بگلو- ضمن تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. بهعنوان اولین سوال، دیدگاهتان را نسبت به مدیریت دانش بیان فرمایید.
خانم دکتر پریرخ- به نام خدا.
مدیریت دانش به فرایند دانستن توجه دارد. مجموعه ایست از فعالیتهای کسب، خلق؛ سازماندهی، اشتراک، توزیع و اشاعه و استفاده از اطلاعات. گرچه مانند مدیریت اطلاعات، به چگونگی کسب و سازماندهی توجه دارد، ولی برخلاف مدیریت اطلاعات که اطلاعات مربوط به یک موجودیت را کسب کرده و به آن نظم می بخشد، مدیریت دانش به دانش خلق شده در ذهن توجه دارد، یعنی فرد محور است. در عین حال، فرایند دانستن از فرد فراتر رفته و تمام اموری که این دانش را به دانش جمعی تبدیل می کند مانند اشتراک، اشاعه و توزیع و استفاده را نیز در بر می گیرد. بنابراین این فرایند فردمداری و جمع مداری و مجدد فردمحوری در چرخهای به صورت پیوسته جریان دارد. حاصل این پویایی دانش رشد فردی و نیز رشد سازمانی می باشد. در این فرایند کارکنان سازمانها به دانش ومهارتهای مورد نیاز دسترسی پیدا خواهند کرد و سازمانها خدمات و یا محصولات بیشتر و کیفی تری بدست خواهند آورد و به عبارتی اجرای مدیریت دانش رشد فردی را همراه با رشد سازمانی به همراه دارد.
آقای بگلو- برخی معتقدند مدیریت دانش کار رشته ما نیست و برخی معتقدند در رشته ما مدیریت دانش فقط با دانش صریح سرو کار دارد نه با دانش ضمنی. چقدر با این دیدگاهها موافق هستید؟
خانم دکتر پریرخ- فکر نمیکنم مدیریت دانش حوزه وابسته باشد. بحث مدیریت دانش در حرفهها و مشاغل مختلف مطرح است و همه به گونهای خود را وامدار این مفهوم دانسته یا این مفهوم را متعلق به حرفه و رشته خود میدانند. برای مثال رشته مدیریت، مدیریت دانش را به خاطر این که واژه مدیریت در آن وجود دارد، حوزه علوم رایانه به علت اینکه بستر و ابزار لازم را برای مدیریت دانش فراهم می کند متعلق به خود و شاید حرفههایی مثل علم اطلاعات و دانششناسی به دلیل وجود بحث دانش این حوزه را از آن خود میدانند. ولی بهتر است کمی عمیقتر به ربط این علم به حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی توجه کنیم. مدیریت اطلاعات یکی از گرایشهای حرفه ماست و مدیریت اطلاعات زیر مجموعه مدیریت دانش است. از آنجا که در رشته کتابداری از دید نظری به چگونگی پردازش اطلاعات برای تولید دانش توجه میشود، پس این مدیریت دانش میتواند به حرفه ما هم تعلق داشته باشد. اگر رشته مدیریت به مدیریت دانش توجه دارد به این دلیل است که در تمامِ فعالیتهای مدیریتی هر سازمان و نهادی، اطلاعات جریان دارد و فرایند تبدیل اطلاعات به دانش بهطور مداوم رخ میدهد. در تصمیمگیریهای مدیریان و فعالیتهایی که باید در رابطه با چگونگی تبدیل استانداردها، معیارها و نظریهها به عمل توجه کنند به اطلاعات و دانش نیاز است، بنابراین این تصور وجود دارد که مدیریت دانش به آنها مربوط است. همه ما در زندگی عادی و حرفه ای به اطلاعات و دانش نیاز داریم؛ تمام علوم نیز بدون اطلاعات و دانش پیشرفتی ندارند. پس مردم عادی و نیز متخصصین علوم مختلف همه به مدیریت دانش نیاز دارند، ولی کدام حرفه بیشتر می تواند بیشتر به پیشبرد مدیریت دانش و پیاده سازی آن کمک کند. همه بر این باور هستند که مدیریت دانش فرایندی است که براساس آن دانشی خلق می شود. این دانش از طریق جلوهها و نمودهای مختلفی نمایان می شود. به دیگر رو، دانش در مرحله اول در ذهن شکل میگیرد، سپس میتواند در کلام و در قالب واژهها، به صورت تصاویر و یا واژه، در محملهایی مانند کتاب، سی دی و … ثبت شده و عینیسازی شود و یا در عمل و در فعالیتهای ما قابل مشاهده باشد. همان طور که توضیح داده شد دانش عینی سازی شده میتواند از فرد به فرد، از یک فرد به جمع، از جمع به فرد انتقال پیدا کند. این فرایند در هر فعالیتی که فرد یا سازمان انجام میدهد، بطور مرتب تکرار میشود. یعنی اطلاعات به دانش و دانش پیشین بازسازی و اصلاح میشود. ولی برای اینکه این چرخه حرکت داشته باشد، نیاز به فعالیت و سازو کارهایی است. بسیاری از فعالیتهای علم اطلاعات و دانش شناسی همان فعالیتهایی است که در فرایند مدیریت دانش رخ می دهد. برای نمونه، فعالیتهای مرتبط با فراهم آوری رهنمون ما در کسب اطلاعات و دانش است، فعالیتهای مرتبط با سازماندهی اطلاعات فنون مرتبط با ثبت، ذخیره و عینی سازی دانش پنهان را در بر می گیرد، در ارایه خدمات به کاربران از فنون مرتبط با اشتراک دانش، توزیع، آگاهی رسانی و استفاده بهره گرفته می شود. در این قسمت از روشها و بسترهایی مانند سیستم پیشنهاها، موبایل، وب سایت، وبلاگ، … برای عینی سازی دانش و اشتراک آن و نیز توزیع و اطلاع رسانی استفاده می شود. این کارها از فعالیتهای همیشگی متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی است. پس تمرین امور مرتبط با پیشبرد فرایندهای مدیریت دانش و چگونگی به حرکت در آوردن این چرخه به طور مداوم در حرفه علم اطلاعات و دانش شناسی صورت می گیرد.
بنابراین مدیریت دانش دارای فرایندی آشنا و همخوان با آموختههای متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی است. ولی تفاوتی که بین حرفه ما و دیگر حرفهها درباره مدیریت دانش وجود دارد این است که ما دانش و مهارت چگونگی رخداد این فرایند را داریم ولی بقیه رشتهها استفاده کننده دانش ما در رابطه با اجرای مدیریت دانش در فعالیتهای خود هستند.
ولی در رابطه با سیوالی که آیا کتابداران فقط با دانش صریح سروکار دارند یا خیر، به نظر من این دیدگاه عدم آگاهی دوستان و همکارانی را می رساند که این بحث را مطرح میکنند. همان طور که بحث شد دانش در ذهن شکل می گیرد پس فردی، غیر قابل لمس و دست نیافتنی است. یعنی، تا زمانی که از ذهن خارج نشود و قابل لمس نباش قابل تشخیص نیست. به جز رشته روانشناسی و فلسفه که به چگونگی پردازش اطلاعات در ذهن و تبدیل آن به دانش توجه دارند، بقیه حرفه ها مانند مدیریت یا با دانش عینی شده سرو کار دارند و یا اینکه مانند علوم رایانه به بسترها و ابزارهای مدیریت دانش می پردازند. رشته علم اطلاعات و دانش شناسی در فرایند مدیریت دانش از هر سه بهره می گیرد. در مدیریت اطلاعات، پردازش داده مورد نظر است (مانند روانشناسان و علم فلسفه)؛ در دسترس پذیری و آگاهی رسانی و استفاده از فناوری و فنون ارتباطات استفاده می کنیم تا بتوانیم ارتباط بین دانش عینی شده و نیازمندان بالقوه آنرا فراهم کنیم، یعنی شرایطی فراهم شود تا دانش عینی را مجدد به دانش ذهنی تبدیل گردد. این مهارتها وابسته به دانش تخصصی افراد این حرفه است. کافی است که به برخی از اتفاقهایی که پشت صحنه مدیریت دانش رخ می دهد و مرتبط با علم اطلاعات و دانش شناسی است توجه کنیم به این امر بهتر پی می بریم. همان طور که پیشتر اشاره شد، مدیریت دانش تنها پردازش اطلاعات و تبدیل اطلاعات به دانش نیست، فرایندی است که برخی آنرا ۵ و برخی دیگر آنرا ۶ مرحله ای می دانند تا چرخه آن کامل شود، یعنی دانش ذهنی به عینی و عینی به ذهنی تبدیل می شود. در این فرایند در صورتی که شرایط لازم برای کسب و تبدیل دانش فراهم شود، چرخه کامل می شود و دانش به خوبی مدیریت می گردد. برای نمونه در سازماندهی، متاتگها[۱] تعیین می شوند. متاتگها امکان کسب دانش در مورد موجودیتها را فراهم می آورند. یکپارچه سازی دانش در پایگاه ها (در بخش سازماندهی) از طریق برقراری پیوندها نیز امکان کسب دانش در مورد یک موجود را موجب می شود. این شرایط فراهم نمی شود مگر اینکه دانش ذهنی لازم در مورد چگونگی کسب دانش وجود داشته باشد. ما از دانش ذهنی استفاده میکنیم تا شرایط کسب دانش را به وجود بیاوریم و تفاوت ما با حرفههای دیگر در همین است که ما آموخته ایم که چگونه شرایط لازم برای باز کردن ذهن دیگران و شناسایی دانش برخی و غنیسازی ذهن برخی دیگر را فراهم کنیم. پس گرچه همه حرفه ها با دانش عینی شده سروکار دارند، ولی چگونگی حرکت چرخه مدیریت دانش در علم اطلاعات و دانش شناسی آموخته می شود.
خانم آخشیک- بنظر شما برای اجرا و پیادهسازی مدیریت دانش در سازمان، باید چه حداقلهایی وجود داشته باشد؟
خانم دکتر پریرخ- اول از همه آن چیزی که ضرورت دارد، آگاهی از اهمیت و ارزش مدیریت دانش برای سازمانها است. اگر به چرخه مدیریت دانش و فرایندهای آن توجه کنیم، میبینیم بخشی ازاین فرایندها مثل خلق دانش و یا استفاده از آن، ذهنی هستند و بخشی از آنها مثل سازماندهی و توزیع، مهارتی هستند. یعنی، پیاده سازی دانش به مجموعهای از توانمندیهای مهارتی و ذهنی نیاز دارد. بهره گیری از این مهارتها و توانمندیها نه تنها به اجرایی شدن مدیریت دانش کمک می کند بلکه از بعد فردی به توانمندیهای کارکنان می افزاید. از بعد سازمانی به متحول شدن محصولها و خدمات و افزایش بهره وری کمک می کند. آگاهی کارکنان نسبت به ارزش مدیریت دانش در رشد فردی آنها و نیز رشد سازمانی، بینش آنها را متحول می سازد و همکاری بیشتری در پیشبرد فرایند مدیریت دانش فراهم می کند. بعد از آگاهی، فرهنگ سازمانی باید مورد توجه قرار گیرد. هر فرهنگی نمیتواند مشوق مدیریت دانش باشد. از جمله مناسب ترین فرهنگها، فرهنگهای مشارکتی است. در محیط باز و محیط آزاد است که افراد همکاری خوبی دارند و آنچه را که در ذهنشان است با اشتیاق و علاقه در اختیار سایرین قرار میدهند. سومین عامل، نیروی انسانی است. توانایی و مهارت افراد در فراهم کردن شرایطی که مدیریت دانش را ممکن سازد، همگرایی و همکاری آنها در اجرایی شدن مدیریت دانش تأثیر زیادی دارد. در صورتی که کارکنان از نظر دانش و مهارت از شرایط مناسبی برخوردار نباشند، نمیتوانیم مدیریت دانش را اجرایی کنیم. گرچه بسیاری از مهارتهای مدیریت دانش ممکن است از طریق آموزش کوتاه مدت بدست آید، ولی در زمینه مدیریت اطلاعات باید تخصصی گرایی کرد. یعنی، باید یک متخصص مدیریت اطلاعات در هر سازمانی حضور داشته باشد. امروزه فناوری در اجرایی شدن مدیریت دانش نقش عمده ای دارد. بنابراین عامل چهارم را باید فناوری دانست. دانش بهرهگیری از فناوری کسب دانش، در سازماندهی دانش، در اشتراک و اشاعه آن به ایجاد بسترهای لازم کمک می کند. استفاده بهینه از بسترهای فراهم شده از دیگر نکات قابل توجه در نقش فناوری در اجرایی شدن مدیریت دانش است.
آقای بگلو- آیا به غیر از آگاهی از مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی و نیروی انسانی مورد دیگهای را هم میتوان به این فرایند اضافه کرد؟
خانم دکتر پریرخ- برخی از سازمانها برداشت خاصی از مدیریت دانش دارند دارند که به نظر من صحیح نیست؛ اغلب پیاده سازی مدیریت دانش را پروژه ای مقطعی می دانند. از بیرون یک تیم دعوت میکنند تا در یک مدت خاصی به اجرای مدیریت دانش بپردازد و برود و یا پروژهای مقطعی برای آن تعریف میکنند. مدیریت دانش چیزی نیست که طی یک پروژه در یک زمان پیاده شود. مدیریت دانش به برنامه ای منظم و علمی نیاز دارد تا براساس آن برنامه آغاز و پیادهسازی شود و به طور مداوم مورد بازنگری قرار گرفته و حرکت صحیح چرخه آن کنترل و نظارت شود. بنابراین، تیم مدیریت دانش باید در سازمان بطور دایم مستقر باشد بر پیادهسازی مدیریت دانش را زیر نظر داشته باشد. برای اینکه یک سازمان رشد مداوم داشته باشد و بتواند در محیط رقابتی دوام بیاورد ضروریست که چرخه مدیریت دانش مرتب در حال حرکت بوده و پویایی لازم را داشته باشد. در یک پروژه مقطعی ممکن است مدیریت دانش برای مدتی اجرا شود ولی با یک تغییر، مانند تغییر انگیزه افراد یکی از مراحل به خوبی کار نخواهد کرد و برنامه مدیریت دانش دیگر کارآیی نخواهد داشت. مارپیچی که نوناکو و تاکوچی ترسیم کردند، نشانگر نیاز به پویایی تمام مراحل است. بنابراین به یک فعالیت مداوم و پیشرونده نمی توان نگاه پروژهای و مقطعی داشت. وجود تیم فعال مدیریت دانش در سازمان از ضروریات است.
خانم آخشیک- بنابراین بنظر شما مدیریت دانش در یک سازمان کار یک تیم بیرونی نیست. شما مدیریت دانش در یک سازمان را کار چه کسانی میدانید؟
خانم دکتر پریرخ- پوسته بیرونی مدیریت دانش را متخصصانی تشکیل می دهند که چگونگی اجرایی شدن مدیریت دانش را خوب می دانند. بهویژه متخصصانی که با دیدگاه های نظری مدیریت دانش و چگونگی اجرایی شدن آنها آشنا هستند، می دانند که چگونه نظریه به عمل تبدیل می شود. اما، دانش در ذهنهای کارکنان یک سازمان است، اگر فرایندها و قالبهای تبدیل توسط متخصصان طراحی شود، نقش افرینان اصلی اجرایی شدن مدیریت دانش کارکنان آن سازمان هستند. بنابراین این گروه هسته مدیریت دانش را تشکیل می دهند. در این صورت تیم بیرونی که متخصصان هستند و تیم داخلی که برخی صاحبان دانش و برخی دیگر نیازمند کسب آن هستند باید با هم در پیاده سازی مشارکت کنند. اگر در پیادهسازی مدیریت دانش، متخصصان یاد شده در درون سازمان باشند، یعنی پوسته و هسته را نیروهای درون یک سازمان شکل دهند، بهترین حالت می تواند برای پیاده سازی و تداوم حرکت چرخه بوجود می آید. از طرف دیگر چون در اجرایی شدن مدیریت دانش سه ضلعی فرایند، انسان و فناوری مطرح است، نباید فناوری و تیمی که برای بهره گیری از فناوری در اجرایی شدن مدیریت دانش باید همکاری داشته باشند فراموش کرد. همان طور که پیشتر اشاره شد، در رابطه با فناوری از یک طرف بهره گیری از آن در سازماندهی و نیز بستر سازی برای اشتراک و توزیع دانش مورد نظر است و از طرف دیگر استفاده بهینه از این امکانات در به اشتراک گذاری دانش و استفاده از آن باید مورد توجه باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تنها متخصصان مدیریت دانش، به ویژه آنانی که از خارج سازمان دعوت به همکاری می شوند، تنها کارکنان و یا تنها فناوری نمی تواند به اجرایی شدن مدیریت دانش کمک کند، بلکه فعالیت تیمی هر سه این گروه ها به صورت مطلوب ضروریست.
آقای بگلو- بهنظر شما متخصصین رشته ما در این چارچوبی که ترسیم کردید چه جایگاهی دارند و به عنوان متخصصان، حرفهمندان، دانشمندان چه نقشی در مدیریت دانش میتوانند داشته باشند؟
خانم دکتر پریرخ- نخست اینکه ما متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی باید بدون تعصب مدیریت دانش را بشناسیم. نباید فکر کنیم چون رشته ما با مدیریت دانش سروکار دارد، همه امور و فرایندهای مدیریت دانش را میتوانیم انجام دهیم. باید از نظریه های مربوطه آگاه باشیم و بدانیم چگونه می توان آنها را به عمل در آورد و این فرایند را آگاهانه طی کنیم. ما، ابتدا باید به اجرایی کردن مدیریت دانش به صورت موفق در کتابخانههایمان بپردازیم، سپس ادعا داشته باشیم که میتوانیم در پیاده سازی مدیریت دانش در سایر سازمانها مفید باشیم. این امر در صورتی به صورت موفق رخ می دهد که مدیریت اطلاعات در کتابخانهها را خوب بشناسیم و بدانیم چگونه مدیریت اطلاعات میتواند به پیاده سازی مدیریت دانش کمک کند؛ مدیریت اطلاعات چگونه صورت گیرد که بازیافت دانشی داشته باشد؛ چگونه می توان از مهارتهای کسب اطلاعات در کسب دانش، از فعالیت مرتبط با کاربران مانند آگاهی رسانی، اطلاع رسانی، استفاده از اطلاعات و منابع اطلاعاتی در پیاده سازی مدیریت دانش بهره گیریم. با کسب این آگاهی ها و مهارتها می توان اطمینان داشت دانش ورزان بتوانند در اجرایی شدن مدیریت دانش در هر کارخانه، سازمان تولیدی و غیر تولیدی و در هر جایی که اطلاعات و دانش وجود دارد نقش متخصصان را در پیاده سازی مدیریت دانش اجرا کنند. وظیفه همکاران حرفه ماست که با کمک متخصصان رایانه به بسترسازی برای اجرایی شدن مدیریت دانش بپردازند، پایگاه ها، وبلاگها، وب سایتها، گروه های بحث و … را طراحی کنند و به عبارتی دانش را ذخیره کنند، از طریق فناوری دسترسپذیر سازند و امکان استفاده از آنرا فراهم نمایند. در این صورت میتوانیم ادعا کنیم که آمادگی کمک به پیاده سازی مدیریت دانش را داریم. یعنی دانش ورزان مجهز به دانش و مهارت لازم را در مورد فعالیتها حرفه خود داشته، بینش لازم در مورد مدیریت دانش کسب کرده باشند و بتوانند تطبیق بین فعالیتهای حرفه ای و مراحل اجرایی شدن مدیریت دانش برقرار کنند. در این صورت حرکت بین نظریه و عمل برای آنها ممکن است و آنها اعتماد به نفس لازم را در پیاده سازی مدیریت دانش بدست خواهند آورد.
خانم آخشیک- با توجه به تجربیات شما در زمینه مدیریت دانش، جایگاه کنونی مدیریت دانش در کشورمان در مقایسه با دنیا را چگونه ارزیابی میکنید؟
خانم دکتر پریرخ- مدیریت دانش از زمانی که انسان وجود داشته است شکل گرفته و وجود داشته است. مطالعه تصاویر حک شده در غارها نشان میدهد که انسانهای غار نشین میخواستند با همان تصاویر دانشی را که کسب کرده بودند به بقیه منتقل کنند. بنابراین نمیتوان گفت که مدیریت دانش در غرب که متون زیادی در این زمینه تولید کردند، آغازگر توجه به مدیریت دانش بودند و خیلی زودتر از ما به بحث مدیریت دانش پرداختند. من در پژوهشی که در سال ۲۰۰۶ انجام دادم اطلاعاتی در مورد پیاده سازی آگاهانه مدیریت دانش در کتابخانه های کشورهای انگلیسی زبان به ویژه آمریکا گردآوری کردم. نتایج نشان داد که در آن زمان بین آن کشورها و ما شکاف زیادی در توجه به این مفهوم در محیط کتابخانه ها نبود. آنها به این خاطر که از تجربه های یکدیگر به خوبی بهره گیری می کنند، به عبارت دیگر دانش و مهارتها را با تعامل و سخاوت در اختیار یکدیگر قرار میدهند، شاید نسبت به ما تمرین بیشتری در مدیریت دانش و پیاده سازی آن دارند. مسایلی چون عدم مشارکت گروهی در پیشبرد امور و تکروی در خیلی از افراد مانع بهره گیری از مدیریت دانش است. به این دلیل آنها در این زمینه موفقتر هستند. از طرف دیگر، از این بحث فرهنگی که بگذریم مشکل دیگر اینست که متخصصان و صاحب نظران در حرفه بیشتر در حد بحثهای نظری در مورد مدیریت دانش حرکت کرده اند تا در عمل. در ایران و در کشورهای دیگر، به این علت که نتیجه پیاده سازی مدیریت دانش محصول بیشتر و کیفیتر و بنابراین سودآوری بیشتر است، در سازمانهای غیرانتفاعی بیشتر به مدیریت دانش توجه شده است تا کتابخانه ها که نهادهایی خدماتی هستند و نفع مادی در ارایه خدمات ندارند. ولی کتابداران اگر به رشد فردی خود و نیز تحول در فعالیتها و خدمات معتقد هستند، باید مدیریت دانش را در کتابخانه خود پیاده کرده و در این رابطه با سازمان مادر خود نیز همکاری کنند. در این صورت می توانند با همتایان غربی رقابت کنند.
آقای بگلو- نقش کتابخانه را در مدیریت دانش چگونه ارزیابی میکنید؟ برخی، کتابخانه را به عنوان یک مخزن یا یک آرشیو میدانند آیا چنین برداشتی از جایگاه کتابخانه در مدیریت دانش درست است؟
خانم دکتر پریرخ- اگر قرار باشد هرآنچه که در یک سازمان به صورت مکتوب وجود دارد و یا عینی سازی شده دسترس پذیر شود، کتابخانه می تواند این وظیفه را به خوبی انجام دهد و بنابراین مدیریت این دانش سازمانی بر عهده کتابخانه است. به عبارت دیگر، کتابخانه مسیول مشارکت در طراحی مخزن سازمانی، که بستر دانش سازمانی است می باشد. اگر سیستمی که این مخزن در آن ایجاد می شود، با همفکری بین کتابداران و متخصصان علوم رایانه هوشمند شود، کاربران در فرایند جستجو می توانند دانش کسب کنند. تمام مراحل مدیریت دانش در رابطه با پویا نگه داشتن این بستر دانشی، یعنی کسب، سازماندهی، بسترسازی برای اشتراک، آگاهی رسانی در زمینه توزیع و استفاده می تواند توسط کتابخانه انجام شود. در این صورت کتابخانه نقش کلیدی در اجرای مدیریت دانش سازمانی می تواند بر عهده داشته باشد. ولی دانشِ درون ذهن افراد گوناگون بهویژه مدیران یا کسانی که به طور معمول در خط مقدم فعالیتها هستند دیگر در درون این مخزن قرار ندارد. این اشتباه می تواند بوجود آید که وقتی میگویند مدیریت دانش را به کتابخانههای سازمانها بسپاریم، تصور شود که کتابخانه می تواند دانشی که طی سالها در یک سازمان تولید شده گردآوری نماید. در رابطه با پویا سازی مخزن سازمانی کتابخانه می تواند به درستی وظیفه خود را انجام دهد، ولی در جاهایی دیگر مانند یک آزمایشگاه که فرد با سالها کار توانسته است دانشی به دست آورد، کتابخانه چگونه میتواند تجربه چنین فردی را عینیسازی کند. در اصل جو و فرهنگ حاکم بر سازمان و راهبردهای مربوطه باید شرایط را برای عینی سازی دانش آن فرد و یا تصمیم گیران رده بالا فراهم کند و کتابخانه این دانش را برای همه دسترسپذیر سازد و به این ترتیب زمینه را برای شکل گیری دانش در ذهن سایر کارکنان را بوجود آورد.
بگلو- در پایان اگر صحبتی دارید که میتواند به در جمعبندی کمک نماید، سپاسگزار خواهیم شد.
دکتر پریرخ- صحبت خاصی نیست. مطمین هستم که نشریه شما می تواند جایگاه خوبی در جامعه علمی بدست آورد.
[۱] Meta Tags
