خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی (جلسه ۱)/ مقدمه، تاریخچه و چیستی مشاورۀ خوانندگان/ تاریخ: ۱۳۹۴/۰۹/۱۶
مقدمه: دو رخدادی که برای شما هم اتفاق افتاده است!
کتابخانه- روز- داخلی
یک ردیف قفسۀ کتاب که هر طبقه تا نیمهپر است دیده میشود. چند نفر در میان قفسهها و با سری که اندکی کج شده است، در حال خواندن عطف کتابها هستند. یک نفر، انگشت اشاره خود را بر پشت عطف کتابها میکشد و به دنبال کتابی خاص با سر و چشمانش انگشتی را که بهسرعت حرکت میکند و از ردیفی بهردیف دیگر میرود دنبال میکند. دو نفر بیرون از قفسهها ایستادهاند و یکی از آنها دربارۀ کتابی که خوانده است به دیگری توضیح میدهد. کتابدارِ کتابخانه در میان قفسهها میچرخد. چندان فرقی با بقیه ندارد، تنها کارتی که بر سینه دارد نشان میدهد که کتابدار است: «از من بپرس!».
از گوشۀ کادر نوجوانی با یک بغل کتاب وارد میشود و به سمت کتابدار میرود:
نوجوان: سلام!
کتابدار: سلام، خوبی؟
نوجوان: بله. شما چطورید؟
کتابدار: خوووب! عالی! چه خبر؟
نوجوان دستی به کتابها میبرد. کتابی که بر بالا قرار داده است برمیداد و درحالیکه به کتابدار نشان میدهد، با حرارت توضیح میدهد:
نوجوان: این کتاب رو دیشب خوندم. عالی بود! از روی جلدش برام جذاب نبود. الکی باز کردم یه ورقی بزنم و برگردونمش کتابخونه. چندجملهای هم خوندم. متنش آنقدر عالی بود که تا نصف شب تمومش کردم. از این کتابها بازم دارید؟ چیزی توی همین مایهها؟
کتابدار درحالیکه لبخندی بر لب دارد و بخشی از فرایند مشاورۀ خوانندگان را طی کرده است، آماده راهنمایی نوجوان است
… [این ماجرا ادامه دارد]

کتابدار به همراه همسر و فرزندش به بازار رفته است. کودک خوشحال است. قرار است چند روز دیگر به مدرسه برود. امروز آمدهاند برایش خرید کنند. پدر قول داده است بعد از خرید بروند سینما. خانوادهای دیگر از دور به خانواده کتابدار نزدیک میشود. آنها هم کودکی هم سن و سال فرزند کتابدار به همراه دارند. کتابدار از دیدن آشنایان صمیمی لبخندی به لب میآورد:
کتابدار: سلام
آشنا: سلام، حال شما؟
کتابدار: ممنون، شما چطورید؟ از این ورا؟
[تعارفات و خوشوبشهای دوستان خانوادگی]…
همسران دو دست هم باهم احوالپرسی میکنند و بچهها باهم مشغول میشوند. بعد از احوالپرسیها و تعارفات معمول تصمیم میگیرند باهم قدم بزنند و خرید کنند. در میانه قدم زدن، از مقابل یک کتابفروشی میگذرند. ناگهان آشنا میایستد.
آشنا: راستی تو میتونی چندتا کتاب خوب معرفی کنی برای این وروجک بخرم؟
کتابدار: چراکه نه؟
کتابدار درحالیکه لبخندی به لب دارد به همراه دوستش و خانوادهشان وارد کتابفروشی میشوند.
… [این ماجرا ادامه دارد]
کشکول کنگاج یک دفترچه ویژه تمرینهای درسِ مشاورۀ خوانندگان انتخاب کنید. نام آن «کشکول کنگاج» است. قرار است در این دفترچه جواب تمرینهایی که در این درس داده میشود گردآوری شود و بعد از اتمام دوره، برای ارایه خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانۀ عمومی، راهنمای کنار دستتان باشد. |
کشکول کنگاج ۱ سوالهای متعددی در کتابخانه از شما پرسیده میشود. مهمترین سوالهایی که پرسیده میشود مربوط به کتابها هستند. مردم چطور از شما کتاب درخواست میدهند؟ چگونه سوال خود را بیان میکنند؟ چه ویژگیهایی از کتاب موردنظرشان را میگویند؟ سوالهایی را که مراجعهکنندگان کتابخانه از شما میپرسند بهدقت در کشکول کنگاج یادداشت کنید. به دلیل اینکه این تمرین، مستمر است و قرار است در طول کل دوره و بعد از اتمام آن نیز ادامه داشته باشد، از انتهای دفترچه شروع کنید. |
دو سرآغاز داستانی بالا، اتفاقهای معمولی هستند که در زندگی یک کتابدار رخ میدهد. در هر دوی این اتفاقها مقدمات وقوع یک مصاحبۀ مشاورۀ خوانندگان چیده شده است. در داستان شماره یک که در فضای کتابخانه رخ میدهد، فارغ از نکاتی که در توصیف فضای کتابخانه بهکاررفته است و خود حاوی نکاتی پیرامون فضای کتابخانهای است که در آن مشاورۀ خوانندگان رخ میدهد، مهمترین نکتهای که میخواهیم در این مقدمه به آن بپردازیم پرسشی است که نوجوان از کتابدار پرسیده است: «از این کتابها بازم دارید؟ چیزی توی همین مایهها؟». این پرسش با کلمات و عبارتهای دیگر، یکی از متداولترین پرسشهایی است که در یک کتابخانۀ زنده پرسیده میشود. از سوی دیگر یکی از مهمترین پرسشهایی است که در خدمات مشاورۀ خوانندگان به آن پاسخ داده میشود.
بهعبارتیدیگر خواننده به دنبال آثاری مشابه آن چیزی است که خوانده است. این ایده آنچنانکه ساده به نظر میآید، نیست و درواقع بخشی بزرگی از چالش مشاورۀ خوانندگان حول این پرسش است. چه چیز باعث میشود دو کتاب به هم شبیه باشند؟ اکثر افرادی که تحصیلات کتابداری دارند پاسخ قاطعی به این پرسش دارند: «معلوم است، موضوع. دو کتاب شبیه به هم یعنی دو کتابی که موضوع یکسان داشته باشند». این گفته تا حدودی درست اما قابلبررسی مجدد است.
اجازه دهید سه کتاب را که موضوعهای یکسانی برای آنها ثبتشده است باز کنیم و ببینیم آیا موضوع میتواند کلید مناسبی برای پاسخ به این نوع سوالها باشد.

شما این کتابها را خوب میشناسید و میدانید که تا چه اندازه با هم تفاوت دارند. اکثر داستانهای معاصر فارسی با همین موضوع مشخصشدهاند. بنابراین اگر بخواهیم در حوزه داستان کتاب مشابهی را ازنظر موضوع معرفی کنیم باید هزارها کتاب را، مشابهِ هم بدانیم. اما خواننده به دنبال هزار و یا حتی صد و حتی کمتر از آن نیز نیست. او به دنبال یک یا دو کتابی است که مشابه آنچه خوانده است باشد.
البته در برخی موارد، بهویژه در کتابهای علمی، موضوع میتواند ابزار نسبتاً مناسبی باشد، اما همانطور که میدانیم بیش از سهچهارم درخواستها و امانتها در کتابخانههای عمومی به کتابهای داستانی مربوط میشود و باید برای یافتن کتابهای مشابه در این زمینه ابزار مناسبتری پیدا کنیم.
کسی که تحصیلات دانشگاهی در حوزه ادبیات دارد، ممکن است پاسخ متفاوتی به پرسش بالا بدهد: «شاید بشود با توجه به سبک اثر، کتابهای مشابه را پیدا کنیم». سبک را به مفهوم عام آن یعنی «شیوۀ خاصی که نویسنده یا شاعر برای بیان مفاهیم خود به کار میبرد» (رضایی، ۱۳۸۲) در نظر میگیریم. درست است، سبک ابزاری است که میتواند کتابهای مشابه را در کنار یکدیگر قرار دهد (مانند موضوع) اما به دلیل سیّالیتِ تعریف سبک، بسیار پیش میآید که نتوان اثری را کاملاً متعلق به سبک خاصی دانست. از سوی دیگر سبک نیز همان مشکلی را که موضوع با آن روبهرو بود دارد، یعنی هزاران کتاب به یک سبک خاص منسوب هستند. اجازه دهید برای شفافتر شدن بحث، مثالی بیاوریم از سه داستانی که خواندهاید:

هر سه این داستانها ویژگی داستانهای ریالیستی را دارند: پیرنگ داستان از اصول علت و معلول پیروی اکید دارد، از رویدادهای نامحتمل اجتناب شده است، ساختار سهبخشی آغاز-میانه-فرجام دارند، زمان سیر خطی دارد، زبان نزدیک به محاوره و متعین است، شخصیتها ملموس و توصیفات بسیار جزیی و تصویر مانند هستند (پاینده، ۱۳۸۹). گرچه این سه داستان ازنظر سبک، واحد شمرده میشوند بااینحال، خواننده این سه را مشابه نمیشمارد. توضیح دقیقتر در درس دوم ارایه خواهد شد.
علاوه بر موضوع و سبک، آثار مختلف را بر مبنای ویژگیهای دیگری نیز میتوان بهعنوان آثار مشابه در کتاب یکدیگر قرار داد. برخی از آن ویژگیها به این شرح هستند:
– آثار یک نویسنده؛
– آثار یک دوره؛
– آثار جغرافیای خاص؛
– آثاری که محل وقوع معینی دارند؛
– حجم و قطع کتاب؛
در مشاورۀ خوانندگان در کنار بهرهگیری از توان هر یک از مفاهیمی که در بالا گفته شد، تلاش میشود شیوه طبیعی توصیف و دستهبندی آثار از سوی خواننده کشف شود. جستجوی این شیوه طبیعی، به تعریف دو مفهومِ «کشش[۱]» و «ژانر[۲]» بهعنوان دو عنصر اساسی در مشاورۀ خوانندگان منجر شده است. درواقع بخش عمدۀ زمان این درس صرف شناخت این دو مفهوم خواهد شد.
مبنای کنار هم گذاشتن آثار در مشاورۀ خوانندگان، حس مشترکی است که خواننده از آثار دریافت میکند. برای این منظور مفهوم کشش تعریفشده است. کشش، آن دسته از عناصر کتاب هستند که قابل توصیف یا قابلفهم هستند و میتوانند منجر به لذت خواننده شوند. بر اساس این تعریف لذت خواننده از اثر، مهمترین نتیجهای است که باید از خواندن مدنظر مشاور قرار گیرد و مبنای تقسیم کتابها به گروههای همسان باشد.
کشکول کنگاج ۲ به کتابهایی که خواندهاید فکر کنید. عنوان آنهایی را که فکر میکنید شبیه هم هستن در کشکول کنگاج کنار هم بنویسید. سعی کنید ببینید از چه جهت این کتابها شبیه هم هستند. این دلایل را نیز یادداشت کنید. وجه مشترک این دلایل چه هستند؟ در درسهای بعدی از این دلایل و وجه مشترکشان استفاده خواهد شد. |
به پرسش نهایی داستان دوم دقت کنید: «راستی تو میتونی چندتا کتاب خوب معرفی کنی برای این وروجک بخرم؟» این امر جاافتاده است که هر کتابی را هرکسی نمیتواند بخواند. لااقل در مورد کودکان این موضوع بهشدت صدق میکند. از سوی دیگر افراد به دلیل غریزۀ اقتصادی که دارند، تلاش میکنند متناسبترین کتاب را با نیازهای خود انتخاب کنند. آنها وقت ندارند همهچیز را تجربه کنند تا بهترین را انتخاب کنند. بنابراین نیاز به مشاورۀ کسی دارند که بتواند از میان گزینههای متعدد، متناسبترین گزینه را در اختیار آنها قرار دهد.
این امر را میتوان، مدلی ارتباطی در نظر گرفت. در یکسوی این ارتباط آثار قرار دارند و در سوی دیگر خوانندگان. کتابدار باید بتواند بهینهترین ارتباط را میان این دو برقرار کند. یعنی اینکه او از یکسو باید کتابها و ویژگیهای آنها را بشناسد و از سوی دیگر خوانندگان را. در مورد شناخت کتابها لحظاتی پیش ابزار شناخت و دستهبندی لازم گفته شد. اما در مورد خوانندگان چه؟
سادهترین راهحل تقسیم آنها به گروههای الف، ب، ج و … بر مبنای سن است. اما این تقسیمبندی کافی نیست. اصل اساسی در شناخت خوانندگان، حال و هوایی است که خواننده در آن قرار دارد. مفهومی بسیار سیّال به نظر میآید. اما اگر کمی دقّت کنیم خودمان نیز این را تجربه کردهایم. بعضی روزها در حال و هوای خواندن یک رمان سرگرمکننده هستید، بعضی روزها یک رمان هیجانی و بعضی روزها دوست دارید مطلبی تاریخی بخوانید و اصلاً حوصله اشک و نالههای یک رمان عاشقانه را ندارید. همانطور که این موضوع برای شما طبیعی است، برای خوانندگانی که به کتابخانه شما مراجعه میکنند نیز طبیعی است. اینکه چگونه حال و هوای خواننده را بشناسیم، دانشی است که در جلسات آتی آن را خواهیم آموخت. پس از کسب این دانش است که میآموزیم چگونه حال و هوای خواننده را به کشش و ژانر کتاب ارتباط دهیم و از دل آن مناسبترین کتاب را در اختیار خواننده قرار دهیم.
چطور میشود اینهمه کتاب را شناخت؟ آدمی که عمر نوح ندارد، اینهمه کتاب را بخواند. باید قبول کنیم که حتی بهترین کتابخوانها هم تنها بخش کوچکی از کتابهای منتشرشده را میتوانند بخوانند. این هنر کتابداری است که قرار است خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانه ارایه کند. در این خصوص منابع متعددی وجود دارند که میتواند جنبههای مختلف این هنر را آموزش دهد. پییر بایار[۳]، نیز کتابی با این مضمون تألیف کرده است با عنوان «چگونه تا در مورد کتابهایی حرف بزنید که تابهحال نخواندهاید؟[۴]». خبر بد این است که این کتاب به زبان فارسی ترجمه نشده است. اما نگران نباشید در طول این دوره هر جا لازم باشد، نیمنگاهی هم به این کتاب و سایر منابع مرتبط خواهیم داشت، و سعی خواهیم کرد آنچه لازمه این هنر است در اختیار شما قرار دهم.
هر کتابداری به دلیل جایگاهی که در آن قرار دارد، ناگزیر از شناخت جهان کتابهاست. بهعنوان یک انسان، او نیز ذایقهای دارد و بر مبنای آن تصمیم میگیرد که چه بخواند و چه نخواند. طبیعتاً اصل اساسی این است که کتابدار باید فردی کتابخوان باشد. اما این اصل بدین معنا نیست که کتابدار باید همه کتابهایی را که در کتابخانه است خوانده باشد. اجازه دهید جملاتی از کتاب بایار را که از آن نام بردیم اینجا بیاوریم. او در این بخش توضیح میدهد چگونه دربارۀ کتابهایی حرف بزنید که اسمشان را شنیدهاید، اما هیچوقت ذرهای از آنها را نخواندهاید. او با مثالزدنِ شخصیت یک کتابدار در رمانی از موزیل، بحث خود را ادامه میدهد و میگوید: وقتی میتوان دیدگاهی کلی دربارۀ کتابها داشت، خواندن کتاب خاصی فقط اتلاف وقت است (بایار، ۱۳۹۳):
«خواندن بیش و پیش از هر چیز دیگری، نخواندن است، حتی اگر پای صبورترین خوانندگان در میان باشد که عمر خود را صرف این کار میکنند. برداشتن و باز کردن یک کتاب، همزمان به معنی موضعگیریِ مخالف در قبالِ خواندن است. چون این کار یعنی برنداشتن و باز نکردن تمام کتابهای دیگر جهان…
کتابدار آگاهانه از خواندن خودداری میکند، نه به دلیل اینکه به فرهنگ علاقهای ندارد، بلکه برعکس، به این خاطر که کتابها را بهتر بشناسد … رمز موفقیت هر کتابدار خوب، این است که بهجز چیزهایی که بر عهدهاش هست، یعنی عناوین و فهرست کتابها، هیچچیز نخواند. هر کی که حواسش نباشد و شروع کند به کتاب خواندن، دیگر کتابدار نیست. چون اجباراً چشمانداز کلیاش را از دست میدهد…
کتابدارِ موزیل مراقب است که درگیرِ کتابهایی که باید از آنها نگهداری کند نشود، اما برعکسِ آنچه به نظر میرسد، نه با کتابها دشمنی دارد، نه نسبت به آنها بیتوجه است. بلکه، به دلیل عشق سرشارش به کتابها -تمام کتابها- است که در انتخاب و ترجیح یک کتاب بر دیگر کتابها بسیار دودل میماند، زیرا میترسد علاقۀ وافر به یکی موجب بیتوجهی به سایرین شود.»
به نظر میآید موضع این نوشته با موضع کنونی ما در کتابخانههای عمومی که تأکید میشود، کتابدار باید خود کتابخوان قهاری باشد در تناقض باشد. البته ازنظر من اینگونه نیست. در درجه نخست کتابدار وظیفه دارد، چشمانداز کلی خود نسبت به کتابهای کتابخانهاش را حفظ و تقویت کند. برای این کار لازم است او به هنر کتاب نخواندن مجهز شود. از سوی دیگر کتابدار بهعنوان یک فرد، اولین مخاطب خودش برای کتاب خواندن است. یعنی اگر قرار است کتابدار به دیگران بگوید کتاب بخوان، اولی کسی که باید بخواند خودش و نزدیکترین اطرافیانش هستند. بنابراین کتابدار ازنظر موضع شغلی یک کتابنخوان قهار و از موضع فردی یک کتابخوان قهار است.
بنابراین کتابداری که مشاورۀ خوانندگان ارایه میکند، باید با ابزارهایی که میشناسد، مفهومی کلی از کتابخانه خود بسازد و در میان این کتابها، خویشاوندها را بشناسند و میان آنها ارتباط برقرار کند و خوانندگان را بهسوی آنها هدایت کند.
کشکول کنگاج ۳ همه ما تجربه حرف زدن در مورد کتابهایی که نخواندهایم داریم. یکی یا دوتا از این تجربهها به خاطر بیاورید و فکر کنید چگونه و با چه مکانیسمی توانستید، این کار را انجام دهید. آن را در صفحهای از کشکول یادداشت کنید تا بعداً بتوانیم با تکنیکهایی که در این درس گفته میشود مقایسه کنیم. |
تاریخچه خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی
اگر مشاورۀ خوانندگان را مشورت دادن به یک نفر برای انتخاب کتاب در نظر بگیریم، شاید برای پیدا کردن ردپایی از آن در تاریخ، ما باید ا به دوران اولین کتابخانهها یا حتی پیشتر از آن اولین کتابها برویم. اگر این امر را بهعنوان یک خدمت در نظر بگیریم، چه در داخل کتابخانه چه در خارج از آن، بازهم کار دشوار است و چندان معین نیست که اولین افراد یا نهادهایی که تصمیم گرفتند این خدمت را ارایه کنند چه کسانی بودند. این ابهام بهطور خاص در کشور ما مشهودتر است. به نظر میرسد درگذشته این سرزمین باید افرادی وجود داشته باشند که لااقل بخشی از کارشان پیشنهاد کتاب بوده است. بنابراین جستجوی ردپای پیشنهاددهندگان کتاب در تاریخ ایران، یک موضوع خوب برای پژوهش است.
اما آنچه میخواهیم از تاریخچه آن در اینجا صحبت کنیم، خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی است. به دلیل تاریخنگاری صورت گرفته در کشور آمریکا، در حال حاضر ریشههای این خدمات به کتابخانههای قرن نوزدهم در آمریکا برمیگردد. کراولی[۵] (۲۰۰۵) نشان میدهد در سال ۱۸۷۶، که از قضا مصادف با تأسیس انجمن کتابخانههای آمریکا[۶] (ALA) است، فردی به نام اف. بی. پرکینز[۷] در مقالهای با عنوان «چگونه کتابخانه شهر را موفق کنیم» به مقولهای اشاره میکند که با مفاهیم خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی سازگار است.
بااینوجود رونق و جا افتادن این خدمت در کتابخانههای عمومی به دهه ۱۹۲۰ م. (دهه ۱۳۰۰ ش.) برمیگردد. در ایران در این دهه کتابخانههای عمومی به شکل امروزی تأسیس شدند. ازجمله کتابخانه ملی رشت، کتابخانه مرکزی تبریز، کتابخانه شریعتی مشهد. رابرت اِلیس لی[۸]، در پژوهشی با عنوان «ادامه تحصیلِ بزرگسالان از طریق کتابخانه عمومی آمریکا» در سالهای ۱۸۳۳-۱۹۶۴، سه مرحلۀ رشد مشاورۀ خوانندگان را بین سالهای ۱۹۲۲ و ۱۹۴۰ توصیف میکند. مرحله اول، از سال ۱۹۲۲ تا سال ۱۹۲۶، که در هفت کتابخانه عمومیِ شهری، ارایۀ خدمات ساختاریافتهای برای مشاورۀ خوانندگان آغاز شد. این کتابخانههای عبارتاند از کتابخانههای شهرهای شیکاگو، سینسیناتی و کلیولند، دیترویت، ایندیاناپولیس، میلواکی و پورتلند، اورگن. در واقع مشاورۀ خوانندگان در این برهه، بهصورت مجزا از سایر خدمات و مستقل ارایه میشد. مشاورهدهندگان در محل کار و با مصاحبههای اختصاصی با مراجعهکنندگان، یک برنامه مطالعاتی متناسب با نیازهای مراجعهکنندگان کتابخانه تجویز میکردند. بعدازآن مشاوران برای کسانی که تمایل داشتند برای رفع نیازهای زندگی روزانهشان مطالعه منظم داشته باشند، دورههای مطالعاتی خاصی گذاشتند (ساریکس، ۲۰۰۵).
در مرحله دوم، از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۵، اثربخشی و دامنه خدمات افزایش یافت و کتابخانههای عمومی دورههای آموزشی مطالعۀ هدفمند برای کتابداران طراحی کردند. این دورهها شامل معرفی کتابها و «فهرستهای توصیفیِ کتابهایی دربارۀ موضوعات خاص[۹]» بود.
در سال ۱۹۳۵، چهلوچهار کتابخانه خدمات مشاورۀ خوانندگان ارایه میکردند. جنی ام فلکسنر[۱۰]، از کتابخانه عمومی نیویورک که خدمات مشاورۀ خوانندگان را در سال ۱۹۲۹ آغاز نمود، چندین مقاله و دو کتاب در مورد برنامۀ کتابخانه منتشر کرد. این پژوهشها تصاویر سودمندی در مورد نوع کار انجام شده در آن زمان به دست میدهد. کتابداران باهدف توسعه فهرستهای شخصیسازیشده و تعیین سطوح کاربران، بهصورت گسترده از خوانندگان در مورد آنچه برای خواندن میپسندند، مصاحبه کردند. درحالیکه این رویکرد بسیار مشابه رویکردهای مورداستفاده در مصاحبههای مشاورۀ خوانندگان امروزی بود، مفروضات پایه در مورد کاربران کتابخانه در تقابل با نگرش امروزی است. بعد از انجام مصاحبهها فهرستی از کتابهای مناسب استخراج و در نامهای به وی اطلاع داده میشد.
سه چیز عامل اصلی پیشرفت ایدۀ مشاوره به خواننده در کتابخانههای عمومی در مرحله دوم بود: «نخست، افزایش تعداد کارکنان حرفهای در کتابخانههای عمومی؛ دوم، افزایش بیکاری و وقت آزاد به دلیل رکود اقتصادی…؛ و در نهایت آغاز پژوهشهای مربوط به مشکلات خواندن در بزرگسالان». در طول این دوره بر اساس تکنیکهای مورد استفادۀ کتابداران در ارتباط با انتخاب کتاب و «علایق مطالعاتی، عادات و تواناییهای بزرگسالان برای مطالعه» بررسیهایی در موردمطالعه و قابلیت خواندن صورت گرفت و بهموجب آن خدمات مشاورۀ خوانندگان موثرتر شد.
در مرحله سوم، از سالهای ۱۹۳۶ تا سال ۱۹۴۰، شاهد گسترش مشاورۀ خوانندگان در کتابخانهها هستیم. متخصصان موضوعی برای تدوین فهرست خواندنیها با مشاوران خوانندگان همکاری کردند. درحالیکه این تحول نشاندهندۀ توسعه خدمات مشاورۀ خوانندگان است، نمایانگر این موضوع است که کتابداران برای آمادهسازی فهرستهای توصیفی شخصیسازیشده از کتابها به پیشزمینه گستردهای در مورد خواندن نیاز دارند. با افزایش تقاضا برای این خدمات، تهیه این فهرستها نیز سختتر شد.
در این دوره، بیش از سی مقاله بهاضافۀ چندین کتاب مفصّل نوشته شد که، جنبههای مختلف خدمات مشاورۀ خوانندگان را تشریح میکردند. پژوهشی با عنوان «کمک به خواننده در جهت خودآموزی»، هفتاد نوع خواننده را شناسایی و آنها را با شغل، نژاد، جنسیت و ویژگی شخصیتیشان طبقهبندی کرد: از فرد کمرو گرفته تا یک فرد فرومایه و یک انسان بیفرهنگ، از اجارهنشینان گرفته تا افراد جاهطلب یا زنان غیرطبیعی. بعد از شناسایی این گونهها، برای هر سنخ سه یا چهار عنوان کتاب مناسب، پیشنهاد شد. بهعنوانمثال، به یک کارگر غیر ماهر توصیه شد کتاب «موشها و آدمها» ی جان اشتاین بک را بخواند؛ برای یک انسان ترسو کتاب «لرد جیم» کنراد و برای یک فرد بزهکار کتاب «تراژدی آمریکایی» درایزر پیشنهاد شد. شاید اکنون این پیشفرض که بتوان بر اساس ویژگیهای شخصی افراد، کتابی پیشنهاد داد شود، تعجب کنیم، ولی واقع امر این است که این فرض در آن زمان پذیرفتهشده بود. در طول این دوره به شما نشان خواهیم داد که این پیشفرضها در خدمات مشاورۀ خوانندگان تغییر کرده است. برای مشاوران خوانندگان امروزی جای تعجب است که چگونه کتابداران درگذشته تصور میکردند، خواندنی پیشنهادیشان منجر به اصلاح چشمگیری در خواننده میشود.
در جنگ جهانی دوم و همچنین با کاهش وقت آزاد، درخواست برای خدمات مشاورۀ خوانندگان بهطور چشمگیری کاهش یافت و در برخی از کتابخانهها متوقف شد. تا سال ۱۹۴۹، مشاورۀ خوانندگان بهوضوح «منسوخ» شد.
جای نگرانی نیست. تصور نکنید که ما میخواهیم یک خدمت منسوخ را در کتابخانههای عمومی ایران بازتعریف کنیم. چون این نقطه پایان این فرایند نبود و از دهۀ ۱۹۸۰ این خدمات در کتابخانههای عمومی دوباره احیا شد.
دو پدیده در دهه ۱۹۸۰ سرآغاز مجدد این خدمات را رقم زد. نخست انتشار آثاری با فَروست Genreflecting که راهنماهایی ژانرمحور در خصوص خواندنیهای موردعلاقۀ عموم بودند. این عبارت اولین بار توسط بتی روزنبرگ[۱۱] ابداع و استفاده شد.
عامل دوم شکلگیری «میزگرد مطالعه بزرگسالان[۱۲]» در سال ۱۹۸۳ بود که درواقع سرآغازی مجدد برای خدمات مشاورۀ خوانندگان به شمار میرود، (کراولی، ۲۰۰۵). این شروع دوباره منجر به شکلگیری اصول جدید و مفاهیم پایهای شد که در این دوره آموزشی از آنها بهره میبریم. در طول این دورۀ سیوچندساله پژوهشها و کتابهای متعددی با موضوع مشاورۀ خوانندگان منتشرشده است که شاید بتوان شاخصترین آثار را مربوط به کتابهایی دانست که تحت عنوان Genreflecting منتشرشدهاند و چیزی بیش از ۳۰ عنوان را شامل میشوند (در بخش معرفی کتابِ این درس عناوین انگلیسی و ترجمه فارسی آنها در جدولی خدمتتان ارایه خواهد شد)
بهصورت خلاصه میتوانیم ۴ مرحله رشد و افول خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی را اینگونه برشمریم:
۱۸۷۶ تا ۱۹۲۰: پدید آمدن و شکلگیری خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانهها
۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰: دوران مشاورۀ خوانندگان درزمینهٔ کتابهای غیرداستانی
۱۹۴۰ تا ۱۹۸۴: افول و زوال
۱۹۸۴ تاکنون: احیاء مشاورۀ خوانندگان با محوریت خواندن لذتبخش و رویکردهای جدید
در این دوره صدوچند سالهای که بهصورت خلاصه بررسی کردیم، علاوه بر افتوخیزهای ارایه خدمات در کتابخانهها، ایده اساسی مشاورۀ خوانندگان نیز تغییر کرده است. در اوایل، یعنی سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ مشاوران خوانندگان خود را آموزشدهندگانی فرض میکردند که میتوانند آنچه برای خواننده مناسب است تشخیص دهند و تجویز کنند و آنها را در مسیرهای خاصی هدایت کنند. بعدها که مطالعات کاربران جا باز کرد، و محوریت خدمات با خواننده و مراجعهکننده شد، کتابداران نقش میانجی را میان کتاب و خوانندهاش بر عهده گرفتند. در این مرحله خواست خواننده اولویت پیدا کرد. بااینحال آنچه امروز مشاورۀ خوانندگان بر آن مبتنی است، ذایقه و حال و هوایی است که خواننده در آن قرارگرفته است.
گاهی وقتها در مورد اینکه یک کتابخانه عمومی چه کارکرد یا کار ویژهای[۱۳] دارد، نمیتوان قضاوت درستی کرد. منظور از کار ویژۀ کتابخانه عمومی، آن نقش یا هدف یکتایی است که کتابخانه با ارایه خدمات در جامعه بر عهده دارد. اگر کتابخانه این نقش را بر عهده نگیرد هیچ سازمان یا نهاد دیگری نمیتواند از عهده آن برآید. همچنین اگر یک کتابخانه این نقش را نداشته باشد، هر کار دیگری برایش فرعی محسوب میشود.
بگذارید مفهوم کارکرد را با یک مثال آشناتر حل کنیم. کار ویژۀ یک مدرسه آموزش است. در کنار آموزش ممکن است مدرسه جشن هم برگزار کند، یا در دولت الکترونیک مشارکت کند و یا فعالیتی در انتخابات شوراهای محلی داشته باشد. هر کار دیگری بهغیراز آموزش برای مدرسه فرعی محسوب میشود. مدرسه و بیمارستان کارویژههای کاملاً آشکاری دارند. امّا اگر بخواهیم در مورد کارویژه کتابخانه صحبت کنیم، تقریباً با ابهام فراوانی مواجه هستیم. به نظر میآید این موضوع ناخوشایند است. البته همین وضعیت ابهام در کارکرد، یکی از مهمترین ویژگیهای کتابخانههای عمومی است. این بدان معنی نیست که کتابخانه کارویژه ندارد. اندکی در این مورد بیندیشید!
اجازه دهید ببینیم در کتابخانه چه چیزی وجود دارد. یا چه چیزی را از یک کتابخانه بگیریم دیگر کتابخانه نیست؟ بله، درست است، منابع. منابع در کتابخانه به صورتهای مختلف وجود دارد: کتاب، روزنامه، مجله، جزوات، مواد چندرسانهای و سمعی و بصری و حتی بعضی وقتها آدمها!
از میان تمام منابع موجود در کتابخانه آنهایی که در قالب نوشتار هستند اهمیت بیشتری دارند و درواقع به جوهرۀ کتابخانه نزدیکتر هستند. یک کاربر برای اینکه بتواند از این منابع بهره بگیرد، مهمترین اقدامی که باید انجام دهد، خواندن است. منابع مکتوب، تنها با خواندن معنا پیدا میکنند. بنابراین خواندن مهمترین رخدادی است که در کتابخانه اتفاق میافتد. این یعنی اینکه کارویژه کتابخانه با خواندن رخ میدهد. کتابخانه اگر نتواند در مورد خواندن کاری کند، هر کار دیگری که انجام دهد، فرع محسوب میشود.
متأسفانه در کشور ما با تبع جریان غالب اطلاعاتگرایی در رشتۀ کتابداری، این مهم به حاشیه رانده شد. کتابداران بیش از آنکه خود را متخصص خواندن بدانند، متخصص اطلاعات میدانند. این امر سبب میشود که هرروز بیشتر و بیشتر از فهم کتاب و خواندن فاصله بگیرند. ویگاند[۱۴] (۱۹۹۷) در مقالهای با عنوان «از دل برود هر آنچه از دیده رود!: چرا دانشکدۀ کتابداری و خواندن نداریم؟» این وضعیت را بهخوبی تشریح کرده است.
«تفکر غالب و جاری در کتابداری و اطلاعرسانی تعریفهای خود را چنان در محدوده کلمۀ «اطلاعات» حبس کرده است که پژوهش دربارۀ خواندن را ناممکن ساخته است. حالآنکه خواندن روش اصلی مردم آمریکا برای دستیابی به اطلاعات است چه از روی رسانه کاغذی باشد چه از روی صفحه کامپیوتر…
… اگر سخن پژوهشگران حوزه سوادآموزی در مورد ضرورت درک بستری که سوادآموزی بر روی آن انجام میشود درست باشد، اگر نظر مورخان فرهنگ چاپی در مورد پیچیده و چندلایه بودن نقش مطالعه صحیح باشد، اگر نظریهپردازان واکنش خواننده درست گفته باشند که خواننده عاملی فعال است که در فرآیند خواندن متن را با خلاقیت از نو میسازد تا به دنیای خود معنا بدهد، و اگر قومنگاران پدیدۀ خواندن در مورد اینکه این عمل فعالیتی اجتماعی است که پایه در زیرساختهای اجتماعی با چارچوبهای تفسیری مشترک دارد، آنگاه بر پایه فهم من از تاریخ کتابخانهها در امریکا، کتابخانههای عمومی که در سراسر این کشور فعال هستند، نقشی اساسی بهعنوان یک مکان مهم برای خواندن ایفا کردهاند. میپرسید چقدر اساسی؟ بفرمایید: به گزارش بخش پژوهش و آمار انجمن کتابداران آمریکا، در این کشور تعداد کتابخانههای عمومی از تعداد رستورانهای مک دانِلد بیشتر است و تعداد کودکانی که در برنامههای تابستانی کتابخانههای عمومی ثبتنام کردهاند بیش از تعدادی است که در لیگ بیسبال کوچک ثبت نام کردهاند.»
بارها دیدهایم، حتی افرادی که چندان اهل مطالعه نیستند و شاید بهندرت به کتاب سر میزنند، وقتی بحث خواندن پیش میآید، بیدرنگ میتوانند در مدح آن دقایقی را صحبت کنند و اگر لازم باشد با مقایسههایی نشان دهند که، اگر در جامعه سرانه مطالعه بالاتر برود، چه اتفاقهای خوشایندی رخ خواهد داد. شاید شما بهعنوان کتابدار آنقدر از این حرفها شنیدهاید که دیگر میتوانید فهرستی از مزایای خواندن و اثرات مثبت آن و زیانهای نخواندن و اثرات منفی آن را بشمارید.
اما نکته تقریباً اساسی در همه این استدلالها این است که خواندن را به امری بیرونی گره میزنند تا مفید بودن آن را نشان دهند:
– سرانه مطالعه یکی از شاخصهای توسعه کشورهاست (جمله نادرستی که تقریباً همه در سخنرانیهای خود از آن استفاده میکنند).
– خواندن باعث میشود، اوقات فراغت به بطالت نگذرد.
– خواندن باعث افزایش بهداشت در جامعه میشود.
– خواندن باعث افزایش تساهل و تسامح میشود و درنتیجه، امنیت و آرامش اجتماعی را بالاتر میبرد.
– خواندن باعث آشنایی بافرهنگ میشود و ما را در مقابل تهاجم فرهنگی بیرونی محافظت میکند.
– آمارها نشان داده است که در جوامع اهل مطالعه جرم کمتر رخ میدهد.
– در جوامع اهل خواندن، محیطزیست بیشتر موردتوجه و حفاظت است.
– خانوادههایی که یک نفر اهل مطالعه دارند، از استحکام و دوام بیشتری برخوردارند.
و …
کشکول کنگاج ۴ به این سوال فکر کنید: چرا خواندن مهم است؟ پاسخهایی که به ذهنتان میآید یادداشت کنید. سعی کنید در مقالهها و کتابهایی که میخوانید و سخنرانیهایی که میشنوید، دلایلی را که بیان میشود یادداشت کنید. بهدرستی یا نادرستی هر یک فکر کنید. کدامیک از این دلایل بر مینایی علمی استوار است؟ کدامیک قابل رد یا پذیرش نیست. درست یا نادرست اگر این دلایل فهرست شوند و کنار دستتان باشند، به شما کمک میکنند که اگر کسی از شما سوالی در مورد اهمیت و چرایی خواندن پرسید، جوابهایی فکر شده در اختیار داشته باشید. |
بدون رد یا پذیرش هر یک از گزارههای بالا و گزارههای مشابه، خواندن بهخودیخود و فارغ از اینکه به چه هدفی منجر خواهد شد ارزشمند است. درواقع خواندن که بافرهنگ چاپ عجین است و پس از اختراع حروف متحرک شکلگرفته است موجب پیدایش راهبردهای تفسیری جدید و شیوههای نو در تفکر شده است که پیش از آن موجود نبود.
اوقات فراغت نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگری که علوم انسانی تلاش کرده است در مورد آنها صحبت کند، دچار چندگانی معنا است. عجالتاً اجازه دهید از این توصیف که قاضی مرادی (۱۳۸۶) ارایه کرده است بهره بگیریم:
«کار و فراغت، بهعنوان دو نیاز اساسی بشر در پی انقلاب صنعتی و بسط مناسبات سرمایهداری از یکدیگر منفک شدند. همچنان که کار عمل خلاق مولد و تغییردهنده است، فراغت نیز فعالیت نسبتاً خودانگیخته و آزادانهی فرد در بازآفرینی خود، خود-بیانگری و بازیابی خویشتن دانسته میشود.
… برای درک دقیقتر زمان فراغت باید آن را از وقت آزاد متمایز کرد. وقت آزاد مجموعهی زمانی است که فرد به کار یا اشتغال موظف و بهطورکلی به فعالیت برای کسب درآمد، مشغول نیست. درعینحال، این زمان از دو بخش فعالیت اجباری و انتخابی تشکیل میشود. فعالیتهای اجباری… جزء زمان فراغت نیست. بنابراین زمان فراغت بخشی از وقت آزاد است و فعالیتهایی را در برمیگیرد که فرد نسبتاً بدون اجبار، بهطور خود-انگیخته و بهطور عمده بر طبق دل خواستهای فردیاش انتخاب میکند.
… با فرض اینکه در زمان فراغت دل خواستهای واقعی فرد موردتوجه قرار میگیرد میتوان، دستکم سه حوزه فعالیت را برای زمان فراغت برشمرد: الف- مجموعه فعالیتهایی که فرد برای رهایی از خستگی جسمانی، عملی، یا ذهنی ناشی از کار موظف روزانه انجام میدهد. این اقدامات فقط شامل حد افراطی استراحت- یعنی بیعملی- نیست. در این حوزه، بازیابی سرزندگی قوای جسمانی و ذهنی خود یا کسب آمادگی جسمانی، عملی و فکری برای کار مجدد موردنظر است. این هدف با گوش دادن به قطعهای موسیقی، نوشیدن آنچه مطلوب فرد است، دوش گرفتن، روزنامهخوانی و … حاصل میآید. ب- فعالیتهایی که در ورای کار موظف و اجباری و نیز یکنواخت و تکراری روزمره، نیروهای خلاقه فرد را مطابق با دل خواستهایش جامه عمل میپوشاند و در تبدیل نیروها و امکانات بالقوهاش به بالفعل، یعنی رشد و تعالی فردیاش، به او یاری میرساند. اینها فعالیتهای خود-بیانگرانهی فردیاند. آموزش زبانهای خارجی برای گسترش حوزه مطالعات، یادگیری موسیقی یا نقاشی، ورزش، مطالعه و … ازجمله این فعالیتها هستند. پ- فعالیتهایی که سرگرمی و تفریح خوانده میشوند. این فعالیتها درمجموع، بهمنظور فاصله گرفتن و رهایی موقت فرد از ملالت و کرختی زندگی یکنواخت روزمره انجام میشود.»
همانطور که در این چند بند شرح دادهشده است، در بخش غیراجباری وقت آزاد (یعنی آن زمانی که سر کار نیستیم و قرار هم نیست ظرفی بشوریم یا به بهداشت فردی برسیم)، تلاش میکنیم از خستگی و ملال به دور باشیم. از یکسو این مسیله و از سوی دیگر این مسیله را که کتابخانههای عمومی تلاش دارند، سهمی از اوقات فراغت افراد را به خود اختصاص دهند تا از گذر آن مردم کتابی بخوانند اگر در کنار یکدیگر قرار دهیم، نتیجه این خواهد بود که آنچه کتابخانه برایش تلاش میکند باید به دور شدن از ملال و خستگی کمک کنند. بنابراین مطالعه ناچار باید مطالعه لذتبخش مهمترین اولویت کتابخانه عمومی باشد.
سخنرانی خانم کانتریمن که در سال ۱۹۰۳، در یک کتابخانهای عمومی انجامشده است، در تأیید این بحث اینچنین میگوید:
«… وقتیکه خسته از کار روزانه بازمیگردید آیا دوست دارید یک اثر علمی یا یک مقاله مدنی را بخوانید؟ مسلماً خیر. شما مانند عموم مردم میدانید که به خواندن یک کتاب خوشایند، سرگرمکننده و آرامشبخش نیاز دارید. در چنین وضعیتی شما مشتاق اطلاعات یا خواندن کتابهای جدی نیستید… عموم مردمی که به آنها خدمات ارایه میدهیم نیز مثل ما هستند… آنها برای تفریح، مطالعه میکنند و اکثریت آنها هرگز از کتابخانه استفاده نمیکنند. بنابراین لازم نیست برای افرادی که کتابخانه را دوست دارند متحمل زحمتی شوید. آنها بهطور طبیعی به کتابخانه میآیند و از خدماتدهی به آنها لذت خواهید برد. اما افرادی که هرگز برای لذت به کتابخانه نمیآیند و یا هرگز مراجعه نمیکنند، باید از طریق غرایز اجتماعی و نیازشان به لذت بردن به کتابخانه کشانده شده و نگهداشته شوند.» (کانتریمن، ۱۹۰۳)
ما نیز در وضعیتی قرار داریم که اگر خواندن لذتبخش را مبنا قرار ندهیم، ممکن است باعث شویم همین سهم اندکی از مردم که به کتابخانه عمومی مراجعه میکنند، از آن دلسرد شوند. چنانچه ذکایی (۱۳۹۰) نیز در مقاله خود با عنوان «خواندن برای لذت و لذتهای خواندن» یادآور میشود نگاه مصرفی و ابزاری به خواندن، کمتوجهی به سبکها و کارکردهای متنوع خواندن متون و منابع، توجه ناکافی به ملاحظات اخلاقی در فرهنگ مطالعه از جانب کنشگران درگیر (همچون نویسنده، خواننده و ناشر و کتابدار) به تزلزل جایگاه و منزلت کتاب و کتابخوانی منتهی میشود و خواندن برای لذت را به حاشیه میبرد.
این جمله بسیار آشناست. فردی را میبینید که کتابی را خوانده است و با هیجان به دوستش یا یک نفر که از او درخواست کتاب داده است، میگوید:
من این کتاب را خواندم خیلی خوشم آمد، تو هم بخوان!
و این جمله را به جملاتی دیگر مثل «حتماً زندگیت را تغییر میدهد» یا «حتماً خوشت میآید» ادامه میدهند. این گفتگو بدترین گفتگویی است که میتواند کتابدار با مراجعهکننده داشته باشد. خوانندگان قرار نیست کتابهایی را که شما خواندهاید و از آنها لذت بردهاید را بخوانند. کتابدار باید بداند که خوانندگان ذایقههای مختلفی دارند. یک کتاب ممکن است برای ذایقهای خوشایند باشد و برای دیگری ناخوشایند. حتی اگر مطمین بودیم که با ذایقۀ یکسانی طرف هستیم، این جمله فاجعهبار است. علاوه بر ذایقه، حال و هوای خواندن هم مهم است. یک روز ممکن است خواننده دلش بخواهد یک رمان پلیسی بخواند و یک مدت هم در این حال و هوا باشد اما به دلایل مختلفی ممکن است در مراجعه بعدی دلش بخواهد زندگینامه بخواند. شناخت ذایقه و حال و هوا بخشی از آن دانشی است که در این درس میآموزیم.
پس، از این به بعد بهعنوان کتابدار، اگر کتابی خواندید و از خواندن آن حسابی سر ذوق آمدید، تلاش نکنید که تمام اعضای کتابخانه را هم به خواندن آن ترغیب کنید!
در جلسه اول درس خدمات مشاوره خوانندگان در کتابخانههای عمومی در مورد علم و هنر مشاوره خوانندگان سخن گفتیم. فهمیدیم که راههای جدیدی برای شناسایی ویژگیهای کتاب وجود دارد که با اصطلاحهای «کشش» و «ژانر» مشخص میشوند. همچنین فهمیدیم که بهعنوان مشاور، باید میان کتابها و خواننده ارتباط برقرار کنیم و خطیرتر از همه باید بیاموزیم که از مورد کتابهایی که نخواندهایم سخن بگوییم.
در ادامه در مورد تاریخ خدمات مشاوره خوانندگان و چهار دوره اصلی تحول آن و ویژگیهای این چهار دوره سخن گفتیم. و درنهایت چهاراصلی اساسی را که باید در ارایه خدمات مشاوره خوانندگان مدنظر داشته باشیم، تشریح کردیم. اما در آینده چه میآموزیم؟
در خلال بحثهای پیش به بخشی ازآنچه را که قرار است در این دوره بیاموزیم، اشاره شد. در بخش نخست و دوم این دوره میخواهیم یاد بگیریم که چگونه کتابهای شبیه هم را کنار هم بگذاریم. برای این کار دو مفهوم کشش و ژانر را بررسی میکنیم و انواع آن را میشناسیم. این دو مفهوم علاوه بر اینکه به ما کمک میکنند کتابهای شبیه هم را کنار هم بگذاریم، کمک میکنند ذایقه و حال و هوای خواننده را نیز کشف کنیم. این یعنی اینکه دو سوی فرایند ارتباطی یعنی کتاب و خواننده را شناسایی کردهایم. در بخش بعد هنر ارتباط دادن این دو را میآموزیم. یاد میگیریم که چه ابزارهایی دم دستمان باشد. چگونه ابزارهایمان را روزآمد کنیم. چگونه فضا را برای یک محاسبه موفق و لذتبخش آماده کنیم و چگونه بحرانها و موقعیتهای ویژهای که همیشه وجود دارند را مدیریت کنیم.
بعد از اتمام این دوره انتظار میرود کتابداران خدمت جدیدی در کتابخانه با همین عنوان تعریف کنند و با ارایه آن منشأ تحولی در کتابخانههای عمومی ایران عزیز باشند.
برای تکمیل مباحث این درس پیشنهاد میشود دو مقاله که بخشهایی از آن در متن درس نیز استفاده شد مطالعه شود:
– بایار، پییر (۱۳۹۴) چطور دربارۀ کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟ ترجمه نجمه رمضانی. مجله اینترنتی ترجمان علوم انسانی. ۱۲ مهر. دسترسپذیر در http://tarjomaan.com/vdcb.۹bzurhbf۸iupr.html
– Wayne A. Wiegand “Out of Sight out of Mind: Why Don’t We Have Any Schools of Library and Reading Studies?” Journal of Education for Library and Information Science, Vol. ۳۸, No. ۴ (Fall, ۱۹۹۷), pp. ۳۱۴-۳۲۶
در این بخش فهرست کتابهای Genreflecting برای آشنایی شما با تنوع موضوعی این حوزه ارایهشده است. در عناوین کتابها ژانر یا حوزه تخصصی با قلم درشت مشخصشده است.
African American Literature: A Guide to Reading Interests/ by Alma Dawson, Connie J Van Fleet | ادبیات آفریقایی آمریکایی: راهنمای علایق خواندن |
Blood, Bedlam, Bullets, and Badguys: A Reader’s Guide to Adventure/Suspense Fiction/ by Michael B. Gannon | خون، تیمارستان، گلوله و آدمهای شرور: راهنمای خوانندگان برای ادبیات ماجرایی و تعلیق |
Canadian Fiction: A Guide to Reading Interests/ by Sharron Smith | داستان کانادایی: راهنمای علایق خواندن |
Caught Up In Crime: A Reader’s Guide to Crime Fiction and Nonfiction/ by Gary Warren Niebuhr | در چنگ جنایت: راهنمای خوانندگان برای داستانهای و غیرداستانیهای جنایی |
Encountering Enchantment: A Guide to Speculative Fiction for Teens/ by Susan Fichtelberg | رویارویی با جادو: راهنمای داستانهای فکری برای نوجوانان |
Fluent in Fantasy: The Next Generation/ by Diana Tixier Herald | تسلط بر فانتزی: نسل بعدی |
Genrefied Classics: A Guide to Reading Interests in Classic Literature/ by Tina Frolund | راهنمای علایق خواندن در ادبیات کلاسیک |
Genreflecting: A Guide to Popular Reading Interests/ by Diana Tixier Herald | راهنمای علایق خواندن عامهپسند |
Graphic Novels: A Genre Guide to Comic Books, Manga, and More/ by Michael Pawuk | رمانهای تصویری: راهنمای ژانر کتابهای کمیک، مانگا و دیگر کتابهای تصویری |
Historical Fiction II: A Guide to the Genre/ by Sarah L. Johnson | داستان تاریخی ۲: راهنمای ژانر |
Historical Fiction: A Guide to the Genre/ by Sarah L. Johnson | داستان تاریخی: راهنمای ژانر |
Hooked on Horror III: A Guide to Reading Interests/ by Anthony J. Fonseca | در قلاب وحشت ۳: راهنمای علایق خواندن |
Hooked on Horror: A Guide to Reading Interests in Horror Fiction/ by Anthony J. Fonseca | در قلاب وحشت: راهنمای علایق خواندن |
Jewish American Literature: A Guide to Reading Interests/ by Rosalind Reisner | ادبیات آمریکایی یهودی: راهنمای علایق خواندن |
Latino Literature: A Guide to Reading Interests/ by Sara Martinez | ادبیات لاتین: راهنمای علایق خواندن |
Make Mine a Mystery: A Reader’s Guide to Mystery and Detective Fiction/ by Gary Warren Niebuhr | راهنمای خوانندگان برای داستانهای رازآلود و کارآگاهی |
Now Read This & Now Read This II (Set of two):/ by Nancy Pearl | حالا این را بخوان (دو جلد) |
Now Read This II: A Guide to Mainstream Fiction, ۱۹۹۰-۲۰۰۱/ by Nancy Pearl | حالا این را بخوان: راهنمای داستان جریان غالب ۱۹۹۰-۲۰۰۱ |
Now Read This III: A Guide to Mainstream Fiction/ by Sarah Statz Cords | حالا این را بخوان: راهنمای داستان جریان غالب |
Now Read This: A Guide to Mainstream Fiction, ۱۹۷۸-۱۹۹۸/ by Nancy Pearl | حالا این را بخوان: راهنمای داستان جریان غالب ۱۹۷۸-۱۹۹۸ |
Read the High Country: A Guide to Western Books and Films/ by John Mort | راهنمای کتابها و فیلمهای وسترن |
The Real Story: A Guide to Nonfiction Reading Interests/ by Sarah Statz Cords | راهنمای علایق خواندن برای غیرداستانیها |
Reality Rules! A Guide to Teen Nonfiction Reading Interests/ by Elizabeth Fraser | قوانین واقعی! راهنمای علایق خواندن نوجوانان برای غیرداستانیها |
Rocked by Romance: A Guide to Teen Romance Fiction/ by Carolyn Carpan | راهنمای داستانهای عاشقانه برای نوجوانان |
Romance Fiction: A Guide to the Genre/ by Kristin Ramsdell | داستان عاشقانه: راهنمای ژانر |
Strictly Science Fiction: A Guide to Reading Interests/ by Diana Tixier Herald | داستان علمی: راهنمای علایق خواندن |
Teen Chick Lit: A Guide to Reading Interests/ by Christine Meloni | ادبیات دختران نوجوان: راهنمای علایق خواندن |
Teen Genreflecting: A Guide to Reading Interests/ by Diana Tixier Herald | راهنمای علایق خواندن در نوجوانان |
بایار، پییر (۱۳۹۴) چطور دربارۀ کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟ ترجمه نجمه رمضانی. مجله اینترنتی ترجمان علوم انسانی. ۱۲ مهر. دسترسپذیر در http://tarjomaan.com/vdcb.۹bzurhbf۸iupr.html
پاینده، حسین (۱۳۸۹) داستان کوتاه در ایران: داستانهای ریالیستی و ناتورالیستی. تهران: نیلوفر.
ذکایی، محمد سعید (۱۳۹۰) خواندن برای لذت و لذتهای خواندن. فصلنامه کتاب مهر. سال اول، شماره دوم، بهار.
ساریکس، جویس (۲۰۰۵) مقدمه و تاریخچه مشاورۀ خوانندگان. ترجمه نازنین مومنزاده. بخشی از کتاب «خدمات مشاورۀ خوانندگان در کتابخانههای عمومی». در حال ترجمه و منتشرنشده.
عربعلی، رضایی (۱۳۸۲) واژگان توصیفی ادبیات: انگلیسی-فارسی. تهران: فرهنگ معاصر.
کانتریمن، جی (۱۹۰۳) کتابخانه بهمثابه مرکز اجتماعی. ترجمه فهیمه صبوری. مجله مطالعات خواندن. ۱ مهر ۱۳۹۴. دسترسپذیر در آدرس: http://readingandreaders.com/?p=۱۳۴۲
ویگاند، وین ای. (بیتا) از دل برود هر آنچه از دیده برفت!: چرا ما دانشکده کتابداری و مطالعه نداریم؟ ترجمه ابراهیم افشار. (منتشرنشده)
Crowley, Bill (۲۰۰۵), “Rediscovering the History of Readers Advisory Service”, Public Libraries ۴۴ (۱): ۳۷
Saricks, J. G. (۲۰۰۵). Readers’ advisory service in the public library. American Library Association.
Shearer, K. D., & Burgin, R. (۲۰۰۱). The readers’ advisor’s companion. Libraries Unlimited.
Wayne A. Wiegand “Out of Sight out of Mind: Why Don’t We Have Any Schools of Library and Reading Studies?” Journal of Education for Library and Information Science, Vol. ۳۸, No. ۴ (Fall, ۱۹۹۷), pp. ۳۱۴-۳۲۶
