در گفتگو با دکتر نشاط: انتشار مقاله های نظري در مجله های رشته بسیار ضروري است
مجله اطلاعشناسی، مجلهای آشنا برای استادان، اعضای هیئت علمی و دانشجویان رشته علم اطلاعات و دانش شناسی است. مقالههای نظری و بنیادی منتشر شده در این مجله علمی-پژوهشی سهم بسزایی در تقویت بنیانهای علمی رشته داشته است. این فصلنامه که با همت شادروان دکتر عباس حری و با حمایت دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر میشود، مدتی انتشار آن با توقف همراه بوده است. بر همین اساس گفتگویی با سردبیر این مجله، سرکار خانم دکتر نرگس نشاط داشتیم که بصورت غیر حضوری و با ارسال پرسشها به ایشان انجام شده است.
لطفاً مقداري درباره فصلنامه اطلاع شناسي صحبت بفرماييد. چگونه به سردبيري اين نشريه انتخاب شديد؟ آيا علاقه شما به حوزههاي نظري و فلسفي باعث اين انتخاب شد؟
واژه “اطلاع شناسي” همان طور كه مستحضر هستيد و تركيب آن نيز نشان ميدهد ناظر بر شناخت و ماهيت اطلاعات است. جزء اول اين تركيب نيز مانند رشتههاي ديگر كه با پسوند “شناسي” همراه هستند اشاره به درونمایه رشتهاي دارد كه در آن فعاليت میکنیم؛ درونمايه و قلمرو اطلاع شناسي، اطلاعات است. در نيمه دوم سال 81 ، يعني تقریباً زماني كه هم استاد و هم بنده از كار دايره المعارف كتابداري و اطلاعرسانی فارغ شده بوديم، فكر ايجاد نشریهای جديد در اين رشته را با بنده مطرح كردند. از آن ، به عنوان حركتي مثبت در رشته استقبال كردم. ايشان گفتند كه تو هم بايد سردبيري آن را قبول كني و هيچ عذري هم پذيرفته نيست ! بنده نيز اطاعت كردم. پس از انجام كارهاي مقدماتي ، مثل جلب نظر مساعد صاحب امتیاز و بعد از آن، طراحي سايز، جلد، نوع صفحهآرایی و گريد صفحات،بازبيني طرحها و اتودها، بالأخره نخستين شماره مجله اطلاع شناسي رسماً در خرداد 82 آغاز شد و تا سال 90 پيوسته به چاپ رسيد.
لطفاً جايگاه اين فصلنامه را در ميان مجلههاي رشته بفرماييد. چه خلأهايي باعث شد كه شادروان دكتر حري به فكر انتشار اين فصلنامه بيفتد؟ تأثیر ديدگاه استاد فقيد دكتر حري در شکلگیری اين فصلنامه چه بود؟
گرچه لفظ اطلاعات واژه جديدي نيست، اما اطلاع شناسي به عنوان قلمرويي مستقل عمر چنداني ندارد. روان شاد دكتر عباس حري اين مفهوم را در ايران بكار گرفتند و مقالهاي در دائرهالمعارف كتابداري در اين زمينه نوشتند و بسيار نيز مايل بودند كه آن را در جامعه علمي بسط و گسترش دهند. خوشبختانه اين مجال با مجله اطلاع شناسی بيشتر فراهم گردید.به همين دليل، هدف اصلي مجله اطلاع شناسی، فراهم آوردن شرايط تبادل آرا و انديشهها در زمينه زيرساختهاي مرتبط با فعاليتهاي اطلاعاتي با توجه به جنبههاي مفهومي، ابزاري و كاركردي علم اطلاعات قرار گرفت. براي تحقق اين هدف نيز شناخت ماهيت اطلاعات، قابليتهاي اطلاعاتي، اكوسيستمهاياطلاعاتي،ابزارها و روشهاي ناظر بر اطلاعات و اطلاعرسانی در معنايي گسترده در نظر گرفته شد و تلاش شد كه جنبههايي از كتابداري و علم اطلاعات كه مورد غفلت واقعشده بيشتر مد نظر قرار گيرد و همچنين رويكردهاي متفاوت در باب موضوعهاي واحد يكجا جمع و ارائه شود.
جايگاه مقالهها و مجلههاي نظري فلسفي – بنيادي را در جامعه علمي رشته چگونه میبینید؟ به نظر شما آيا جاي خالي اینگونه مجلهها اكنون احساس نميشود؟
بديهي است كه پرداختن به مباحث نظري و بنيادي در همه رشتهها لازم و ضروري است به ويژه در حوزه اطلاعات رساني هميشه يك نياز مبرم بوده و هست . دليل آن هم اين است كه اساساً حوزه اطلاعات و ادعاهاي علمي در مورد آن تحت تأثیر ديدگاههاي مختلف قرار دارد و بررسي و واكاوي اين ديدگاهها و وجه تلاقي آنها با كار اطلاعرسانی وظيفه رشته ما، دانشآموختگان رشته ما، يعني ” علم اطلاعات و دانش شناسي” است.
تكامل اين رشته با دانش يكايك افراد و نظرياتي كه مطرح میشود ارتباط مستقيم دارد. علت آن هم معلوم است . وقتي به نام اين رشته نگاه میکنیم ( “اطلاعات” + “دانش”) میبینیم كه دامنه عمل در آن به قدري گسترده است كه به خيلي از مسائل و موضوعات ميپردازد و به بسياري از چيزها همچون انسان، انسان اجتماعي، يادگيري، ارتباط، دنياي مجازي، سنت، مدرنيته و بسياري مسائل ريز و درشت ديگر مربوط ميشود كه هيچيك از آنها را نميتوان ناديده گرفت. لازمه كار و پژوهش در چنين دامنه وسيعي نيازمند تغيير در بينش علمي و برقراري ارتباط بين اين موضوعات و مفاهيم مختلف است. تنها از طريق فعاليت عملي نمیتوان به شناختي جامع از اين رشته و اين علم دست يافت. علم اطلاعات نشئت گرفته از عوامل مختلفي است كه عمل اطلاعرساني يكي از آنهاست. با اين اوصاف، مجلات علمي رشته ما يكي از بسترهايي هستند كه انتظار ميرود هدفمندانه به اين مسائل نظر داشته باشند.
به نظر ميرسد در حوزههاي نظري افراد خاصي به عنوان داور پذيرفته ميشوند؟ آيا واقعاً تعداد اندكي داور در اين حوزه داريم؟ بايد چگونه اینگونه افراد را براي داوري پرورش داد؟
البته وقتي شما ميگوييد ” تعداد اندك داور” براي برخي موضوعات، حتماً منظورتان تعداد اندك افرادي است كه علاقهمند به اینگونه مباحث هستند يا تجربهای در اين حوزههاي موضوعي خاص دارند . بله همین طور است و اين طبيعي است. نگاه به روند گذشته نظام آموزشي ما -دست كم سالهايي را كه بنده تجربه كردهام – نشان ميدهد كه بيشتر مباحث و برنامههاي درسي ما مبتني بر آموزش جنبههاي فني و كار مدار بوده تا اينكه پژوهش مدار و اينكه ما را وادارد به اينكه در باب مباحث رشته بنياديتر مطالعه نماييم. اگر هم افرادي در اين زمينه مطالعه يا فعاليت ميكنند يا به دليل مطالعات قبلي و دانش پيشيني آنها بوده كه قطعاً از عمق و غناي خاصي برخوردار است يا صرفاً مانند من از سر كنجكاوي ذهني و علاقهمندي بوده است كه به مطالعات میانرشتهای يا فرا رشتهای تمايل نشان دادهاند .
در پاسخ به بخش دوم سؤال شما در مورد پرورش داور بايد عرض كنم كه ما افراد را براي ” داوري” پرورش نميدهيم، و اساساً سيستمي به نام سيستم پرورش داور نداريم. بلكه عوامل مختلفي هست كه سبب تقويت اين قضيه ميشود. يكي نظام آموزشي است كه وظيفه دارد، بينش و توان علمي افراد را براي شناخت جامع علم اطلاعات و برقراري ارتباط بين موضوعات وابسته به آنچه به لحاظ تئوريك و چه عملي گسترش دهد و از سوي ديگر، اين دانشجويان و دانشآموختگان اين رشته هستند كه از آنها نيز انتظار ميرود كه دانش و آگاهيهاي خود را نسبت به رشته و مباحث مرتبط و وابسته به آن غني سازند. بستر ديگر، بستر پژوهشي است كه انتظار ميرود جهتگيريهاي پژوهشي خود را به سمت مباحث نو و تقويت بنيانهاي رشته هدف بگيرد. ديگري نظام مديريتي است كه بايد از پتانسيل لازم و قابليت جذب و هضم مسائل تئوریک برخوردار باشد. همه اينها به هم مربوطاند و يكي بدون ديگري معنا ندارد .تکاملیافتگی رشته ما به همه اینها بستگي دارد و تنها يك عامل در آن دخيل نيست. نظام آموزشی،شرایط تربیت نیروی انسانی متخصص و آگاه را فراهم ميكند؛ تولیدات پژوهشي منابع لازم برای آموزش را تأمین ميكند؛ و نیروی انسانی متخصص و آگاه شرایط لازم برای پژوهش و آموزش را فراهم میسازد. اینها حلقههای متداخلي هستند كه وقتي در شرايط تعادل قرار گيرند، انشا الله افراد علاقهمند و داراي مهارت و نگرشهاي وسيعتري خواهيم يافت كه براي داوري، پژوهش توليد ميتوان از نقطه نظراتشان بهرهمند بود.
اين فصلنامه در آغاز با مقالههاي نظري- مروري ميان علاقهمندان رشته جا باز كرد و از ساير مجلهها متمايز شد. اما در ادامه به ناچار به سوي انتشار مقالههاي پژوهشي حركت كرد؟ نظر شما در اين زمينه چيست؟
فكر میکنم كه پاسخ اين سؤال را قبلاً هم دادم . مجلههای تخصصي يكي از جاهايي است كه بار اطلاعاتي يك جامعه يا يك حرفه در آن تخليه ميشود. حضور و تداوم موضوعات تعیینشده در مجلات از يك سو بستگي به پتانسيل مطالب قابل ارائه و نو یافتهها در آن موضوع خاص دارد و از سوي ديگر، كميت و كيفيت حضور مقالات در هر نشريه تخصصي نيز تجلي رويكردهاي اصحاب آن رشته و نويسندگان مقالههاست. عقايد، داوريها و پيشداوريهاي آنهاست كه حاشيه جولان و ميدان عمل را براي رشد يك حرفه يا يك مجله تخصصي مشخص ميكند. اما در مورد رفتن به سمت علمي پژوهشي شدن مجله اطلاع شناسي،مشكل اصلي اين بود كه جامعه علمي به دنبال حقوحقوق خود ميگردد. وقتي محققي مقالهاي مينويسد كه کمسیون ارتقا آن را به صرف اينكه در مجله گريددار ( به قول خودشان) منتشرنشده امتياز نميدهد يا امتياز كمتر ميدهد چگونه ميتواند انگیزهای براي دوبارهنويسي در آن مجله داشته باشد و لو اينكه به لحاظ علمي و حيطه موضوعي آن مجله را قبول داشته باشد و از نظر جامعه علمي هم آن مجله مقبوليت يافته باشد. بنابراين،به خاطر رعايت حقوق نويسندگان و به سبب توصيههاي آنان ناگزير به اين كار تن داده شد.
اما حتماً حضرتعالی از قوانين کمسیون نشريات علمي آگاهي داريد. ارزيابيهاي غالب اين کمسیون در مورد تشخيص علمي ترويجي بودن يا علمي پژوهشي بودن حكايت عجيبي است. در جريان علم، و در هر رشته علمي، ابتدا مجموعهای از ساختارهاي نظري جديد مطرح ميشود،شروع به حركت ميكند و انديشههايي پيرامون آن شكل ميگيرد كه هر كدام ميتواند سببساز يك حركت علمي و عملي در زمينههاي مختلف باشد. بعد از آن نوبت به همگاني كردن و ترويج اين دانش، انديشهها، و ساختارهاي نظري ميرسد و با گسترش كمّي آن گستردگي دانش يا معرفت به دست آمده در آن رشته خاص حاصل ميگردد. اما آيا دقیقاً مجلات ما با اين نگاه ، به مرتبه علمي ترويجي و علمي پژوهشي تفکیکشدهاند و آيا چنين ساختاري دارند؟ مسلماً خير. علمي ترويجي يعني مقالاتي كه كمتر به درد ميخورد و امتياز كمتري دارد و علمي پژوهشي يعني مقالاتي كه جدول و نمودار و دادههاي آماري فراوان داشته باشد، و حتي در بسياري از مجلات رشته ما مقالات نظري حاصل پژوهش ناب را در زمره مقالات مروري قرار ميدهند،حال آنكه مقاله مروري نيز تعريف خاص خود را دارد. بنابراين،اساساً دو نگاه متفاوت بين دست اندركاران نشريات تخصصي و کمسیون نشريات وجود دارد.
آيا ميتوان فارغ از رويكردها و آييننامههاي ارتقا مجلههاي مصوب در وزارت علوم، دست به انتشار مجلههاي نظري – فلسفي – بنيادي زد؟ راهكار چيست؟ آيا اين امر تحت تأثیر ضعف نظري رشته است؟
چرا كه نه؟! حتماً میتوان اين كار را كرد ، منتها به شرطي كه 1) بتوانيم سطح توقع خودمان را كاهش دهيم و صبور باشيم، چون ممكن است مدتها طول بكشد تا خوراك مجله فراهم گردد، 2) نويسندگان مقالات انتظار گرفتن امتياز علمي پژوهشي نداشته باشند، 3)مديريت مجله به دنبال قواعد كليشهاي کمسیون نشريات نباشد، 4) برون دهي مقالات در چارچوب فصلي ( فصلنامه) محدود نباشد. چون گاه فصلها لازم است تا مقالهاي به درد خور(منظور در مباحث بنيادي و نظري است) به دست برسد، 5) با توجه به موارد گزينه چهار، نويسندگان انتظار كوتاه مدت چاپ مقاله را نكشند، 6) حتماً سرمايه هنگفتي در جريان باشد تا بتواند مجله را حمايت و پشتيباني كند و … .
كمي در باره صاحب امتياز اين مجله ” دفتر پژوهشهاي فرهنگي “سخن بگوييد. چگونه اين دفتر حاضر به همكاري با جامعه علمي و استاد فقيد دكتر حري شد؟
صاحب امتياز مجله اطلاع شناسي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي به مديريت محمدحسن خوشنويس است كه از شاگردان قديم استاد حري بودند. اين دفتر با داشتن گروههاي مختلف علمي و كتابخانه مسئوليت اجرايي و مديريت بسياري پروژههاي پژوهشي و چاپ و نشر كتاب و نشريات را در عرصههاي مختلف فرهنگ و معماري، فيلم و سينما، كتابداري و اطلاعرسانی، عكس و عكاسي، زبانشناسی، تاريخ و غيره بر عهده داشته است. استاد حري نيز از اواسط دهه شصت به عنوان مدير گروه اطلاعات با اين دفتر همكاري داشتند؛ بنده هم از سال 71 با واحد پژوهش گروه اطلاعرسانی همكاري داشتم. به هر حال، در سال 81 فكر تأسیس مجله از سوي دكتر حري با مدير اين دفتر مطرح شد و ايشان نيز پذيرفتند و مقدمات كار فراهم گرديد.
با چه مشكلاتي در انتشار اين فصلنامه روبرو بوديد؟ چه شد كه انتشار اين مجله متوقف شد؟ آيا مركز منطقهای علم و فناوري اطلاعات از انتشار اين فصلنامه حمايت نكرد؟
يكي از مشكلات اصلي ما در انتشار مجله مشكل مادي بود. كليه مجلات تخصصي كه در رشته ما منتشر ميشوند تحت حمايت يك نهاد يا ارگان دولتي هستند. براي آنها سوبسيد ( يارانه) پرداخت ميشود. اعضا و تيم كاري مجله حقوقبگیر همان نهاد هستند و كليه امكانات و خدمات از كاغذ و چاپ و چاپخانه و تكثير گرفته تا ساير امكانات و مراحل تابع همان نهاد يا ارگان دولتي است. اما بخش خصوصي متفاوت است. نه تنها سوبسيدي دريافت نميكند بلكه از طريق فروش محصول است كه امرار معاش ميكند و فعاليتهاي ديگر را ميچرخاند. هزينههاي جاري يك مجله از رأس آن گرفته تا پايينترين عنصري كه همكاري دارد ( به لحاظ اجرايي) و پايينترين حلقه اجرايي بسيار سنگين است ( برآورد متوسط حدود 13 ميليون براي هر شماره). به همين دليل، يك ناشر خصوصي، مجلهاي كه روي كيوسك مطبوعاتي قرار گيرد و مخاطبان عامتري داشته باشد را ترجيح ميدهد. اما يك مجله تخصصي چنين بُردي ندارد و مخاطبان آن بسيار خاص است.
معمولاً قيمت پشت جلد مجلات بر اساس هزينههاي جاري محاسبه و طبق فرمولي سرشكن ميشود تا قيمت يك نسخه مجله مشخص شود. خوب قيمت تمامشده مجله اطلاع شناسي نسبت با ساير نشريات رشته ما بالاتر بود، بديهي است كه دانشجو از پس خريد آن بر نميآيد. كتابخانهها خريدار اصلي نشريات هستند. شما چند تا كتابخانه را سراغ داريد كه همه نشريات تخصصي يك رشته را خريداري كند؟ پس،او هم طبعاً وقتي با كاهش بودجه براي تأمین نشريات مواجه ميشود دست به انتخاب ميزند و نشريهاي را انتخاب ميكند كه مخاطب بيشتر و قيمت ارزانتر داشته باشد. در مورد “اطلاع شناسي” صاحب امتياز براي غلبه بر برخي هزينههاي جاري پيشنهاد چاپ آگهيهاي تبليغاتي را مطرح كردند، اما ميدانيد كه مجلات علمي نميتوانند جنبه تبليغاتي داشته باشند. لذا، به منظور كاهش هزينهها و فشار مالي مترتب بر آن ناگزير بسياري از كارها خارج از محل و توسط خودمان انجام ميگرفت. از مكاتبات، سفارشها، دريافت، پيگيري، امور اجرايي، طراحي گريدهاي جلد، داوري، ويراستاري، نمونهخوانی، بستهبندی،توزيع داخل و بعضاً خارج از كشور.
درحالیکه همه اينها در همه مجلات داراي افراد گوناگون در مراتب مختلف وظيفهاي است و از مدیرمسئول گرفته تا سردبير و ساير افراد پیش گفته از حقوق و دستمزد و مزایاي مختلف برخوردارند. شما كدام فرد و كدام مجله تخصصي را در رشته ما ميشناسيد كه حتي یک سال و نه هشت سال رايگان كار كنند؟! چطور و تا كي میتوان از دوستان و همكاران توقع داشت كه ساعتها وقت خود را بدون هيچ چشمداشتی صرف داوري مقالات يا امور ديگر مجله كنند. البته در چاپ و نشر عزيزاني از دفتر پژوهشها تا جايي كه مقدور بود همكاري داشتند . افرادي چون سركار خانمها فارغ بال، تميمي ، و سركار خانم لطفي و آقاي جهانشاهي عزيز كه در آخرين دوره در امور اجرايي به ما پيوستند و جا دارد كه در اينجا از ايشان قدرداني و تشكر كنم. ولي از همه اينها گذشته، بنا به تكليف کمسیون نشريات علمي وزارت علوم ناگزير بوديم كه هر شماره را سروقت تحويل دهيم و براي آنها نيز فرقي نميكند كه چه مقالهاي و با چه كيفيتي؟ آيا پولداري يا نداري ؟ آيا نيرو داري يا نداري ؟ بلكه با اين پیشفرض وارد ميشود كه همه پیشنیازها فراهم است و سپس درخواست تأسیس مجله شده است . لذا فقط سر موعد بودن حائز اهميت است. به هر حال، اينها برخي از عواملي بود كه پس از هشت سال سبب توقف مجله گرديد. چون ديگر ادامه آن به اين شكل مقدور نبود.
در مورد كمك مركز منطقهاي به نشريات نيز بايد عرض كنم كه چرا اتفاقاً مايل به حمايت بودند، با همان شيوه و ساختار حمايتي كه براي همه مجلات تخصصي انجام ميدهند؛ يعني چاپ مجله را طبق شرايط خاصي بر عهده ميگيرند، شرايط خاص بايد مورد توافق طرفين يعني صاحب امتیاز نيز قرار ميگرفت و از سوي ديگر ، بيشتر گرفتاريهاي ما پيش از چاپ بود.
آيا الكترونيكي شدن فرایندها و انتشار آن در شبكه ميتواند به از سر گیری انتشار اين فصلنامه ياري رساند؟
ببينيد همان طور كه عرض كردم مجلاتي كه به شكل دولتي اداره ميشوند با آنها كه به صورت خصوصي اداره ميشوند متفاوتاند. اين تفاوت، ناشي از ديدگاه اقتصادي است. يعني بخش خصوصي، محصولي را كه توليد ميكند به فكر ارزش افزوده و سودي است كه عايدش ميشود. در مورد كارهاي فرهنگي نيز همین طور است. وقتي قرار باشد كه مقالات به صورت الكترونيكي ارائه شود و نه چاپي، اين كار ميتواند به لحاظ علمي مخاطبان بيشتري بيابد و حتي به سبب سهلالوصول بودن دامنه استناد بيشتري بگيرد، اما اين الزاماً به معناي سودآوري بيشتر براي ناشر نيست و علاوه بر آن، همان فروش ويتريني را نيز كاهش ميدهد. وقتي مشتري ، مقاله يا مجلهاي را ميتواند به رايگان دريافت و مطالعه كند ديگر بابت نسخه چاپي آن پول نميدهد. دوم اينكه الكترونيكي شدن به معناي آن نيست كه يك ناشر هزينههاي پيش از چاپ را نداشته باشد چون همان نسخه الكترونيكي نيز مدیرمسئول، سردبير، مدير اجرايي و ديگر اصحاب مجله را داراست، فقط نمايش آن به صورت الكترونيكي است.
نكته جالبي را برايتان بگويم ، اخیراً يكي از عزيزان گويا به ياد استاد حري، دسترسي تمام متن به مقالات اطلاع شناسي را فراهم کردهاند. بنده بابت همين كار نيز مورد سؤال قرار گرفتم كه آيا با اجازه من اين كار صورت گرفته؟
در پايان اگر خاطرهای از استاد فقيد دكتر حري درباره اين فصلنامه داريد سپاسگزار خواهيم شد براي خوانندگان نشريه شناسه بيان كنيد .
واقعاً وقتي از نبودن استاد حري صحبت ميشود دلم ميلرزد و اصلاً مايل نيستم به نبودن او فكر كنم. مدت بيست سال يا اندكي بيشتر است كه افتخار شاگردي و همكاري با ايشان را داشتهام و خيلي بديهي است كه در اين مدت فراز و فرودهايي را به همراه ايشان تجربه كرده باشم كه هر کدام از آنها برايم مملو از خاطرات تلخ و شيرين است. كار با ايشان از يك سو برايم لذتبخش بود، از آنجا كه با فردي برجسته و عالم در رشته خودکار ميكردم و افتخار شاگردي ايشان را داشتم و از سوي ديگر عقوبت و سختیهایی را برايم به همراه داشته است كه در اينجا مجال آن نيست. اما يكي از خاطراتي كه مربوط به مجله باشد، برايتان تعريف كنم،مربوط به دوران بيماري مادرم است كه من بسيار عاجز و ناتوان شده بودم . از يك طرف وضعيت ايشان (مادرم) روزبهروز وخيم تر ميشد و مرا خيلي افسرده و غمگين کرده بود، و از سوي ديگر تعهدات كاريام باري سنگين روي دوشم گذاشته بود كه شرايط را برايم سخت كرده بود. يادم ميآيد كه بسياري از مقالات آن شماره را در بيمارستان در حين پرستاري مورد بازبيني، ويرايش و نمونهخوانی قراردادم تا بتواند سر موقع به چاپ برسد. فكرم خيلي درگير بود و اصلاً آمادگي نوشتن چيزي را نداشتم . از دكتر خواهش كردم كه ايشان يادداشت آن شماره خاص را بنويسند. اما به من گفتند كه لزومي ندارد كه هر شماره يادداشت داشته باشيد. آن موقع خيلي دلم گرفت و هیچوقت يادم نميرفت.اما بعد به اين فكر افتادم كه ايشان با اين كار ميخواستند مرا مجبور كنند كه اندكي از آن غم حاصله فاصله بگيرم و با مجبور كردن خود به انجام كارهاي ديگر بتوانم فضاي فكريام را تغيير دهم. به هر حال، واقعاً ذهنم بسته و خسته بود، يادداشتم را با اين جمله آغاز كردم “حرفي براي گفتن ندارم، جز اينكه دل با عشق بزرگ ميشود و دست باتجربه، و زندگي بازي دست و دل است”… .
اكنون نيز بعد از گذشت سالها همچنان به اين جمله معتقدم كه تا عشق نباشد كاري از پيش نميرود و تا كاري انجام نشود تجربهای حاصل نمیگردد. هيچ علم نبود غير علم عاشقي … روحش شاد
بسيار سپاسگزارم
من هم از شما سپاسگزارم و بابت وقتي كه در اختيار قراردادید، ممنونم.