در گفتگو با حیدری نژاد: عطف دقیقاً متعلق به همه کتابداران ایران است

در گفتگو با حیدری نژاد: عطف دقیقاً متعلق به همه کتابداران ایران است

پس از برقراری چند تماس تلفنی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که در ساعتی از یک شب پاییزی از سه نقطه متفاوت بر این کره خاکی، به مدد فناوری و نرم‌افزار Skype اقدام به انجام این مصاحبه کنیم. تجربه شیرین و دل‌چسبی بود و فرصتی مغتنم تا پای صحبت فرهیخته‌ای بنشینیم که با داشتن دانش و شناخت کامل از دنیای مواج رسانه توانست از فضای بیرون رشته به حریم آن وارد شود و با مدیریت چندین نشریه تأثیرگذار و به مدد ید بیضای فناوری در این وادی جریان ساز باشد. کسی که قلمش همواره شیوا و بیانش جذاب بوده و هست … .

 زره‌ساز: با سلام و تشکر بابت فرصتی که برای مصاحبه به ما دادید. لطفاً به اختصار از سابقه ورود خود به عرصه مطبوعاتی حوزه علم اطلاعات و دانش‌شناسی بفرمایید.

خُب حقیقتش این است که من در ابتدا ماهنامه سازمان اسناد و کتابخانه ملی را سردبیری می‌کردم. ماهنامه‌ای که متولی‌اش روابط عمومی سازمان بود و من سردبیرش بودم. چیز خاصی نبود البته. خیلی ابتدایی بود. ولی به اندازه امکانات آن زمان بود. خودشان یک چیزی را منتشر می‌کردند که شبیه بولتن بود و هیچ نشانی از ژورنال نداشت. ولی به‌هر‌حال از مقداری کاغذ صحافی شده تبدیل شد به نشریه‌ای که همه منتظرش بودند.

تقریباً تمام ساختار یک نشریه را داشت. خلاصه در آن‌جا من شروع به نوشتن کردم. یادداشت، گزارش، مصاحبه با مدیران سازمان و آرام‌آرام سعی کردم دیالوگی میان بدنه و مدیران برقرار کنم. همین باعث ایجاد حساسیت میان مدیران و بدنه شد و هر دو گروه سعی می‌کردند نقش خودشان را در مقابل رسانه‌ای که می‌خواست آیینه باشد خوب ایفا کنند. بعد از مدتی که دقیق یادم نیست، یک روز دکتر خسروی که معاون سازمان بودند خبرم کردند. همان زمان ایشان مسئولیتی در انجمن داشتند و بعد حرف زدیم و پیشنهاد سردبیری نشریه انجمن را هم دادند. اولش کمی مردد بودم. نه به دلیل کار. بلکه به دلیل حساسیتی که اصولاً به حوزه قدرت دارم و هم نشینی با افرادی که صاحب قدرت‌اند و می‌خواهند مدام اعمال نفوذ کنند! برای همین در اولین جلسه حرف آخرم را به دکتر خسروی زدم و توضیح دادم که نگاه من به حوزه کتابداری نگاه خودم خواهد بود و ابداً سفارش پذیر نیستم! ایشان هم پذیرفتند و انصافاً در تمام طول همکاری هیچ سفارشی در کار نبود، گفتگو بود، اما سفارش نه. و این‌ها اگر خوب بررسی و تحلیل شود نشان می‌دهد که آن نشریه در آن مقطع چرا موثر بود. البته انجمن قبلش هم چیزی را منتشر می‌کرد که ابداً شبیه نشریه نبود. اگر نشریات کتابداری، به جز نشریات تخصصی بررسی شود فکر می‌کنم از سال 1357 در حوزه عمومی چنین نشریه‌ای که ساختار ژورنالیستی داشته باشد و چهار سال به طور مستمر منتشر شود نداریم. شاید هم اشتباه می‌کنم که حتماً دوستان خواننده اصلاح می‌فرمایند. زمان این کار هم بر می‌گردد به سال 1380 اگر اشتباه نکنم.

زره‌ساز: سؤالی که ممکن است پیش آید آن است که چرا در همین مقطع زمانی به فکر الکترونیکی کردن خبرنامه انجمن نیفتادید؟ آیا در آن زمان این بحث مطرح نبود یا زمینه تحقق آن هنوز فراهم نشده بود؟

اتفاقاً در آن زمان این بحث مطرح بود. خیلی ساده خدمتتان عرض می‌کنم که مهم‌ترین فردی که در آن زمان در گرداندن خبرنامه انجمن حضور موثر داشت آقای دکتر خسروی بود که در همان زمان ریاست انجمن را نیز بر عهده داشتند. اتفاقاً در همان سال‌ مسئولیتم در خبرنامه انجمن، به فکر دیجیتال کردن خبرنامه هم بودیم. اما واقعیت این است که دیگر خیلی زمان نداشتیم و کتابداران به ما خیلی فرصت ندادند! و به دلیل اینکه معتقد بودند کار باید دست خود کتابداران باشد ما از این نشریه جدا شدیم. و بعد هم دیدیم چه به‌روزش آمد! به گمانم مسئولین و مدیران آن زمان انجمن می‌توانند توضیح بدهند از چه رو نشریه‌ای که چهار سال مستمراً منتشر شد و موثر بود در ارتباط با بدنه کتابدارن یک مرتبه به لکنت افتاد و رو به موت رفت! پس از این قضایا و بعد از اینکه خبرنامه انجمن را دوستان گرفتند شاهد بودیم که سالی تنها یک یا دو شماره منتشر می‌شد. در این دوره بود که ارتباط‌ها هم گسسته شد. پس از یک سال که خبرنامه انجمن به صورت نامنظم منتشر می‌شد، هنوز شاهد بودیم که نامه‌های زیادی از شهرستان‌ها برای خبرنامه به دفتر انجمن می‌رسید. نباید فراموش کنید که نوشتن نامه معانی زیادی دارد که جایش اینجا نیست، ولی به طور کلی باید عرض کنم که این نشان می‌داد که در برقراری ارتباط با جامعه هدف و خوانندگان خود موفق بودیم.

خلاصه بحث نشریه دیجیتالی همیشه میان من و دکتر خسروی برقرار بود و ما خیلی به آن فکر کرده بودیم. دلیلم نیز این است که ما خیلی زود و پس از یک وقفه کوتاه، به فکر راه‌اندازی نشریه الکترونیکی شیرازه افتادیم. تاکید می‌کنم که اولین اندیشه جدی و جرقه برای راه‌اندازی نشریه شیرازه در ذهن آقای دکتر خسروی شکل گرفت.

زره‌ساز: در آن دوره، آقای دکتر خسروی چه سمتی در کتابخانه ملی داشتند؟

ایشان در آن زمان معاون کتابخانه ملی بودند. فکرشان را با بنده و یکی دو تن دیگر از دوستان و همفکران مطرح کردند. در نتیجه جلساتی در کتابخانه ملی با مشارکت دوستان کتابدار داخل و خارج از سازمان گذاشتیم. یک طرحی هم من ارائه کردم که طرح ساختار نشریه بود و برخی از دوستانمان در بخش فنی سازمان هم کارهای طراحی و زیرساخت فنی نشریه را انجام دادند. در حقیقت این اندیشه در ذهن آقای دکتر خسروی شکل گرفت و من نیز ادامه کار را باکیفیتی که شما و دوستان دیگر دیدید ادامه دادم و فکر می‌کنم این درست در همان دوره‌ای بود که ما حس کردیم خبرنامه انجمن خیلی پراکنده و باکیفیت پایین منتشر می‌شود و ارتباطات کم شده است. و البته شده بود و ما تصمیم داشتیم دوباره این ارتباط را برقرار کنیم.

زره‌ساز: پیشنهاد عنوان شیرازه برای نشریه از چه کسی بود؟

از دکتر خسروی.

زره‌ساز: در آن زمان چه اهدافی را از انتشار شیرازه دنبال می‌کردید؟

در سال‌هایی که ما خبرنامه انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران را به دست گرفتیم یعنی سال‌های 1380 یا 1381 تازه وب‌نوشت‌ها شکل‌گرفته بودند و هنوز خیلی سایت‌های خبری آنلاین آغاز به کارنکرده بودند. اما در سال‌های 1384 یا 1385 که ما به فکر راه‌اندازی نشریه شیرازه افتادیم ابتدای رونق فعالیت این خبرگزاری‌ها و نشریات الکترونیکی بود و برای جامعه کتابداری هم این موضوع تازگی داشت. ما در آن دوره فکر می‌کردیم که باید به‌هر‌حال زمینه برقراری ارتباط با بدنه کتابداران را فراهم کنیم. نکته دوم این بود که فهمیده بودیم که خیلی از مسائل حوزه کتابداری و اطلاع‌رسانی (یا همان علم اطلاعات و دانش شناسی فعلی) در نشریات تخصصی رشته مطرح نمی‌شوند و درباره آن‌ها هیچ گفتگویی صورت نمی‌پذیرد و به نوعی همیشه پنهان باقی می‌مانند. نکته سوم هم این بود که ما به راه‌اندازی نشریه‌ای فکر کرده بودیم که صرفاً تخصصی عمل نکند و گرفتار مقالات تخصصی خیلی بلند و گاه پیچیده و غیر جذاب نباشد. فکر کردیم باید نشریه‌ای راه‌اندازی کنیم تا بتواند همه جامعه کتابداران ایران را به عبارتی به هم وصل بکند. رسانه‌ای را ایجاد کنیم که در آن کتابداران حرف بزنند، نظر بدهند و چیزی که خیلی برایمان حائز اهمیت بود، این بود که در این نشریه، همه جامعه کتابداری اعم از استاد، دانشجو و کتابدار همه در کنار هم به ارائه دیدگاه‌ها و نظرات خود بپردازند.

زره‌ساز: یادم می‌آید که در آن زمان شیرازه تازه جا افتاده بود و همه عادت کرده بودند مطالبش را بخوانند. اما ناگهان متوقف شد. با توجه به آنکه تمایل داریم در این شماره از شناسه به بررسی معضلات و مشکلات نشریه بپردازیم، اگر اشکالی ندارد و محرمانه نیست دوست داریم دلایل توقف شیرازه را بدانیم؟

باید خدمتتان عرض کنم که راه‌اندازی شیرازه در جمع دو نفره شاید شکل گرفت. اما اینکه چرا شیرازه متوقف شد متأسفانه برمی‌گردد به ساختار سازمان‌های دولتی و نگاه‌هایی که سازمان‌های دولتی به نشریات و رسانه‌های زیرمجموعه خوددارند. این مسئله به هیچ‌وجه مسئله محرمانه‌ای نیست و بسیار هم عیان است. در حقیقت، شیرازه در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران منتشر می‌شد و هزینه آن را این سازمان پرداخت می‌کرد و زیرساخت فنی و کارهای گرافیکی آن توسط کارمندان سازمان مهیا می‌شد. متأسفانه رئیس وقت سازمان یعنی علی‌اکبر اشعری درک و تصور روشنی از این نشریه و روند توسعه آن نداشتند. متأسفانه این دید در مدیران خیلی از سازمان‌ها هنوز وجود دارد. ما تمایل داشتیم شیرازه مستقل باشد و بر روی بیان مسائل و مشکلات حوزه کتابداری متمرکز باشد. برای همین شما می‌بینید که ما خیلی کم در حقیقت از مدیران و مسئولان ارشد سازمان در آن زمان مطلب می‌گذاشتیم. البته شاید خودشان هم خیلی علاقه‌مند نبودند. ولی واضح است که این علاقه وجود داشت که نشریه‌ای که در زیرمجموعه سازمان منتشر می‌شود بیشتر در خدمت آن‌ها!! و نه حوزه کتابداری باشد. این احساس در آن زمان وجود داشت که این نشریه چرا نباید در خدمت اهداف شخصی آن‌ها باشد. وگرنه اگر اهداف مرتبط با کتابداری بود که ما هم همان کار را می‌کردیم و باید حمایت می‌شدیم. با این حال ما در تلاش بودیم تا استقلالمان را حفظ کنیم و مستقل باشیم. در ادامه کار، فکر کنم یک سال، شش شماره منتشر شد. خُب پس از یک سال که نشریه در جامعه کتابداری جایگاهی به دست آورده بود توقع داشتیم که سازمان کمی از ما حمایت بکند. البته این را هم عرض کنم که در طول این زمان دکتر خسروی از سمت معاونت سازمان رفتند و این قضیه با توجه به اینکه دکتر خسروی به عنوان پشتیبان اصلی نشریه بود بر روند انتشار نشریه تأثیر گذاشت. پس از ایشان، آقای دکتر طالب‌ آمدند و مقداری حمایت کردند. ولی نتوانستند آن حمایتی که لازم بود را از ما داشته باشند. در سال دوم من طی نامه‌ای به ایشان پیشنهاد دادم که اگر قرار است شیرازه منتشر بشود نیاز به امکانات خاصی مانند نیروی انسانی دارد. گویا ایشان این موضوع را با رئیس وقت سازمان یعنی علی‌اکبر اشعری در میان گذاشت و مثل اینکه آقای اشعری زیاد علاقه‌مند نبود نشریه شیرازه منتشر بشود. به‌هر‌حال، حمایت نکردند دیگر. این، نظر آن‌ها را معلوم می‌کند. به نظرم می‌آید که درک آقای اشعری و دوستانشان از نشریه یک درک بسیار ساده بود و نمی‌دانستند اگر به شیرازه کمک می‌کردند به طور مستقیم یا غیرمستقیم به خود سازمان اسناد و کتابخانه ملی کمک کرده‌اند و نمی‌دانستند که چنانچه مسائل حوزه کتابداری حل و یا حداقل طرح بشود به حل مسائل این سازمان در حوزه‌های تخصصی کمک شایانی خواهد شد. در این صورت باید پرسید پس ایشان به چه چیزهایی فکر می‌کردند!!؟ لابد خودشان می‌دانند! کماکان بیشتر مدیران در این سرزمین، متأسفانه رسانه را با میکروفن اشتباه می‌گیرند و فکر می‌کنند فقط آن‌ها باید حرف بزنند و یا حق دارند حرف بزنند. اما رسانه آمده است تا این حق حرف زدن را به مخاطبان نیز بدهد! درک بسیاری از مدیران ابتدایی است و از دیالوگ و گفتگوی چالشی واهمه دارند. شاید اگر شیرازه یک مصاحبه که شبیه آگهی‌های تبلیغاتی بود با ایشان انجام می‌داد ایشان هم حمایت می‌کرد. یعنی وقتی متوجه می‌شد که این هم می‌تواند نقش میکروفن را بازی کند!. البته ما بارها و بارها به ایشان پیشنهاد مصاحبه برای شیرازه دادیم ولی نپذیرفتند و علاقه‌ای نشان ندادند. شفاهاً می‌گفتند بله. ولی عملاً تن نمی‌دانند! همان بازی ساده‌ای که دیگر کهنه شده است! و در نهایت هم حمایت نکردند و خیلی آرام شمع شیرازه خاموش شد و به نظرم دلیل اصلی‌اش ناآگاهی، بی‌توجهی و خودشیفتگی و خودبرتربینی یک مدیر فرهنگی است. همان طور که گفتم داستان هنوز بر همین روال است. آقایان پاراف می‌کنند که مثلاً گفتگو بشود بعد در نهان به همکارانشان می‌گویند که نگذارید! بازی کودکانه‌ای ست! اینکه این آقایان نمی‌دانند رسانه چیست را باید بروید از همکاران روابط عمومی سازمان بپرسید که نشریاتی که من سردبیری کرده بودم در زمان علی‌اکبر اشعری چه بلایی سرشان آمد و سازمانی که کارش آرشیو است با نشریه خودش چه کرده است! حقیقتاً موجب حیرت است. قصه تلخ‌تر از آن است که روایت شود. گفتنش هم شرم‌آور است.

زره‌ساز: پس از توقف انتشار نشریه الکترونیکی شیرازه که البته تا سال‌ها آرشیو آن بر روی سایت سازمان کتابخانه و اسناد ملی بود، شما به این فکر افتادید که به صورت مستقل عطف را منتشر کنید. چه شد که این فکر به ذهنتان رسید و به این خودباوری رسیدید که می‌توان به صورت مستقل یک نشریه الکترونیکی را در این حوزه راه‌اندازی و اداره کرد؟

ببینید به‌هر‌حال من جزء کسانی بودم که از روز اول که سردبیری خبرنامه انجمن را بر عهده گرفتم بر این باور بودم که جامعه کتابداری پر از خبر و پر از وقایع گوناگون است و فکر می‌کردم فقط باید یک راهی باشد که این اطلاعات به خوبی پردازش و منتشر شود. یک زمانی در خبرنامه و بعد در شیرازه و بعد از آن هم باورم بود که به‌هر‌حال اخبار بسیار زیادی وجود دارد و این حوزه پتانسیل بسیار زیادی دارد و حوزه‌ای که کارش با دانش و اطلاعات است نمی‌تواند حوزه بی‌خبری باشد. من همیشه به دوستان می‌گفتم اینکه ما نگران دریافت خبر هستیم بدان معنا نیست که خبری وجود ندارد. این یک اصل است که در همه حوزه‌ها و در همه جای هستی اخبار جدید در حال به وجود آمدن است و در عمل این اعتقاد را داشتم. من شش ماه پس از توقف فعالیت انتشار نشریه الکترونیکی شیرازه، دامِین عطف را ثبت کردم. ولی تا انتشار شماره اول آن یک سال طول کشید. فکر می‌کنم نشریه‌ای در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی می‌تواند تأثیرگذار باشد و ایجاد دیالوگ بکند و زمینه گفتگو با بدنه کتابداران را فراهم کند که مستقل باشد.

زره‌ساز: پیشنهاد عنوان عطف از چه کسی بود؟

از خودم بود.

زره‌ساز: آیا این نگرانی را نداشتید که با توجه به اینکه عطف وابستگی خاصی به یک سازمان و یک نهاد خاص مانند سازمان اسناد و کتابخانه ملی یا انجمن کتابداری را ندارد ممکن است اعضای جامعه علمی کتابداری با شما همکاری نکنند؟ و یا در دوره‌ای که همه برای ارتقاء یا مسائل مختلفی که عمدتاً مورد دغدغه است، فعالیت می‌کنند این حمایت را از دست بدهید؟

خُب ما به همه این موارد فکر می‌کردیم و مهم این بود که می‌دانستم که این کار، کاری نیست که کسی بتواند به تنهایی انجام بدهد. ولی خیلی صمیمانه و خیلی شفاف خدمت شما عرض می‌کنم که با توجه به این مصراع بسیار زیبای حضرت فردوسی که “یک مرد جنگی به از صد هزار” در حقیقت فکر کرده بودم ما یک سری مرزهایی داریم با برخی از متخصصان، اساتید و اعضای هیئت‌علمی این حوزه و از همان اول سعی کردم که به دوستانی که فکر می‌کردم در این حوزه توانایی دارند و از همه مهم‌تر عشق دارند، دلسوزند و حاضرند بی چشمداشت قلم بزنند و فعالیت بکنند رو بیندازم. با بسیاری از دوستانی که مشورت شد پذیرفتند و از همان ابتدا با ما بودند و هم اکنون هم هستند. ما تمام توانمان در عطف را بر روی همان افرادی گذاشتیم که کم و بیش همه آن‌ها را می‌شناسند و با تکیه بر توانایی همین دوستان در حقیقت من به انتشار عطف اقدام کردم. وگرنه یک نفری نه امکان داشت و نه امکان دارد. به‌هر‌حال، یک ترفندهایی هم وجود دارد. در صحنه آنلاین شما شاید یک نفر باشید. ولی اگر کمی باتجربه عمل کنید شاید بتوانید کار پنج نفر را خیلی راحت انجام دهید. یعنی کاری بکنید که به تولید محتوایی بینجامد که شاید پنج نفر در صحنه نشریات کاغذی بتوانند به آن بپردازند. ولی به‌هر‌حال، من سعی کردم که با دوستانی که در این زمینه دست به قلم هستند همیشه هم‌فکری داشته باشم و از بابت هم‌نشینی با آن‌ها کماکان خرسندم.

زره‌ساز: در رابطه با افراد ثابتی که در عطف قلم می‌زنند و یا در تأسیس آن نقش داشتند صحبت کردید و ویژگی‌هایشان را برشمردید. به نظرم می‌رسد که این افراد واقعاً افراد برجسته‌ای هستند از لحاظ خصوصیاتی که فرمودید. گاهی از اطراف و اکناف شنیده می‌شود که این افراد ثابت را با عنوان حلقه عطف می‌نامند. البته این حلقه، حلقه میمون و بابرکتی است و هر حلقه‌ای الزاماً بار منفی ندارد. حالا اینجا وقتی صحبت از حلقه عطف می‌شود منظور یک عده از افرادی هستند که فارغ از همه امتیازخواهی‌ها و ارتقاءجویی‌ها در تلاش هستند تا یک سری مطالبی را تولید کنند که برای عموم کتابداران و دانشجویان مورد استفاده باشد. می‌خواستم نقشتان را در تشکیل این حلقه بدانم و فکر می‌کنید تا چه میزان توانسته‌اید در این مدت این حلقه را گسترش بدهید؟

حلقه عطف یک حلقه‌ای از دوستان علاقه‌مند به مسائل حوزه کتابداری است که همه آن‌ها هم کتابدارند و غیرکتابدارترینشان من هستم. خوب ما با این افراد شروع کردیم. ولی اگر منظورتان این است که در این مدت بر تعداد این آدم‌ها اضافه شده است یا نه باید عرض کنم که خیر، اضافه نشده یعنی ما کماکان در تصمیم‌گیری‌هایی که در مورد عطف داریم با همین افراد حلقه عطف مشورت می‌کنیم.

زره‌ساز: شاید لازم است واضح‌تر پرسشم را مطرح کنم. آیا جزء رسالت‌های خودتان می‌دانید که با میدان دادن به استعدادهای جدید در این نشریه، چند فرد دیگر همانند آقای دکتر منصوریان، دکتر حاجی زین‌العابدینی و یا آقای علیمحمدی به جامعه علم اطلاعات و دانش شناسی معرفی کنید؟ آیا شناسایی و پرورش استعدادهای جدید در این حوزه که توانایی تجزیه و تحلیل و نگارش وقایع رشته در نشریه را داشته باشند جزء اهدافتان هست؟

بله. به‌هر‌حال در همین حلقه و تیمی که فعالیت می‌کنیم بعضی افراد هستند که در ابتدا حضورشان خیلی کم رنگ بوده والان پر رنگ شده است. برعکسش هم صادق هست. عطف یک حلقه است؛ ولی نه یک حلقه بسته. اسمش فقط حلقه است و کارکردش اصلاً کارکرد حلقه نیست. هر کسی از هر جای ایران پیشنهاد خوبی داشته باشد ما می‌پذیریم. اگر علاقه‌مند باشد در جلسات ما شرکت کند یا یک فکر جدید ارائه دهد می‌پذیریم. در ارتباط‌های ایمیلی خودم که با دوستان دارم حالا چه کسانی که مطلب می‌نویسند، چه پیشنهاد می‌دهند خیلی دوستانه حرف می‌زنیم و اصلاً کسی را غریبه حساب نمی‌کنیم. تأکید می‌کنم که عطف نه متعلق به جلال حیدری نژاد است و نه متعلق به دوستانی که در عطف هستند. این نکته‌ای است که خیلی علاقه دارم که کتابداران از آن مطلع بشوند. عطف دقیقاً متعلق به همه کتابداران ایران است. این شعار عطف است. ولی عطف به همان اندازه متعلق به کتابداران ایران است که خودشان می‌خواهند! ما نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم لطفاً شما بیاید این کمک را به ما بکنید و یا شما بیاید با ما همکاری بکنید. آن‌ها به اندازه‌ای که خودشان حرف نو دارند می‌توانند در عطف و تصمیم‌گیری‌های مرتبط با آن موثر باشند. عطف شاید این فضا را باز کرده باشد که همه حرفشان را بزنند. ما تلاش کردیم که سو گیری خاصی نداشته باشیم. البته به این معنی نیست که عطف سو گیری ابداً ندارد! اتفاقاً دارد. ولی اگر کسی هم بیاید و بر خلاف نظرات گردانندگان عطف حرفی بزند یا مطلبی بنویسد و برای ما ارسال بکند ما هیچ مشکلی نداریم. اگر بخواهم سؤال شما را مشخصاً پاسخ بدهم باید بگویم بله ما در فکر این هم هستیم که جوانانی که مستعدند و البته علاقه داشته باشند را مد نظر داشته باشیم. واقعیت آن است که مطبوعات صحنه خیلی جذابی است و خیلی‌ها دوست دارند وارد این عرصه شوند. ولی وارد شدن به این عرصه یک مسئله است و ادامه دادن و صحیح و سالم ادامه دادن هم یک مسئله دیگر است. بعضی وقت‌ها برخی جوان ترها شاید فکر می‌کنند که با یک نشریه می‌توانند یک جایگاهی برای مطرح‌شدن خودشان دست و پا کنند. خوب این هم یکی از نیت‌هایی است که وجود دارد. ولی واقعیتش این است که در این شرایط نمی‌توان این نوع نیت‌ها را پذیرفت. ولی خُب در برخی موقعیت‌ها فکر و طرح خوبی مطرح می‌شود و ما می‌پذیریم.

زره‌ساز: من چون با شما کارکردم ویژگی‌های شخصیتی شما را خوب می‌شناسم. می‌دانم که در برخی موارد خودتان ایده به نویسنده می‌دهید و حتی هدایت می‌کنید. اما با توجه به رویکردتان مبنی بر میدان دادن به همه گاه احساس می‌شود که برخی مسائل مانند بحث کنترل کیفی محتوا تحت تأثیر قرار گرفته است. حتی رویکرد انتشار شماره‌ای عطف به انتشار مقاله‌ای تبدیل شده است که احتمالاً به این دلیل است که مطالب واصله به نشریه هرچه سریع‌تر منتشر شوند. البته به نظر خودم این اقدام جزء خلاقیت‌هایی بود که نشریه عطف به کار گرفت. اما فکر نمی‌کنید همین موضوع باعث شده است تا از کیفیت آثار منتشرشده در عطف کاسته شود؟

به نظرم بالا و پایین رفتن کیفیت مطالب در عطف در دست خود نویسندگان است؛ چه نویسندگان ثابت و چه نویسندگانی که هر از گاهی با عطف همراه می‌شوند. ببینید هر سبک و سیاق به‌هر‌حال یک سری مسائل و موارد خودش را دارد. انتشار شماره‌ای خواسته خود من بوده و هست و دوستان هم با آن موافقند. ولی واقعیتش آن است که ما توان کافی را برای این کار نداشتیم. چون بعد از هر دو ماه فشار بسیار زیادی بر روی همه ما می‌آمد. مخصوصاً کسانی که در بخش فنی هستند. خیلی به آن‌ها فشار می‌آمد. برخی اوقات همه مطالب ما آماده بود. ولی برای دو یا سه هفته انتشار آن به تأخیر می‌افتاد. آن هم به دلیل آنکه ما نمی‌توانستیم مطالب را آپلود کنیم. اگر شرایط استانداردی داشتیم یعنی امکانات داشتیم و حمایت می‌شدیم شاید به همان سبک ادامه می‌دادیم.

زره‌ساز: به نظر شما به عنوان سردبیر عطف، آیا این نشریه خود در تولید محتوا جریان ساز است یا تحت تأثیر جریانات موجود در رشته و حرفه قرار دارد؟ البته ممکن است بگویید هر دو. ولی سنگینی کفه را به کدام سو می‌دانید؟ به نظر می‌رسد در مصاحبه‌های نشریه تا حدودی جریان سازی وجود دارد. ولی برای محتوا آیا برای مثال شما بحث سفارش مطالب و مقالات را هم در دستور کاردارید؟

ببینید، توانایی در عطف یک امر سیال است و باعث تأسف و تأثر است که توانایی‌های ما در عطف بالا و پایین می‌شود. نه به خاطر خودمان بلکه به خاطر اینکه هیچ حمایتی نه حمایت معنوی و نه حمایت مادی از ما نمی‌شود. خیلی صمیمانه باید بگویم که کسانی که در عطف کار می‌کنند به جز خودم واقعاً تلاش‌های عجیب و غریبی انجام می‌دهند، آن هم بدون هیچ چشمداشتی. ما در هر زمانی که توانش را داشتیم جریان ساز هم بوده‌ایم؛ چه در نظرسنجی‌ها، چه در گفتگوها، چه در گزارش‌های دسته‌جمعی و چه حتی در یادداشت‌هایی که بعضاً سفارش داده شده است. در حقیقت ما بر اساس مسائلی که جامعه کتابداری ایران دارد با دوستانمان صحبت می‌کنیم و بر اساس اولویتها سعی می‌کنیم به تهیه و ارائه محتوا بپردازیم. البته این امر در نوسان است و من هیچ نظری ندارم که ما تولیدکننده جریانیم یا تحت تأثیر جریان. ولی بله همان طور که شما گفتید طبیعتاً هر دوی آن‌ها مطرح است. ولی جهت سنگینی هر کدام متأثر از توانایی خودمان است. به محض اینکه ضعیف می‌شویم متأثر از جریان می‌شویم و با افزایش توانایی‌هایمان جریان ساز هم می‌توانیم باشیم. فکر هم نمی‌کنم نشریه‌ای در کتابداری ایران به اندازه عطف تولید پرسش و چالش کرده باشد. نمی‌دانم. شاید هم من اشتباه می‌کنم!

بگلو: با تمام تفاصیلی که در مورد عطف گفتید پرسش من این است که این همه اشتیاق برای عطف برای چیست؟ واقعاً چیزی غیر از عشق است که شما و دست‌اندرکاران این نشریه را به انجام این کار وامی‌دارد؟

این را می‌خواهم به شما بگویم که من کتابدار نیستم و اگر هم بگویم خیلی عاشقانه به این حوزه نگاه می‌کنم دروغ گفته‌ام. پس بهتر است خیلی شفاف باهم حرف بزنیم. من به حوزه کتابداری به عنوان یک حوزه فرهنگی که سر و کارش با کتاب، اطلاعات و دانش است نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که هر موقع این حوزه قدرتمند شود در توسعه انسانی جامعه تأثیر دارد و از آنجایی که روند تغییر و تحول جامعه برایم اهمیت دارد کتابداری هم برایم مهم می‌شود و من به این معنی و از این دریچه و از این زاویه به کتابداری نگاه می‌کنم. وگرنه عشقی وجود ندارد! لازم هم نیست وجود داشته باشد. البته منظور شما را می‌فهمم و فکر می‌کنم شما هم منظور من را درک می‌کنید. من در حقیقت چیزی به جز یک حس خوب از پس درانداختن پرسش و تولد گفتگو و آمدن روشنی نمی‌خواهم. نه عطف، نه شیرازه و نه هر رسانه دیگری که باشد به حال شخص من فرقی نمی‌کند. مگر آنکه بدانم که می‌توانم تأثیرگذار باشم. این را هم باید اضافه کنم که در این حوزه انرژی‌های زیادی وجود دارد؛ چون این حوزه، حوزه بسیار جوانی است. آن‌قدر انرژی، آن‌قدر استعداد، آن‌قدر پتانسیل می‌بینم که بعضی وقت‌ها حیفم می‌آید این انرژی‌ها تلف شوند. یعنی در حقیقت متأسف می‌شوم که این انرژی‌ها آن بازدهی‌ای که باید داشته باشند را ندارند و به نتایجی که باید برسند، نمی‌رسند. به نظرم خودشان هم اصلاً مقصر نیستند و در حقیقت آن‌هایی که حکم هدایت‌گر را در این رشته دارند باید کاری کنند که این انرژی روی ریل بی افتد. من اگر از کلمه عاشقانه دوری می‌کنم فقط به خاطر این‌ که فکر می‌کنم کمی تکراری است. ولی واقعاً این اقدامات هیچ منفعت شخصی برای من و سایر دوستانم ندارد؛ هیچ کس به ما حقوق پرداخت نمی‌کند، کسی از ما تشکر نمی‌کند و البته ما منتظر تشکر دیگران هم اصلاً نیستیم. همین که عطف خوانده می‌شود و بازدیدهای فراوانی دارد و باعث شده در حقیقت دیالوگی در این حوزه بین کتابداران اتفاق بیفتد این خودش بهترین انگیزه برای من و دوستانم است. ما نمی‌خواهیم کسی از ما تعریف و تمجید کند. اصلاً احتیاجی نداریم. عطف جایی است که تلاش می‌کند پرسش‌ها و مسائل را عریان مطرح کند. حالا بعضی‌ها خوششان نمی‌آید به خودشان ربط دارد. قرن‌ها پیچیده گویی و چندپهلو حرف زدن ما را به کجا رسانده است؟ در این مملکت همه می‌خواهند رفتار و گفتارشان جوری باشد که در نهایت ” مسلمانش به زمزم شوید و هندو بسوزاند” و خبر ندارند که این داستان برای هفت‌صد سال پیش است و در جهان شیشه‌ای که هر روز از آن ابهام‌زدایی بیشتر صورت می‌گیرد این کارها میان عقلا خریدار ندارد! آنان که همه چیز را مبهم و چندپهلو می‌خواهند حتماً ریگی در کفش دارند وگرنه چه چیز جذاب‌تر از حقیقت عریان است؟ گرچه می‌دانم شاید هیچ‌کدام از ما تاب حقیقت عریان را نداشته باشیم. پذیرش حقیقت عریان یک فرایند است که نسبت تام و تمام با میزان آگاهی و شناخت شعور حاکم بر هستی دارد. به‌هر‌حال ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم شفاف باشیم، همین!

بگلو: توانمندی‌ها و ویژگی‌های شخصیتی و معرفتی آقای حیدری نژاد تا چه میزان بر روی عطف تاثیر گذاشته است؟ و این ویژگی‌ها کدام‌اند؟

پاسخ دادن به این سؤالتان برای من بسیار دشوار است. یعنی بهتر است این را از من نپرسید. دیگران باید داوری کنند. گرچه من در خودم ویژگی خاصی نمی‌بینم و این را از سر تواضع نیز نمی‌گویم که اصلاً باورش ندارم. همه‌ی متواضعان تاریخ گرفتار یک خودستایی پنهان بوده‌اند! هنوز هم هستند. به قول نیچه تواضع دروغ وارونه است! من در جواب سؤال شما فقط می‌توانم امیدواری‌های خودم را بگویم. می‌توانم بگویم که ما به غیر از سعی و تلاش، کاری نمی‌توانیم بکنیم. من سعی می‌کنم این نشریه قائم به یک فرد نباشد. تنها متکی به جلال حیدری نژاد نباشد که نیست! ولی من نمی‌دانم، یعنی این من نیستم که بگویم که آیا بدون من این نشریه ادامه پیدا می‌کند یا نه؟ این را باید دوستان دیگر بگویند. ولی من خدمتتان عرض کنم که اگر همین فردا بدانم که یک فردی، یک تیمی مسئولیت من را می‌پذیرد، من این کار را می‌سپارم به آن دوستان. نمی‌گویم نیست. شاید هست، ولی وقت ندارند. شاید هست، ولی گرفتاری‌های علمی، شخصی و اجتماعی نمی‌گذارد. بدون هیچ تواضع و پرده‌پوشی به شما می‌گویم و به دوستان خودم هم اعلام کرده‌ام که به‌هر‌حال کمی خسته هستم. ولی اگر هر موقع کسی بیاید مسئولیت عطف را بپذیرد، قطعاً بعد از یک سال، من با یک طرح و شیوه جدید خواهم آمد و کارهای جدیدی خواهم کرد. ولی شاید هم با همین عطف، جلو برویم و آن کارهای جدید در همین عطف صورت بگیرد و این نکته به معنی این نیست که در حقیقت من حتماً ارتباطم را با عطف کم کنم و بعد بروم یک کار دیگری بکنم. ولی اینکه در حقیقت این نشریه واقعاً به من متصل است یا نه، من نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم این‌گونه باشد. چون کار بسیار دشواری نیست. حداقل این کاری که فعلاً ما انجام می‌دهیم. هر کدام از دوستان اگر کمی وقت بگذارند می‌توانند این کار را انجام بدهند. در حقیقت این یک نقطه‌ضعف است که نشریه‌ای وابسته به یک فرد باشد. امیدوارم عطف این‌چنین ضعفی نداشته باشد و اگر داشته باشد به وقتش بتوان آن را ترمیم کرد. نمی‌دانم کی؟ شاید دو ماه دیگر، شش ماه دیگر و یا یک سال دیگر. شاید این اتفاق برای جلال حیدری نژاد هم بیفتد. امیدوارم در آن لحظه دوستان بتوانند بقیه راه را بروند که مطمئنم می‌توانند. هم از من تواناتر هستند و هم باتجربه‌تر و هم داناتر.

نکته‌ای را هم به شما بگویم و آن این است که آن کسی که در حوزه رسانه کار می‌کند باید بر روی موضوعات مختلف مرتبط باخبر و حوزه تاثیرگذاریش آشنا و بدان احاطه داشته باشد. ولی عطف اصلاً در حوزه خبر کار نمی‌کند چون اصلاً توانایی این کار و امکاناتش را ندارد. در این حوزه بسیار ضعیف بوده‌ایم. از ابتدا هم وقتی بیانیه کوتاه قسمت درباره عطف را نوشتیم، این نشریه را صرفاً یک نشریه تحلیلی و توصیفی معرفی کردیم. یعنی تمام همت و تلاشمان روی تحلیل و تفسیر بنا شده است. منتهی ما از ابتدا می‌دانستیم که خبر گرفتن و خبر رساندن کار دشواری است. اگر موشکافی می‌کردیم شاید یک مقداری از خبرها را می‌توانستیم منعکس کنیم. نمی‌گویم الان هم نمی‌توانیم. ولی واقعاً نیروی انسانی لازم را در اختیار نداریم. وگرنه می‌دانیم که باید چه کنیم. این را من باید به شما بگویم که هنوز در حوزه خبر هیچ رسانه‌ای در کتابداری ایران وجود ندارد که خبر را به صورت حرفه‌ای پوشش بدهد. خبرها اگر هم پوشش داده می‌شوند بسیار خام پوشش داده می‌شوند. در حقیقت هیچ پردازشی بر روی خبرها شکل نمی‌گیرد و از این نظر کتابداران ایران کماکان هیچ نشریه حرفه‌ای و تخصصی‌ای ندارند.

به‌هر‌حال، هر کسی که می‌آید در این حوزه مسئولیتی را می‌پذیرد باید زیرک باشد. هم زمان را خوب بشناسد، هم باید مخاطب‌شناس خوبی باشد و هم باید راه‌های صید و تکثیر خبر را بداند. خودش هم باید خیلی آدم نکته‌سنجی باشد. چون هر لحظه و هر روز در جامعه اتفاق‌هایی می‌افتد. این که کدام مسئله، مسئله اصلی است و کدام مسئله می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و اینکه مسئله مخاطب چه هست؛ تشخیص همه این‌ها نیاز به آگاهی و تجربه دارد. بعضی اوقات یک مسئله‌ای به وجود می‌آید که همه ما ساده از کنارش می‌گذریم. در صورتی که ممکن است آن مسئله اصلاً ساده نباشد و یک تحلیل قوی می‌تواند نشان بدهد که یک مسئله به ظاهر ساده چه نتیجه‌گیری‌هایی می‌تواند داشته باشد. پس هر فردی که بخواهد در این حوزه کار کند به نظرم باید جامعه‌شناس، روانشناس و نکته‌سنج باشد. البته می‌تواند هم نباشد! من نظر خودم را می‌گویم. در حقیقت، رسانه باید جاهایی را رصد کند که آدم‌های عادی نمی‌توانند و یا بدان توجهی ندارند. باید اهدافی در ذهن داشته باشد و برای مهندسی افکار عمومی برنامه‌های مناسبی طراحی کند تا بتواند تأثیرگذار باشد. به‌هر‌حال، برای تأثیرگذاری باید مجموعه‌ای از عوامل را در نظر گرفت که من به چندتای آن‌ها اشاره کردم. اما بحث درباره همه آن‌ها نیاز به یک فرصت طولانی‌تری دارد.

بگلو: حال می‌خواهم یک پرسش کلی‌تری از شما داشته باشم که شاید جایگاه طرح آن در آغاز بحث بود. به نظر شما جایگاه و نقش رسانه‌ مانند یک نشریه الکترونیکی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی چیست؟

خواستم این را به شما بگویم که اگر می‌بینید که مثلاً در جامعه علم اطلاعات و دانش شناسی، رسانه‌ها به‌هر‌حال ضعیف هستند؛ من و شما نمی‌توانیم برویم از یک دانشجوی سال اول دوره کارشناسی این توقع را داشته باشیم که بفهمد رسانه چیست و یا مثلاً چه کارکردی دارد یا توقع داشته باشیم که یک رسانه راه‌اندازی کند. متأسفانه باید بگویم که اگر رسانه‌های ما در این حوزه ضعیف هستند به خاطر این است که اساتید و مدیران بالادستی نهادها و سازمان‌های مرتبط در این حوزه درک صحیحی از رسانه و خدمت و نقشی که می‌تواند داشته باشد ندارند و نمی‌دانند که این رساندن و گرفتن پیام چه تأثیری در جهان معاصر دارد. خیلی‌ها نمی‌دانند که یک رسانه چه خدماتی می‌تواند به جامعه کتابداران ایران ارائه بدهد. شما وقتی که یک رسانه ایجاد می‌کنید در حقیقت دست مخاطبان خیلی ساده را می‌گیرید و به آن‌ها منابع قدرت را نشان می‌دهید و آن منابع را به چالش می‌کشید. این منابع قدرت اصلاً یک امر سیاسی نیست. منابع قدرت در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی و هنری هم هست. می‌خواهم بگویم که واقف نبودن به کمّ و کیف خدمات یک رسانه باعث تضعیف رسانه‌ها در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی شده است. ببینید شما اگر بخواهید یک تغییر رفتار در جامعه علمی و حرفه‌ای خود ایجاد کنید، نیاز به رسانه خواهید داشت. شما اگر بخواهید یک ارزش جدیدی ایجاد بکنید، نیاز به رسانه خواهید داشت. شما اگر بخواهید یک امر نابهنجار را آرام‌آرام محدود کنید و کنار بگذارید، احتیاج به رسانه دارید. شما اگر بخواهید یک الگوی کارآمد را نشان بدهید نیاز به رسانه دارید و همه این‌ها به مهندسی افکار عمومی و مهندسی افکار جامعه کتابداران ایران منجر می‌شود. از دیدگاه من یکی از مشکلاتی که جامعه کتابداری الان از آن رنج می‌برد، بحران هویت است. گرفتاری‌های تغییر نام و مسائل مرتبط با آن پیرامون همین بحران هویت است. حالا رسانه چه می‌تواند بکند؟ اگر این حوزه، رسانه‌های قوی داشت و مدیران بالادستی، اساتید، اعضای هیئت‌علمی می‌دانستند (منظورم این است که آگاهان در اقلیت هستند! چون اگر نبودند که اوضاع این‌طور نبود) رسانه چه کارکرد و چه نقشی دارد بحران هویت شاید بدین شکل وجود نداشت. یکی از کارهایی که رسانه می‌تواند انجام بدهد نزدیک کردن مخاطبان به همدیگر است و وقتی این‌ها به همدیگر نزدیک‌تر بشوند خودبه‌خود هویت مشترک خودشان را هم پیدا می‌کنند. وقتی گفتگو و دیالوگ صورت می‌گیرد هویت هم شکل می‌گیرد. ببینید هویت که همیشه از جغرافیا ناشی نمی‌شود. اینکه بگوییم ما ایرانی هستیم پس هویتمان خاک ایران است. هویت همیشه از تاریخ هم شکل نمی‌گیرد. مثل اینکه بگوییم تاریخ 2500 ساله هویت ما را شکل می‌دهد. هویت بعضی اوقات از داخل گفتگوها و از درون دردهای مشترک شکل می‌گیرد. وقتی شما بتوانید درد مشترک جامعه کتابداران ایران را بیان کنید در حقیقت آن‌ها را به هم نزدیک می‌کنید و وقتی آن‌ها را به هم نزدیک می‌کنید آن‌ها احساس می‌کنند که یک هویت واحد دارند. احساس می‌کنند از یک قدرتی برخوردارند و این‌ها نقش‌ها و خدماتی است که یک رسانه می‌تواند انجام بدهد و این حداقل خدمت یک رسانه است. البته رسانه‌ لبه تیغ راه می‌رود. اگر کمی اشتباه بکند به همان مقدار که می‌تواند هویت ساز باشد می‌تواند به تکه‌تکه کردن هویت هم بینجامد. یعنی می‌تواند هویت را از بین ببرد. به خاطر همین کار کردن در رسانه یک امر خطیری است و من امیدوارم یک روزی رسانه‌های حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی آن قدر بالغ و دانا بشوند که در راستای مشارکت بیشتر، هویت‌بخشی و به‌هر‌حال حل مشکلات این حوزه کار بکنند. چون این حوزه، حوزه خیلی وسیعی است و خیلی انرژی‌های نهفته دارد و متأسفانه نمی‌بینم که یک نهادی، یک گروهی یا حلقه‌ای بخواهد این انرژی‌ها را مدیریت بکند. حالا شاید هم من اشتباه می‌کنم و امیدوارم همه چیز برای همه جامعه کتابداران ایران خوب باشد. اصلاً امیدوارم همه‌ی حرف‌های من اشتباه باشد!

بگلو: از دیدگاه شما، علت عدم مشارکت اعضای جامعه کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران در تولید محتوای نشریات الکترونیکی همچون عطف چیست؟

زمانی که رسانه‌ها از کاغذی تبدیل به رسانه‌های آنلاین می‌شوند، این عقیده وجود دارد که به دلیل آنکه مردم بیشتر آنلاین هستند و دسترسی بهتری دارند طبعاً باید مشارکت هم بیشتر باشد. ولی واقعیت این نیست. من این عدم مشارکت کتابداران را در یکی از سرمقاله‌هایم در شش یا هفت سال قبل در خبرنامه انجمن توضیح دادم. آن روز کسی توجه نکرد! هنوز هم نظرم در حقیقت تغییر زیادی نکرده است و فکر می‌کنم که مشارکت کم وقتی خودش را نشان می‌دهد که رسانه قادر نباشد بر روی خواسته‌های مخاطبانش دست بگذارد و مشکلات و مسائل آن‌ها را بازتاب دهد. اگر مخاطب بداند که رسانه مشکلش را مطرح می‌کند، حتماً مشارکت خواهد کرد. ولی یک موضوع دیگر و یک موضوع پیشینی هم وجود دارد. در حال حاضر، یک سری عوامل بازدارنده‌ای همانند واهمه از طرح مسائل در جامعه کتابداری ایران وجود دارد. این افرادی که این واهمه را دارند نمی‌دانند که عدم طرح و شفاف کردن مسائل و مشکلات باعث انسداد روند گفتگو می‌شود و وقتی روند گفتگو مسدود شد هیچ مشکلی حل نخواهد شد. در حقیقت باید اطمینان‌بخشی‌های لازم به جامعه کتابداری داده شود و در عمل هم باید نشان بدهیم که به این امر متعهد هستیم. یعنی ما به عنوان یک رسانه یا هر کسی که مسئول یک رسانه است خودشان را متعهد به طرح مسائل و مشکلات مخاطبان بدانند. من فکر می‌کنم اگر نشریات الکترونیکی بروند سراغ مسائل و مشکلات دقیق مخاطبان، آن وقت مخاطبان هم مشارکت خواهند کرد. کما اینکه ما نمونه‌هایی از نشریات دیگر هم داشتیم که به مسائل پرداختند و به وقتش هم پرداختند و مشارکت هم افزایش پیدا کرد. من فکر می‌کنم یکی از دلایل عمده مشارکت یا عدم مشارکت همان رصد کردن موضوعات از جانب رسانه‌ها است.

بگلو: پس شما یک قسمتی از مشکلات را به خود گردانندگان نشریات مرتبط می‌دانید و آن را ناشی از کم‌کاری آن‌ها می‌دانید. درست متوجه شده‌ام؟

بله، دقیقاً همین طور است. ببینید این حرف را زیاد شنیده‌ام که می‌گویند کتابداران زیاد مشارکت نمی‌کنند. انجمن هم از این قضیه نالان است و معتقد است کتابداران در برنامه‌هایش زیاد مشارکت ندارند. واقعیتش این است که ما باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که ما چقدر برای حل مشکلات کتابداران قدم برداشتیم و تلاش کردیم. ما چه قدر تلاش کردیم که یک مسئله از پستو بیرون بیاید و در موردش حرف زده شود. ما چقدر مسائل اصلی کتابداران را از محافل بی‌خاصیت خصوصی به محافل تأثیرگذار عمومی آوردیم؟ این اصلاً به معنای سلب مسئولیت از خود جامعه کتابداران نیست. آن‌ها هم باید بخواهند و اصرار کنند و پیگیر باشند، ولی ما هم به عنوان یک رسانه باید نشان بدهیم که ابتدا متعهد به طرح و سپس پیگیری آن مسائل هستیم. ولی خُب آن‌ها خودشان باید بیایند فکر کنند که به‌هر‌حال مشکلشان چیست. مشکلاتشان را در یک نشریه‌ای مثل عطف که در آن به روی همه کتابداران ایران باز است مطرح کنند. اگر فلان مسئله مطرح نشده است، می‌توانم ادعا کنم که این ما نبودیم که کم‌کاری کردیم. این خود گروه بوده که نیامده مشکلش را مطرح کند. ما هم موظف به پیگیری هستیم. به‌هر‌حال یک داد و ستدی بین رسانه‌ها و جامعه مخاطب باید وجود داشته باشد.

بگلو: به نظر شما نشریات الکترونیکی که عطف نمونه خوبی از این دسته نشریات است در ایران موفق بوده‌اند؟

ما علاوه بر نشریات الکترونیکی در ایران یک سری نشریات فارسی‌زبان الکترونیکی هم داریم که در خارج از ایران منتشر می‌شوند، ولی حالا آیا موفق هستند یا نیستند باید عرض کنم که هم نمونه‌های موفق و هم نمونه‌های ناموفق زیاد داریم. ولی به‌هر‌حال این کانالی است که اهالی رسانه در ایران در حال تجربه کردنش هستند و باید جلو بروند. موفقیت هم در حقیقت امری تدریجی‌ چندوجهی است که می‌تواند تعاریف گوناگون داشته باشد و بدین گونه نیست که بگوییم حالا که ما رسیدیم به این نقطه پس موفق بوده‌ایم. البته برای موفقیت می‌توان عواملی را هم در نظر گرفت. همان میزان مشارکتی که در سؤال قبلی صحبتش شد و میزان ضریب نفوذش در حوزه‌های قدرت. یا میزان بازخوردی که از جامعه می‌گیرد و میزان اخبار و اطلاعاتی که انتقال می‌دهد. همگی می‌توانند در موفقیت و عدم موفقیت یک رسانه تأثیرگذار باشند. در حقیقت این عوامل را به دو دسته می‌توان دسته‌بندی کرد: یک بخش سخت‌افزاری و یک بخش نرم‌افزاری. منظورم از بخش سخت‌افزاری اصلاً مسائل فنی نیست و شاید بهتر بود بگویم بخش حمایت‌های مالی. واقعیتش این است که بدون حمایت مالی نمی‌شود هیچ کاری کرد. مگر اینکه گستره فعالیت بسیار محدود شود. در مورد حوزه کتابداری واقعیتش این است که عطف را خیلی نشریه موفقی نمی‌دانم. این عدم موفقیت هم دلایلی دارد. یکی این که ما هیچ حمایت و پشتیبانی نداریم. البته این عدم حمایت شدن یک مزیت برای ما داشته و آن هم استقلال ماست که نقطه قوتی برای ما محسوب می‌شود. یعنی ما هیچ منع و محدودیتی حداقل پیش خودمان نداریم و این به نظر من نشانه موفقیت است. ولی اگر بخواهم از جایگاه یک فرد مستقل و از بیرون به عطف نگاه کنم به شما می‌گویم عطف نشریه چندان موفقی نیست. یعنی فکر می‌کنم جای کار هنوز زیاد دارد. به‌هر‌حال یک شروع است و باید بگویم اگر خوب نبوده، بد هم نبوده است. همین که مستقل بوده و همین که توانسته دیالوگ برقرار کند، همین که گرفتار خودسانسوری نشده و همین که صراحت دارد؛ این‌ها مؤلفه‌هایی هستند که می‌توانند در میزان موفقیت یک رسانه تأثیرگذار باشند. پس یک قسمتش برمی‌گردد به این مسائل و یک قسمت دیگر هم برمی‌گردد به کسانی که در حقیقت با شما کار می‌کنند و در تولید محتوا تأثیر دارند. در مورد عطف سعی کردم که بدون هیچ پیش‌داوری و بدون هیچ تعصبی صحبت کنم. ولی دیگران باید بگویند که عطف واقعاً چه قدر موفق بوده است. ما خیلی چیزها را نداشتیم و هنوز هم نداریم و معلوم هم نیست که در آینده داشته باشیم. برای همین سعی می‌کنیم به اندازه توانایی‌هایی که داریم قدم برداریم، شاید روزی قوی‌تر شویم.

بگلو: خیلی خوب اشاره کردید به مسئله اسپانسر. به نظرتان چرا نشریات الکترونیکی رشته نمی‌توانند در جذب اسپانسرهای اقتصادی برای تأمین هزینه‌های نشریه موفق باشند؟

شناخت جایگاه رسانه در حوزه اقتصاد یا بین نهادها یا مؤسساتی که کار اقتصادی می‌کنند و دریافت رؤسا و مدیران نهادهای اقتصادی از جایگاه رسانه خیلی به ما در تحلیل این سؤالتان کمک می‌کند. به‌هر‌حال باید توجه داشت که یک شرکت اقتصادی کارش با سود و زیان است. یعنی همواره محاسبه می‌کند که کجا سود می‌برد و کجا زیان می‌کند. مرتب گرفتار محاسبه است. حال بعضی از این نهادهای اقتصادی آرام‌آرام متوجه شدند که داشتن یک رسانه یا حمایت از یک رسانه برای خودشان هم خوب است و می‌تواند به خودشان هم در تبلیغ نامشان، در تکثیر تولیداتشان، در بازاریابی‌شان و در خیلی از مسائلی که برای خود نهاد اقتصادی مهم است کمک کند. آن‌ها که متوجه این مزایا شده‌اند در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند. اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که عمده این طرح‌ها به استراتژی یک رسانه برمی‌گردد. برای مثال در عطف، این بستگی به استراتژی و سیاست ما دارد که آیا ما حاضریم یک نهاد اقتصادی در سال به ما کمک مالی بکند و در عوض برای آن‌ها کارها و تبلیغاتی را انجام بدهیم که ممکن است با استراتژی اصلی ما همخوان نباشد؟ در اینجا دیگر اهالی رسانه باید تعیین تکلیف کنند. مثلاً ما خودمان در عطف اصلاً بدمان نمی‌آید که یک اسپانسری داشته باشیم. ولی واقعیتش آن است که ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که یک شرکتی بیاید از ما حمایت بکند. ولی ما برای آن‌ها کارهایی نکنیم. خوب البته این یک آمد و شد دوسویه است و باید هم انجام بشود. عطف از این نظر هم هیچ مشکل و مسئله‌ای ندارد. اگرچه تا کنون خیلی جدی به مسئله اسپانسر نپرداخته‌ایم. گه گاهی حرفش بین دوستانمان در عطف مطرح شده. ولی ما خیلی جدی دنبالش نرفتیم. یعنی تلاشی نکردیم که بخواهیم بگوییم که حالا این خوب می‌شود یا بد می‌شود. ولی همواره این دغدغه را خواهیم داشت که این استقلال و آزادی عمل را که الان داریم خیلی ساده حراجش نکنیم و خیلی ساده به مزایده نگذاریم و نفروشیم. چون به نظرم یکی از راه‌های موفقیت رسانه‌ها در حال حاضر هم استقلالشان است. در عطف اگر کسی اسپانسرمان شد، اخبارش را پوشش می‌دهیم. ولی باید این آمادگی را هم داشته باشند که عطف یک روز به نقد آنها هم بپردازد. اگر روزی ما یک نهاد اقتصادی را پیدا کردیم که حاضر بود کمک مالی بکند و تحمل نقد هم داشته باشد ما حتماً استقبال می‌کنیم.

بگلو: اگر اسپانسرتان یک سازمان دولتی یا یک انجمن علمی و فرهنگی مانند انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی بشود آن وقت نظرتان چیست؟

سازمان‌های دولتی و انجمن‌ها یا نهادهای فرهنگی که شما اشاره می‌کنید ممکن است که مسئله اصلی‌شان مسئله مالی نباشد. ولی به طور کلی برای خودشان یک سری ارزش‌ها و اهدافی دارند. ما هم یک سری استراتژی‌هایی داریم و به نقد وضعیت و بیان مشکلات و چالش‌ها اعتقادداریم. اگر سازمانی یافت شود که نقدپذیر باشد و حاضر به حمایت از نشریه باشد ما می‌پذیریم. با این حال، باز تأکید می‌کنم که استقلال یک نشریه دارای اهمیت زیادی است. به نظرم اگر ما در رساندن پیام که یک کار پیامبرگونه است گرفتار یک سری بازی‌های بسیار ابتدایی بشویم، اولین ضربه را به خود رسانه زده‌ایم و بعد هم چنانچه جامعه مخاطب حس کند که این رسانه، رسانه‌ای نیست که حرفش را بزند در حقیقت مطمئن باشید آرام‌آرام اعتمادش را از دست می‌دهد. جلب اعتماد عمومی سرمایه‌ای برای رسانه‌ها است. البته خیلی چیزهای دیگر هم است. ولی اولین، موثرترین و مهم‌ترین سرمایه یک رسانه اعتماد مخاطبان است. برای همین هیچ فرقی نمی‌کند که نهاد درخواست‌کننده برای حمایت مالی، اقتصادی یا فرهنگی باشد؛ چنانچه تحمل نقد داشته باشد ما استقبال می‌کنیم. شما ببینید در نشریه شیرازه که زیر نظر سازمان اسناد و کتابخانه ملی بود، چرا ما هیچ‌وقت به نقد کتابخانه ملی نپرداختیم؟ به خاطر اینکه ما زیر نظر یک سازمان بودیم و نمی‌توانستیم. این کار اصلاً جالب نیست. به‌هر‌حال ما می‌فهمیدیم که علاقه نداشتند کتابخانه ملی نقد بشود. وگرنه چه کسی می‌تواند بگوید که سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران قابل نقد نیست؟ چه کسی می‌تواند بگوید که این سازمان مشکل یا ضعفی ندارد؟ چه کسی می‌تواند بگوید که سوء مدیریت در این سازمان بیداد نکرده و نمی‌کند؟! ولی اگر قرار باشد که نهادی بیاید حمایتی بکند و نقدی هم نشود این بازی به هم می‌خورد و ما ترجیح می‌دهیم که گستره بازیمان کمتر ولی بازی سالم‌تر باشد.

بگلو: بسیار خوب، به نظر شما انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران چرا نشریه الکترونیکی‌ای مانند عطف ندارد و آیا حاضرید عطف زیر نظر انجمن قرار بگیرد یا همین رویکرد مستقل را بیشتر می‌پسندید؟

واقعیتش این است که من از انجمن زیاد باخبر نیستم و این مطلب خیلی پیچیده است. یکی اینکه ما در بازتاب اخبار و مطالب هیچ محدودیتی نداریم. ولی ما الان خیلی توان این را نداریم که به سمت انجمن برویم. دوستانمان در انجمن می‌دانند که عطف به‌هر‌حال یک سری مشکلاتی دارد و برای همین است که این ما نیستیم که باید به سمت انجمن برویم و اگر ما هم برویم چنین ادعایی بکنیم الان نمی‌توانیم. از سوی دیگر از سوی انجمن هم تا حالا کسی نیامده است در این زمینه با ما صحبت کند. بهتر است این سؤال را از دوستان انجمن بپرسید. ولی اینکه انجمن چرا یک نشریه قوی و یک رسانه قوی ندارد این را هم دوستان انجمن باید به آن پاسخ بدهند. ولی من صرفاً به عنوان یک فرد این را می‌خواهم به شما بگویم. نکته‌ای را که بارها به دوستان انجمنی مانند دکتر رضایی و دکتر فتاحی گفتم و آن این است که انجمن پتانسیل این را دارد که قوی‌ترین رسانه کتابداری ایران را منتشر کند. زیرا انجمن شاخه‌های زیادی دارد. به‌هر‌حال توان مالی و انسانی‌اش را دارد و یا می‌تواند مدیریت کند. انجمن خیلی از مشکلاتی که ما داریم را ندارد. انجمن در این زمینه باید یک استراتژی داشته باشد. اینکه این استراتژی چیست را من نمی‌دانم. ولی مطمئنم اگر انجمن یک استراتژی کامل و در سطح ملی در حوزه رسانه برای خودش تعریف کند و اگر انجمن واقف باشد که داشتن یک رسانه به چه میزان می‌تواند مشارکت را افزایش بدهد و افزایش مشارکت به چه میزان باعث هویت‌بخشی و قدرت گرفتن جامعه کتابداران ایران می‌شود، قطعاً در این زمینه باید وارد شود. از نظر من سرمایه‌گذاری بر روی یک رسانه‌ی فراگیر بسیار مهم‌تر از برگزاری جلسات کم کیفیت با حداقل مشارکت است. شما مطمئن باشید که اگر انجمن یک رسانه به معنای واقعی داشت بسیاری از مشکلات این حوزه قابل طرح و حل بود آن هم با مشارکت بالای کتابداران. امیدوارم انجمن یک روز به این نتیجه برسد. مطمئناً پتانسیلی را که انجمن برای داشتن یک رسانه خوب، کارآمد و مؤثر دارد، هیچ نهادی در حوزه کتابداری فعلاً در ایران ندارد. اینکه چرا تا الان نشده من واقعاً هیچ اطلاعی ندارم. ولی اعتقاد قلبی من این است که اگر روزی انجمن گام جلو بگذارد و حرفه‌ای و خیلی کلان به مسئله نگاه بکند آن وقت خیلی از نشریات در سایه کار انجمن قرار می‌گیرند.

زره ساز: به عنوان پرسش پایانی باید خدمت شما عرض کنم که هدف نشریه الکترونیکی شناسه این است که در هر شماره یک پرونده‌ای را بازکرده و ابعاد مختلف آن را از دیدگاه صاحب‌نظران بررسی کند. در این شماره موضوع نشریات تخصصی بررسی می‌شود. در مسیر انتشار این نشریه نیز مشکلاتی شبیه مشکلات شما در عطف وجود دارد. علاوه بر اینکه ما کم‌تجربه‌تر و خام‌تر هم هستیم. حال در این رابطه و با توجه به اینکه شما هم اهل نظر هستید و هم اهل عمل، اگر پیشنهادی برای ارتقاء وضعیت نشریه دارید خوشحال می‌شویم به ما ارائه کنید.

واقعیت این است که من دو یا سه بار نشریه شما را بیشتر ندیده‌ام و متأسفانه مطالعه‌اش نکرده‌ام و توصیه‌ای خاص هم به شما نمی‌توانم داشته باشم. ولی به طور کلی اگر شناسه می‌خواهد بیشتر از این شناخته شود و تأثیرگذار هم باشد، مهم‌ترین مسئله به نظرم این است که شما بدانید که مخاطبانتان در وهله اول به چه احتیاج دارند و نه اینکه شما به چه احتیاج دارید. یعنی باید نیازسنجی بکنید و جستجو کنید ببینید که مسئله امروزه کتابداران ایران چیست؟ ببینید شما به صورت موضوعی کار می‌کنید و این کار خوبی است. ولی اگر فکر می‌کنید که این موضوع را شما می‌توانید تعیین کنید کار اشتباهی است. مخاطبان و اعضای فعال هستند که تعیین می‌کنند که الان چه چیز برایشان مهم است. فکر می‌کنم کسانی که در شناسه فعالیت می‌کنند همگی کتابدارند. این نقطه قوت شماست که کمک می‌کند شما یک ظرایفی را ببینید که شاید جلال حیدری نژاد به تنهایی نتواند آن‌ها را ببیند. شما برای گام برداشتن قوی باید نیازسنجی کنید. من می‌گویم که خیلی با صراحت با مخاطبانتان حرف بزنید و اجازه بدهید که آن‌ها حرف بزنند. به مخاطبانتان نشان بدهید که فقط شما متکلم‌وحده نیستید. در حقیقت وقتی نشریه آنلاین است انتظار می‌رود که گفتگو سریع‌تر و وسیع‌تر و صریح‌تر باشد و اگر قرار است در نشریه آنلاین هم صاحب رسانه، و کسانی که مشغول نوشتن‌اند صرفاً بخواهند صحبت کنند، فکر نمی‌کنم زیاد کار درستی باشد. به همان نسبت که شما به مخاطبتان آزادی بیان می‌دهید به همان نسبت هم مشارکت می‌گیرید و به نسبتی که مشارکت می‌گیرید اطمینان در شما پیدا می‌شود و به نسبتی که اطمینان در شما پیدا می‌شود شما قدرت می‌گیرید و به نسبتی که شما قدرت می‌گیرید توان ساختن جریاناتی را دارید که می‌توانید از آن جریانات و از آن امواج جهت حل مشکلات حوزه خودتان استفاده بکنید.

از فرصتی که در اختیار ما قراردادید، بسیار سپاسگزاریم.

 

مصاحبه‌کنندگان: محمد زره‌ساز، رضا رجبعلی بگلو(دانشجویان دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد)

پیاده ساز مصاحبه: اسراء زره‌ساز (کارشناس علم اطلاعات و دانش شناسی از دانشگاه فردوسی مشهد )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *