به یاد استاد عزيزم دکتر عباس حرّی

به یاد استاد عزيزم دکتر عباس حرّی

نخستین بار مرحوم دکتر عباس حرّی را در دوره کارشناسی در دانشگاه شیراز، زماني که برای سخنرانی تشریف آورده بودند، زیارت کردم و همان‌جا در دل آرزوی شاگردی ‌ايشان را نمودم. یک سال بعد یعنی در پاییز 1377، این افتخار در درس «روش تحقیق» در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ‌نصيب بنده شد. سال بعد هم در درس «نمایه‌سازی و چکیده‌نویسی» این سعادت ‌را داشتم. دکتر حرّی در درس نمایه‌سازی مرا شیفته خود و بحث «نمایه‌سازی» کرد.

همان زمان با حمایت‌های علمی و فکری ایشان و استاد دیگرم جناب آقای حسین مختاری معمار موفق به نگارش کتاب «نمایه‌سازی کتاب» شدم و بعدها هم به خاطر علاقه‌ام به موضوع نمایه‌سازی، کتاب دیگری با عنوان «نمایه‌سازی موضوعی: نمایه‌سازی مفهومی» ‌تأليف كردم که در هر دو کتاب، تفکرات و تقریرات دکتر حرّی تأثیرگذار بود و برای خواننده نیز نمایان است. به‌طوری‌که در کتاب «نمایه‌سازی کتاب» بسیاری از اصطلاح‌ها را با هماهنگی ایشان انتخاب کردم، تا در آینده مقبولیت عمومی پیدا کنند.

در پایان دوره کارشناسی ارشد قبول زحمت فرمودند که استاد راهنمای پایان‌نامه‌ام نیز باشند و جناب آقای عبدالحسین آذرنگ هم به‌عنوان استاد مشاور قبول زحمت کردند. راهنمایی‌های دکتر حرّی و مشاوره استاد آذرنگ، باعث شد تا نگاه انتقادی و ویراستاری به نوشتن پیدا کنم، و از آن زمان تاکنون سعی می‌کنم نوشته‌هایم را کمی دقیق‌تر ویراستاری نمایم و قبل از چاپ، حداقل دو بار نوشته‌ام را بخوانم.

استاد دکتر حرّی را مدرس و معلمی دارای شخصیت کاریزماتیک، باسواد، مسلط بر درس، پرانرژی، شوخ‌طبع اما جدی، و دارای حافظه‌ای قوی یافتم. به خاطر تسلط بر موضوع و حافظه خوبش هیچ‏گاه از روی جزوه و کتاب مطالب درس را نمی‌خواند. هرگز در کلاس درس ندیدم حتی یک‌بار ‌ايشان روی صندلی بنشیند؛ مدام در حال حرکت و جنب‌وجوش بود. انرژی و روحیه بی‌نظیر استاد به شاگردانش انرژی می‌داد. اینک در فراق استاد، درس نمایه‌سازی و چکیده‌نویسی (روش‌های بازنمایی اطلاعات) را تدریس می‌کنم. وقتی‌که در کلاس قدم می‌زنم، گاهی یاد استادم می‌افتم.

در سال 1386 زمانی که دوره دکترای خود را در فرانسه به پایان رساندم؛ قرار بود برگردم و در دانشگاه تهران خدمت کنم. هنگام برگشتن، خیلی خوشحال بودم که وقتی برگردم همکار استاد دکتر حرّی خواهم بود. اما دریغ و افسوس که وقتی برگشتم، استاد بازنشسته شده بودند و به‌ندرت سعادت زیارت ایشان را ‌پيدا می‌کردم. در زمستان ‌همان سال در اولین همایش علم‌سنجی پزشکی در اصفهان شرکت کردم . هنگام صرف نهار در جوار مرحوم دکتر حرّی و جناب آقای دکتر جعفر مهراد عکسی یادگاری گرفتیم که تنها عکس یادگاری من با این دو استاد بزرگوارم است. در دوره کارشناسی جناب آقای دکتر مهراد و در دوره کارشناسی ارشد مرحوم دکتر حرّی، الگوهای علمی بنده بودند؛ و بدین‌وسیله از این دو استاد بزرگوار تشکر و قدردانی می‌نمایم.

issue07 02

در سال 1389 قبل از رفتنم به کانادا برای آخرین بار استاد دکتر حرّی را در جلسه دفاع پایان‌نامه دکتری آقای غلامرضا حیدری در دانشگاه شهید چمران اهواز، زیارت کردم. هنگام خداحافظی از ایشان دستش را محکم فشردم، نگاهی به دست‌هایش کردم، یاد دست‌های پدرم افتادم. در دلم لرزه افتاد که این آخرین باری است که استادم را می‌بینم، به سیمای استادم نگاهی دوباره انداختم ولی سعی کردم نگرانی‌ام را پنهان کنم. وقتی کانادا بودم خبر وفات استادم را شنیدم، خیلی ناراحت شدم.

‌در يكي از آخرين روزهاي‌ سال 1393 هم برای ادای احترام به استادم بر سر مزارش رفتم و عهد بستم که در درس «نمایه‌سازی» و «روش تحقیق» که به من آموخته است،کوتاهی نکنم و همیشه به یادش باشم. روحش شاد و یادش گرامی باد.

سعی نابرده در این راه به‌جایی نرسی                   مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر (حافظ)

دکتر علی نوروزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *