی‌تر مربوط است.

اما چطور می‌توان مدهای مدیریتی را شناخت و آیا پیروی از این مدها خوب است یا خیر؟  

معیارهای دقیقی برای شناسایی یک مد مدیریتی نمی‌توان ارائه کرد. دنیای کلاسیک مدیریت ممکن است با دنیای مد روز وجه تشابه‌هایی داشته باشد یا اینکه با آن متفاوت باشد. با اینحال برخی از بارزترین ویژگی‌های مدهای مدیریتی را می‌توان در این موارد خلاصه کرد:

  • ساده هستند، درک آنها دشوار نیست و به همین دلیل کاربرد محدودی در دنیای واقعی دارند.
  • جذابیت زیادی دارند و دلیل این جذابیت، وعده‌هایی است که به مدیران می‌دهند. وعده‌هایی مانند کارایی بیشتر، مشتریان رضایتمندتر و سوددهی بالاتر.
  • یک سایز را برای همه مناسب می‌دانند. مدهای مدیریتی اغلب برای همه سازمان ها یک تجویز دارند، در حالی که بعید است با استفاده از آن بتوان به یک نتیجه مشخص در همه سازمان ها و در همه جای دنیا رسید.
  • به طور تقریبی اگر در فاصله ۳-۵ سال تعداد مقاله‌های مربوط به یک ایده مدیریتی به طور معنی داری کاهش پیدا کند، آن ایده به احتمال زیاد یک مد مدیریتی است، گرچه با قطعیت نمی‌توان درباره این تاریخ اظهارنظر کرد.
  • مدهای مدیریتی نه تنها از طریق روزنامه‌ها و مجله‌های عامه پسند، بلکه به واسطه پیروی بخش قابل توجهی از پژوهشگران و انتشار در مجله های علمی معتبر نیز رواج می‌یابند.

13 Drاستفاده از مدهای مدیریتی بدون توجه به آسیب‌های آن می‌تواند سازمان را از هدف اصلی خود دور کند. مهمترین آسیب، “تجویز یک راه حل جهانی برای همه سازمان ها است” که تقریباً وجه اشتراک تمام آنها است. چیزی که کمتر در مدهای مدیریتی مورد توجه قرار می‌گیرد، سودمندی و برونداد حاصل از به‌کارگیری یک مد در سازمان است.

احتمالاً با خواندن این متن می پرسید مدهای مدیریتی چه ارزشی دارند؟ ارزش اصلی این مدها در اندیشه و فکری است که برای نخستین بار در یک سازمان مطرح شده و برای یک موقعیت خاص و شناخته شده، موفق بوده است. بنابراین برای پیروی از یک مد مدیریتی، کسب آگاهی از شرایطی که این مد در آن مطرح شده سودمند است. همچنین تحلیل نقادانه فلسفه زیربنایی یک مد، مفاهیم و تکنیک های مورد استفاده در آن نیز به شناخت میزان تناسب آن با یک سازمان خاص کمک می کند.

نکته مهم در مدهای مدیریتی این است که الزاماً استفاده از آنها به خودی خود نمی‌تواند “خوب” یا “بد” باشد. ارزیابی مدیر پیش از استفاده از این مدها می تواند تناسب آن را برای استفاده در سازمان مشخص کند. مدهای مدیریتی را باید با توجه به زمینه‌ای که در آن شکل گرفته و رشد کرده‌اند، بررسی و ارزیابی کرد و به این نتیجه رسیدکه آیا پیروی از آن برازنده و متناسب با یک سازمان‌ است یا خیر؟ شرکت‌های مشاوره مدیریت گرچه می‌توانند در پروژه‌ای کوتاه مدت یک ایده را در سازمان ما اجرا کنند و در نهایت یک گواهی پر زرق و برق در مقابل دستمزدهای کلان طلب کنند، اما به طور حتم برای شناسایی و حل مسأله‌های واقعی که مدیر با آنها سروکار دارد، عملاً کار چندانی از پیش نمی‌برند. طرح این پرسش‌ها می‌تواند به پیروی از یک مد خاص در سازمان کمک کند؛ آیا این سبک/تکنیک/ رویکرد با اهداف سازمان همراستا است؟ آیا به حل مشکلات پیش روی سازمان کمک می‌کند؟ چه تأثیری بر تقویت نقاط مثبت این سازمان خواهد داشت؟ اگر پاسخ قابل قبولی برای این پرسش‌ها پیدا نشود، پیروی از آن مد زودگذر با تردید جدی روبرو است.

Furnham, A. (2001). Life story of a management fad. Financial Times, Oct 5th.

Shapiro, E. (1996). Fad surfing in the boardroom. Oxford: Caplson.

 

دکتر سمیه سادات آخشیک، استادیار گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه خوارزمی،somakhshik@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *