گپ و گفتی با آقای کفاشان: “کارآفرینی، مهارتی ارزشمند و ماندگار”
در حاشيه برگزاري مجموعه كارگاههاي كارآفريني در انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران (شاخه خراسان) توسط دكتر عليرضا حداديان عضو هيات علمي گروه مديريت دانشگاه فردوسي و آقاي مجتبي كفاشان دانشجوي دكتري علم اطلاعات و دانششناسي دانشگاه فردوسي مشهد، فرصتي دست داد تا گپ و گفتي با آقاي كفاشان راجع به مقوله كارآفريني در رشته و مسائل حول و حوش آن داشته باشيم. اين گفتگو در تاريخ 23/9/1391 پس از برگزاري يكي از كارگاههاي كارآفريني با حضور جناب آقاي بگلو سردبير شناسه و جناب آقاي زره ساز مسئول كميته انتشارات انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران (شاخه خراسان) صورت گرفته است.
زرهساز- با سلام و خسته نباشید خدمت شما و جناب آقای دکتر حدادیان، و با سپاس از موضوع جدید و مهمی که در این سلسله کارگاه ها برای حرفه مندان این رشته مطرح کرده اید. سوال صادقانه ای که ممکن است برای بسیاری از دانشجویان وجود داشته باشد این است که شما چرا تلاش دارید مباحث کارآفرینی را در رشته جا بیندازید؟ آیا واقعاً میشود در این رشته پولدار هم شد؟ چون برخی ها معتقدند که این رشته ذاتاً فرهنگی است و ممکن است بحث پولدار شدن در این رشته سنخیتی نداشته باشد. نظر شخصی شما چیست؟
کفاشان- ببینید، اصلا همه رشتهها قابلیت ثروت زایی دارند، اما مسئله اساسی شناسایی یک سری قابلیت ها در افراد رشته است و شاید همه افراد رشته قابلیت تولید ثروت را نداشته باشند. پیش از شناسایی قابلیتهای رشته خودتان، باید تفکرتان را تفکری متفاوت ببینید. يعني نگاهی مثبت به خودتان، تحصیلاتتان و تواناییتان داشته باشید. در صورتیکه این نوع تفکر را داشته باشید، هم نگاه مثبت به رشته و کاری که انجام میدهید و هم اینکه قابلیتهای رشته را شناسایی کنید. در این زمان است که میتوانید ثروتمند شوید و خیلی هم ثروتمند شوید! اما در کنار همه اینها به یک سری آموزشهای حرفهای هم در رابطه با بحث ارزش های مالی، ارزش، کیفیت، کمیت همین طور بحثهای کارآفرینی نیازمند هستیم. چون ما معتقدیم کارآفرینی یک کار عملی است؛ عمل مبتنی بر علم و علم مبتنی بر عمل. یعنی دو بعد دارد و این با در نظر گرفتن این دو بعد و با لحاظ کردن بخشهای کارآفرینی و با یادگرفتن آموزههای آن حتی با داشتن دانشی پایه از مفاهیم رشته مدیریت میتوان در توانمندیهای مدیریتی خود بحث خلاقیت های مالی را هم ببینید.
زرهساز- سوال خاصتر اینکه، ما همیشه با اطلاعات سر و کار داریم و با اینکه اطلاعات قدرت است و میتواند منشاء قدرت و ثروت باشد، چرا همیشه به صورت تاریخی اصلا در رشته ما ثروت مطرح نبوده و همیشه بحث غیرانتفاعی بودن به معنای رایگان بودن و این موارد به معنای ارزش شناخته شده است. آیا این موضوع می تواند با غیرانتفاعی بودن سازمانهای حوزه رشته ما در تضاد باشد؟
کفاشان- این برمی گردد به آموزش هایی که دانشجویان در این رشته می بینند. متاسفانه بخش عمدهای از اساتیدی که در حال آموزش رشته هستند، خیلی غرق در معنا شدند. این غرق در معنا شدن باعث شده که از جنبههایی که میتواند ارزشهای مادی در رشته به وجود بیاورد یا آموزش داده شود به دانشجویان در رشته نادیده گرفته شود. چون وقتی دانشجویی وارد یک رشته میشود، ذهنی خالی از اطلاعات دارد و آن چیزی که به او القا میشود را فرا میگیرد. بعد هم بر همین اساس وارد بازار کار میشود. حالا فرض کنید که همیشه در کلاسها گفته شود رشته ما رشتهای است که صرفا از رشتههای علوم اجتماعی و فرهنگی است. در صورتی خود فرد میتواند تغییر کند و آموزشهایی را که با آنها مواجه میشود پیگیری کرده و بعد بفهمد که حالا چه طور میشود این ارزش معنوی را به یک ارزش مادی تبدیل کرد. بخش عمدهای از این طرز به نوع سیستم آموزشی ما تفکر بر میگردد چون تا زمانی که استادان این رشته روی کرسی معنا نشسته باشند، همین وضعیت خواهد بود. چرا تلاش میکنیم بحث کارآفرینی را نهادینه کنیم در کتابداری چرا میخواهیم ذهن دانشجوها، کارمندها، استادها را تغییر دهیم، چون میخواهیم به آنها بگوییم اطلاعات پتانسیل بسیار بالایی دارد و ضمن اینکه میتواند آگاهیهای اجتماعی، فرهنگی افراد را بالا ببرد، میتواند به عنوان یک درآمد بسیار عالی هم مطرح شود. فرض کنید که الان در دنیای کسبوکار، شکل مدرن برای آغاز هر فعالیت اقتصادی نیاز به نوشتن BP است که در اصطلاح “طرح کسبوکار “میگویند. نوشتن BP یک مهارت است، مهارتی که الزاما نیازمند اطلاعات است. فرض کنید که میخواهید یک اثر هنری در رابطه با کاری ارزشمند در حوزه رشته مثل یک کتاب انجام شود. اما برای اینکه بتوانیم اسپانسری برای این کار بگیریم با استفاده از تکنیکهای تصویر خلاق یعنی چیزی کاملاً متفاوت، شما ابتدا باید بتوانید BP بنویسید. یعنی یک طرح کسبوکار کامل که نیازمند اطلاعات تخصصی توسط کتابدار نسبت به حوزه نشر نسبت به حوزه کتاب با آن کار داریم تا بیاید میلیاردی روی کاری سرمایه گذاری کنید و آنجاست که شما به یک گزینه تبدیل میشوید و کار را به شما ارجاع میدهند و درصورت انجام کار مناسب، کارهای بعدی هم به شما ارجاع میشود.
بگلو- سوالی که اینجا برای من پیش میآید این است که آیا کارآفرینی فقط معادل با درآمد پول است؟! یعنی ما فقط میتوانیم بگوییم کارآفرین برتر یا ماهر کسی است که بتواند درآمدزایی خوب داشته باشد یا عملا حوزه های موضوعی را شناسایی کردن و فیلدهای آن حوزه موضوعی را معرفی کردن هم نوعی کارآفرینی علمی است؟
کفاشان- ببینید! کارآفرین بیشتر از اینکه به مقوله مالی اعتقاد داشته باشد باید به بحث درباره مقوله ارزش اعتقاد دارد.کارآفرینی درواقع یعنی تولید ارزش . حالا وقتی از کارآفرینی صحبت میکنیم، الزاما ارزش اقتصادی مدنظر ما نیست چون کارآفرینی به چند تا گروه تقسیم میشود: وقتی صحبت از کارآفرینی روستایی میکنید، منظورتان اشتغالزایی در فضای روستا است. وقتی از کارآفرینی فرهنگی صحبت میکنید یعنی یک کارآفرین فرهنگی ظهور کند که بخواهد با رسالت فرهنگی، کارها و ارزشهای فرهنگی در جامعه ایجاد کند. وقتی از کارآفرین اجتماعی صحبت میکنید، فرد کارآفرین به دنبال توسعه ارزش های اجتماعی است. کارآفرین اقتصادی که به تبع آن کارهای اقتصادی هم انجام میدهد اون کارآفرینی است که صرفاً پیشرفتهای مادی را مدنظرش قرار میدهد. ولی وقتی مثلا با استفاده از تعریفی که در کارآفرینی در رابطه با مقوله ارتباطات وجود دارد، شبکهای ایجاد میکنید، میتوانید از طریق این تیمی خلاق مجموعهای از موضوعات پژوهشی جدید را پیدا کنید که بعد با همدیگر به صورت اشتراکی یک مقالهای منتشر کنید. یعنی خود این عمل یعنی درگیر شدن افراد در یک فرآیند کار. بنابراین یک کار علمی هم میتواند کارآفرینی باشد. همان طور که ما درباره ثروت نمیگوئیم آقای Xچه قدر پول توی جیبش دارد و براساس مقیاس ثروتی که در جیب دارد و در حساب بانکیش هست بگوئیم فرد ثروتمندی است. در کارآفرینی ما به کسی ثروتمندمیگوییم که توانایی پیوند بین عناصر بی ارتباط را در یک شکل باارتباط دارد و این پیوند دادن و ایجاد یک شکل با ارتباط، باعث ایجاد ثروت برای فرد میشود.
زرهساز- سوالی که اینجا پیش میآید این است که عنوان قدیم رشته کتابداری بود و همین عنوان ما رو وابسته به کار در کتابخانه میکرد. کتابخانهها هم معمولا یا وابستگی دولتی دارند یا وابسته به یک نهاد، موسسه یا زیرمجموعهای مشخص هستند. طبیعتاَ کتابدارها بیشتر تابع بودند ولی الان با تغییر عنوان کتابداری یعنی علم اطلاعات و دانششناسی که یک حیطه وسیعتری را در نظر میگیرد. به نظرم دیگر فقط بحث وابستگی رشته به فضايي به نام کتابخانه نباید وجود داشته باشد. شما نظرتان راجع به این تغییر عنوان و تاثیرش در کارآفرینی در این رشته و رویکردهای جدیدی که باید درآموزش این رشته درنظر گرفته شود چیست؟
کفاشان- ببینید! اول این بحث که خود پتانسیل این عنوان چه قدر اهمیت دارد روشن گردد بهتر است. مفهومی مثل “علم اطلاعات و دانششناسی” از نظر فراخوانی مفهومی بسیار بالاتری نسبت به “کتابداری و اطلاع رسانی” دارد. اما مسئلهای که این وسط وجود دارد اگر ما بخواهیم قابلیت های این عنوان را بارور بکنیم اول باید هویت سازی کنیم و برایش هویت این عنوان را نهادینه کنیم. یعنی من بعنوان دانشجوی کتابداری و فردی که کتابدار است باید خودش را با این هویت جدید وفق بدهد.این هارمونی باعث میشود که درک کند حوزهای را که میتواند آن عنوان را شامل شود. بعد شما فرمودید که کتابدارها تو کتابخانهها هم پیرو خطمشی سازمان هستند. ببینید ما مخالف این نیستیم. ما میگوییم که کتابخانهها و سازمانها میتوانند کارآفرینی سازمانی به وحود بیاورند و این کارآفرینی سازمانی دقیقا برمیگردد به استراتژیهایی که اون سازمان دارد. یعنی اتخاد استراتژیهای کارآفرینی. وقتی سازمانی استراتژی کارآفرینی ندارد بعد کتابدارها هم در حالتی از رخوت و تنها انجام وظایفی واقع میشوند که متداول است. در این وضعیت ما میگوییم باید کارآفرین سازمانی به وجود بیاوریم. کارآفرینِ سازمانی فردی است که سعی میکند سازمان را ارتقا بدهد ولی به رشد خودش هم خیلی اهمیت میدهد. در این وضعیت کارآفرین سازمانی میآید از تمام پتانسیلها و تمام منابعی که هست فرصت های درونی و بیرونی منابعی که در اختیارش هست بخشی از ساختار یا استراتژی های سازمان که می تواند ازش حمایت کند، استفاده میکند و رشد میکند. خُب! در اینجا در رابطه با اون دسته از دانشجویان جدیدی که چنین عنوان جدیدی به عنوان نام رشتهشان خواهند شنید، باید بگویم که اگر قرار باشد ماهیتهای آموزشی که الان در این رشته داریم، سرفصلهای درسی که داریم صرفاً همان بحثهای درسی گذشته باشد، قطعاً بازهم نخواهیم توانست برندسازی بوجود بیاوریم. شما میدانید که “کتابداری و اطلاعرسانی” نتوانسته برند درخوری در بین رشتههای دانشگاهی داشته باشد. ولی ما این امید را داریم که با تغییر سرفصلهای درسی، با تغییر نگرش نسبت به تدریس این رشته با تغییر ذهنیت دانشجوها و داشتن بک نگرش مثبتتر نسبت به نام رشتهشان میتوانیم برندسازی کنیم و این برندسازی کمک میکند ما خودمان را در دنیا نشان بدهیم. شما جایی می توانید ثروت ها را جذب کنید که خودتان را نشان دهید، پتانسیل هایتان نشان بدهید و بگویید من این کارهام. جامعه شما رو با این تخصص و مهارت بشناسد و گرنه شما در یک گوشه کتابخانه صرفا نمیتوانید رشد کنید و الزاما باید شبکه های ارتباطی بین سازمانی برقرار کنید.
زرهساز- حالا نظر شخصی شما چیه نسبت به تغییر عنوان چه دامنه شغلی جدیدی می توانیم برای یک متخصص در نظر بگیریم. یک دامنه شغلی طبیعتاً نیاز به کار دارد و می دانیم که بعضی کارها دولتی است و نیاز به شرح وظایفی دارد. بعضی کارها هم شغل آزاد است و چیزی که ما خصوصی سازی میگوییم یا بخش خصوصی میشه در موردش فکر کرد. می دانیم حالا هم شرکتهای موفقی بودند که در بخش خصوصی کارآفرینی کردند؛ مثل شرکتهای نرم افزاری کتابخانهای یا شرکت هایی که کار خدماتی انجام میدهند. ولی به نظر میرسد علم اطلاعات و دانششناسی دایره وسیع تری را باید درنظر بگیرد به نظر شما وظیفه موسساتي چون انجمن کتابداری و اطلاع رسانی یا وظیفه دانشگاه چیست تا این تصویرسازی را برای آینده شغلی دانشجویان ایجاد کند؟
کفاشان- ببینید! در رابطه با بخش دولتی، تغییر پستهای سازمانی و تعریف پستهای جدید معمولاً چون کار سیاستگزاران است یعنی دولتمردان و سیاستمداران باید این کار انجام دهند، ما نمی توانیم در آنجا نقش خاصی ایفا کنیم. اما ما می توانیم به عنوان یک عامل شتابی این روند را انجام دهیم مثلاً انجمن بیاید با تدوین یک سری پستهای قابل تعریف برای سازمانها و عرضه آن به دولت، این عمل را تسهیل ببخشد ونهادینه کند. این پستهای جدید برای سازمان برای این رشته و برای دانشجوها تعریف شود. اما در رابطه با بخش خصوصی، وقتی عنوان رشته باید طور دیگری عمل کرد، مثلا برای عنوان، من هر زمانی احساس میکردم که در طول زمان ارتباطم با یک شرکت وقتی از من میپرسند عنوان رشتهات چیست و میدیدم عیناً کتابداری نمیتواند ارضا کننده نیاز آن سازمان باشد، از بخش دوم عنوان رشتهام یعنی اطلاعرسانی استفاده میکردم و این به این معنا نیست که ما ارزش کتابداری را کم کردیم این در واقع یک نوع رفتار متناسب و اقتضایی است که ما برای اینکه کار کنیم و پتانسیلها و قابلیت خودمان را نشان دهیم این عنوان را انتخاب میکنیم. اما حالا “علم اطلاعات و دانششناسی” جایگاه خیلی بالایی دارد و نشان میدهد که در رابطه با خیلی از بحث های مورد نیاز بخش فناوری، بخش خدمات و بخشهای دیگر مثل بخشهای مشاورهای میتوانیم وارد بشویم و مهارتمان را ارائه کنیم. حتی میتوانیم اقدام به تاسیس شرکت های دانش بنیان بکنیم. شرکت های دانش بنیان عملاً شرکتهای کار آفرین هستند و این عنوان بسیار گویاتر است و خیلی همخوانی دارد با عنوان های شرکت های دانش بنیانی که عملیات مشاوره را برای سازمانها می توانند انجام دهند، مشاوره های اطلاعاتی دارند، مشاوره های مدیریتی دارند، دوره های آموزشی میتوانند برگزار کنند. شرکت های دانش بنیانی که می توانند روی تکنولوژی اطلاعات کار کنند، شرکت های دانش بنیانی که می توانند به دولت کمک کنند مثلا در طراحی موتورهای جستجوملی و خیلی چیزهای دیگر و خیلی پروژههای قابل تعریف دیگر. با این عنوان برای این رشته و حتی ورود شما به طرحهای تحقیقاتی که در سازمانهای غیردولتی مثل بانک ها، موسسات بیمه و این گونه سازمانها از طریق این عنوان بسیار راحت تر است.
زرهساز-یک سوال خصوصی! شما در زندگی شخصی خودتان چه قدر از ایده های کارآفرینی استفاده کرده اید و چه قدر توانسته اید موفق باشید در جنبههای اقتصادی یا جنبه های مختلفی که داشتید؟
کفاشان- خدمتتان گفتم ما هزار جور برداشت وجود دارد و سعی میکنیم کار با کیفیت انجام دهیم و در قبال آنها درآمد داشته باشیم. من شغل اصلیم کارمند دانشگاه فردوسی است و دانشجوی دکتری و در حال فارغ التحصیلی از این رشته. اما در این بحثی که مطرح میکنید اعتقاد دارم اگر فردی بخواهد روی مباحث آموزش کارآفرینی کار کند و یا روی آموزش مهارتهای مدیریت کار کند ولی خودش نتواند این مسائل رو در زندگی شخصی و کاری خودش پیاده کند، جز عرضه یک سری تولید چیز دیگری را یدک نمیکشد وقتی صحبت از این مقولهها میکنیم، به این باور رسیدهایم که خودمان توانستهایم در زندگی فردی مان این مقوله ها را پیاده کنیم. من همیشه احساس کردم آدم موفقی هستم حتی در بدترین شرایط اقتصادی که ممکن است برای هر فردی به وجود بیاید در بدترین شرایط احساس میکنم فردا درست میشود و واقعا شده و توانسته ام شرایط اقتصادی خانواده ام را مدیریت کنم و نگاهم این است که حتی اگر وضعیت اقتصادی بسیار بسیار نامطلوب باشد من دغدغه و نگرانی ندارم چون پشتوانههایی دارم که این پشتوانه ها به من کمک میکنند که تولید ثروت بکنم و بااراده، با پشتکار تقریبا میتوانم بگویم الان به هر خواستهای که داشتم رسیدم.
زرهساز- یکی از اثرات همایش کارآفرینی که توسط انجمن برگزار شد و شما در آنجا سخنرانی داشتید این بود که فضای مثبتی را دمید در فضایی که مباحث ناامیدانه و مباحث معمولا منفی مطرح میشود و از این جهت مورد استقبال حتی قشر فارغ التحصیل بیکار هم قرار گرفت و بازخوردهای آن در وب سایت ها، وبلاگ ها، پلاس، فیس بوک دیدهایم و خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت. شما چه توصیه ای برای این قشر فارغ التحصیلی دارید که اغلب خودشان را دربرابر بازار کار منفعل میبینند و دچار یک حس یاس و افسردگی شدند؟
کفاشان- در رابطه با بحث بازار کار، من نکتهای رو خدمتتان عرض میکنم. در بحثهای بازاریابی، بازاریابها دنبال چه هستند؟ دنبال تشخیص نیازند، دنبال این هستند که نیازی را درک بکنند و نیازی را برطرف کنند. در بحث اشتغال هم تقریباً چنین وضعیتی وجود دارد. نیازی باید در کتابدار یا افراد فارغ التحصیل رشته باشد که این نیاز توسط افراد فارغ التحصیل رشته برطرف شود .اما انگاره دیگری هم در بحثهای بازاریابی بهطور تخصصی وجود دارد. نیازآفرینی شرایطی دارد که بازار در حال حاضر کشش و قابلیت جذب فارغ التحصیل رشته کتابداری را ندارد. بیشتر افراد خیلی زود دچار سرخوردگی میشوند، ناامید میشود و کنار میکشند و منتظر این هستند که به هرحال دریچههای استخدام دولتی باز شود و فضایی ایجاد شود که این فرد وارد بازار کار شود. او کمتر به این فکر میکند که حالا در این شرایط چه طور میتواند نیاز ایجاد کند. شما میتوانید با ایجاد نیاز در بخش خصوصی به طور خاص کسب درآمد کنید. اینجاست که مهارت های شما خودش را نشان میدهد و الزاماً هر فارغالتحصیلی نباید شاگرد اول این رشته باشد که بتواند انسان موفقی در نظر گرفته شود او فقط باید مزیت نسبی و مهارتی را در خود پیدا کند که او را از بقیه افراد متمایز میکند.
زرهساز- میتوانید بیشتر روی این مهارت ها را متمرکز بشوید؟ مثلا یک فرد موفق در رشته باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
کفاشان- ویژگیهای با ارزش این هست که اولاً باید انسانی شجاع و نترس باشد. ترسها، شکها و تردیدها دشمن مهارتها هستند و شما زمانی رشد میکنید که ترسها را در خود راه ندهید . نکته دوم انعطافپذیری است وقتی انعطافپذیری وجود داشته باشد میتوانید در مقابل شرایطی که دشوار و مشکل است در زندگی خانوادگی، در مسائل کاری، در ارتباط به وجود بیاید زود سرخورده نشود. انعطافپذیری به شما کمک میکند که از این تنگناها عبور کنید. نکته بعدی این است که شما عادت کنید به سخت کوشی. نباید فارغ التحصیل این رشته فکر کند که در هر رشته دانشگاهی الزاماً استعداد زیاد می تواند باعث موفقیتش شود چیزی که باعث موفقیت میشود پشتکار، پشتکار و پشتکار است و شما میتوانید نماد عینی این مورد را در کشور ژاپن ببینید.
نکته بعد این است که افراد موفق نه تنها در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی نمیترسند بلکه با روی خیلی گشاده به استقبالش میروند. من باور دارم که فرد در زندگیش هر چه سختی بیشتری ببیند بیشتر رشد میکند. در شرایط سخت هست که شما وجود واقعیتان را نشان میدهید نه در شرایطی که همه چیز بر وفق مراد است و همه چیز روندی یکنواخت دارد. در این شرایط شما رشد آنچنانی نمیکنید. در شرایطی شما رشد میکنید یا بهترین بخش های وجودیتان را نشان می دهید که شما درگیر مشکلات هستید. در حالیکه خیلی از بخشهای جامعه و تعدادی زیادی از جوانان دانشجو اصلاً چنین اندیشهای ندارند. باید چنین انگارهای هم وجود داشته باشد که مشکلات قابل حل است و یاد بگیرند مهارت خلاق حل مساله را؛ باید به استقبال مشکل ها رفت. نباید برای مشکلها جشن گرفت ولی باید قدر مشکلات را دانست. مشکلات برای خودشان ارزشمندند و باید قدر مشکلات را دانست و از آن دستاورد داشت.
بگلو- پس با این صحبت ها، برای کارآفرینی هیچ محدودیتی وجود ندارد و با کمترین و با پیش پا افتاده ترین چیزها می توانیم موفقیت را به دست آوریم. آیا چیزی غیر از این است؟
کفاشان- نه، ببینید دقیقا شما وقتی یک آدم غیرکارآفرین باشید، فکر میکنید که باید تمام شرایط برای شما مهیا باشد تا شما بتوانید یک عمل خاصی را انجام دهید. عملا ثابت شده است که حتی فرزندانی که در خانواده های بسیار ثروتمند بزرگ می شوند و تمام امکانات را داشتند چون امکانات گسترده ای در اختیارشان بوده، تمایلی به رشد بیشتر را نداشتند. آیا شما می دانید بخشی از ثروتمندان کارآفرین در دنیا که معمولا از ضعیفترین بدنه جامعه بودند، عینی رشد کردند! خوب کار آفرینی هم به این معناست.
کارآفرینی به معنای استفاده از کمترین مزایا و استفاده از حداقل مهارتهاست. ولی این حداقل مهارت در طی زمان به دلیل به کار گرفتن تمرکزی فرد رشد میکند و به مهارتی برتر تبدیل میشود. درواقع مهارت برتر شما رو تبدیل به برند میکند. حال، این مهارت برتر می تواند گرایش یک دانشجوی دکتری به یک حوزه تخصصی باشد، کار در حوزه تخصصی مثلا مدیریت یا کتابخانههای دیجیتالی یا مسائل الکترونیکی باعث میشود فرد برای خودش برندی ایجادکند که ساختن این برند بعدها برایش درآمدزایی دارد. مثلا کسی که رفته سراغ حوزه مطالعات وب، شبکههای اطلاعاتی و … کار میکند، احتمال اینکه به او مشاورههای تخصصی برای کارهای اطلاعاتی توسط شرکتها داده شود خیلی بیشتر از فردی است که برند وی مثلاً بحثهای مدیریتی است. دقت کنید که این حداقل مهارت و تمرکز روی موضوع مورد علاقه، افراد رو برند میکند و او را صاحب مهارت برتر میکند و این مهارت برتر برای فرد در آینده درآمدزایی ایجاد میکند.
با تشکر و سپاس فراوان از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید