پیرِ ما و مدیریت دانش

پیرِ ما و مدیریت دانش

* نقل است که پیرمان از گذری می‌گذشت. مسکینی را دید که با خدای خود می‌گفت: “بارالها! بر داده‌ها و نداده‌هایت شکر”! پیر بر آن مسکین خرده گرفت که “ای مسکین این دعای تو مبنای نظری درستی ندارد.” مسکین مضطرب شد و گفت: “یا پیر! من بیچاره را به دعای درست رهنمون باش!” پیر گفت: “ای مسکین! چون خواستی به درگاه باریتعالی دعا کنی بگو: بارالها! تو را به‌خاطر همه داده‌ها، اطلاعات، دانش، خرد و بینشی که عطا کرده‌ای سپاسگزارم!” آنگاه روی به مسکین کرد و گفت: “همیشه بدین‌گونه گوی تا مورد طعنه علماء علم اطلاعات قرار نگیری!” مسکین چون این دعا بشنید دودور دودورکنان سر به بیابان گذاشت و از آن پس کسی وی را سلیم العقل ندید!

* نقل است که پیرمان روزی بر کرسی مدیریت یک سازمان تکیه زده بود. از وی پرسیدند: “یا پیر چه می‌کنی؟” پیر فی الفور پاسخ داد: “اول از همه عشق و حال و بعد مدیریت دانش!” مریدان به وی گفتند: “یا پیر! چگونه مدیریت دانش می‌کنی؟” پیر پاسخ داد: “برای خویش معاونی را اختیار کرده و تمامی وظایف خویش را به وی تفویض کرده‌ام و خود سرگرم کار و عشق و حال خویشم!” مریدان با تحیّر گفتند: “یا پیر! اینکه مدیریت دانش نیست.” پیر بلافاصله پاسخ داد: “ای وای بر من! پیری است و هزار دردسر! فراموش کردم بگویم این معاون من دانش نام دارد و تنها کاری که ‌می‌‌کنم آن‌است که وی را مدیریت نمایم!” مریدان از شنیدن این پاسخ چنان کف بکردند که بلدیّه مجبور شد بلافاصله یک کف جمع‌کن به منطقه ارسال نماید!

* نقل است که روزی مریدان از پیرمان پرسیدند که “یا پیر! برای مدیریت دانش مدعی بسیار است. به نظرتان صاحبان و مجریان اصلی مدیریت دانش چه کسانی هستند؟” پیرمان اندکی سر در جیب فکرت فرو برد و سریع درآورد. نفسی چاق کرد و گفت: “آخیش! داشتم خفه می‌شدم! … حقیقت را بخواهید ما در این مقوله به اصالت دوئل میان نمایندگان گروه‌های مدعی از جمله مهندسان صنایع، کامپیوتر، کتابداران و مدیریتی ها اعتقاد داریم. می‌توان این مراسم را در قالب یک برنامه جذاب در حاشیه یک سمینار بین‌المللی اجرا کرد! نمایندگان هر گروهی که از این کارزار جان سالم بدر بردند می‌توانند مدعی اصلی اجرای مدیریت دانش در سازمان‌ها باشند و از این راه تا می‌توانند پول درو کنند! والله اعلم بالصواب و الکباب

* نقل است که روزی مدیری به پیرمان رسید و گفت: “ای پیر! بودجه‌ای از برای اجرای مدیریت دانش در سازمانمان اختصاص یافته که به دلیل عدم اقداممان در حال برگشت خوردن است. اگر رضایت دهی و مجری پیاده‌سازی مدیریت دانش در سازمانمان شوی این بودجه را پنجاه پنجاه می‌کنیم از برای شما و من!” پیر که نخست از شنیدن این پیشنهاد یکّه خورده و تسلیم وسواس شیطان رجیم شده بود اندکی بر خود مسلط شده و بر شیطان لعنت فرستاد و گفت: “عمراً! شرمم باد! … ولی حالا چون شما هستید هفتاد من، سی شما!” ولی مدیر که زرنگ‌تر از این حرف‌ها بود زیر بار نرفت و با پیری دیگر شصت چهل به نفع خودش بست! نقل است که تا چندین سال بعد از این ماجرا پیرمان اشک می‌ریخت و بر زخم ناشی از سوختگی دماغش پماد می‌مالید!

 

 کتابگذار اعظم

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *