نگاهی به محتواي مدرسه تابستانی خواندن – بخش سوم

نگاهی به محتواي مدرسه تابستانی خواندن – بخش سوم

کتابخانه‌‌‌‌های عمومی و کارکرد آنها در سیاست گذاری‌‌‌‌های محلی خواندن یا سیاست گذاری محلی برای ترویج خواندن از دکتر محمدرضا اسمعیلی گیوی

اهمیت پژوهش و مطالعه: امروز اقتصاد بین المللی و در پی آن اقتصاد ملی ما با فاصله گرفتن از اقتصاد سنتی و صنعتی و …. به سوی اقتصاد دانش بنیان حرکت می‌کند کهدر آن رکن سرمایه، دانشی فکری و رکن فکر انسان خواهد بود.

تفکرحاکم بر عصر امروز بر پایه دانش است و برای اینکه اقتصاد ما در کنار فرهنگ پویا باشد باید بر رکن دانش اندوزی بنا شود. رکن دانش اندوزی بر پایه علم اندوزی و رکن علم اندوزی نیز مطالعه منابع علمی عام و خاص خواهد بود.

یکی از شاخص‌‌‌‌های مهم در سطح توسعه یافتگی، سطح سواد و میزان دانش افزایی و میزان مطالعه افراد جامعه است. مطالعه جدی روی آثار علمی، منجر به پیدایش ایده‌‌‌‌های نو و کشف سرمایه و ثروت و نوآوری، خواهد شد.

 

استراتژی اقیانوس آبی

در اقتصاد رقابت همیشه مطرح بوده است. در صنایعی که رقابت قوی است، نوآوری بیشتر با سرعت بیشتر اتفاق می‌افتد و مدام باید محصول جدیدی تولید شود چون محصولات قبلی زود منقضی میشوند مثل حوزه فناوری اطلاعات. در چنین حوزه هاییکه رقابت تاحدینزدیک است که باید دست به نوآوری زد توصیه می‌شود که “بجای جنگ و رقابت، زمین را تغییر بده و در زمین جدید با شرایط بهتر کار را دنبال کن”.

رابطه مطالب فوق با مطالعه در این است که نوآوری (یا همان مطالعه) به ما کمک می‌کند که ما زمین‌‌‌‌های جدید را کشف کنیم.

البته مطالعه کارکردهایی دیگری هم دارد و آن صیانت از فرهنگ ملی است و می‌تواند شکاف‌‌‌‌های بین منطقه‌‌ای را کاهش می‌دهد.

 تعریف مطالعه

مطالعه جریانی است (یعنی ماهیت مطالعه پویاست نه ایستا) که بدون کمک منبع خارجی و با تمرکز روی متن و با نیروی خویش سبب ارضای کنجکاوی، احساسات و نهایت منجر به افزایش آگاهی و دانش فرد می‌شود.

درواقع می‌خواهیم بگوییم بین ذهن فرد و . منبع اطلاعاتی بدون هیچ واسطه‌‌ای ارتباط و تعامل پویا برقرار می‌شود و نهایتا این امر منجربه دانش می‌شود.

 بحث اصلی سیاست گذاری

در سیاستگذاری در زمینه مطالعه ابتدا باید وضعیت موجود را سنجید و خوب شناسایی کرد و از طرف دیگر وضعیت مطلوب را درک کرد. به طور حتم، بین وضعیت موجود تا وضعیت مطلوب فاصله وجود خواهد داشت که به آن انحراف گفته میشود و ما باید سعی در کم کردن این انحراف داشته باشیم.

دربحث مطالعه، آمارها بسیار متعدد و متفاوت و گاهی متعارض است. این آمارها در سالهای مختلف و توسط نهادهای مختلف ارائه شده است. علت این تفاوت در آمارها، اول بخاطر تفاوت در روشهای آمارگیری است؛ دوم به دلیل تفاوت در تعریف مطالعه توسط نهادها. سومین علت تفاوت نوع نمونه گیری و نوع نمونه هاست. در اینجا بحث روی مطالعه کتابهای غیر درسی و غیر اجباری است. آمارها نشان می‌دهد که مردم روستایی در مناطق مختلف به طور متوسط در هفته 4 دقیقه مطالعه غیر درسی دارند.

قبل از اینکه به بیان نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید مطالعه اشاره کرد لازم به ذکر این نکته است که قوت‌‌‌ها و ضعف‌‌‌ها در درون مجموعه وجود دارند ولی فرصت‌‌‌ها و تهدید‌‌‌ها در بیرون و محیط ایجاد می‌شوند.

اولین قوت و فرصت وجود وقت است و این خود را در میزان وقتی که مردم صرف تماشای تلویزیون می‌کنند نشان می‌دهد. این بیانگر این مطلب است که مردم وقت دارند، اما مطالعه نه. دومین فرصت، ابزارهای مطالعه است یعنی محمل‌‌‌‌های اطلاعاتی، که دسترسی به آنهادر جامعه ما به نسبت خوب است و این یک قوتبه شمار می‌آید. سومین قوت تولیدات علمی و تولید اطلاعات در جامعه است و چهارم تاکید اسلام و جامعه بر کتاب است که خود یک نقطه قوت مهم به شمار می‌آید.

در بحث تهدید‌‌‌ها اولین مسئله مشکلات اقتصادی در جامعه و دومین مشکل، غلبه فرهنگ تصویری بر فرهنگ مکتوب است.

بحث مطالعه بحثی فرهنگی است که باید موجب تعالی جامعه شود مطالعه هم در همین راستا خواهد بود یعنی تعالی. عصر امروز، عصر اطلاعات و دانش است و ما بیش از هر چیز به دانش و علم و مطالعه نیاز خواهیم داشت .

ما به عنوان کتابدار در خصوص مطالعه باید جامعه را بشناسیم، بخش بندی کنیم و در بخشی که در حال خدمت هستیم (در منطقه و مکانی که کتابخانه ما وجود دارد) و شناخت ما کامل شده، به سیاستگذاری مطالعه برای اجزای آن بخش بپردازیم.

در این بخش بندی، ما باید در ابتدا اولویت را بهاعضای کتابخانه بدهیم. البته بین اعضاء هم اولویت به اعضاء فعال کتابخانه میرسد. به طور کلی ما در کتابخانه باید برای کلیه اعضاء، اعم از اعضای فعال، افراد غیر عضو و… سیاستگذاری مختلف داشته باشیم. مثلاً عضو فعال را فعال تر کنیم، عضو غیر فعال را فعال و فرد غیر عضو را به عضویت درآوریم و برای هر کدام سیاست خاصی را طرح ریزی کنیم.

 تقسیم بندی بازار

تقسیم بندی بازارعبارت است از تقسیم بازار به زیر مجموعه هایی مشخص که در آن هر گروه مشتریان(مراجعین کتابخانه) دارای رفتارهای یکسان و مشترکی هستند. هر زیرمجموعه را می‌توان به عنوان یک گروه هدف مورد شناسایی و بررسی قرار داد.

متغیرهایی ارزیابی بازار می‌تواند ذائقه، تفکیک جمعیتی، و ملاک روانی باشد که گروه‌‌‌ها را بر اساس این ملاک‌‌‌ها دسته بندی کرد.

متغیر ملاک روانی یعنی تیپ شخصیتی و نوع رفتار افراد و در حوزه کاری کتابخانه می‌تواند اینگونه باشد که با توجه به نوع و تیپ مراجعانی که بیشتر به کتابخانه مراجعه می‌کنند نوع کتابدارانی که در آن کتابخانه کار می‌کنند را تعیین کنیم. مثلاً اگر افراد فرهیخته زیادی عضو هستند، حداقل یک کتابدار متخصص مرجع شناس برای پاسخگویی حضور داشته باشد.

استراتژی‌‌‌‌های مواجه با بازار به گونه‌‌ای است که میتوان بازار را هم دسته بندی نکرد و به تعبیری تولید انبوه انجام داد. نقطه مقابل این روش دسته بندی دقیق و ریز بازار به بخشهای کاملا جزئی است. حالت سومی هم وجود دارد و آن بینابین این دو روش خواهد بود.

شاخص‌‌‌‌های اصلی دسته بندی عبارت‌اند ازایجاد حس رقابتی، مشابه بودن افراد در داخل هر گروه، و توجه به متفاوت بودن نیازهای گروه‌‌‌‌های مختلفبازار

 خط مش عمومی: سیاست و سیاستگذار

به بیان ساده اینکه هر اداره‌‌ای با مسائلی روبرو هست که برای حل این مسائل باید سیاست‌‌‌‌های را بنابگذارد و سیاستگذاری اتخاذ کند، به این امر سیاستگذاری می‌گویند. حال اگر این سیاستگذاری در دولت صورت بگیرد به آن سیاستگذاری عمومی (البته عمومی نه به معنای عام بلکه به معنای Publicیعنی دولتی) گفته می‌شود. پس خط مشی گذاری عمومی یعنی خط مشی گذاری دولتی که در مقابل بخش خصوصی قرار می‌گیرد.

انواع خط مشی ها: خط مشی بازدارنده، توزیعی، تلویحی و….

گام اول برای انجام خط مشی شناخت مسئله، گام دوم فکرکردن به تمام راه حل‌‌‌‌های ممکن، گام سوم رسمیت دادن به بهترین راه حل و تنظیم و تصویب خط مشی، سپس اعلام و اجرای آن، و گام آخر گرفتن بازخورد و سنجش موفقیت خط مشی است.

 سرانه مطالعه و عوامل افزایش آن

هر چه جذابیت مطالعه بیشتر شود سرانه زیادتر می‌شود و آنچه که باعث جذابیت مطالعه می‌شود دسترس پذیری خواهد بود و عامل افزایش دسترس پذیری عرضه بیشتر کتاب و وجود کتابخانه‌‌‌‌های عمومی بیشتر است. در اینجا باید توجه کنیم که هر چه سرانه مطالعه بیشتر شود دانش عمومی افزایش می‌یابد و اگر دانش عمومی افزوده شود شاخصه توسعه انسانی رشد خواهد یافت و امکان بروز خطای انسانی کمتر میشود و کارآیی فردی و اجتماعی بروز می‌یابد و در نهایت بهره وری ملی حاصل و درآمد ملی رشد می‌یابد و سرانجام ما امکان سرمایه گذاری برای عرضه بیشتر کتاب خواهیم داشت. برعکس مشکلات اقتصادی باعث کاهش اوقات فراغت و فرصت مطالعه و به طبع آن سرمایه ملی می‌شود. البته مشکل اقتصادی یکی از نقاط منفی وکاهش دهنده است و ده‌‌‌ها مورد دیگر هم در این زمینه وجود دارد.

 «خدمات مشاوره خوانندگان» از سیامک محبوب

دهه 1920 و 30 در کتابخانه‌‌‌‌های عمومی آمریکا را می‌توان دهه‌‌ای به شمار آورد که مشاوره جای خود را پیدا می‌کند و به عنوان یک خدمت اصلی در کتابخانه‌‌‌‌های عمومی مطرح می‌شود. عبارت مشاوره خوانندگان تفاوت‌‌‌‌های اساسی و بنیادی با مصاحبه مرجع و خدمات مرجع دارد.

در بحث کالبدشکافی اثر، اگر بخواهیم یک کتاب را توصیف کنیم گاهی می‌توانیم آن را با بیان طرح توصیف کنیم. کسی که به صورت طرح به کتاب نگاه می‌کند باید سیر کلی داستان را بیان کند و تاکیدش بر روابط علت و معلولی داستان باشد. معمولا روی تکنیک‌‌‌‌های بیان طرح سعی میشود داستان کاملا گفته نشود تا خواننده ترغیب به خواندن آن کتاب شود. اما بیان طرح داستان، طرح اصلی مشاوره خوانندگان نیست و کالبدشکافی کتاب در مشاوره خواندن از مسیر بیان طرح داستان کتاب نمی گذرد و اگرچه توصیف ارزشمندی از کتاب است اما هسته اصلی مشاوره خوانندگان نخواهد بود.

نوع دیگری از توصیف هایی که در کتابخانه‌‌‌‌های عمومی و کتابداران ما رایج است استفاده از توصیفگر‌‌‌‌های موضوعی است تقریبا تمامی کتابداران با توصیفگرهای موضوعی آشنایی دارند و آنها را بکار می‌برند و شاید روزانه نیز از آنها استفاده می‌کنند. هر کتابی، به فراخور حالش دارای موضوعاتی است و کتابداران سعی می‌کنند هر کتاب را وارد این موضوعات کنند. در این روش توصیفگرها از پیش تعیین شده‌اند و بر مبنای یک نظام فکری قرار گرفته‌اند. اما مشاوره خوانندگان از مسیر این روش نیز نمی گذرد اگرچه استفاده از توصیفگرهای موضوعی هم مهم هستند ولی این امر برای خواننده مهم نخواهد بود، و آنچه برایش مهم است به اعتقاد کسانی که در خصوص مشاوره خوانندگان کار می‌کنند واژه است به نام appealکه ما از آن به کشش تعبیر می‌کنیم.

طبیعتا وقتی یک حوزه موضوعی شکل می‌گیرد حول خودش یکسری واژگان را شکل می‌دهد و بر مبنای آن واژگان، افراد فکر می‌کنند، عمل می‌کنند، مقاله می‌نویسند و ارائه خدمت می‌کنند. در خصوص مشاوره خوانندگان نیز اصلی ترین واژه appealاست.

بعد از آن واژه، واژه‌‌ای خواهیم داشت با عنوان similar authorیا نویسنده هایی که مشابه هم هستند. این مشابه ات اگرچه به معنای مشابهت در چهره یا جنسیت هم مطرح می‌شود اما در مشاوره خوانندگان این واژه نیز با محوریت کشش معنا خواهد یافت.

واژه دیگری که در مشاوره خواندن کاربرد زیادی دارد واژه Read Likeاست. یعنی نویسندگانی که به واسطه یک عنصر، در آثارشان شبیه هم محسوب می‌شوند، از این جهت که کشش یکسانی را در خوانندگان ایجاد می‌کنند. این واژه بر اساس ویژگی مشترک نویسنده‌‌‌ها و کشش مشابهی که در خواننده‌‌‌ها ایجاد می‌کنند خواهد بود.

ژانر هم واژه‌‌ای است که مشترکاً هم در ادبیات کاربرد دارد و هم به گونه‌‌ای دیگر در مشاوره خوانندگان. در خدمات مشاوره خوانندگان تعریف خاصی از ژانر شده است و مبنای ژانر را کشش یکسانی می‌دانند که خواننده‌‌‌ها از داستان بدست می‌آورند. اگر ما این جا در مورد ژانر کمی متفاوت با آنچه منتقدین و اساتید ادبیات که در کلاسهایشان سخن می‌گویند حرف می‌زنیم؛ بخاطر این است که ما مبنای ژانر را کشش گرفته ایم و آن کشش یکسانی است که به واسطه آن در خواننده ایجاد می‌شود.

یکی دیگر از واژه‌‌‌‌های پر کاربرد good booksاست یعنی کتابهای خوب. بخصوص در ادبیات دهه 60 و 70 نمود زیادی دارد و هر کس بر مبنای تعریفی که از کتابهای خوب برای خود دارد، کتابهایی را به عنوان کتاب خوب معرفی می‌کند و به نوعی تعریفی از کتاب مفید را ارائه می‌دهد. خوب بودن از زوایای مختلف تعاریف مختلفی دارد و سر معنای خوب بودن و اینکه چه کتابی، کتاب خوب است، نمی توان به توافق یکسانی رسید. اما از آنجایی که مشاوره خواندن اساساً خواننده محور است خوب بودن را لذت بخش بودن یک اثر برای خواننده می‌دانند. چیزی که به ویژگی کتاب خوب اضافه کرده‌اند سطح کیفی آن است که در مورد اینکه سطح کیفی چیست مناقشه هم وجود دارد. عده‌‌ای کیفیت را کیفت ادبی می‌داند و می‌گوید که اثری که کیفیت ادبی نداشته باشد اثر خوبی به حساب نمی آید اما در اینجا کیفیت ادبی هم در مفهوم کشش معنا پیدا خواهد کرد. بنابراین در مشاوره خواندن ما با یک واژه طلایی سر کار خواهیم داشت و آن هم واژه appealاست.

در کتابخانه‌‌‌ها چون مراجعان اکثراً عام هستند دقیقا نمی دانند موضوع مورد علاقه اشان به صورت کاملا خاص چیست. مثلا نمی گویند من به ادبیات قرن 14 علاقه دارم و بیشتر به دنبال حس خاصی هستند.با توجه به محوریتی که در کار کتابداری و رشته کتابداری وجود دارد ولی متاسفانه درخواست‌‌‌‌های خواننده‌‌‌ها به هیچ عنوان دیده نمی شود. در واقع اگر بخواهیم دو جنبه اساسی از appealرا بیان کنیم یکی احساسی است که اثر منتقل می‌کند و دیگری تاثیری که بر خواننده دارد.

اگر بخواهیم تمام مطالب مرتبط باappealرا جمع بندی کنیم می‌توانیم این تعریف را ارائه کنیم که کشش به آن دسته از عناصر کتاب گفته می‌شود که قابل توصیف و قابل فهم است و می‌توانند منجر به لذت در خواننده شوند. منظور از قابل توصیف و قابل فهم در اینجا یعنی اینکه آن اثر برای خواننده لذت بخش باشد حتی اگر خواننده نتواند علت لذت بخش بودن آن را به زبان بیاورد و حتی آن را به دیگران هم توصیه کند تا بخوانند.آنچه که در کالبد شکافی اثر گفته می‌شود این است که کشش‌‌‌‌های هر اثر را تشخیص دهیم و حول آن این کشش‌‌‌ها را بنویسم یا بخاطر داشته باشیم و میان این کشش‌‌‌ها ارتباط برقرار کنیم و این کشش‌‌‌ها را به خواننده‌‌‌ها منتقل کنیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم.

به طور کلی appealحال و هوای کتاب را به ما نشان می‌دهد و کاملا مبتنی بر لذت است و یک توصیف طبیعی است و وقتی ما از appealصحبت می‌کنیم وارد زبان خواننده می‌شویم. بنابراین مهمترین اعتقاد ما باید این باشد که اصلی ترین امر لذت بخش بودن خواندن است و این یک اصل است در مشاوره خواندن.

تفاوت هایی که در کشش، طرح و سرعنوان‌‌‌‌های موضوعی می‌توانیم بیان کنیم این است که کشش با چیزهایی مثل ضرب آهنگ، استخوان بندی و لحن بیان می‌شود ولی سرعنوان‌‌‌‌های موضوعی خوب قطعاً مبتنی بر چیزی به اسم subjectیا موضوع هستند و طرح هم که محل بیان مطالب علمی و خط داستان را به ما نشان می‌دهد. کشش خواننده محور است و اگر قرار باشد کشش یک اثر را درک کنیم قطعاً باید به خواننده رجوع کنیم. در سرعنوان‌‌‌‌های موضوعی برعکس کشش به یک ساختار از پیش تعیین شده مطلق که باید همه چیز در قالب همان ساختار و چارچوب از پیش تعیین شده بیاید، رجوع می‌کنیم و همچنین در طرح نیز، ما باید به متن مراجعه کنیم و متن را اساس قرار دهیم و وقتی فن داستان را بیان می‌کنیم متن برایمان محوریت خواهد داشت علاوه بر آن بایدگفت که در کشش ذائقه و احساس مهم هستند در سرعنوان‌‌‌‌های موضوعی تناسب با کل و ارتباط یک موضوع با سایر موضوعات و در طرح نیز به ارزش ادبی داستانی پرداخته شود.

 انواع کشش

اگر بخواهیم کشش را تقسیم بندی کنیم 5 کشش اصلی داریم: ضرب آهنگ، شخصیت پردازی، خط داستان، جو داستان و سبک داستان.

برخی از این واژگان در نقد ادبی و نظریه‌‌‌‌های ادبی هم به چشم می‌خورد اما در مشاوره خوانندگان با مفاهیم خاص خود و محوریت appealمعنا دارند. این مطالب تمام چیز هایی نیست که ما از کشش می‌دانیم و نکته دیگرش این که این کشش‌‌‌ها در یک فضای غیر از مرز ایران تولید شده است و یکی از کارهای ما این است که ببینیم کشش‌‌‌ها در کتابخانه هایی که ما کار می‌کنیم چه چیز هایی هستند و چه کشش هایی می‌شود به این موارد اضافه کنیم و یا کدام یک از آنها را چگونه تعدیل کنیم. در ادامه تک تک به هر کدام از این کشش‌‌‌ها می‌پردازیم و این که چگونه می‌توانیم ضرب آهنگ را در یک متن تشخیص دهیم و هر ضرب آهنگی متناسب با چه نوع ذائقه خواننده‌‌ای است و یا شخصیت پردازی چه تاثیری بر جذابیت و لذت بخشی داستان دارد و چه خواننده هایی به چه شخصیت هایی علاقه دارند و پرسش هایی که در هر کدام مطرح است.

اولین کشش ضرب آهنگ داستان است و با توجه به ریشه انگلیسی کلمه به معنای چگونگی راه رفتن است و در اینجا یعنی داستان چگونه حرکت می‌کند و ریتم آن چگونه است و اغلب خوانندگان با همین کشش در مورد انتخاب یک داستان تصمیم می‌گیرند. عبارتهایی مثل” از بس کتاب زیبا بود کتاب را کنار نگذاشتم وتمام آن را خواندم ” این حرف نشان می‌دهد کشش داستان زیاد بوده است یا اینکه “داستان تندتند تعریف می‌شود و نمی توان فهمید داستان چیست” به معنای کشش کم بوده.

برای کشف ضرب آهنگ داستان 8 پرسش وجود دارد.

اول اینکه آیا روایت شخصیت‌‌‌ها و مکان‌‌‌ها در داستان به سرعت گذشته می‌شود یا به مرور نمایش داده می‌شوند. پرسش دوم این که آیا در این داستان گفتگو غالب است یا توصیف. غالب بودن هر کدام ضرب آهنگ خاص خود را دارد؛پرسش سه تراکم نوشتار است که در ضرب آهنگ و کشش داستان نقش مهمی دارد؛ کوتاه یا بلند بودن جملات، دشواری کلمات؛چهارم بخش بندی خود کتاب خواهد بود که آیا فصل‌‌‌‌های کوتاه دارد یا بلند این هم در لذت خواننده تاثیر دارد.پنجم خط داستان نیز در این کشش مهم است که آیا تک خطی است یا خیر، آیا در زمان حرکت می‌کند یا به عقب بر می‌گردد.ششم اینکه خود شخصیت‌‌‌ها در اتفاقات داستان کنشگر هستند یا واکنشگر این امر نیز در ضرب آهنگ تاثیر دارد.هفتم پایانبندی کتاب است و هشتم کشف الگوی ضرب آهنگ خواهد بود.

بخش دوم از کشش، شخصیت پردازی است. ویژگی‌‌‌‌های شخصیت در لذت بردن یا نبردن خواننده از متن تاثیر گذار است. کلیات کار این خواهد بود که چطور شخصیت پردازی در داستان می‌تواند موجب کشش در داستان شود. در مورد بررسی شخصیت پردازی در کشش ما باید به 7 سوال پاسخ دهیم. اول اینکه شخصیت‌‌‌ها به مرور رشد می‌کنند یا ناگهان ظهور می‌یابند. سوال دوم در خصوص زاویه دید است و سوال سوم در مورد چگونگی روایت داستان، سوال چهارم این خواهد بود که شخصیت پردازی، عنصر اصلی است یا جانبی، سوال پنجم اینکه در داستان برای شناخت شخصیت چالشی وجود دارد یا شناخت شخصیت برای خواننده سهل است. سوال ششم این است که آیا شخصیت داستان سریالی است یا خیر (شخصیت سریالی یعنی اینکه برای مثال، شخصیتی در یک داستان ظاهر و در داستان‌‌‌‌های دیگر پررنگ می‌شود) این گونه داستان‌‌‌ها در زبان فارسی رایج نیستند. اما در زبان انگلیسی تعدادشان زیاد است و سوال هفتم اینکه آیا شخصیت دوم تاثیرگذار، در داستان وجود داشته یا خیر.

بخش سوم، بررسی خط داستان که در آن نیز ما به دنبال این هستیم که داستانی که بیان می‌شود چه احساسی را به خواننده منتقل می‌کند مثلا بگویند داستان احساسی بود، یا داستان خشنی بود، غم انگیز بود و یا. . . . اینها کلماتی هستند که خوانندگان از توصیف یک اثر به ما ارائه می‌کنند.

برای بررسی خط داستان با کشش 4 سوال داریم اول اینکه آیا محوریت داستان بر شخصیت هاست یا بر موقعیت‌‌‌ها و رخداد‌‌‌ها تاکید دارد. سوال بعدی غرض نویسنده از بیان داستانش چیست، سوال بعد این است که آیا داستان به مفاهیم روانشناسی و درون افراد توجه دارد یا به مفاهیم بیرونی افراد وکنش‌‌‌‌های آن‌‌‌ها و سوال آخر اینکه آیا داستان لایه لایه و در لایه‌‌‌‌های مختلفی تعریف می‌شود یا تک لایه یا سطحی است.

بخش چهارم کشش را مطرح نمی کنیم.

در این قسمت در خصو فرآیند مرجع سخن می‌گوییم و کلیات را بیان می‌کنیم. معمولاً در مصاحبه مرجع بین 8تا9 سوال، اتفاق می‌افتد و ما به عنوان یک کتابدار نباید کتابی که خودمان خواندیم و لذت بردیم را بدون در نظر گرفتن ذائقه آن فرد به او معرفی کنیم بلکه باید چند گزینه به او پیشنهاد دهیم مثلا 3 کتاب با موضوعات مختلف ولی هیچگاه پیشنهاد ما یک عنوان نباشد. باید بدانیم خوب مطلق نداریم و نباید بگوییم این بهترین است.

درمورد مراجعینی که به ما سرنخ موضوعی نمی‌دهند می‌توانیم از طریق پرسش‌‌‌‌های دو گزینه‌‌ای به آنچه در ذهن آنهاست پی ببریم.

باید توجه داشته باشیم که مشاوره خوانندگان در بین قفسه‌‌‌‌های کتاب اتفاق می‌افتد، نه در پشت میز و نه برای یک فرد بلکه برای تمام افراد مراجعه کننده است با این کار به تمام مراجعین اعلام می‌کنیم که ما خدمتی داریم در کتابخانه‌‌‌‌های عمومی با نام مشاوره که با شما و با بیان گفتگو، آن را ارائه می‌دهیم و به آنها نشان دهیم که پرسش کردن سخیف نیست و آنها را تشویق کنیم تا سوال کنند و این کار ارزشمندی است. این امر دعوت به این است که بیاید در مورد کتابها سخن بگوییم.

با توجه به کلیه مسائلی که گفته شد می‌توانیم بگوییم هر داستانی با توجه به آیتم هایی که گفته شد دارای چه نوع کششی است و بیاییم کتابها را بر این اساس دسته بندی کنیم (بر اساس نوع کشش آن داستان) و سپس به مخاطبین با توجه به نوع درخواستشان ارائه کنیم.

نکته مهم دیگر این است که توجه داشته باشیم بین تمام این پرسشهایی که در خصوص کشش، گفته شده، کدامشان مهمتر از بقیه هستند، به قطع دو یا سه پرسش بر دیگران برتری دارد. پس در دسته بندی ما در مورد منابع بهتر است از حداقل این دو یا سه ویژگی کشش استفاده شود. مثلا مشخص کنیم که فلان کتاب این دو یا سه کشش در آن بارزتر است.

 «ترویج خواندن در فضای مجازی» از دكتر شیما مرادی

در این مبحث روشهای ترویج خواندن در فضاهای عادی را تعریف و از آنها به ترویج خواندن در فضاهای مجازی خواهیم رفت. به طور خلاصه ابزار مجازی از وبلاگ گرفته تا برنامه هایی که قابلیت نصب روی موبایل را دارد شامل می‌شود.

در کشورهای خارجی از افراد مشهور و شناخته شده مثل فوتبالیست ها، شهردار‌‌‌ها و دولتمردان و اندیشمندان و … به خصوص آنهایی که مورد توجه و شناخت بچه‌‌‌ها هستند در حوزه کتابخوانی استفاده خوبی می‌شود و از آنها کمک گرفته می‌شود تا وقت بگذارند و برای کودکان در کتابخانه‌‌‌ها کتاب بخوانند. چیزی که ما از آن صحبت می‌کنیم بکار بردن این روشها در فضای کتابخانه است.

ابزارهایی که گفته شد برای ما هزینه بر هستند اما استفاده از فضای مجازی با هزینه‌‌‌‌های جانبی حداقلی همراه خواهد بود.

فضای وب 2 می‌تواند بسیار مفید باشد چون ما وقت و انرژی زیادی برای بودن در این فضا صرف می‌کنیم و بحث جالب در این خصوص اعتمادی است که این محیط و وب برای ما ایجاد کرده است. اینکه ما برای ارتباط با همدیگر از ایمیل استفاده می‌کنیم و نگران از بین رفتن آن نیستیم و اگر مثلاً ده سال قبل برای استفاده از مقاله‌‌‌ها و مطالب موجود در اینترنت با نگرانی نادرست بودن آن در مقالات مان استفاده می‌کردیم و برای اطمینان به خود کتابها مراجعه می‌کردیم اما امروزه اگر نگوییم که از اینترنت استفاده کرده ایم متهم به بیسوادی می‌شویم. این مسئله اعتماد سازی است که این فضا برای ما ایجاد کرده است و باعث فراموشی کتاب شده است.

کتابداران باید در اشاعه اطلاعات دقت کنند و هر خبری را بدون تعیین صحت و سقم آن انتشار ندهند.

امروزه از وب 2 هم عبور کرده ایم و به وب 3 یعنی وب معناگرا رسیده ایم. وب معناگرا یعنی وبی که اطلاعاتش به هم امکان لینک دارد. در کشورهای خارجی چون کاربران اینترنت دارای IP خاص هستند هنگام جستجو در اینترنت و وب 3 تمایلات و جستجوهای قبلی آنها در نظر گرفته می‌شود و فرد جستجوگر در گوگل، شناخته شده است و حتی تبلیغاتی که روی صفحات وب آنها ظاهر میشود متناسب با جستجوهای پیشین آنها و به صورت کاملا هدفمند است.

گوگل در جمع آوری مطالب مختلف آنها را دسته بندی و تبدیل به Big data یا داده‌‌‌‌های عظیم می‌کند.این امر شغلی ویژه به نام تحلیل دیتاست . یک کتابدار باید این چنین تحلیل دیتا یا اطلاعات کند.از یک کتابدار با توجه به ویژگی هایی که باید داشته باشد این امر انتظار می‌رود. یعنی به عنوان کتابدار باید بدانیم هر عضوی چه کتابهایی را امانت می‌برد و بیشتر می‌پسندد و این منابع را چه قدر نزد خود امانت نگه میدارد و چرا بعضی کتابی را امروز می‌برند و فردا بر می‌گردانند.

 رسانه‌‌‌‌های مجازی و ابزارهای آن

آمار‌‌‌ها در 2013 نشان داده که در 60 ثانیه، 204 میلیون ایمیل ارسال میشود، یا در گوگل در این زمان دو میلیون جستجو انجام می‌شود یا در یوتیوب 72 ساعت ویدئو گذاشته می‌شود، یا در این زمان در فیسبوک 41 میلیون پست گذاشته و 8/1 میلیون لایک زده می‌شود. باید توجه شود که این ابزارها، از سال 2004 به بعد ایجاد شده‌اند و ظرف 10 یا 11 سال این رشد را پیدا کرده‌اند. این ابزارها رایگان هستند و روی وب به راحتی در دسترس‌اند.

استفاده از وبلاگ برای کتابداران:ما می‌توانیم معرفی منابع خودمان یا نقد آنها را از طریق وبلاگ منتشر کنیم، می‌توانیم اطلاعات خاصی را برای آگاهی مردم روی وبلاگ قرار دهیم و از این طریق با کاربرانمان در تماس باشیم.

ابزار ویکی: می‌توانیم با آن دایره المعارف ایجاد کنیم. مثلاً در حوزه بازیابی اطلاعات محیطی ایجادکنیم واز آن طریق هر کس که مورد تأیید ماست درآن اطلاعات بگذارد.

شبکه‌‌‌‌های اجتماعی: موضوع شبکه‌‌‌‌های اجتماعی و کاربرد آن در کتابخانه‌‌‌‌های عمومی مثل فیسبوک، اینستاگرام، کتابخانه هایی هستند که کارهایی مثل انجام تبلیغات، اشتراک گذاری فعالیتهای جانبی، برگزاری مسابقات کتاب، ایجاد چت روم کتاب را انجام میدهند.

مبحث رسانه: رسانه حاوی پیام است و از منبر و تریبون شروع شده تا به عکس و تصویر و کتاب و روزنامه و بعد رادیو و تلویزیون و سینما و بعد اینترنت رسیده و امروزه، اینترنت خود را به عنوان یک رسانه مطرح کرده است.رسانه مجازی در راستای کتابخوانی مثل وبلاگ، تلگرام و… وجود دارد. باید سعی شود به عنوان مروجان خواندن ابزارها را سامان دهی کنیم و در راه خواندن مدیریت کنیم.

نقاط مثبت رسانه‌‌‌‌های مجازی:فضای مجازی تخیل افراد را گسترش می‌دهد. در فضایی که کسی ما را نمیشناسد می‌توانیم ظاهر جدیدی از خود ارائه دهند.

ویژگی فرهنگ اشتراک گذاری از طریق فضای مجازی به ما القا شده و سعی می‌کنیم مطالبمان را در فضای مجازی نشر می‌دهیم.

سه کارکرد کلی برای رسانه‌‌‌‌های مجازی داریم اول کارکرد نظارتی (اخبار و اطلاع رسانی از طریق رسانه مجازی امکان پذیر است) دوم کارکرد آموزشی (انتقال فرهنگ و دانش از این طریق کاملا امکان پذیر است) و سوم کارکرد سرگرمی و تفریح.

این ابزارها قدرت مجازی آورده‌اند. نفوذ این شبکه‌‌‌ها بالاست مثلااگر خبری توسط شخصی در اینستاگرام درج شود اعتماد به آن خبر از چاپ در جایی بالاتر است و تاثیر بیشتری می‌گذارد.

 ابزارها:

در این بحث هر چیزی که در دنیای عادی قابل لمس نباشد مجازی به حساب می‌آید. از ابتدایی ترین ابزارهای الکترونیک مثل قلم‌‌‌‌های خواندن که می‌تواند به کودکان در امر خواندن کمک کند، و قلمهای قرآنی هوشمند.

ابزارهای بعدی موتورهای کاوش هستند و تاثیر آنها در خواندن زیاد خواهد بود. گوگل در این زمینه می‌تواند کمک زیادی به ما بکند و یک ابزار قوی به شمار می‌رود و ابزارهای نسل سوم وب مثل آمازون.

در آینده نزدیک ما فقط امانت کتاب نداریم بلکه قلم نوری، دوربین،کتاب صوتی و کتابهای مجازی هم امانت می‌دهیم. کتابهای مجازی با کتابهایی که ما روی گوشی نصب می‌کنیم و مطالعه می‌کنیم متفاوت‌اند. کتابهای مجازی سبک است، نوری که به ما ارائه می‌دهد مات است و چشم ضعیف نمیشود.

وبلاگ: در مبحث وبلاگ، وبلاگ هایی هستندکه می‌توان با آنها کتابی را معرفی کرد و آن را پیش برد. مثلاً صفحه اولش را روی وبلاگ می‌گذارند وصفحات بعدی در روزهای بعد گذاشته می‌شود تا افراد را به دنبال خودش بکشاند و مراجعه کننده دائمی شود، همانند سایبر درام یعنی تخیل در فضای مجازی.

شبکه‌‌‌‌های اجتماعی: شبکه‌‌‌‌های اجتماعی چون امکان به اشتراک گذاری، متن، عکس، فیلم، صوت را برای ما ایجادکرده‌اند باعث علاقه مردم به این شبکه‌‌‌ها شده.

در کشورهای خارجی کارهای تجاری باب شده که یک کتابدار باید از آنها مطلع باشد. مثل معرفی کتاب در توییتر این امر خودش تبلیغاتی عظیم برای کتاب به شمار خواهد رفت.

تلفن همراه: یکسری رمان وجود دارد با عنوان رمان تلفن همراهی یا رمان پیامکی که رمان را از طریق پیامک به صورت چندخطی برای مراجعان ارسال می‌کنند.

ابزارهای دیگر: مثل نرم افزارهای موبایل و بازیهایی که در جهت کتابخوانی هستند و سرعت کتابخوانی را بالا می‌برند مثل بازیهایی که برای یادگیری معنای کلمات هستند و یا بصورت فلش کارتی وجود دارند، به ما در کتابخوانی و حتی در درک و حافظه بیشتر و بالا رفتن قدرت شنوایی، کمک می‌کند.

در رسانه‌‌‌‌های اجتماعی ابزارهایی مثل اینستاگرام، فیسبوک برای مراجعان ارزشمند تر‌اند. زیرا همه جانبه هستند و امکان تشکیل گروه، اشتراک گذاری، لایک کردن، پیدا کردن صفحات دوستان و حس کنجکاوی و سرگرمی انسان‌‌‌ها را پاسخ می‌دهند.

در خارج از کشور شبکه‌‌‌‌های کتابخوانی برای کودکان وجود دارند که فقط امکان عضویت تا 7 سال وجود دارد و البته با نظارت والدین و آموزش و پرورش خواهد بود که بسیار مفید هستند.والدین باید هوش رسانه‌‌ای داشته باشند و مضرات استفاده مداوم از ابزارها و شبکه‌‌‌‌های اجتماعی برای کودکان را بدانند و نسبت به امنیت اطلاعات وخطرات و بودن در هر فضایی و لایک و اشتراک گذاری در هر قسمتی آگاه باشند.

آینده اینترنت: وابستگی بیش از حد به موبایل و اینترنت نشان می‌دهد اثر این عوامل در زندگی ما حذف شدنی نیستند و قطعا سرعت اینترنت بالا خواهد رفت و محدودیت‌‌‌‌های اینترنت برداشته خواهد شد چون مردم در حال دیدن آموزش در این خصوص هستند و از آنجایی که اینترنت امکان دسترسی آزاد را ایجاد کرده است دولت‌‌‌ها نمی توانند مانع این امر شوند.

چند نکته مهم:اول اینکه گزینه اول مردم در دنیا ویدئو است. پس باید خدماتمان را به صورت ویدئو و تصویر ارئه دهیم. دوم اینکه همه از موبایل و اینترنت استفاده می‌کنند. سوم اینکه مردم به سوی گزیده گویی روی آورده‌اند یعنی حوصله مطلب طولانی را ندارند.

کتابر باید منابع را خوب بشناسد و آماده روبرو شدن با هر قشری در کتابخانه باشد و بداند شاید روزی دیگر فقط امانت کتاب چاپی مطرح نباشد بلکه امانت کتاب الکترونیکی، بازیهای رایانه ای، و … خواهیم داشت. اینکه بخواهیم موبایل و اینترنت و رسانه را کنار بگذاریم آن هم فقط به بهانه مطالعه کتابهای چاپی، فرصت سوزی است. اینکه ما اول مردم را ترک اعتیاد به رسانه مجازی دهیم و بعد کتابخوان کنیم شاید خیلی سخت باشد اما استفاده از همان اعتیاد آنها برای کتابخوانی و در کنار آن شاید آسانتر باشد.

 «نقد و بررسی کتاب برای ترویج خواندن» از مهرناز خراسانچي

کسی که نقاد است کمی شبیه پلیس‌ها وکاراگاه‌ها عمل می‌کند. یعنی علاوه بر آنچه نوشته شده مباحث نانوشته در متن را هم باید توانایی داشته باشد که استخراج کند و در موردش تحلیل داشته باشد و اگر این اتفاق در حوزه نقد بیفتد، ما حرفی برای گفتن خواهیم داشت. به هر حال نقد در یک دوره به معنا و مفهوم بحث تعیین عیار بوده است و بعد از یک مدت تبدیل شده به سنجش و ارزشیابی و ارزیابی حوزه‌های علم بشری، وقتی که ما صحبت از نقد کنیم و کسی که می‌خواهد کار نقد را انجام بدهد می‌بایست حتما یک بصیرت ویژه‌ای در آن حوزه‌ای که نقد می‌کند داشته باشد.

کسی که نقد و بررسی می‌کند قطعا باید یک ذهن پویا و اطلاعات روز آمد در آن حوزه‌ای که نقد می‌کند داشته با شد. در غیر اینصورت نقدش بیشتر جنبه صوري خواهد داشت تا جنبه علمی . ما وقتی صحبت از نقد می‌کنیم هم بحث حمله را داریم و هم بحث دفاع.

دفاع خودش یک نکته کلیدی است یعنی ما اگر وجدان علمی داشته باشیم نگاه‌مان به یک متن و یک کتاب و یک اثر باید یک نگاه حقیقت گویی باشد. یعنی یک نقاد اقتضایی جز حقیقت گویی ندارد. یعنی وقتی که ما مؤلفه ذهنی‌مان این باشد که آنچه که حقیقت است را بیان کنیم، باید درحوزه‌ای که لازم است حمله کنیم ودر حوزه‌ای که لازم است دفاع.

کتابداری موفق است که نقاد یا بررسي كننده خوبی باشد. یک کتابدار در سطح جامعه باید نقاد خوبی باشد. باید یک کتابدار توانمندیش را داشته باشد . اگر یک کتابدار نتواند از متنی که ارائه می‌کند دفاع کند و اگر نتواند حمله کند به متنی که معرفی نمی‌کند درست کار نکرده است .

به هر حال آن کسی که نقد می‌کند باید مولفه‌هايي برای اعتبارسنجی اثر توجه كند. یکی خود مولف، یکی خواننده، و یکی از زمینه‌هایی است که آن اثر تولید شده است.

دو مورد خواننده و زمینه اجتماعی در تولید اثر بسیار نکته کلیدی و با اهمیتی است. اینکه یک اثر در چه بستر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تولید شده است.

اگریک کتابدار بخواهد در حوزه ادبیات شماره رده به یک کتاب بدهد، مکلف است به ملیت نویسنده رده بدهد؛

در نقد ما عناصر مختلفی داریم یکی عناصر بیرونی نقد و یکی عناصر درونی نقد. ما اینجا مولف را اثر بیرونی می‌شمریم. برای اینکه یک نویسنده متاثر از اجتماعش است در نتیجه به شدت از عوامل بیرونی تاثیر گرفته است.

بحث بعدی بحث انتشار است. استاد آذرنگ که در حوزه نشر فعال هستند می‌فرمودند که کتابخانه‌ها ناشر هستند و این غلط مصطلحی است که ما انتشارات و نشر را فقط به یک سازمان یا مرکزی اطلاق می‌کنیم که کار چاپ اثر رابه عهده دارد. معمولاً یک ناشر نمی‌آید اثری را منتشر كند که خودش را نقد كند. به هر حال خواننده یکی از عناصر بسیار مهم است در نقد ما یعنی اگر ما جامعه مخاطبین که خواننده آن اثر هستند را نشناسیم و به صورت انفرادی در ذهن بسته اثری را نقد کنیم نقد ما نقد موفق و درستی نیست.

موضوع مخاطب‌شناسی چه در حوزه نقد و چه در حوزه ترویج یک حوزه کلیدی است. به هر حال خواننده خیلی مهم است خود ناقد هم جزء عناصر بیرونی است یعنی اگر ناقد اطلاعات نداشته باشد ناقد موفقی نیست.

کتابدار اگر بخواهد در مورد کتاب برای مراجعه‌کننده نقادی کند با توجه به حجم کارش وقت کم می‌آورد. پس باید بیشتر به ترویج کتاب بپردازد تا نقد کتاب و موقع نقد کتاب ممکن است مراجعه کننده در برابر او جبهه‌گیری کند.

کتابدار باید ابزار نقادی را شناسد و توانمندی آن را در خودش ایجاد کند که بتواند کتاب خوبی را به مخاطب معرفی کند. در حوزه نقد و نقادی ما بحث تحلیل محتوا را داریم و همینطور بحث تحلیل ساختاری، در تحلیل محتواها می‌دانیم که بیشتر بحث کیفیت مطرح است و در بحث ساختاری بیشتر کمیّت مهم است. در حوزه‌های مجازی الآن تحلیل ساختاری بیداد می‌کند یعنی اگر یک کتابدار تحلیل ساختاری ندارد در حوزه مجازی خیلی کارش سخت می‌شود. اگر ما ندانیم کلید واژه‌های مشترکی که جستجو می‌شود از نظر مفهومی چیست اینجا هم کار ما خیلی سخت می‌شود.

وقتی وارد نقد و تحلیل می‌شویم موضوع که جزء تحلیل محتوا است و جزء عناصر درونی نقد است خیلی نقش دارد. مثلاً اگر موضوع کتاب تاریخی باشد ممکن است امسال بگویند این کتاب بد است و چند سال دیگر بگویند خوب است ولی اگر موضوع کامپیوتر باشد منسوخ می‌شود، بنابراین موضوع و زمان بسیار در تحلیل محتوایی یک کتاب تأثیرگذار است.

حال از حوزه نقد بالاتر مي‌آييم چون نقد خیلی ریشه‌ای و درونی است و می‏رویم سراغ ارزشیابی، یعنی ملاک‌های ارزیابی که همان بررسی است همان کاری که در شورای کتاب کودک در لاک پشت پرنده که مربوط به شهر کتاب است و یا کانون پرورش فکری در کمیته‌های داوری اتفاق می‌افتد .

چون بحث ارزشيابي یک منبع نه فقط در نقد و معرفی یک اثر به مراجعه کننده بلکه حتی در ارزیابی یک اثر برای دیجیتال شدن هم مطرح است. زمانی که ما یک اثر را ارزیابی می‌کنیم باید ببینیم که هدفش منطبق با چیزی باشد که ادعایش را می‌کند.

در بحث کیفیت محتوا باید ببینیم که دامنه‌های موضوعی که گفته شده درست هست یا نه؟ محتوای اثر باید محتوای قابل دفاع متناسب با هدفش باشد .

در بحث کیفیت ساختار و پرداخت:نسبتا تشخیص ساده‌تری نسبت به محتوا دارد. بايد ديد آیا این مولفه هایی که در این منبع هست آن طورکه باید باشد هست یا نه؟

نکته بعد کیفیت بیان و زبان اثر است که خیلی مهم است. که این همان مخاطب‌شناسی است. کتاب در رده سنی دال است یا الف و یا بزرگسالان؟ خیلی از رمان‌ها را کوچک و خلاصه می‌کنند و برای رده نوجوانان قرار می‌دهند .

ارزیابی بعضا تورقی است. مثلا یک کتاب را باز کنیم و از وسط آن یک صفحه بخوانیم و لازم نیست همه آن کتاب را کامل بخوانیم و ارزیابی خیلی سریع‌تر اتفاق می‌افتد. ولی در نقد حتما باید آن کتاب را کامل بخوانیم. در ارزیابی اگر کتاب دارای تصاویر است مطمئنا باید تصاویر آن درست باشد و به جا بکار رفته باشد، مثلا وقتی راجع به کوه دماوند صحبت می‌کنیم تصویر کوه اورست نباشد .

این جنبه صحت و سقم تصویر است و جنبه دیگر کیفیت تصویر، در ارزشیابی یک اثر کیفیت ارائه تصویر هم مهم است. کیفیت ارائه دقیقا فیزیک آن است یعنی نوع کاغذ ، قطع، فونت ….

بحث دیگر قیمت کتاب است که اگر یک اثر به قیمتی باشد که مخاطب نتواند آن را بخرد و یک امتیاز منفی برای آن اثر محسوب می‌شود .

ترویج تعاریف مختلفی دارد ، ترویج در مباحث فرهنگی می‌گوید :ترویج کتابخوانی میان کودکان و نوجوانان به معنای تلاش برای علاقه‌مند کردن آنها به مطالعه به عنوان یک برنامه روزانه است .حال اگر ما بخواهیم عادت به مطالعه ایجاد کنیم باید از سن کودکی شروع کنیم به هر حال ترویج کتابخوانی چند وجه مختلف دارد که می‌تواند در سطح خرد وکلان اجرا شود . در برنامه توسعه کشور کتابدارها اگر مباحث ترویجی را خوب بدانند بسیار کلیدی می‌توانند آنجا اظهار نظر كنند و حضور داشته باشند .

کتابخوانی 3نیاز اساسی انسان را پاسخ می‌دهد .یکی نیاز عاطفی و دیگری شناختی و بعدی شخصیتی .

یک کتابدار می‌تواند منفعل باشد ومی تواند کاملا فعال باشد .چون داریم کار ترویج را انجام می‌دهیم باید یک سری مهارتها داشته باشیم : اول هدایت کتابخوان است . کتابدار باید بتواند یک طراح باشد و برنامه‌های مختلفی را طراحی کند و توانایی اجرای آن را هم داشته باشد یعنی وقتی شما یک طرحی می‌دهید باید بتواند از آن دفاع کنید ،حالا بحث ما ترویج است .کسی که پشت میز کتابخانه می‌نشیند باید ترویج کند.

در بحث هدایت نيز چند نکته وجود دارد، یکي طراحی اجرای برنامه‌های مختلف است یکی اینکه ما باید متعهد باشیم و به حرفه و عنواني که داریم تعهد داشته باشیم .

پس بحث اینکه ما چطور مراجعه کننده را هدایت کنیم که در کمترین زمان ممکن و به بهترین شکل درستبه منبع مورد نظرش برسد یکی از مهم‌ترین مولفه‌هاست که ترویج اطلاعات و خواندن می‌تواند انجام دهد .

بحث بعدی دانش مربوط به مخاطب است. بحث دیگر در ترویج ، بحث ارتباط است. نکته بعدی بحث تخصص مربوط به مدیریت برنامه‌هاست .بحث دیگر دسترس‌پذیر بودن منابع است.

کار بعدی کتابداردر ارتباط با دانش‌آموزان است که اصلا هزینه‌ای ندارد. ما دانش‌آموزانی که علاقه‌مندند آموزش می‌دهیم که کتابداری را به طور کوتاه یاد بگیرند و می‌روند داخل مدارس خودشان کار کتابداري انجام می‌دهند.

 مغز فعال و کتابخوانی موثر- دكتر خيراللهي

همه انسان‌ها در زندگی با یک مثلث در ارتباطند: مثلث(زاک)؛ زمان، انرژی، کار.

تفاوت انسان‌ها،سازمان‌ها، گروه‌ها، مجموعه‌ها به خاطر داشتن زمان زیاد و انرژی زیاد نیست، به خاطر کار متفاوتی است که انجام می‌دهند. اما سخت کار کردن نشانه خوب کار کردن نیست.

ما کارها را به چهار دسته تقسیم می‌کنیم:

1. کارهای مهم و ضروری؛ منظور از ضروری یعنی همین الان وقت آن است. اگر به آن نپردازیم وقت آن می‌گذرد.

2. کارهای مهم و غیر ضروری: منظور کارهای مهمی است که هنوز وقت آن نرسیده است همه کارهای مهم و غیر ضروری یک روزی مهم و ضروری می‌شود. نیاز به برنامه‌ریزی، مدیریت، مشورت و مطالعه دارد

3. کارهایی که مهم نیستند اما ضروری‌اند.

4. کارهایی که نه مهم‌اند و نه ضروری.

امروز ما دچار آفت همه چيز داني شده‌ايم. این باعث می‌شود به طور خودكار خود را از مشورت با دیگران بی نیاز بدانیم. این آفت، وکیل و وزیر و معلم و دانشجو و دانش‌آموز ندارد. یکی از بزرگترین موانعی که در حوزه خواندن، مطالعه کردن و ارتباط برقرار کردن در حوزه مطالعات جدید ما درگیرش هستیم این است. خیلی هم سخت است.

ما یک مثلث دیگری داریم به نام مثلث سهم (شامل سه عنوان؛ علم، تلاش، ارتباطات و تبلیغات).

سهم هر کسی، هر کشوری از هر چیزی به اندازه علمش است، علم بیشتر سهم بیشتر، تلاش بیشتر سهم بیشتر.و…

امروز در دنیا به این مثلث به عنوان یک قانون نگاه می‌کنند. اگر می‌خواهند سهم بیشتری در جهان ببرند. مبنا را بر تلاشعلمی، فیزیکی و جسمانی می‌گذارند و نیز پیدا کردن ارتباطات و تبلیغات. مفهوم دیگری به نام موارد ماورایی هست که می‌گویند این موارد خارج از کنترل است. تنها چیزی که می‌توانیم روی آن برنامه‌ریزی کنیم این است. می‌گویند روی سهمخودتان انرژی بگذارید نه روی موضوعاتی که ماورایی هستند.

مغز انسان مرکز کنترل انرژی و زمان است. مغز کنترل می‌کند كه انرژی و زمان را صرف چه کاری کنیم.

برا شناخت مغز بايد به اين نكات توجه كرد:1- مغز تنبل آفریده شده است. تنبل واژه بدی نیست. یعنی دوست دارد در زمان کم با سرعت بیشتر با صرف انرژی کمتر یک شبه به نتیجه بهتریبرسد. یعنی تلاش نکند و بدست بیاورد. انرژی نگذارد و بدست بیاورد. این ساختار خوبی است. خیلی از مجموعه‌های خلاق با این دیدگاه بوجود آمدند.(خلاقیت). مغز انسان به یک اعتباری بصورت یک آپارتمان سه طبقه است. طبقه اول مغز اولیه.جایگاه غریزه است، جایگاه شهوت، عادت؛ وراثت؛ و فعالیت‌های غیر ارادی. جایگاه لذت و دوری از رنج است. بهمغز اولیه مغز حیوانی می‌گویند.

90درصد و گاهی 100درصد مثلثما و انرژی بصورت ناخواسته صرف مغز اولیه می‌شود. پیامی که می‌گیریم بیشتر آدم‌ها فقط زنده‌اند. حاضر نسیتیم رنج بکشیم.

طبقه دوم برای خیلی‌ها کار نمی‌کند. می‌خواهیم فعالش کنیم(مغز ثانویه) جایگاه یادگیری است. جایگاه ارتباطات، پیدا کردنرسالت، تفکر به مغز ثانویه می‌گویند مغز انسانی و زندگانی و مغز متعالی جایگاه خلاقیت و نوآوری، شهود عرفان و اخلاقو مغز الهی ماست. یک تفاوتی مغز اولیه با دوقسمت بالا دارد. مغز اولیه نیاز به هول دادن دارد. مغز ثانویه را باید هل دادباید روشنش کرد.

امروز می‌گویند ساده‌ترین راه بیدار کردن و کم هزینه‌ترین آن خواندن است.ما باور نداریم که می‌شود با خواندن آدم‌ها را بیدار کرد. مغزشان را بیدار کرد یک جریانی را در دنیا ایجادکرد. خواندن، مطالعه کردن و یادگیری در مغز ثانویه قرار می‌گیرد.

تفکر سخت‌ترین کار بشر است. بخاطر همین پاداش دارد: “یک ساعت تفکر برابری می‌کند با هفتاد سال عبادت”. ما ازفکر کردن فرار می‌کنیم. گفتیم یادگیری ارتباطات خواندن در مغز ثانویه قرار می‌گیرد. امروز در دنیا این را فهمیده‌اند. می‌گویند چکار کنیم که این آسان جلوه کند.می‌آیند یادگیری را با مغز اولیه عجین می‌کنند.گفته مي‌شود كه آموزش بايد از طریق بازی باشد چونمي‌دانند انسان از بازی لذت می‌برد. می‌گویند هدف را یادگیری قرار ندهیم در ابتدا به ساکن هدف را بازی قرار دهیم اماهدف واقعی یادگیری باشد. پشت هر سرگرمی و بازی آموزش قرار می‌دهند. افراد از آموزش لذت ببرند. ما از آموزش لذتنمی‌بریم به همین دلیل یادگیری اتفاق نمی‌افتد. چه اتفاقی می‌افتد که بعضی‌ها برای یادگیری یا مطالعه بیشتر هيجان دارند؟

اگرمثلث زمان و انرژی و كار را نتوانستیم خوب کنترل کنیم و اگر درست کار نکند دو اختلالبوجود می‌آید. اختلالها:1- فزونی رفتار2- کمبود رفتار

اختلال فزونی رفتار یعنی افراد کاری را در یک زمانی انجام می‌دهند. این افراد آن کار را در زمان کمتر انجام می‌دهند.

پس انجام کارها در زمان کمتر. این خوب است علاوه بر اينكه با سرعت بیشتر انجام مي‌شود. تا اینجا خوب است. از این به بعد ما باید تحلیل و بررسیانجام دهیم:1- کیفیت پایین2- اشتباهات زیاد

یکی از دلايلي كه باعث مي‌ود که دانش‌آموز و دانشجو و همه، مفهوم خواندن را کنار بگذارند اين است كه خواندن را یک مفهوم مهم و ضروری نمی‌دانند. برایش زمان تعیین نمی‌کنند. بخاطر این مغزشان در حوزه خواندن فعال نمی‌شود.

چرا زمان برای ما زیاد مفهوم ندارد. زیاد دلشوره نمی‌گیریم در حوزه زمان.

1- چون همیشه زمان همراه ما بوده است

2- ما نسبت به زمان هیچ هزینه‌‌ای پرداخت نمی‌کنیم

3- نسبت به آموزش و نحوه استفاده از آموزش هیچ نوع آموزشی ندیدیم.

4- اگر یك موضوع علمی را مدام بخوانید و مورد بازبینی قرار بدهید معرفت بارور می‌شود .

قسمت دیگری در مغز هست به نام پی اف سی. این قسمت مغز مرکز تصمیم سازی و تصمیم گیری است. اگر این قسمت مغز خوب کار نکند دچار بيماري امروز و فردا كردن مي‌شويم.

خواندن يك موضوعی در جهت فعال سازی پی اف سی کارهایی را انجام می‌دهد که سرعت تصمیم‌گیری را بالا میبرد. در نخواندن هم اگر ارادي باشد فوايدي وجود دارد.

تصمیم گیری یعنی انتخاب از بین گزینه ها. هرگاه فردي قدرت تصمیم‌گیری ندارند یعنی قدرت مسوولیت‌پذیری و پاسخگویی ندارد.

اگر اقدام عملیاتی انجام دادید این قسمت از مغز رشد میکند. این قسمت مغز به طور خودكار فرصت‌ها را مي‌بيند و تصمیم مي‌گيرد. اختلال این قسمت را در اصطلاح اختلال قورباغه‌ای مي‌گويند.

این قسمت مغز یک برنامه‌ای دارد به این عنوان یا حرفه‌ای شوید یا با حرفه‌ای‌‌‌ها کار کنید. وقتی که شما در جریان حرفه‌‌ای شدن یا با حرفه‌ای‌ها کار کردن قرار می‌گیرید مغز اینجا دوست دارد با زمان کمتر، سرعت بیشتر، و با صرف انرژی کمتر به نتیجه بهتر برسد. وقتی که حرفه‌ای باشید یا با حرفه‌ای‌ها کار کنید مطمئناً زودتر از بقیه به نتیجه می‌رسید. در مورد مطالعه نيز اگر مي‌خواهيد موفق شويد كتاب‌هاي مرجع را بخوانيد يا با نويسندگان حرفه‌اي آشنا شويد. نخواندن در اينجا نمود پيدا مي‌كند زيرا نخواندن بهتر از خواندن يك كتاب بد است.

قسمت دیگری در مغز ما هست به نام لیمبیک. قسمت کپی کردن، تعمیم دادن، شرطی شدن. با امید و فراوانی با تکرار و خواندن و محیط رابطه دارد. این قسمت مغز زمان و مكان را نمیشناسد برعکس پی اف سی و زمان و مكان را تعميم مي‌دهد. اگر میخواهید به خودتان و جریان خواندن در کشور کمک کنید کتبی را که امید ایجاد میکند را ترويج دهيد.

* محتوای این بخش توسط نهاد کتابخانه های عمومی در اختیار نشریه شناسه قرار گرفته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *