همچنان به «آزادگی» حرّی و «حرّیت» آزاد نیاز داریم
یکی از موهبتهایی که دانشگاههای ما امروز کمتر از آن برخوردارند، بهرهمندی از وجود «استادانِ کاریزماتیک» است. البته در همین ابتدا – برای پیشگیری از هر سوءتفاهم احتمالی – باید بر دو نکته تأکید کنم. نخست آنکه ما استادان ساعی، پژوهشگر و باسواد فراوان داریم. دست همهء این گرامیان را به گرمی میفشارم و برایشان آرزوی بهروزی دارم. در این یادداشت صحبت از یک ویژگی خاص در تعدادی از استادان پیشکسوت است که آنان را در میان همتایان ممتاز و متمایز میسازد. اطمینان دارم شما هم با من هم عقیدهاید که چه بسا استادی در حوزه تخصصی خود از نظر علمی بهترین باشد، اما رفتار و منش او به گونهای نباشد که برای دانشجویان نقشی الهام بخش ایفا کند. چنین استادانی بیشتر محققانی ساعی و پژوهشگرانی موفقند تا معلمانی پرشور و شورانگیز. دوم آنکه منظورم از «کاریزماتیک» – که گفتهاند در فارسی به آن بگویید «فرهمندی» – معنای معمول و متداول آن در گفتمان عمومی است و غرضم آن فرهمندیِ «ابَر انسانی» نیست.
بنابراین با به کار بردن این صفت، نمیخواهم به این استادان ارجمند وجهی «فرا انسانی» ببخشم، که این خود ستمی بزرگ بر آنان است؛ و خداوند مرا از چنین خطایی در امان دارد! بلکه منظورم استادان فرهیخته و فروتنی هستند که آثار، رفتار، گفتار و حتی سکوتشان برای دانشجویان الهامبخش و آموزنده است. همهء ما در برههای از زندگی از وجود چنین معلمانی بهره بردهایم. کافیست به خاطرات تحصیل خود مراجعه کنیم و نقطههای عطفی را به خاطر بیاوریم که مسیر فکری ما را دگرگون کردهاند. در این نقاط عطف، همیشه ردپایی از تأثیر ماندگار دانش، بینش و منش آموزگارانی فرهمند خواهیم دید که موفق شدند تاثیر نگاه خود را بر اندیشهء ما جاودانه سازند. به قول استاد ارجمند خانم «توران میرهادی» در کتاب «گفتگو با زمان» که میگویند: «کافی است معلمی یک ساعت در کلاس درس و با ابتکار تدریس کند، اثر آن بر دانشآموزان برای تمام عمر باقی خواهد ماند» (ص. 56).
متأسفانه جامعهء کتابداران ایران و متخصصان علم اطلاعات و دانششناسی در پنج سال گذشته دو تن از بهترین استادانش را که اینچنین بودند از دست داد. در اسفند 1388 زنده یاد دکتر اسدالله آزاد به دیار باقی شتافت و در اردیبهشت 1392 شادروان دکتر عباس حرّی راهی این سفر شد. این دو استاد فرهیخته ضمن آنکه از بسیاری جهات همراه و همفکر بودند، در یک ویژگی نیز بسیار شباهت داشتند؛ شباهتی که از قضا بازتاب آن در نام خانوادگی هر دو دیده میشد. مفهوم «آزادگی» در این دو نام مشترک بود. یکی «حرّی» بود و دیگری «آزاد». همهء کسانی که دوست، شاگرد یا همکارشان بودهاند، حتماً میدانند که این نام خانوادگی با شخصیت و روحیه آنان تناسب داشت. هر یک به نحوی در گفتار، رفتار و آثارشان تجلی این آزادگی را به نمایش میگذاشتند. همین آزاداندیشی و آزادگی به آنان شخصیتی فرهمند بخشیده بود که دانشجویان را مجذوب و شیفتهء رفتار و گفتارشان میساخت.
آنان بیاعتنا به ظواهر دنیایی و فراتر از هیاهوی روزگار، عمر پربرکت خود را صرف آموزش فرزندان این سرزمین و پژوهش برای ارتقاء و گسترش دانش و خردورزی کردند. ضمن آنکه در رشتهء تخصصی خویش کارآمد و اثربخش بودند، گسترهء فعالیت آنان به مراتب فراتر از رشته بود. مثلاً زندهیاد دکتر آزاد علاوه بر تألیف و ترجمه دهها اثر ماندگار در «علم اطلاعات و دانششناسی»، مترجمی توانمند در تاریخ و فلسفه بود. ترجمهء کتابهای «زنان ايراني و راه و رسم زندگي آنان»، «تاريخ تاريخنگاري در اسلام»، «سقوط بغداد و حكمروائي مغولان در عراق»، «خوشنويسي و فرهنگ اسلامي»، «ادبيات كلاسيك فارسي»، «عرفان عارفان مسلمان» از جمله این منابع است. توجه به حوزههای دیگر نمونهای از نگاه فرارشتهای به کار آکادمیک محسوب میشود و همین ویژگی میتواند برای بسیاری از ما الهامبخش باشد که به خاطر داشته باشیم، مدرک تحصیلی در یک رشتهء دانشگاهی قرار نیست ما را به یک موضوع محدود سازد. بلکه میتوانیم با گسترش دانش و معلومات خود در مطالعات میانرشتهای فعالیت کنیم.
اکنون که این یادداشت را مینویسم چهار عنوان از متون خارج از رشتهء علم اطلاعات که به قلم ایشان به جامعه تقدیم شده در قفسهء کتابخانهام است. کتاب «عرفان و عارفان مسلمان» را تورق میکنم و در صفحهء نخست در بخش «سخن مترجم»، میخوانم: «سال یکهزار و سیصد و شصت و چهار، من بنده را – چون نیک بنگرم – سالی پربار بود وو نیکو مدار، چه بخت یار بود ولی تن بیمار و دل افگار نه. از گوشهء خلوت و فراغتِ امنی که روزی شده بود سود جست وو بام تا شام کتاب حاضر را در دامن داشت و جان تیره را از انوار معرفت روشن. اگر چه این کتاب، به صورتی که یاد خواهد شد، ترجمه شده بود ولی نگارنده امید داشت که ترجمهء روان و دلپذیری از آن در دسترس ارباب فضل و دانش قرار دهد و دشواریهای لفظی و معنوی ترجمههای پیشین را تا جایی که مقدور باشد از پیش پای خوانندگان بردارد». سپس به مراحل مقدماتی و زمینهء این ترجمه اشاره میکنند: «بخت یار شد. به یاری دیرینه، یاری دردآشنا، به محضر استادی بزرگ راه یافتم. … چنین یاوری خوشی از فلک چشم نداشتم و شکرانهء آن نمیدانستم، چه خوانده بودم: اگر به عرش روی هیچ سود نباشد! و اگر بالای عرش روی، و اگر زیر هفت طبقهء زمین، هیچ سود نباشد؛ درِ دل می باید که باز شود! و سپاس که این نیکبختی از ایشان، حضرت آقا سید جلالالدین آشتیانی، استاد ممتاز دانشگاه مشهد – کثرالله امثالهمم – یافتم. براستی در دل شب دامن دولت به دست آمد مرا!». بیتردید این درجه از عشق و علاقه به معرفت در معنایی وسیع آن، پشتوانهء محکمی برای فعالیتهای علمی استاد ما بوده است.
در کنار این منابع، مقالهای با عنوان «خواندن به قصد لذت» را میبینم که 42 سال پیش (1352) با ترجمهء زندهیاد دکتر عباس حرّی در شماره چهارم از دوره ششم «نامه انجمن کتابداران ایران» منتشر شده است. مقالهای که پس از چهار دهه هنوز خواندنی است. انتخاب چنین اثری برای ترجمه نشانهای از دانش وسیع و بینش عمیق در بحث ترویج خواندن دارد. اثری که بتواند برای خواننده سودمند و راهگشا باشد. نویسندهء آن – «ال. ای. جی استرانگ[1]» – تنها دلیل معقول مطالعهء هر نوشتهای را لذت خواندن میداند و توصیه میکند فقط آنچه را دوست داریم بخوانیم: «تنها زمانی میتوان از کتاب ثمری گرفت که روح خواننده با روح کتاب یکی شود. کتاب مانند یک انسان زنده است، اگر قرار است حسن تفاهمی فیمابین باشد، باید با آن مانند یک رفیق برخورد کرد و با شور و شوق آن را دوست داشت» (ص.5-6). او در پایان توصیه میکند: «تنها کاری که یک معلم صادقانه میتواند انجام دهد، این است که کوشش کند به کودکان نشان دهد که چگونه میتوانند از خواندن به صورت گستردهتر، بیشتر لذت ببرند. مطلب اساسی در باب خواندن کتابهای خوب و با ارزش و واقعی این است که زمانی انسان میتواند از آنها لذت ببرد که لذتی بیشتر از کتب کمارزشتر و سبکتر و غیرواقعیتر به او بخشد». زندهیاد دکتر حرّی خود نمونهای از همین معلمان بود که دانشجویان را با لذت خواندن و آموختن آشنا میساخت.
همانطور که پیشتر عرض شد، در کنار این کارنامهء درخشان، رفتار و منش این دو استاد گرانقدر برای همهء ما الهامبخش بوده و تأثیر آن همچنان پایدار است. شخصیت آکادمیک آنان سرمایهای گرانمایه برای جامعهء دانشگاهی ماست. آنان که در عمل نشان دادند در کار خود همواره به اصول علمی پایبند بودند و اجازه نداند ملاحظاتی فراتر از این چارچوب بر روند آموزشی و پژوهشی آنان تأثیر گذارد.
سخن پایانی
اکنون که به همت شاخهء خراسان انجمن علمی کتابداری و اطلاعرسانی ایران، نکوداشتی برای این دو بزرگوار برگزار میشود، باید قدرشناسی متولیان این انجمن را ستود. هر چند همهء ما به خوبی میدانیم، آنان بینیاز از برگزاری چنین مراسمی بودند. در حیات این دنیایی خود بینیاز بودند و اکنون که در حیات روحانی به سر میبرند نیز همچنان بینیازند. اما ما به آنان سخت نیازمندیم. به شیوه و نگرش آنان به زندگی و به دانش و بینش آنان نیازمندیم. به مهربانی فروتنانه و بیریایی که در وجودشان موج میزد و به روحیه آزادگی آنان نیازمندیم. ما به اراده و اصالت دکتر آزاد نیازمندیم که در همهء آن روزهایی که روزگار با او نامهربان بود، هرگز شکایتی نکرد و بیوقفه به کار علمی پرداخت. ما به یادآوری شخصیت فرهمند دکتر حرّی نیازمندیم که وجودش در هر جمع و جلسهای سرچشمهای برای تبیین عالمانهء یک بحث علمی بود. سلوک و رفتارش الهامبخش بود. حتی نگاهش حین شنیدن سخن دیگران عمیق و آموزنده بود. نگاهی عمیق و خردمندانه که هرگز از ذهن شاگردان و دوستدارانش محو نخواهد شد. یادشان گرامی و روانشان شاد باد.
منابع
رايس، كلار ا كوليور (1366) زنان ايراني و راه و رسم زندگي آنان. ترجمه اسدالله آزاد. مشهد: آستان قدس رضوي.
روزنتال، فرانتس (1365). تاريخ تاريخ نگاري در اسلام . (ترجمه اسدالله آزاد) . مشهد: آستان قدس رضوي.
رش يدوو، پي- نن (1368). سقوط بغداد و حكمروائي مغولان در عراق. ترجمه اسدالله آزاد. مشهد: آستان قدس رضوي.
شيمل، آن ماري (1368). خوشنويسي و فرهنگ اسلامي. ترجمه اسدالله آزاد. مشهد: آستان قدس رضوي.
آربري، آرتور جان (1371) ادبيات كلاسيك فارسي. مشهد: آستان قدس رضوي.
نيكلسن، رينولد (1373). عرفان عارفان مسلمان. ترجمه اسدالله آزاد . مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
[1] L. A. G. Strong