رویکردهای عمده در روابط داده، اطلاعات، دانش و دو مفهوم هستی و روشنگری
امیر وفاییان
دکتری علم اطلاعات و دانششناسی، دانشگاه خوارزمی
گفته شده در حال حاضر، اطلاعاتی که در شمارههای یک هفته نشریه New York Times منتشر میشود، بیش از اطلاعاتی است که یک فرد در قرن ۱۸ در طول حیات خود میتواند به آن دسترسی داشته باشد. همینطور، حجم اطلاعات جدید تولید شده در سال ۲۰۰۷ (بر اساس بایت) بیش از حجم کل اطلاعاتی بوده که در پنج هزار سال پیش از آن تاریخ تولید شده است (Ferneley and Basden). اما امروزه، مشکل اصلی کاربران دسترسی به اطلاعات زیاد نیست، بلکه مشکل اصلی دسترسی به دانش یا اطلاعات منسجم، پالایششده و سودمند است (فتاحی، ۱۳۹۰: ۱۹).
موقعیتهای فراوانی را میتوان یافت که در آنها اطلاعات به تنهایی اهمیتی تعیین کننده ندارد به طور مثال، افزایش حجم اطلاعات سبب نشده است که بتوان به حل مسایل حیاتی بشر نایل آید؛ بلکه چگونگی تحلیل اطلاعات است که دارای اهمیتی حیاتی است (حری، ۱۳۸۷: ۴). اطلاعات، دانش و خرد اصطلاحاتی است که در جامعه امروزی همهگیر شدهاند و به قدری با آن مواجه میشویم که معمولاً به تعریف آن نمیاندیشیم. فرض بر این است که معنای این واژگان، مانند بسیاری از اصطلاحاتی که معانی فنی دقیقتری در بافتهای خاصی دارند، در مکالمات روزمره درک میشود (لستر، ۱۳۸۹: ۱۹).
سوالی که ممکن است در ذهن ایجاد شود، این است که آیا پدیدههایی چون اطلاعات، دانش یا داده همان مفهومی را برای انسان قرن هجدهم دارد که برای من انسان قرن بیست و یکمی؟ کدام یک جدیدتر و کدام دارای قدمت بیشتری است؟ چه تفاوتی بین این واژگان وجود دارد؟ ارتباط آنها چیست؟
کلیدواژه: داده، اطلاعات، دانش، هستی، روشنگری، رویکردهای عمده اطلاعات
در سال ۱۹۹۵، Kenneth Boulding، اقتصاددان امریکایی-انگلیسی سلسلهمراتبی از “علایم، پیامها، اطلاعات و دانش” ارایه داد. با این وجود، اولین فردی که بین داده، اطلاعات و دانش تمایز قایل شد و همینطور اصطلاح مدیریت دانش را در سال ۱۹۷۴ بکار برد، Nicholas Henry مربی امریکایی بود (Wikipedia, DIKW_Pyramid, retrieved o Feb. ۲, ۲۰۱۴).
داده، گستردهتر از حقایق[۱] در نظر گرفته میشود و در واقع حقایق نوعی از داده است که مورد بررسی یا اثبات قرار گرفته است. منشاء زبانشناختی این واژگان بر ریشه معانی آنها سایه افکنده است (تصویر ۱). جالب آنکه، کاربرد هر یک از این اصطلاحات از نظر زمانی برعکس نظمی است که در سلسله مراتب دانش قرار میگیرد. بدین معنا که در زبان انگلیسی منشاء زمانی واژه خرد جزو قدیمیترین واژگان و داده جدیدترین واژه تولید شده است.

بیشتر نویسندگان واژه دانش را تعریف کردهاند، تعداد کمتری از آنها اطلاعات و بیشترین تعایف موجود مربوطه به واژه دانش است (تصویر ۱). تعاریف موجود از خرد بسیار ناچیز است، ولی در این تعاریف انجام شده از واژه خرد انسجام و یکدستی بیشتری نسبت به واژههای اطلاعات و دانش وجود دارد Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۵)).
متون مرتبط با مدیریت دانش پُر است از تعاریف و بیان تفاوت بین واژگان دانش، اطلاعات، داده و خرد (Nonaka and Takeuchi, ۱۹۹۵; Matthews, ۱۹۹۸; Awad and Ghaziri, ۲۰۰۴ به نقل از Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۴). همچنین، در این متون به تمایز بین انواع مختلف دانش، مانند دانش عینی و ذهنی، یا، دانش فعال و منفعل[۲] اشاره شده است Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۵)).
چنانچه Hicks و همکارانش (۲۰۰۶) نشان میدهند، تا کنون تعاریف بیشماری از واژههای دانش و اطلاعات شده است، بدون آنکه به توافقی منتج شده باشد. برای درک تفاوت میان داده، اطلاعات و دانش و همچنین تشخیص جایگان آنها در فرایند تفکر، لازم است به الگوی فرایند تولید دانش توجه کرد. جوهر حرکت و حیات موجودات و هرگونه عمل و عکسالعملی بر اساس وجود، ترکیب، تولید و تبادل کوچکترین واحد اطلاعاتی شکل میگیرد که در علوم رایانه به آن بیت و بایت میگویند. این واحدها به صورت غریزی در همه موجودات زنده وجود دارد، اما تنها موجودات برتر میتوانند سطح ترکیب و تولید داده را بر اساس آن افزایش دهند.
از ترکیب یک سری علایم ساخته میشود، خام و بدون هدف (مثل ۲ درجه، ۲۰ متر)، حقایق خام، دستهبندی نشده و تجزیه و تحلیل نشده، اطلاعات پردازش نشده، حقایق و اعدادی هستند که از آنها اطلاعات به دست میآید، رشته واقعیتهای عینی و مجرد در مورد رویدادها که به تنهایی مربوط و هدفدار نیستند (Bellinger, Castro and Mills, ۲۰۰۴).
از این رو، داده به هر نوع عنصری اطلاع میشود که قابلیت ترکیب داشته باشد و موجب شود اطلاع، با هدف و کاربردی خاص تولید شود. در واقع، اطلاع از مجموعهای از دادهها تشکیل میشود که معنا یا پیام خاصی را انتقال دهد. از این رو، تا زمانی که دادهها استفاده نشود و پیامی منتقل نشود، داده در همام مرحله داده باقی میماند. برای مثال، وجود آمار و ارقام مراجعان کتابخانه، تا زمانی که از آنها برا تهیه گزارشها یا تفسر برای بهبود خدمات استفاده نشود، دادهها خاماند. اما اگر این دادهها، در هر شکل و به هر منظور استفاده شود، به اطلاع تبدیل میشود (فتاحی، ۱۳۹۰: ۲۰ و ۲۱).
برخی از تعاریفی که از اطلاعات شده است به قرار زیر است:
- دادهای که باعث ایجاد تمایز شود (King, ۱۹۹۳)
- داده نسبتاً هدفمند و مرتبط (Drucker, ۱۹۹۵)
- دادهای که در بافت واقع شده (Gullup et al, ۲۰۰۲)
- داده مرتبط، هدفمند بافتمدار (Smith, ۲۰۰۱)
- ماحصل تفسیر آدمی از داده (Lueg, ۲۰۰۱)
- ماحصل تجزیه و تحلیل دادهای که در خود معنا را منتقل میکند (Bourdreau & Couillard, ۱۹۹۹) و
- داده ساختاریافتهای که در تصمیمگیری از آن استفاده میشود (Laihonen, ۲۰۰۶).
- دادههای مربوط و هدفدار و دارای مفهومی مشخص (پیتر دراکر)
- همان داده با معنا است، مانند دمای اتاق ۲۰ درجه سانتیگراد است
- داده پس از پردازش و تبدیل شدن به گزارههای معنیدار تبدیل به اطلاعات میشود
- زمانی که دادهها به منظور خاصی و بهشکلی منطقــی سازمانـــدهی میشوند، تبدیل به اطلاعات میگردند
- مجموعه سامان یافتهای از داده
- اطلاعات تجمعی، خرد خرد، شی گونه، ملموس، شفاف و آزاد بوده و قابل انتقال، تبدیل، افزایش، ذخیرهسازی، نگهداری و اندازهگیری است و در همه جا حضور دارد
- اطلاعات را میتوان شکل داده یا پردازش، خلق، ذخیره و ارسال کرد
- عامل کاهش عدم قطعیت و غافلگیری است
- عامل تغییردهنده (مسبب تغییر) است
- در سایبرنتیک، اطلاعات ابزار ترسیم فضا و زمان از طریق بازخوردهای ارتباطی است
- در تیوری سیستمها، اطلاعات متغیری سیال و روان است که در شبکههای ارتباطی (تعاملات) جوامع به حرکت در میآید
- ارزشی فراتر از فناوری دارد
- فرآیندهای اطلاعاتی را نمیتوان محدود به فناوری اطلاعات دانست
- در مباحثات سیستمی، عمدتاً وجه معنایی اطلاعات مد نظر قرار میگیرد
- هم در سایبرنتیک و هم در تیوری سیستمها، رابطۀ دو سویهای میان اطلاعات و کنترل فرض شده است
- چیزی که برای کسی داده است می تواند برای شخص دیگری اطلاعات به حساب آید.
بنابراین، گاه اطلاعات را دانش ذخیره شده میدانند. برخی نیز ذکر میکنند که اطلاعات الزاماً با ذخیرهسازی همراه نیست و هرگاه نگرشها و پدیدهها به درستی تفسیر شوند، میتوانند جنبه اطلاعات داشته باشند. باید توجه داشت که عبارت “معانی در مردم نهفته است، نه در واژهها و دادهها” بیانگر تأثیر بافت در شکلگیری اطلاعات و تفسیر آن است. برخی نیز بر این باورند که اطلاعات عنصری پویا و دارای ارزش افزوده و رشد شبکهای است.
اطلاعات در گستردهترین معنا، اطلاعاتی است که در بافت واقع شده است. یعنی اطلاعات نه تنها متضمن پیامهایی است که به لحاظ شناختی پردازش میشود، بلکه متضمن بافتی مثل وضعیت، وظیفه، مسأله در دست اقدام و مانند آن نیز میباشد. علاوه بر معانی دیگر، این معنی متضمن انگیزه یا تعمد است و در نهایت با بافت یا افق اجتماعی گستردهای مانند فرهنگ و کار ارتباط دارد. در علم اطلاعات نیز باید این معنا (گستردهترین معنا) را درنظر گرفت، چرا که اطلاعات در بافت و در رابطه با دلایلی مورد استفاده قرار میگیرد (بهمنآبادی، ۱۳۸۱: ۵۷ و ۵۸).
دلیل ارزشمند دانستن دانش، عملیتر بودن آن در مقایسه با داده و اطلاعات است (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹: ۳۰). مفهوم دانش از زمانهای بسیار دور و حداقل از زمان یونان باستان تا کنون مورد بحث واقع شده است. سقراط در رساله ثیایتتوس[۳] که توسط افلاطون نوشته شده (۳۶۹ قبل از میلاد مسیح) از دانش به عنوان باور صادق[۴] یاد میکند (که عمدتاً آن را به عنوان مفهوم باور صادق موجه میشناسند). در عین حال اظهار میکند که چنین تعریفی از دانش ناکافی است. از آن زمان تا کنون از دانش تعاریف بسیاری شده است. بررسی متون موجود در این خصوص نشان میدهد که همواره امکان فهم بیشتر از مفهوم دانش وجود داشته است Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۳)). دانش در لغت، یعنی آگاهی و شناخت نسبت به یک موضوع، مفهوم یا پدیده خاص. آن نوع از اطلاعات یا آگاهی است که در یک بافت خاص و در چارچوب یک هدف خاص سازماندهی شده باشد و تصمیمگیری اثربخش و سودمند را در یک فرد تسهیل کند و به آن سرعت بخشد. به عبارت دیگر، دانش یعنی اطلاعات بستهبندی شده در یک الگوی ویژه، به طوری که موجب ارتقاء دانستهها و وضعیت ذهنی و فکری فرد شود (فتاحی، ۱۳۹۰: ۲۱).
در تعاریفی که از واژه دانش شده است، حتی بیشتر از واژه اطلاعات ناهمگونی و عدم اتفاق نظر وجود دارد:
- اطلاعاتی که به واسطه (از طریق) آزمون، اعتبار آن بررسی و یا اثبات شده است (Liebeskind, ۱۹۹۶)
- تعاملات اجتماعی (Stacey, ۱۹۹۶)
- گنجایش عمل (Argyris, ۱۹۹۳) و
- مجموعهای از بینشها، تجارب و فرایندهای صحیح و مناسب (Bourdreau & Couillard, ۱۹۹۹)
- یعنی اطلاعات پردازش شده و ارزیابی شده در یک بافت معنادار، شامل فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و حرفهای (فتاحی، ۱۳۹۰: ۱۵و ۱۹).
برخی دیگر از تعاریف و ویژگیهای منتسب به دانش به قرار زیر است:
متشکل از استراتژی، عمل و رویه یا روش که از ذهنهای پویا سرچشمه میگیرد، اطلاعات با مفهوم، از ترکیب، تعدیل، انسجام و پردازش اطلاعات انبوه حاصل میشود مانند دانستن روش انجام یک کار و رویه انجام امور اداری، ظرفیت استفاده و به کارگیری اطلاعات است. دانش بر داده و اطلاعات پایهگذاری میشود امّا بر خلاف آنها همیشه محدود به انسانها است. همان شکل ذهنی ایدهها، واقعیتها، مفاهیم، دادهها و تکنیکهای ثبت شده در حافظه انسان است که از ذهن و تصور انسان سرچشمه میگیرد و مبتنی بر اطلاعاتی است که با تجربه، باورها و ارزشهای شخصی، همراه با تصمیم و عمل وی، دگرگون و بارور میشود. دانش هر شخص با دانش فرد دیگری که همان اطلاعات را دریافت میکند، یکسان نیست. مجموعه کل شناختها و مهارتهایی است که افراد برای حل مسیله به کار می برند. دانش هم نظریهها و هم قواعد و دستورات عملی را شامل میشود. دانش به وسیله افراد ساخته میشود و باورهای افراد درباره روابط علّی را نشان میدهد.
نوناکا و تاکوچی در مدل یکپارچه خود برای ایجاد دانش پویا، از دانش به عنوان عامل محرک درونی یاد می کند. دانشی که مفهومی در بر نداشته باشد در واقع اطلاعات خواهد بود و اطلاعات زمانی به دانش تبدیل می گردد که توسط اشخاص تفسیر گردیده، با عقاید و تعهدات آنها آمیخته شده و به آن مفهوم داده شود . به تبع تبدیل دانش به منبع استراتژیک برای رقابت و بقای سازمانها و جوامع، نیاز به توسعه و اشراف بر روشهای خلق، اشتراک و به کارگیری آن حیاتی میشود. تقاضا برای دانش به نوبه خود به تقاضا برای افزایش ذخیره دانش و توزیع آن منجر می گردد (Nonaka and Takeuchi, ۱۹۹۵). میتوان گفت، اطلاعات زمانی به دانش تبدیل میشود که توسط اشخاص تفسیر گردیده، با عقاید و تعهدات آنها آمیخته شده و به آن مفهوم داده شود .
- وقتی که دانش برای تصمیمگیری و بهبود تصمیمات، فرآیندها و بهرهوری یا سودآوری به کار گرفته میشود تبدیل به خرد میشود
- فرایندی است فراتر از دانش که قابل اندازهگیری و قابل حدس نمیباشد. به نوعی میتوان گفت بینشی است نسبت به مسایلی که رخ نداده و بصورت درست اتخاذ گردد. یا به تعبیری به کار بستن صحیح دانش را در بلند مدت تا حصول نتیجه را معرفت می گویند.
- برای خردمند بودن، افراد نه تنها باید دانش کسب کنند، بلکه باید فهم کاملی از اصول حاکم بر آن دانش را نیز داشته باشند.
از یک طرف Laihonen (۲۰۰۶) بیان میکند که در دانش تفسیر صورت میگیرد، درحالیکه Williams (۲۰۰۶) ویژگیهای پویا، راهبردی و سیاسی را به دانش نسبت میدهد Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۵)).
آیا میتوان داده را واحد اولیه و مبنایی مدیریت دانش دانست؟ ظاهراً چنین به نظر میرسد. اما با این حال، این مسأله جای بحث دارد. مثلاً: بین مفاهیم داده، اطلاعات و دانش یک رابطه سلسله مراتبی وجود دارد که معمولاً به صورت هرمی که از داده به سوی خرد در حرکت است، نشان داده میشود. Tuomi (۱۹۹۹) پیشنهاد میکند که جای عبارات در این هرم باید کلاً برعکس شود، چرا که برخی از نویسندگان (مثلاً Nissen, ۲۰۰۲) نیز رویکرد دوطرفهای را مطرح میکنند که در یک جهت آن “جستوجوگرهای اطلاعات” و در جهت دیگر آن “تولیدکنندگان اطلاعات” وجود دارند که باید بین آنها تمایز قایل شد. از منظر جستوجوگر، داده درون بافت خاصی قرار میگیرد تا اطلاعات تولید شود و از نقطه نظر تولیدکننده برای تولید اطلاعات نیاز به دانش است و اطلاعات نیز به نوبه خود برای تولید داده لازم است. در سلسله مراتب کلی داده، اطلاعات، دانش و خرد باید امکان گذر در هر دو جهت تولیدکننده و جستوجو کننده اطلاعات وجود داشته باشد، چنانچه Williams (۲۰۰۶) نیز از این عقیده حمایت میکند.
به طور کلی، چنانچه بخواهیم تعاریف مختلفی که در متون مدیریت دانش شده را خلاصه کنیم، میتوان تعاریف زیر را اریه داد Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۵)).
- داده بازنمون خام و پردازش نشده از واقعیت است
- اطلاعاتت دادههایی است که به روشهای معناداری پردازش شده باشد
- دانش اطلاعاتی است که به روشهای معناداری پردازش شده باشد و
- خرد دانشی است که به روشهای معناداری پردازش شده باشد.
حوزه علم اطلاعات دایماً در حال تغییر و دگرگونی است. از این رو، شناخت رویکردهای مفهومی متخصصان علم اطلاعات و بازنگری و بازتعریف مداوم و متناوب علم اطلاعات، به دلیل ماهیت متغییر بودن آن و اجزای سازنده آن (داده، اطلاعات، دانش و خرد) امری ضروری است.
در مجموع، سه رویکرد کلی در روبط بین داده، اطلاعات و دانش را میتوان در نظر گرفت: الف. در خصوص روابط بین سه مفهوم بنیادی داده، اطلاعات و دانش، بیشتر متخصصان علم اطلاعات قایل به ترتیب و فرایند متوالی (سلسلهمراتبی)[۵] بین این مفاهیم هستند، ب. تعداد اندکی نیز این اصطلاحات را مترادف[۶] هم میدانند. باید توجه داشت که تعاریف و رویکردها نظریه محور بوده و باید در بافت نظریه مربوطه ارزیابی و تحلیل شودند (Zins, ۲۰۰۷: ۴۸۷) از این رو، تفاوت در این دو دیدگاه نیز بیشتر ناشی از تفاوت در پذیرش مکاتب فلسفی تجربی و ذهنیتگرایی افراد است (Zins, ۲۰۰۷: ۴۷۹-۴۸۰). ج. رویکرد کلنگری[۷] که توسط Faucher, Everette & Lawson در سال ۲۰۰۸ ارایه شده، سعی در تکمیل رویکرد سلسلهمراتبی داشته و بر مبنای آن، مدل E۲E را ارایه میکند که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
الف. رویکرد سلسلهمراتبی[۸]
اینکه بین سه جزء سازنده علم اطلاعات، یعنی داده، اطلاعات و دانش، ارتباط وجود دارد، تقریباً و تا حدود زیادی بین متخصصان اطلاعات (بر اساس شواهد موجود در متون) اتفاق نظر وجود دارد، اما ماهیت چنین ارتباطی و نیز معانی و تعاریف آنها همچنان جای مناقشه بوده و هست (Zins, ۲۰۰۷: ۴۷۹).
رویکرد سلسلهمراتب به اشکال مختلف نشان داده شده است که در زیر برخی از آنها نشان داده شده است:

با حرکت از سمت داده به سوی خرد، نقش و حضور بافت پررنگتر و میزان و مقدار فهم افزایش می یابد (Bellinger, Castro,. and Mills, ۲۰۰۴).
کلیه تعاریف و رویکردهای سلسله مراتبی مدیریت دانش، مدلهای خطی است، به نحوی که داده مبنای اطلاعات، اطلاعات مبنای دانش و دانش نیز به نوبه خود پایه خرد محسوب میشود. این فرایند به صورت برعکس نیز قابل تصور است. اگرچه ممکن است رویکرد سلسلهمراتب به اشکال مختلف، از جمله به صورت هرم یا دایره نشان داده شود، اما تا زمانی که چرخه بازخورد در آن وجود نداشته باشد این رویکرد به صورت خطی باقی خواهد ماندFaucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۸)). از این رو لازم است تا مرز بین این مفاهیم روشنتر شود و مهمتر آنکه اینگونه باید در نظر بگیریم که نقطه شروع و پایانی بین این مفاهیم وجود ندارد (نگاه کنید به رویکرد کلنگر).
طبق پژوهشی که توسط Zins در سال ۲۰۰۷ انجام شد، به رویکردهای مفهومی این سه جزء سازنده از منظر متخصصان علم اطلاعات پرداخته است. در این پژوهش، که از روش دلفی استفاده شده، نظرات ۵۷ متخصص سرشناس از ۱۶ کشور بررسی شده تا از ۱۳۰ تعریفی که از داده، اطلاعات و دانش ارایه شده، به اجماع رسیده و بر مبنای آن مدلی ارایه شود.

پدیدههای داده، اطلاعات و دانش را میتوان از دو منظر وجودی نگاه کرد: یکی قلمرو عینی[۹] و دیگری ذهنی[۱۰]. قلمرو ذهنی آن چیزی است که در جهان خارج و پیرامون فرد وجود دارد (مانند مطالب و آنچه که در کتابها چاپ شده یا در فناوریها و ابزار الکترونیکی ذخیره شده است). قلمرو ذهنی نیز در دنیای درونی فرد وجود دارد (مانند افکار و تخیلات آدمی).
مدل ۱، که متداولترین مدل است و بیشتر از دیگر مدلها در بین متخصصان علم اطلاعات بدان اتفاق نظر بوده، نشان میدهد که حوزه علم اطلاعات بیشتر بر کشف داده و اطلاعات تکیه دارد و در صدد کشف دانش نیست؛ چرا که داده و اطلاعات را در قلمرو عینی و دانش را در قلمرو ذهنی میداند. در مدل ۲، تنها داده را در قلمرو عینی میداند، درحالیکه اطلاعات و دانش را در قلمرو ذهنی جای داده است. به همین ترتیب، مدل ۵ بر این باور است که هر سه جزء سازنده داده، اطلاعات و دانش را میتوان در قلمرو عینی و ذهنی جای داد (Zins, ۲۰۰۷: ۴۸۹).
همانطور که گفته شد، تعداد اندکی مفاهیم داده، اطلاعات و دانش را مترادف دانستهاند. از این رو، بدان نمیپردازیم.
در مفهوم سنتی سلسله مراتب دانش، امکان ترکیب داده، اطلاعات، دانش و خرد وجود ندارد و این مفاهیم از یکدیگر مجزا درنظر گرفته شدهاند.
دانش عینی[۱۱] دانشی است که بیان شده باشد. اگرچه از ذهن برگرفته شده است، اما با کلمات دنیای بیرون طرح میشود، مستندسازی شده و با قالبهای نمادین و/یا زبان طبیعی منتقل میشود. نمونههای این نوع دانش عبارتند از: استاندارهای طراحی، گزارشهای پروژه، گزارشهای تحقیقات، مقالهها، پایگاه اطلاعاتی،سیاستگذاریها و تجربیات مستندسازی شده.
در تعریف دیگری، دانش عینی را دانشی قابل رمزگذاری و کدگذاری دانسته که نتیجه میتوان آن را به سادگی مخابره، پردازش و منتقل و درپایگاه دادهها ذخیره کرد. این نوع از دانش را میتوان فرم داد و یک فرمول علمی و یا کتابچه راهنما بین افراد سازمان منتشر کرد. دستورالعملها، مقررات، قوانین، رویههای انجام کار، آییننامهها، شرح جزییات و… که به صورت رسمی در بین افراد سازمان به آسانی قابل انتقال هستند، همه دانش عینی به حساب می آیند (شکارچی، ۱۳۹۱، اسلاید ۶).
از طرف دیگر، دانش ذهنی[۱۲] دانشی ناملموس است که در ذهن افراد قرار دارد و مستندسازی نشده است. فرد هنگامی از دانش خود مطلع میشود که با مشکلی مواجه شده یا در وضعیتی خاص قرار گیرد. به منظور انتقال این نوع دانش، فرد نیازمند تعامل با افراد است. به مجموعه مهارتها، بینشها، تخصص، فهم و مجموعه یادگیریهای افراد نیز دانش ذهنی گویند که با گذشت زمان و با کسب تجربه این نوع دانش بیشتر میشود. دانش ذهنی شخصی بوده و فرموله کردن آن بسیار مشکل است. این نوع از دانش که از طریق تسهیم تجربیات با مشاهده و تقلید اکتســـاب می شود، ریشه در اعمال، رویهها ، تعهدات، ارزشها و احساسات افراد دارد؛ قابل کدگذاری نبوده و از طریق یک زبان مخابره نمیشود.
باید توجه کرد که همه دانش ذهنی قابل تبدیل به دانش عینی نیست (Tsoukas, ۲۰۰۲). دانش ذهنی برای حل مسایل لازم و ضروری است. در صورتی که همه دانشها عینی باشد، شناخت مسایل موجود و به تبع آن حل آنها غیر ممکن خواهد بود. واضح است که دانش عینیتر از داده است، اما این بدان معنا نیست که داده همواره به صورت عینی است یا دانش همیشه ذهنی است. دانش یا خرد در عین حال میتوانند عینی نیز باشند. داستانهای عامیانه یا ضربالمثلها نمونهای از خرد عینی است. از این رو، داده، اطلاعات دانش و خرد هر یک میتوانند عینی یا ذهنی باشند که این مسأله در رویکرد سلسله مراتبی لحاظ نشده است. Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۷)). در هرم سلسله مراتب مدیریت دانش توسعه یافته (تصویر ۲)، با اضافه کردن بخش عینی و ذهنی، تلاش شده تا مورد نشان داده شود. ضمن آنکه دو بخش هستی[۱۳] و روشنگری[۱۴] نیز به این هرم اضافه شده است. منشاء داده، اطلاعات، دانش و خرد یکی است: انتزاعی از هستی[۱۵]. آنچه که به واقع این مفاهیم را از یکدیگر متمایز میکند سطح فهمی مورد نیاز برای هر یک از آنهاست Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۱۳)).

در رویکرد کلنگر (مدل E۲E) داده سطحی از فهم هستی[۱۶] است. خود داده از چیز دیگری ساخته شده است. در واقع داده از پیامد پردازششده از مشاهده آدمی از هستی بوجود آمده است. همین طور است اطلاعات، دانش و خرد که تفاوتشان در سطح فهم است. اما در این رویکرد سوالی که مطرح شده این است که بالاتر از خرد چه چیزی میتواند باشد؟ بودا سطح بالاتر از خرد را روشنگری میداند که نوعی آگاهی موجودات برای رسیدن به سطحی از بصیرت است. در واقع، روشنگری، بالاترین شکل از فهم است Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۸)).
هستی حالتی از بودن است و شامل تمام محیطی است که فرد میتواند داده را درک یا ایجاد کند. لغتنامه وبستر[۱۷] هستی را اینگونه تعریف میکند: “واقعیتی که در تجربه نمود یافته[۱۸]” (Gackowski, Zbigniew J. ۲۰۱۲: ۹۵).

در این مدل، امکان ایجاد و خلق دانش بهواسطه برقراری ارتباط بین داده جدید با خرد از پیشداشته وجود دارد. و یا میتوان اطلاعات جدید را بوسیله برقراری ارتباط دانش قبلی و دانش جدید بوجود آورد Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۹)).
نظام شناختی دانش بر این مسأله تأکید دارد که یک نظام چه کارهایی انجام میدهد، نه اینکه آن نظام از چه چیزهایی تشکیل شده است. در مدل E۲E بین مفاهیم داده، اطلاعات، دانش و خرد رابطه سلسلهمراتبی وجود ندارد و برای رسیدن به یکی از آنها (مثلاً دانش) نیاز به کسب مرحله قبل از آن (مثلاً اطلاعات) به ترتیب ذکر شده نیست. یا به عنوان نمونه، متصدی پذیرشی که در یک شرکت استخدام شده است، ممکن است در خصوص مشتریهای آن سازمان داده یا اطلاعاتی نداشته باشد، اما خرد یا دانش مورد نیاز برای مدیریت روابط مشتریان را بداند Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۱۱)).
اگر به تصویر ۳ دقت شود، میتوان دریافت که خرد مستقیماً با هستی در تماس نیست. این مسأله بدان خاطر است که خرد بر تجربه و خود تجربه بر حضور پایه شناختی دلالت دارد. از این رو، داشتن خرد به معنای این است که فرد تا حدودی شکلی از داده، اطلاعات و(یا) دانش را نیز دارد Faucher, Everette & Lawson, ۲۰۰۸: ۱۲)). همینطور، روشنگری که بالاترین شکل فهم است، بر داشتن دلالت ندارد، بلکه حالتی از بودن است. درست مانند هستی. از این رو، روشنگری نیز از بقیه موارد جداست.
تبدیل داده و اطلاعات به یکدیگر به واسطه فناوری اطلاعات صورت میگیرد، ولی فناوری اطلاعات گزینه ناتوانی برای تبدیل «اطلاعات» به «دانش» است. همچنین، عوامل اجتماعی، «دانش» و «اطلاعات» را بهتر به یکدیگر تبدیل میکنند، اما همین عوامل در تبدیل «داده» به «اطلاعات» کند هستند. از این رو، مدیریت اطلاعات از طریق بهینهسازی دو عامل زیرسیستمهای اجتماعی و فناوری بهتر انجام میشود (امامی و کیهانی، ۱۳۸۶).
مفاهیم عرضه شده از اطلاعات در طول پنجاه سال اخیر را میتوان چنین جمعبندی کرد (حری، ۱۳۸۲: ۱۳-۱۵):
- اطلاعات دانش ذخیره شده است و این ذخیرهسازی ممکن است در رسانهای سنتی چون کتاب یا رسانههای الکترونیکی صورت گیرد. در این نوع نگرش، اطلاعات و دانش یکی دانسته شده و وجه ممیزه آنها در عمل ذخیرهسازی است. اینکه آیا اطلاعات الزاماً با ذخیرهسازی همراه است یا دانش ذخیره نشده نمیتواند اطلاعات تلقی سود، در این دیدگاه مورد بحث قرار نگرفته است.
- اطلاعات را میتوان از انگیزشها و پدیدههای محیط کسب کرد، که البته این نگرشها و پدیدهها به قصد انتقال پیام خاصی پدید نیامدهاند؛اما هرگاه به درستی تفسیر شوند میتوانند جنبه اطلاعات داشته باشند. در این رویکرد، اطلاعات دو ویژگی دارد: یکی آنکه اطلاعات الزاماً با ذخیرهسازی همراه نیست و از انگیزشها و پدیدهها نیز میتوان به اخذ اطلاعات پرداخت؛ دیگر اینکه اطلاق “اطلاعات” تنها در مرحله دریافت و پس از تعبیر و تفسیر دریافتکننده معنی مییابد.
- معانی در مردم نهفته است نه در واژهها و دادهها. عوامل زمانی و مکانی نقش عمدهای در شکلگیری اطلاعات و تفسیر آن دارند. در این رویکرد، اطلاعات آنی نیست که گفتهای، بلکه آنی است که میتوانستی بگویی. نیز اطلاعات پدیدهای مطلق و مجرد نیست، بلکه ارزش آن به تبع شرایط زمانی و مکانی متفاوت است. به عبارت دیگر، آنچه در شرایطی اطلاعات تلقی میشود، در شرایط دیگری ممکن است فاقد ارزش اطلاعاتی باشد.
- اطلاعات از مبدأ ارسال به مقصد دریافت از طریق پیام منتقل میشود و انتظار میرود که دریافتکننده، پیام را آنگونه که نیّت فرستنده بوده است تفسری کند. در این رویکرد، فرض بر آن است که نظام ذهنی فرستنده و گیرنده یکسان یا بسیار به یکدیگر نزدیک است.
- هرگاه اطلاعات اشاعه یابد یا مبادله شود، ارزش افزوده خواهد یافت. در این نگرش، اطلاعات عنصری پویاست و دارای رشد تصاعدی مارپیچی است. یعنی گسترش آن هم در جهت طولی و هم به صورت عرضی است و در واقع به صورت شبکهای رشد میکند، نه خطی. مصرف اطلاعات، نه تنها موجب کاهش یا فقدان آن نمیشود، بلکه به تولید و گسترش بیشتر اطلاعات میانجامد.
به طور کلی، از این تعاریف میتوان دریافت که برخی به مفهوم اطلاعات، برخی به انتقال اطلاعات و بعضی دیگر نیز به شکلگیری اطلاعات اشاره میکنند. از این رو، هر یک از این تعاریف به تنهایی نمیتواند ماهیت اطلاعات را مشخص کند.
واژه و لفظ اطلاعات دارای تعدد کاربرد است، به نحوی که هم در بیان روزمره افراد و هم در میان متخصصان رشتههای مختلف توصیفهای متفاوتی از مفهوم اطلاعات میشود. اما هرگاه اطلاعات درونمایه یک رشته را تشکیل دهد و موجودیت آن رشته در گرو چیستی اطلاعات باشد، ناگزیر از قبول تعریفی است که دستکم از حدّ اشتراک مجموعه تعاریف حوزههای مختلف علمی پدید آمده باشد که رابرت لوزی (۱۹۹۷) از آن به عنوان “تعریفی رها از رشته” یاد میکند.
از دهه ۱۹۴۰ به این سو، در باب اطلاعات نقطهنظرهای گوناگونی در متون و منابع عرضه شده است که میتوان آنها را به دو مقوله کلی نظریههای ریاضی و نظریههای معناشناختی تعبیر کرد. این دو گروه از نظریهها، برخلاف آنچه به نظر میرسد، نه تنها متعارف نیستند، بلکه وجود اشتراکی نیز دارند. به طور کلی میتوان گفت نظریه ریاضی، سنجش اطلاعات را در مرحله تولید و انتقال و نظریه معناشناختی، در زمان دریافت قابل انجام میداند (حری، ۱۳۸۲: ۱۰).
اگر هر شیء یا پدیده را “فضا” تلقی کنیم و مجموعه عناصر و خصیصههای پیرامونی و درونی آن را “وضعیت” آن فضا بدانیم، اطلاعات از دیدگاه اطلاعشناسی چیزی جز وضعیت فضا نیست. لازم به ذکر است که اطلاعشناسی، با مفهومی که برای نخستین بار توسط حری بکار رفته، دانشی است که میکوشد به شناخت اطلاعات، تعیین چارچوب و تشخیص ابعاد و وجوه آن بپردازد (حری، ۱۳۸۲: ۱۱-۱۲).
بدین ترتیب، میتوان مفهوم واحد اطلاعات را شامل دو شاخه دانست: مبنای نخستین شاخه آن است که اطلاعات را چگونگی آرایش وضعیت فضا بدانیم. که طبق این تعریف، میتوان انواع گوناگون مدلهای منطقی و ریاضی را به عنوان ابزاری برای شناسایی اطلاعات و رمزگشایی آن بهکار برد. در شاخه دوم، اطلاعات به چگونگی محتوای وضعیت فضا اطلاق میشود. این تعبیر اجازه میدهد که از مدلهای ریاضی و منطقی فراتر رفته و به مدلهای معناشناختی دست یابیم. ترکیب برخی عناصر این دو شاخص سبب میشود که چنین تعریفی از اطلاعات فراهم آید: اطلاعات مجموعهای از ویژگیهای محتمل “فضا” و همبستگی درونی آنهاست. کلیه تعاریف اطلاعات که به ویژگیهای ساختاری فضا مربوط میشود متعلق به شاخه نخست و تعاریفی که به وجه محتوایی فضا میپردازد، متعلق به شاخه دوم است (موکی، ۲۰۰۰؛ به نقل از حری، ۱۳۸۲: ۱۲ و ۱۳)
همانطور که گفته شد، در این رویکرد، سنجش اطلاعات در مرحله تولید و انتقال صورت میگیرد و به ویژگی ساختاری نمادها توجه میشود. در این رویکرد اطلاعات با داده برابر در نظر گرفته شده است و خود به دو نظریه اطلاعات (شانون و ویور) و نظریه سایبرنتیک اطلاعات قابل تفکیک است.
الف) نظریه اطلاعات (۱۹۴۸Shanon & Weaver, )
این نظریه اصیل و صریح، با انتقال علایم سروکار دارد و در آن اطلاعات مجموعه نمادها، علایم و احتمال وقوع وقوع رخدادها در نظر گرفته شده است که در آن پیام و اطلاعات بهجای یکدیگر بهکار رفتهاند. نظریه شانون هرگز به معنی نپرداخت و تنها به مسأله تولید پیام، به طور کامل یا نسبی، از سوی دریافتکننده توجه دارد. به بیان دیگر در نظریه شانون، معنای پیام هرگز مورد توجه نیست و بیشتر متوجه مسأله تعیین حداکثر ظرفیت یک کانال (نظیر تلفن یا تلگراف) در انتقال پیام بوده است. مسایلی که در نظریه اطلاعات بررسی میشود، عبارت است از: یافتن بهترین روشهای بکارگیری نظامهای ارتباطی، بهترین روشهای جداسازی اطلاعات مطلوب و عاری از خشه از اطلاعات نامطلوب و ارتقای مجراهای ارتباطی برای برقراری ارتباط (آزاد، ۱۳۸۶: ۱۹۹). این نظریه در حوزههای الکترونیک و علوم رایانه دارای نقشی عمده است، اما کاربرد آن در مطالعه ارتباطات انسانی جای تأمل دارد. عبارت “اطلاعات آنی نیست که میگویی، بلکه آن چیزی است که میتوانی بگویی” بر بالقوه بودن اطلاعات تأکید دارد. ویور، علاوه بر پذیرش کاربرد نظریه شانون در فرایندهای فنی، بر کارکرد این نظریه در حل مسایل مربوط به معنی در حوزه ارتباطات تأکید دارد[۲۰]. به طور کلی، نظریه اطلاعات شانون و ویور دارای ویژگیهای زیر است:
- انتقال علایم و نمادها و تولید پیام (به طور کامل یا نسبی) از سوی دریافتکننده. در این نگرش، دریافتکننده الزماً فرد نیست، بلکه ممکن است کتابخانه یا پایگاه اطلاعاتی باشد.
- بسامد نمادها و توصیف آماری پیامهایی که به وسیله رمزها تولید میشود
- تعیین حداکثر ظرفیت یک کانال در انتقال پیام
- عیب: عدم توجه به جوهره و نحوه تبیین اطلاعات
ب) نظریه سایبرنتیک اطلاعات (۱۹۴۸Norbert Wiener, )
این نظریه که بر بالفعل بودن اطلاعات تأکید دارد، اطلاعات را برای هدایت سیستم به سمت هدفی از پیش تعیین شده میداند. همانگونه که اطلاعات در یک سیستم به معنای میزان سازمانیافتگی آن سیستم است، آنتروپی در یک سیستم حاکی از نابسامانی و آشفتگی آن سیستم است (وینر، ۱۹۴۸، ص ۱۸). از نظر وینر اطلاعات به انتخاب میان دو گزینه محتمل اطلاق شده است و اندازهگیری اطلاعات را نیز بر اساس اندازهگیری احتمال پیشنهاد میکند. غیبت اطلاعات به معنای حضور آنتروپی است و در واقع آنتروپی شاخصی است که میزان نیاز سیستم به اطلاعات را نشان میدهد. در دیدگاه سایبرنتیک، علایم در هر سیستمی حاوی اطلاعات است که برای همان سیستم خاص دارای معناست. اطلاعات برای هدایت سیستم به سمت هدفی از قبل تعیین شده بهکار میرود.
شانون آنتروپی را شاخص میزان نیاز سیستم به اطلاعات و وینر آنتروپی را شاخص میزان حضور اطلاعات در سیستم میداند. رابطه آنتروپی و اطلاعات از دو دیدگاه قابل مطالعه است (حری، ۱۳۸۲: ۱۹):
- آنتروپی مثبت: هرچه آنتروپی بیشتر باشد، برای رفع آن در سیستم، نیاز به اطلاعات بیشتری است.
- آنتروپی منفی (نگانتروپی): هر چه آنتروپی بیشتر باشد، حضور اطلاعات در سیستم کمتر است.
در هر دو نظریه اطلاعات و سایبرنتیک، معنای پیام ربطی به علایم انتقال دهنده معنی ندارند، چون این اتفاقی است که پس از دریافت پیام و در مرحله تفسیر نمادها (خارج از نظام ارسال و دریافت پیام) اتفاق می افتد. تفاوت این دو دیدگاه سایبرنتیک و نظریه اطلاعات این است که در نظریه اطلاعات، شانون معتقد است که هر پیامی بهطور بالقوه حاوی اطلاعات است، اینکه هر گیرندهای چه سهمی از آن را دریافت کند، بحث دیگری است؛ چون خارج از سیستم انتقال علایم و نمادهاست. از نظر وی، یک پاره سنگ دارای پتانسیل اطلاعاتی است، حال آنکه در دیدگاه سایبرنتیکی، این ما هستیم که به سنگ معنی و مضمون میبخشیم. در بیان شانون و وینر اطلاعات برابر با داده تلقی شده است و حال آنکه شودریک و دیگران (۱۹۸۵) بین آن دو تفاوت قایلند. این دو فرد، داده را قابل ذخیرهسازی و بازیابی دانستهاند، اما هرگونه ارزشگذاری و معنابخشی به داده، آن را به اطلاعات تبدیل میکند. اطلاعات تابع شرایط دریافت یا استفاده است و حال آنکه داده، مستقل از استفاده یا کاربرد است. داده عنصری ارزشیابی نشده است و حال آنکه اطلاعات اشاره به دادهای دارد که بر حسب مسألهای خاص ارزشگذاری میشود (حری، ۱۳۸۲: ۲۰-۲۱).
این نظریه که در سال ۱۹۵۶ توسط راپوپورت مطرح شد، به سنجش اطلاعات در مرحله دریافت تأکید دارد. هر نوع پیامی حاوی اطلاعاتی است که کمی یا زیاد آن به وضعیت دانش دریافتکننده بستگی دارد. نظریه معناشناختی اطلاعات مبنای سنجش ارزش اطلاعاتی را دگرگونی درک دریافتکننده نسبت به محیط و جهان بیرونی میداند و ارزش اطلاعاتی اطلاعات را با میزان این دگرگونی ارزیابی میکند.
اطلاعات در نظریه معنابخشی، بر خلاف نظریه ریاضی که به نمادها و بسامد آنها توجه دارد، به درونمایه و مضمون نمادها میاندیشد. اطلاعات: دادهای است که بر حسب مسألهای خاص ارزشگذاری میشود و تابع شرایط دریافت یا استفاده است. داده نیز عنصری ارزشیابی نشده و مستقل از استفاده یا کاربرد است. در معنای کلاسیک اطلاعات، مجموعه رویدادها و احتمال وقوع آنها مطرح است که بیان دریافت شده، که احتمال رویدادها را دگرگون میکند، نقش تغییردهنده مجموعه را دارد.
ساختار معرفت انسان در رویارویی با جهان خارج به اصطلاحنامه تشبیه شده که هر اصطلاح جدید با ورود به اصطلاحنامه ساختار آن را تغییر میدهد. اصطلاحنامه روابط معنایی میان اصطلاحات را نشان میدهد. با ورود عنصر جدید در اصطلاحنامه، ممکن است الزاماً به افزایش مجموعه نینجامد، بلکه حتی سبب کاهش عناصر موجود شود. اما به هر حال باعث تغییر در ساختار آن میشود. مقدار اطلاعات موجود در یک بیان بر اساس میزان تغییری که تحت تأثیر آن بیان در اصطلاحنامه ایجاد می شود، قابل اندازه گیری است.
به طور کلی، از دهه ۱۹۳۰ تا دهه ۱۹۶۰ اندیشه مسلط در علوم اجتماعی پوزیتیویسم بوده و ریاضیدانهایی چون شانو و سپس ویور و دیگران، چندان نگران عناصر معنایی و محتواییی نبودند و آنچه برایشان اهمیت داشت، ارایه فرمولی برای اندازهگیری اطلاعات بوده است. در کلیه این رویکردها، اگرچه تعاریفی که از اطلاعات شده متفاوت است، اما پیشفرض ثابت آن است که اطلاعات قابل اندازهگیری است. (حری، ۱۳۸۲: ۲۳). در مقابل رویکرد معناشناختی معتقد است که هر مطلب را تنها میتوان دادهای خام تلقی کرد که به تناسب وضعیت دریافتکننده ممکن است دارای ارزش اطلاعاتی از صفر تا صد باشد. به بیان دیگر، اطلاعات در مرحله تولید و ارسال هرگز قابل اندازهگیری نیست، زیرا نمیتوان به آن اطلاق اطلاعات کرد.
علم اطلاعات که ناگزیر با مفهوم اطلاعات، به منزله موضوع این علم، سروکار دارد میبایست از یافتههای حوزههایی چون ریاضی و معناشناختی بهره برده تا در تعیین چارچوب موضوعی خود به نوعی قطعیت نسبی برسد به طور کلی میتوان گفت، علم اطلاعات در نظر بین دو نظریه ریاضی و معناشناختی اطلاعات پلی برقرار میکند و اطلاعرسانی، که وجه عملی علم اطلاعات است، به آن تحقق میبخشد.
لوچیانو فلوریدی، متولد ۱۹۶۴، استاد ایتالیاییالاصل دانشگاه آکسفورد است که عمده فعالیتهای وی در حوزه فلسفه اطلاعات و اخلاق اطلاعات است. وی در کتاب خود با عنوان “اطلاعات: دیباچهای بسیار مختصر[۲۱]” بیان میکند که اطلاعات به شکلهای مختلف درمیآید و معناهای مختلف به خود میگیرد و پدیدهای است که متناسب با زمینههای مختلف، صورتی متفاوت دارد (۲۰۱۰، به نقل از محبوب، در دست چاپ). دیباچهای بسیار مختصر (VSI) مجموعه کتابهای پرفروش از مجموعه انتشارات دانشگاه آکسفورد هستند که سعی در شرح مفاهیم بنیادی و رایج به زبانی ساده و موجز دارند. اثر فوق نیز به ارایه طرحی کلی از مفهوم اطلاعات، فلسفه اطلاعاتف سرشت متغیر آن، نقشهای متنوعی که در زمینههای مختلف علمی به خود میگیرد و مسایل اجتماعی و اخلاقی اطلاعات پرداخته است.
فلوریدی از چهار انقلاب علمی یاد میکند: انقلاب کوپرنیکی[۲۲]، انقلاب داورینی[۲۳]، انقلاب فرویدی[۲۴] و انقلاب اطلاعات[۲۵] (Floridi, ۲۰۱۰: ۱۲-۱۳). از دیدگاه فلوریدی، در انقلاب چهارم، که به دلیل پیشرفتهای حاصل از فناوری اطلاعات و ارتباطات حاصل شده، ما انسانها موجوداتی قایم به ذات نیستم، بلکه ارگانیسمهای بههمپیوستۀ اطلاعاتی (Inforgs) هستیم که در سپهر اطلاعاتی (infosphere) دم میزنیم.

از دیدگاه فلوریدی، داده عبارت است از تفاوت[۲۶] میان دو نشانه، به نحوی که رابطه متمایز بودن میان آنها برقرار باشد؛ همچنین اطلاعات از منظر وی معنایی لزوماً صادق هستند، به نحوی که خبر کذب[۲۷] لزوماً اطلاعات محسوب نمیشود. بر این اساس، وی اطلاعات را دادههای معنادار و حقیقتمند[۲۸] تعریف میکند (تصویر ۴). این تعریف از اطلاعات، به اطلاعات معنایی اشاره دارد که در سطور بعد بدان اشاره خواهد شد.
در مجموع، پنج رویکرد عمده اطلاعات از نظر فلوریدی (۲۰۱۰) به قرار زیر است (Floridi, ۲۰۱۰، به نقل از محبوب، در دست چاپ):
همانگونه که پیشتر اشاره شد، در این نظریه اطلاعات مفهومی فنی دارد و با محتوایی که منتقل میشود کاری ندارد، بلکه با محملهای اطلاعات یعنی نمادها و علایم سروکار دارد. اطلاعات به معنای میزان آزادی فرد در انتخاب یک پیغام تعبیر میشود. همچنین، در نظریه شانون، اطلاعات معنای آنتروپی را متبادر میکند.
وقتی دادهها دارای نظم مناسب شوند و معنیدار گردند و برای توصیف وضع امور بهکار روند، نتیجهاش محتوای معنایی[۲۹] است. (فلوریدی، ۲۰۰۴؛ به نقل از خندان، ۱۳۸۸: ۱۱۸). در این دیدگاه، اطلاعات، دادههای معنادار و حقیقتمند که در آن اطلاعات معنایی لزوماً صادق هستند.
بر اساس قانون دوم ترمودینامیک، ماکسول آزمایش ذهنیِ شیطانک[۳۰] را مطرح میکند که در واقع با این قانون در تناقض است. وی میگوید فرض کنید شیطانکی این قدرت را داشته باشد که بر اساس سرعت مولکولهای گاز، آنها را شناسایی کند. این شیطانک بر بالای تنها دریچه ارتباط دو محفظه جدای از هم دروازهبانی میکند و وظیفه او این است که به ذرات پرسرعت که از راست به چپ حرکت میکنند اجازه عبور بدهد و به ذرات کم سرعت که از چپ به راست حرکت میکنند، اجازه عبور بدهد. این عمل باعث میشود که دما در سمت راست بیشتر و در سمت چپ کمتر و کمتر شود. حاصل این عمل باعث کاهش آنتروپی خواهد شد (تصویر ۵). در حالی که طبق قانون دوم ترمودینامیک، در حالت عادی میبایست محتوای دو ظرف چنان با یکدیگر مخلوط شوند که در هر دو محفظه دمای یکسان (یعنی آنتروپی بالا) را شاهد باشیم. با محاسبه میزان اطلاعات پردازش شده نزد شیطانک، میتوان وجه مفقود معادله و تناقض مشاهده شده را حل کرد.

- اطلاعات زیستی (Biological information)
اطلاعات زیستی عموماً سه حالت را در خود دارد: الف. اطلاعات به مثابه امر واقعی[۳۱] (مثل اثر انگشت و حلقههای درخت) که ساختار فیزیکی اطلاعات مد نظر است ب. اطلاعات برای امر واقعی[۳۲] (مثل الگوریتمها و دستورالعملها) و منظور ساختار آموزشی است و ج. اطلاعات درباره امر واقعی[۳۳] (مثل برنامه حرکت قطارها، مدخلهای دایرهالمعارف) که ساختار معنایی اطلاعات مد نظر است (Floridi, ۲۰۱۰, ۶۵).
- اقتصاد اطلاعات (Economic information)
سه ویژگی اطلاعات آن را از سایر کالاها متمایز میکند: نخست اینکه غیررقابتی (non-rivalrous) هستند، بدین معنا که اگر در اختیار کسی باشد میتواند در اختیار افراد دیگری نیز باشد؛ دوم اینکه تفکیکناپذیری (non-excludable) است، بدین معنا که هیچکس نمی تواند مستثنی از استفاده آن باشد و در نهایت وقتی اطلاعاتی در دسترس است، هزینه بازتولید آن بسیار ناچیز (یا صفر) است (محبوب، در دست چاپ).
با پیشرفت فناوری، کاربران کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی انتظار دارند متخصصان اطلاعات و کتابداران بتوانند به آنها در فرایند فعالیتهای تخصصی و پژوهشی، یعنی شناسایی منابع، بازیابی آنها، استفاده از آن منابع و در نهایت تبدیل اطلاعات به دانش کمک کنند. از این رو کتابداران و اطلاعرسانان باید راهها و روشهای تبدیل اطلاعات به دانش را فراگیرند و در جایگاه متعالیتر، که همان دانشورزی و دانشمداری است، ایفای نقش کنند (فتاحی، ۱۳۹۰: ۲۳).
با افزایش حجم داده و اطلاعات، در مراکز اطلاعرسانی و کتابخانهها هنگام مدیریت و گردآوری، سازماندهی و اشاعه اطلاعات، لزوم توجه به موارد مصرف اطلاعات و ارتباط احتمالی آنها با سایر اطلاعات نسبت به گذشته بیشتر شده و باید به جنبههای دانشمداری و خلق نظامهای دانشمدار توجه بیشتری کرد. بازنگری در کارکردهای اصلی کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی، که با هدف تسهیل شرایط تبدیل اطلاعات به دانش صورت میگیرد، سبب ایجاد سه رویکرد دانشمدار شده است: دانششناسی، سازمان دانش و دانشگستری. دانشورزان و متخصصان علم اطلاعات لازم است تا در فراهمآوری زمینههای تبدیل اطلاعات به دانش در این سه مقوله تلاش کنند.
دانششناسی به واسطه داشتن رویکرد دانشمدار به گزینش و فراهمآوری منابع اطلاعاتی است که میتواند از طریق فراهم کردن منابع مفید و مرتبط، شناسایی و آموزش معیارهای ارزیابی منابع مرتبطتر به کاربران و یا شناسایی نویسندگان و منابع هسته، که منجر به گزینش منابع معتبرتر و پایه میشود، تحقق یابد.
همچنین، سازماندهی که دومین کارکرد اصلی مراکز اطلاعرسانی و کتابخانههاست، در راستای دسترسی به اطلاعات سودمند و مرتبط گام برمیدارد. سازمان دانش، از طریق نظمی منطقی و معنادار و نشاندادن جایگاه اثر در میان دیگر آثار مرتبط به بردن میزان شناخت و دانش از مجموعه منابع اطلاعاتی موجود کمک شایانی میکند.
اما همه کارکردها و فعالیتهای کتابخانهها و مراکز اطلاعاتی به منظور اشاعه اطلاعات و خدمترسانی به کاربران است و دامنه وسیعی از خدمات را شامل میشود. اشاعه اطلاعات به شکل کامل و موثر و با هدف افزایش دانش کاربران نسبت به منابع اطلاعاتی از مهمترین اهداف دانشگستری است و به واسطه فعالیتهایی چون تهیه کتابشناسیها، معرفی نویسندگان و منابع برتر، معرفی و آموزش منابع نقدوبررسی، مرورهای سالانه، نمایهنامههای استنادی و مشاوره اطلاعاتی به کاربران میتوان دانشگستری و به طبع آن رویکرد دانشمداری را ارتقاء داد. راهکارها و فعالیتهای خلاقانه دیگری نیز میتوان یافت که به اشاعه دانش و افزایش دانش کاربران نسبت به منابع اطلاعاتی میافزاید.
از این رو، به نظر میرسد نظام اطلاعرسانی باید به گونهای مدیریت شود که به دانستههای قبلی کاربر بیافزاید و وضعیت ذهنیاش را ارتقاء دهد؛ به گونهای که بهجای درگیر شدن با اطلاعات زیاد، پراکنده، تکراری، کمربط یا نامرتبط، به دانش بیاندیشند. این امر مستلزم بازنگری در کارکردهای اصلی کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی در یک چارچوب دانشمدار است (فتاحی، ۱۳۹۰: ۲۲-۲۹).
منابع
- Bellinger, G., Castro, D. and Mills, A. (۲۰۰۴), Data, Information, Knowledge, and Wisdom, Systems Thinking web site, available at: http://www.systems-thinking.org/dikw/dikw.htm accessed ۲ February ۲۰۱۴
- Retrieved from wikipedia. On Feb. ۲, ۲۰۱۴. http://en.wikipedia.org/wiki/DIKW_Pyramid
- Faucher, J. B., Everette, A. M., & Lawson, R, (۲۰۰۸). “Reconstituting knowledge management”, Journal of Knowledge Management, Vol. ۱۲ Issue: ۳, pp.۳ – ۱۶. DOI: ۱۰.۱۱۰۸/۱۳۶۷۳۲۷۰۸۱۰۸۷۵۸۲۲
- Ferneley, Elaine and Basden, Andrew. What is Knowledge Management? Available from: http://www.slidefinder.net/w/what_knowledge_management_prof_elaine/۳۲۲۷۷۰۸۹
- Floridi, Luciano (۲۰۱۰). Information: a very short introduction. Massachusetts: Oxford University Press. ISBN: ۹۷۸۰۱۹۹۵۵۱۳۷۸
- Gackowski, Zbigniew J. (۲۰۱۲). The Helix of Human Cognition: Knowledge Management According to DIKW, E۲E, and the Proposed View. Informing Science: the International Journal of an Emerging Transdiscipline Volume ۱۵. p۹۳-۱۱۹. ۲۷p.
- Nonaka, I. and Takeuchi, H. (۱۹۹۵). The Knowledge-Creating Company. Oxford University Press. Available from: http://usineaprojet.wikispaces.com/file/view/km_beckwith.pdf
- Pivert, Olivier; Zadrożny, Sławomir (۲۰۱۴). Flexible Approaches in Data, Information and Knowledge Management. Springer
- Tsoukas, Haridimos (۲۰۰۲) Do we really understand tacit knowledge? Presented to Knowledge Economy and Society Seminar, LSE Department of Information Systems, ۱۴ June
- Zins, Chaim (۲۰۰۷). Conceptual Approaches for Defining Data, Information, and Knowledge. Journal of the American Society for Information Science and Technology, ۵۸(۴): ۴۷۹-۴۹۳
- آزاد، اسدالله (۱۳۸۶). اطلاعات و ارتباطات: مفاهیم، نظریهها و جغرافیای سیاسی. تهران، کتابدار
- امامی، سعید و کیهانی، محمّد (۱۳۸۶). سمینار آشنایی با سیستمهای مدیریت دانش. انجمن انفورماتیک ایران. قابل دسترس از: isi.org.ir/conference/files/KM.ppt
- بهمنآبادی، علیرضا (۱۳۸۱). مبانی، تاریخچه و فلسفه علم اطلاعرسانی (گزیده مقالات): علم اطلاعرسانی. نوشته تفکو ساراسویک. ترجمه علیرضا بهمن آبادی. تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. صفحه ۸۴-۴۹
- حری، عباس (۱۳۸۲). مروری بر مفاهیم و نظریهها در قلمرو اطلاعشناسی. اطلاعشناسی. ۱ (۱). پاییز
- حری، عباس (۱۳۸۷). درآمدی بر اطلاعشناسی: کارکردها و کاربردها. کتابدار؛ دما
- خندان، محمد (۱۳۸۸). فلسفه اطلاعات در نظر لوچیانو فلوریدی و رافایل کاپورو. تهران: نهاد کتابخانههای عمومی کشور
- داونپورت، تامس و پروساک، لارنس (۱۳۷۹). مدیریت دانش. ترجمه حسین رحمان سرشت. تهران: شرکت طراحی مهندسی و تأمین قطعات ایران خودرو (ساپکو)، واحد آموزش.
- شکارچی (۱۳۹۰). مدیریت دانش، پرتال سلامت. پاییز. کارشناسی ارشد فناوری اطلاعات سلامت. قابل دسترس از:
- فتاحی، رحمتالله (۱۳۹۰). از اطلاعات تا دانش: چالشها و رهیافتها. تهران: نشر کتابدار
- لستر، جون؛ کوهلر، والس ک. (۱۳۸۹). مبانی مطالعات اطلاعرسانی: درک اطلاعات و محیط آن. تهران: چاپار
- محبوب، سیامک. اطلاعات: دیباچهای بسیار مختصر (معرفی و نقد). کتاب ماه کلیات. در دست چاپ
[۱] . Facts
[۲] . Actionable and Passive
[۳] . theaetetus
[۴] . true belief
[۵] . Sequential/hierarchy Order
[۶] . Synonym
[۷] . Holistic Approach
[۸] . این رویکرد که بیش از دیگر رویکردها تا کنون در حوزههای مختلف علمی بکار رفته است، با عناوین مختلفی تا کنون ارایه و شناخته شده است. از جمله:
Information Hierarchy, DIKW Hierarchy, Knowledge Hierarchy, Knowledge Pyramid, Wisdom Hierarchy
منبع: Wikipedia, DIKW_Pyramid, retrieved: Feb. ۲, ۲۰۱۴
[۹] . Objective Domain
[۱۰] . Subjective Domain
[۱۱] . Explicit Knowledge
[۱۲] . Tacit Knowledge
[۱۳] . existence
[۱۴] . Enlightment
[۱۵] . abstraction of existence
[۱۶] . understanding of existence
[۱۷] . Merriam-Webster
[۱۸] . reality as presented in experience
[۱۹] . E۲E model: from Existence to Enlightenment
[۲۰] . به رویکردهای عمده به داده، اطلاعات و دانش میتوان از بُعد فنی و کامپیوتر نگریست. بدین منظور به کتاب زیر مراجعه کنید:Pivert, Olivier; Zadrożny, Sławomir (۲۰۱۴). Flexible Approaches in Data, Information and Knowledge Management. Springer
[۲۱] . Luciano Floridi (۲۰۱۰). Information: a very short introduction
[۲۲] . Copernican revolution
[۲۳] . Darwinian revolution
[۲۴] . Freudian revolution
[۲۵] . Information revolution
[۲۶] . difference
[۲۷] . untrue
[۲۸] . veridical
[۲۹] . Semantic Content
[۳۰] . Maxwell’s demon
[۳۱] . Information as reality
[۳۲] . Information for reality
[۳۳] . Information about reality