مصاحبه با دانشجویان تحصیلات تکمیلی درباره تغییر نام رشته
با تغییر نام رشته از “کتابداری و اطلاع رسانی” به “علم اطلاعات و دانش شناسی” مصاحبه ای با چند نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی با سوالات زیر انجام شد:
1) با توجه به اینکه عنوان رشته اخیرا تغییر کرده است، دیدگاه و نظر خود را راجع به این تغییر بفرمایید.
2) به نظرتان با توجه به اين تغيير، وضعيت منزلت اجتماعي و بازار كار دانشجويان تغییر خواهد کرد؟
3) آيا نياز است با توجه به عنوان جديد انتخاب شده، درس ها و سرفصل هاي آنها عوض شود؟
4) به نظر شما چه چالش هاي مهمی در آينده براي رشته وجود خواهد داشت؟ و چه راهکارهایی برای رفع آنها پیشنهاد
5) چه پيشنهادهايي براي پربارتر شدن برنامه هاي انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران (شاخه خراسان) داريد؟
6) به نظر شما انجمن كتابداري و اطلاع رساني تا چه اندازه مي تواند در رفع چالش هاي پديدآمده نقش ايفا كند؟
متن مصاحبه ها را با برخی از این دانشجویان در زیر می خوانید:
محمدرضا کیانی (عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه بیرجند)
ایشان هنگام انجام مصاحبه دانشجوی دکترای دانشگاه فردوسی بودند.
1) به نظر من کار بسیار مهمی انجام شده است.عنوانی که انتخاب شده را نیز تا حدود زیادی مناسب می دانم. مطمئنا هر نام دیگری نیز نمی توانست همه جوانب رشته را پوشش دهد.و به نظر من نیازی هم نیست که یک نام، همه جوانب رشته را پوشش دهد.در بر گرفتن دو جنبه اصلی رشته یعنی اطلاعات و دانش ژرف نگری افراد تصمیم ساز را نشان می دهد.از طرفی به عنوان یک معلم معتقدم ویترین بیرونی یک رشته که همان نام آن رشته است در جذب افراد نخبه تر به رشته مؤثر است.بدیهی است اکتفا به این ویترین تنها نمیتواند کافی باشد و باید فراتر به این موضوع پرداخت.
2) در منزلت اجتماعی حتماً موثر خواهد بود ولی شرایط بازار کار متأثر از متغیرهای بسیار زیادی از جمله شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و …است.شرایط حرفهای مربوط به بازار کار متأثر از مهارتهای حرفهای و نگاه عملگرایانه در آن رشته است و خیلی به نام رشته مربوط نیست.این تغییر نام بر اساس ضروریات نظری و تناسب محتوا با عنوان ضروری به نظر میرسید.در اینجا متذکر میشوم در همه رشته ها شرایط و عوامل موثر بر حوزه حرفهای و شغلی با حوزه نظری اگر چه بعضاً همپوشانی دارند ولی در مجموع با هم متفاوتند.
3) من درسها و سرفصل های کنونی را متناسب با عنوان جدید میدانم.هرچند به دلیل ماهیت دارای تحولات گسترده و سریع در رشته، ما همواره به تغییر در دروس و سرفصلها نیاز داشتهایم.
4) به نظر من دو دسته چالش قابل شناسایی است: چالشهای نظری و چالشهای حرفهای.با توجه به توسعه دورههای دکترا، بحث نظریهسازی به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد تا بتواند شخصیت ملی رشته را ارتقا بخشد.دورههای کارشناسی ارشد باید با دیدگاهی عملگرایانه و مدیریتی مهارتهای عملکردی کلان را ارتقا دهد و در دورههای کارشناسی مهارتهای فنی و حرفهای با توجه به پیشرفتهای فناوری باید بازنگری شود.در مورد چالشهای حرفهای شغلی، دانشگاهها را چندان موثر نمی دانم چرا که متخصصان دانشگاهی با توجه به دید سطحی نگر و متکبرانه مدیریت کلان جامعه در متغیرهای کلان جامعه به بازی گرفته نمیشوند.و این نوع متغیرها دستخوش تصمیمات یک شبه مدیریتهای کلان جامعه است و از تصمیم سازان در این راه استفاده نمیشود.
5) نقش هر نهاد غیر دولتی یا مردم نهاد بر اساس تعاریف آن سازمان از اهداف و وظایف خود از یک طرف، و میزان استقبال متخصصان و حرفه مندان در آن نهاد از سوی دیگر، می تواند پر رنگ و یا کم رنگ باشد.به نظر من ابتدا این نهاد باید نقش و هدف خود را در برخورد با چالش ها تعریف کند و سپس میزان اقبال به خود را افزایش دهد و در چنین شرایطی میتوان نقشی موثر را برای این نهاد قائل شد.
6) این شاخه انجمن را فعال ترین شاخه آن میدانم.معتقدم در صورت ایجاد انگیزه های موثرتر برای عضویت اعضا و ایفای نقش فعال در آنها متناسب با حیطه کاری فرد، میتواند حتی از شرایط فعلی موثرتر باشد.
حسن بهزادی (دانشجوی دکترا، عضو هیئت علمی و مدیر پژوهشی دانشگاه امام رضا)
1) بنده یکی از طرفداران تغییر نام رشته بودم و معتقدم باید این کار در این مقطع زمانی انجام می شد.فکر می کنم از دو جنبه این تغییر ضروری بود.جنبه اول بعد علمی مساله است؛ چرا که نیازهای جامعه کنونی متفاوت شده و همانگونه که می دانید، اطلاعات امروزه تنها در قالب کتاب موجود نیست و وظیفه ما نیز تنها در کتابخانهها خلاصه نمیشود. بنابراین، عنوان جدید بهتر می تواند گویای محتوای رشته باشد و منعکس کننده توانایی ها و وظایف واقعی متخصصین این رشته باشد.جنبه دوم نیز مسائل اجتماعی و روانی است.بسیاری از افراد جامعه ما متاسفانه از رشته کتابداری اطلاع چندانی ندارند و تنها با آنچه که در عنوان آن متجلی بود به قضاوت در مورد آن می پرداختند و این مساله حتی در بین برخی از تحصیلکرده های جامعه نیز صادق بود.بسیاری از ما در طول دوران دانشجویی و یا شغلی خود، شاهد مواردی از برخوردهای ناشایست، نسبت به رشته خود بودیم؛ حتی در برخی موارد این مساله در رسانه های همگانی نیز مطرح شده بود.این عدم شناخت که البته بخشی از آن نیز تقصیر خود ما کتابداران بود، باعث شده بود تا دانشجویان ما انگیزه کافی برای ورود و یا ادامه تحصیل در این رشته را نداشته باشند؛ چون جامعه آنها را به عنوان متخصص قبول نداشت.از طرف دیگر متاسفانه کمی شدن دانشگاه ها، در درازمدت سبب می شد تا هم میزان وردی به رشته کاهش یابد و از طرف دیگر، افرادی وارد رشته شوند که ضعیفتر از ورودی های سالهای قبل باشند که این امر تا پویایی رشته را با مشکل مواجه نماید.در برخی از کشورهای در حال توسعه که با همین مشکل مواجه شده بودند، تغییر نام رشته سبب شده بود تا دوباره میزان استقبال از رشته افزایش یابد.البته، قطعاً جنبه اول برای افرادی که در درون رشته هستند و فعالیت می کنند اهمیت بیشتری دارد.
2) فکر می کنم ارتقای منزلت اجتماعی هر رشته به توانایی های متخصصین آن رشته بستگی دارد.منزلت اجتماعی در نتیجه اعتباری است که دیگران به جهت ویژگی های مختلف فردی به یک فرد، گروه یا حرفه نسبت میدهند.اگر مراجعهکننده به مراکز اطلاعرسانی در برخورد با متخصصین حوزه دانششناسی، به توانایی های علمی، اخلاقی، هوش، خلاقیت و خدمات موثر آنان پی ببرند، قطعاً قضاوتهای آنان مبتنی بر این دیدگاه خواهد بود و این سبب افزایش منزلت اجتماعی ما خواهد شد.البته محیط و بستر جامعه نقش مهمی در منزلت اجتماعی دارد.اگر محیط اجتماعی به دانش و اطلاعات توجهی نکند و دست یافتن به آن برایش چندان مهم نباشد، اگر آموزش در جامعهای تنها متکی به محفوظات باشد و اگر محیط، شرایط دست یافتن افراد به اطلاعات را فراهم نکند، ضرورتی نیز برای مواجه شدن با اطلاعات و متخصصین اطلاعات در افراد احساس نمیشود و در نتیجه این رشته و به تبع آن حرفه، درجه چندم محسوب میشود.اگر ما به پزشکان احترام می گذاریم و در جامعه ما منزلت اجتماعی بالایی را برای آنان در نظر داریم به دلیل نیازی است که به آنان داریم، باید این نیاز در افراد برای اطلاعات و دانش نیز شکل گیرد و افراد برای برون رفت از عدم توازن اطلاعاتی به متخصصین دانششناسی مراجعه کنند و اگر در آن زمان ما کار خودمان را درست انجام دهیم منزلت اجتماعی مناسبی را کسب خواهیم نمود.
در مورد بازار کار نیز همین مساله صادق است.یعنی باید جامعه و در راس آن مسئولین جامعه به اهمیت و ضرورت دانش و اطلاعات در جامعه پی ببرند و تلاش کنند تا مصرف اطلاعات درست و معتبر در بین افراد جامعه هم گسترش یابد و جامعه به سمت و سوی جامعه داناییمحور گام بردارد.تا زمانی که چنین تحول فکری در بین جامعه و مسئولین شکل نگیرد، تغییر نام رشته نیز چندان موثر نیست.به عنوان متخصص دانششناسی باید تلاش کنیم تا خدمات متنوعتر و موثرتری را به جامعه عرضه کنیم تا جامعه پی به نقش ما ببرد و خود جامعه، مسئولین را مجاب به بها دادن به رشته کند؛ چون این نیاز اجتماع است که سبب ایجاد زیرساختها توسط حاکمیت میگردد.نکته بعدی نیز این است که این تغییر نام باید در چارت سازمانی تعریف شود و از سوی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی کشور و معاونت نیروی انسانی ریاست جمهوری نیز تغییر کند و پستهای مرتبط با رشته تعریف و بازنگری شوند.
3) قطعاً نیاز به تغییر در دروس و سرفصلهای رشته باید در اولویت بعدی مسئولین قرار گیرد.هرچند این سرفصلها نیز تنها سه سال است که اعمال شده و فکر میکنم، تعداد زیادی از دروس را میتوان تنها با تغییرات اندک در سرفصلها اجرایی نمود و در پاره ای موارد نیز دروس جدیدی را برای رشته در نظر گرفت تا انطباق بیشتری بین عنوان رشته و دروس ایجاد شود.ضمن اینکه به نظر من در حال حاضر تعداد دروس پایه رشته زیاد است و می توان جای آن، دروس تخصصی را گنجاند.در مقاطع تحصیلات تکمیلی نیز باید سعی کنیم برخی از همپوشانی های موجود با مقاطع پایینتر را با ایجاد گرایشهای جدید و مورد نیاز جامعه و حرفه برطرف کنیم.
4) فکر کنم یکی از چالش های رشته همانند بسیاری از رشتههای دیگر، مساله اشتغال فارغ التحصیلان است که باید انجمن کتابداری ایران با اتخاذ راه کارهای مناسب و برپایی نشستهایی با مسئولان رده بالای دولتی، ضمن تلاش در راستای شناساندن بیشتر رشته به تبیین اهمیت و ضرورت متخصصان حرفهای در سازمانها و مراکز علمی مختلف – بویژه آموزش و پرورش- بپردازند.حجم زیاد فارغ التحصیلان مقاطع تحصیلات تکمیلی نیز چالش دیگری است که ما را به سمت کمیت سوق میدهد.در گذشته فارغ التحصیلان مقاطع تحصیلات تکمیلی ضمن برخورداری از تواناییهای علمی بالا، تولیدات علمی با کیفیتتری را داشتند و چون به طور معمول در پستهای مدیریتی مشغول به فعالیت میشدند، از سطح انگیزشی بالاتری نیز برای کار در موسسه خود برخوردار بودند.در حالی که امروزه این مسأله تنها در خصوص عده معدودی اتفاق میافتد و نوعی سرخوردگی در بین فارغ التحصیلان ایجاد شده است.فکر کنم باید آن جاهایی که مسئولیت بدست خود ماست باید از کمی شدن آموزش پرهیز کنیم.در سایر موارد، وظیفه اعضای هیات علمی برای تربیت دانشجویان بیشتر می شود که باید وقت و انرژی بیشتری را به هدایت دانشجویان اختصاص بدهند.بنظرم مساله منزلت اجتماعی ما همچنان تا سالها وجود داشته باشد.افزایش منزلت اجتماعی حرفه، مستلزم افزایش تواناییهای ما متخصصان علم اطلاعات و دانششناسی و تلاشی است که صرف انجام بهتر و ارائه خدمات موثر تر به جامعه می نماییم، و البته رفتن جامعه به سوی اینکه اطلاعات و دانش را کالایی ضروری و دست اول بداند.
5) در همه این مواردی که ذکر شد نقش انجم بسیار چشمگیر است و اصولاً بخشی از آنها مخصوصا در بعد اشتغال باید توسط انجمن صورت بگیرد.انجمن نقش واسط بین دولت و افراد حرفه را ایفا میکند و باید این نقش پررنگتر شود.انجمن باید تبدیل به تریبونی برای بیان خواستههای جامعه حرفهای باشد.در سایر موارد نیز انجمن میتواند با تشکیل کمیته های تخصصی، ضمن تلاش در جهت رفع چالشهای موجود نسبت به ترسیم الگو و چشم انداز آینده حرفه و رشته نیز اقدام نماید.
6) انجمن تلاشهای خوبی را در عرصه آموزش انجام داده است که سبب توان افزایی کتابداران شاغل و دانشجویان شده است که این جای تقدیر و تشکر بسیاری دارد.اگر انجمن در کنار مسایل آموزشی به جنبه هایی همانند پژوهش، برپایی سمینارهای علمی ویژه دانشجویان، و کمک به شناساندن بیشتر رشته در بین جامعه نیز بپردازد نقش انجمنهای استانی پررنگتر خواهد شد.
سمیه سادات آخشیک (دانشجوی دکترای علم اطلاعات و دانش شناسي دانشگاه فردوسي مشهد)
1) تغییر عنوان رشته تابعی است از تغییر ماهیت، ویژگیها و کارکردهای آن.این تغییر نه تنها در ایران، بلکه مطابق با پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور، در بسیاری از کشورهای دنیا به وقوع پیوسته است. بر این اساس عنوانی که بتواند بیشترین نزدیکی را به آنچه که واقعاً در درون یک رشته انجام میشود، بنمایاند انتخاب مناسبی است.هرچند ممکن است اختلافنظرهایی هم در مورد آن وجود داشته باشد و البته، این اختلاف نیز بهنوعی نشاندهنده پویایی رشته است.باید توجه داشت ضمن اینکه پیوند خود را با آنچه تا پیش از این بودهایم، حفظ کنیم، بیش از آنچه که باید نیز پیرو “لفظ” نباشیم و به محتوا و ماهیت کاری که آنجام میدهیم و مسئولیتهایمان پایبند باشیم؛ چه با نام کتابداری، چه با نام دانششناسی و یا هر نام دیگر.
2) بازار کار این رشته مانند تمامی رشتههای دیگر متأثر از عوامل متعددی است.انتظار اینکه تغییر نام، منزلت اجتماعی را به یکباره تغییر دهد (آن را بهبود بخشد) و بهدنبال آن، بازار کار نیز تغییری در جهت مثبت داشته باشد، چندان واقعبینانه بهنظر نمیرسد.آنچه باید در نظر داشت این است که هرگونه تغییری برای پذیرش از سوی یک جمع (خواه در درون یا بیرون) به گذر زمان نیاز دارد.البته این در صورتی است که در عمل جامعه بیرونی حرفه نیز متقاعد شده باشند که کارکردها و ویژگیهای حرفهمندان این رشته نسبت به قبل تمایز ویژهای دارد و تغییر کرده است.در آن صورت، منزلت اجتماعی در سایه چگونگی ایفای نقش دانشآموختگان رشته قرار میگیرد و تابعی از آن میشود.در چنین شرایطی، ناخود آگاه این منزلت ارتقاء می یابد.اما باید توجه داشت که بازار کار یک رشته، هرچند میتواند تا اندازهای متأثر از منزلت اجتماعی آن باشد اما تنها با بهبود منزلت اجتماعی تغییر نمیکند.
3) بدون تردید تجدید نظر در سرفصل دروس لازم است.البته این تغییر به معنای انقلابی در تمامی درسها و سرفصلها نیست.تا پیش از تغییر نام نیز شاهد تغییر در سرفصل و محتوای برخی دروس مقاطع مختلف رشته بودیم.بدون تردید الزاماتی که تغییر نام را موجب شدند در تجدید نظر در دروس و سرفصل آنها نیز دیده میشوند.آنچه نباید از نظر دور داشت این است که میزان و چگونگی این تغییر نهتنها در مقاطع مختلف تحصیلی، بلکه در دروس مختلف نیز بایستی بهصورت کارشناسانه و به فراخور نیاز هر درس و از سوی صاحبنظران هریک از حوزههای تخصصی صورت پذیرد.
4) پاسخ به این سوالتان بحث مفصل و عمیقی را میطلبد.بهطور کلی چالشهای رشته را میتوان از دو جنبه کلی نگریست: چالشهای درونی و چالشهای بیرونی؛ البته هر دو دسته در یکدیگر تأثیرگذارند.هرچند به فراخور حال ممکن است دو طرف این معادله در سازوکار تأثیرپذیری/گذاری متفاوت باشند.آنچه در درون ممکن است در آینده چالشآفرین باشد، پذیرش درونی، آموزش و مسائل وابسته به آن، تغییر پارادایم سنتی به مدرن و مدیریت دورهگذار است.چالشهای بیرونی نیز برخاسته از تعاملات چهارگانهای است که از پیوند اطلاعات و دانش، جامعه، فناوری و مسئولیتهای ما حاصل میشود.مواردی که به آنها اشاره شد هرکدام نیاز به بررسیهای جداگانه و ارائه راهکار بر اساس آن بررسیها دارند.
5) کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی سازمانهایی مردم بنیاد هستند و یکی از مهمترین فعالیتهای انجمن در نهادینه ساختن نقش این مراکز است.با در نظر داشتن این نکته و در راستای چالشهای درونی و بیرونی که به آنها اشاره شد، بطور کلی میتوان دو مسیر را برای رفع چنین چالشهایی ترسیم نمود.یکی از آنها از درون رشته میگذرد و دیگری از بیرون آن و هر دو، در نهایت به یک نقطه میرسند.بهنظر میرسد شناسایی و اولویتبندی این چالشها در هر دو سمت و سپس برنامهریزی و استفاده از صاحبنظران رشته میتواند راهکار مناسبی برای هرکدام از چالشها پیش رو ما نهد.سابقه فعالیتهای انجمن نشان میدهد که این نهاد با بهرهمندی از نقش مرجعیت و مدیریت علمی رشته میتواند نقش تعیینکنندهای در تدوین این فعالیتها داشته باشد.
6) با در نظر داشتن این نکته که انجمن يك تشكل غيردولتي است، تلاش برای جلب همکاری با دانشگاههای مجری رشته در سطح استان و وجود نمایندگانی فعال از این دانشگاهها میتواند به پویایی انجمن کمک کند. همچنین، استفاده از فضای مجازی برای تبلیغ و گسترش فعالیتهای انجمن میتواند علاوه بر کسب حمایت از جامعه و به ترویج و ارتقاء نقش حرفه، بستر مناسبی را برای بهره مندی بیشتر از کمک نماید.
مهدی زاهدی نوقابی (دانشجوی دکتري علم اطلاعات و دانش شناسي دانشگاه فردوسي مشهد)
1) از آنجا که درباره این موضوع تا کنون توسط بزرگان رشته بسیار گفته و شنیده شده است، نیازی به بیان مجدد بدیهیات نیست.من تنها به بیان این نکته اکتفا می کنم که همزمان با تغییر ابزارهای مورد استفاده کتابداران و تنوع محیط و محل ارائه خدمات آنان، برای بقاء باید نگاه انعطاف پذیر و متغیری به امور داشت. این نوع نگاه ایستایی را کاهش داده و باعث پویایی فعالیت ها خواهد شد.از اینرو می توان به نقش های جدید و فعالیت های منطبق با نیاز متغیر جامعه دست یافت.من این تغییر نام را سرآغازی برای شروع تغییرات بیشتر و کامل تر می دانم.
2) پیداست که عنوان قبلی تنها محل خدمت فارغ التحصیلان این رشته را محدود به محیط کتابخانه می کرد.اما این عنوان محدودیت پیشین را از بین برده و اگر بر همین اساس شروع به تغییر سرفصل های دروس و گرایش های رشته کنیم، بنظر می رسد نتایج مفیدی دربر خواهد داشت.گسترش تنوع تحصیلات و گرایش ها می تواند بازار کاری را که افراد می توانند مهارت هایشان را در آن آشکار کنند متحول نماید.در صورت رعایت این پیش نیازها و هماهنگی در اجرای برنامه های آموزشی تصویب شده، می توان امید به ایجاد بازار کار مناسب برای دانش آموختگان داشت.افزون بر آن باید در همکاری با سازمان ها و مؤسسات دولتی، نگرشی جدید نسبت به توانمندی های دانش آموختگان این رشته ایجاد کرد.برهمین اساس، جایگاه های شغلی مناسب و بجا با پذیرش فارغ التحصیلان تثبیت خواهند شد.
3) تغییر عنوان تنها راه حل برای تحول در رشته نیست.این تغییر همانطور که پیش از این گفته شد همراه با تغییرات آموزشی مفید خواهد بود و بر همین اساس میتوان چشم انداز تحول را تصور کرد.
4) مهمترین چالش از منظر من، گسترش تحصیلات تکمیلی بدون پشتوانه منطقی است.بسیاری از گروه های آموزشی درحال حاضر اقدام به پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی میکنند اما امکانات سخت افزاری در آن ها کم و نیروی انسانی متبحر کمتر است.نتیجه این امر فارغ التحصیلانی است که گرچه مدارک و مدارج بالای رشته را دارند اما به خوبی نمی توانند معرف و نماینده خوبی برای رشته خویش باشند.اینگونه افراد به راستی تأثیر منفی فزایندهای در نگرش و دید جامعه نسبت به این رشته خواهند داشت.بنظر من وجود گروه های آموزشی با تعداد اعضاء هیأت علمی بالا در عوض گروه های زیاد با تعداد عضو هیأت علمی اندک، توان آموزشی و پژوهشی گروه ها را افزایش داده و دانش آموختگانی با لیاقت وارد جامعه حرفه ای خواهد نمود.
5) انجمن به عنوان نهادی علمی میتواند در راستای تقویت دانسته های افراد گام های بزرگی بردارد.یکی از این راه ها وجود برنامه های آموزشی مدون و کاربردی است.گرچه انجمن برنامه های آموزشی بسیاری در چند سال اخیر داشته است اما تمامی این برنامه ها حول موضوعات تکراری و توسط افرادی بیتجربه اجرا شده اند.بسیاری از مدرسان دورههای آموزشی برای مخاطبان تکراری شدهاند و برخی هم بنظر می رسد بر انواع موضوعات تسلط دارند! اگر سازوکار ارتقاء علمی کتابداران در حین کار و دانشجویان در حین تحصیل تنظیم شود می توان امید به حضور حرفهمندانی آگاه و توانمند داشت.این خود زمینه ساز فعالیت های منسجم و خودجوش خواهد بود.
6) بنظرم موارد زیر میتوانند در هرچه پربارتر شدن برنامههای انجمن شاخه خراسان یاریگر باشند
· انتخاب موضوعات مناسب برای سخنرانی های علمی؛
· تدوین دوره های آموزشی تخصصی مناسب و روزآمد؛
· استفاده از متخصصان آگاه به موضوعات مدنظر برای برگزاری دوره های آموزشی؛
· ارزشمند کردن مدارک صادره بوسیله انجمن برای ارتقاء در محل خدمت؛
· نیازسنجی از وضعیت کتابداران در باب آموزش های مورد نیاز آنان؛
· تقویت همکاری با سازمان های علمی، تخصصی و اجتماعی؛
· تعامل با سایر انجمن ها و نهادی مرتبط علمی در حوزه های مشترک؛
· انجام پروژه های ملی در موضوعات مدنظر و همراستا با ماهیت رشته؛
· اقدام به انتشار کتاب ها و دستورالعمل های مشخص؛
· تدوین استانداردهای علمی مرتبط با حوزه؛
· تأسیس شاخه های موضوعی انجمن؛
· برپایی جایزه های علمی و موقعیت های پژوهشی- تحصیلی برای برگزیدگان.
علی عظیمی (دانشجوی دکتري علم اطلاعات و دانش شناسي دانشگاه فردوسي مشهد)
1) در باب موضوعی که شما انتخاب کردهاید، کم بیش خواندهایم و شنیدهایم. بزرگواران بسیاری در این باب صحبت کردهاند-اساتیدی همچون جناب استاد دکتر دیانی، استاد دکتر فتاحی، استاد دکتر فرج پهلو، دکتر منصوریان، دکتر نوروزی چاکلی و دکتر علیرضای نوروزی، دکتر حسنزاده، سرکار خانم انصاری و بسیاری دیگر از اساتید و دانشجویان که نظراتشان در فضای مجازی در دسترس است. در این میان، چه آنان که در این تغییر نقش آفرین بودهاند و چه آنانی که حدوث این تغییر در منظر مبارکشان خوشایند بوده و یا نبوده نظرات متنابهی مبذول داشتهاند که فیالواقع کندوکاوی درون رشتهای-و در مواردی برون رشته ای- در مفروضهها، کارکرد و تبعات عنوان جدید بوده و فضای تأملات اساسی و دغدغههای غالب را برای ما به تصویر کشیده است.از این رو به نظر میرسد اعظم آنچه باید را به نقد نشستهایم و مطالبی که من در ادامه خدمت شما خواهم گفت دقت نظر و ترسیم ابعادی است که میتواند به گونهای دریافت من از شرایط موجود با موضوعیت تغییر عنوان رشته از”کتابداری و اطلاع رسانی” به “علم اطلاعات و دانش شناسی” باشد.
به نظر من این گردش نام بیش از آنکه جنبههای فنی و هستیشناسانهای آن مد نظر بوده باشد، گونهای از تغییر اجتماعی است و بنابراین لااقل به نظر میرسد بتوان پایههای یک تغییر اجتماعی همچون تسری آن به همه جنبههای رشته به عنوان یک پدیدهی جمعی، عمومیت و نقشآفرینی در بخش بزرگ و مهم جامعه کتابداری به نحوی که تغییرات اساسی در سازمان اجتماعی رشته و ساکنان آن به وجود آورد، و همچنین قصدیت بر دوباره تولید ارکان و تعالی نظاممند رشته در بستر مقید زمان را در آن متصور شد.فارغ از اصالت موضوع و مباحث وجودی و اجتماعی باید ما این تغییر را ابتدا از بستر آن یعنی ضرورت وجودی این تغییر بررسی کنیم.تغیر ولو تنها در صورت، زمانی باید رخ دهد که یا ضرورتی در بین باشد و یا حداقل قائل به وجود ضرورتی باشیم.پیشامد این “ضرورت” و یا اجماع بر وجود آن در موضوعات غیر بسیط امری است که نیازمند رعایت مرتبه روابط و مفاهیم است به گونهای که فایده متصور، به تدبیری کارآمد، به تمام اجزا برسد و پس از حصول تغییر، هماهنگی لازم هم ایجاد شود تا هویت شخصیتی –و نه سنخی که تک بعدی است- حفظ و بالنسبه تعالی یابد.در این صورت و البته در بستر شرایط مطلوب اجتماعی خارج از آکادمی، میتوان نتایج مثبت و یا کارکردی این تعالی را برشمرد و بعد آن هم میزان برخورداری ساکنان رشته از تعالی حاصله را سنجید.
2) همانگونه که میدانیم منزلت اجتماعی منتج از هویت و هویت مفهوم و یا واقعیتی چندبعدی و از نظر برخی نحلههای فکری مشتمل بر صفات واقعی و ذاتی است که بر پایه هر یک از این صفات جایگاه و منزلت اجتماعی آن بر ساکنان و بینندگان نمایان میشود.وجود و اثبات هر یک از ابعاد و صفات مشتق هم منوط به حضور حقایق (اگر قائل به وجود آنها باشیم)، معانی و یا انگارههایی است که لااقل در مرتبه علم، بدون اثبات، مصرف و بازخورد مناسب قابل پذیرش نیست.از این رو چنین میتوان برداشت کرد که واقعیت رشته مشتمل بر ابعاد گوناگونی است که در نتیجه کارکرد آنها، صفاتی بر رشته مترتب میشود و در نتیجه، هویت ساخته شده مشخص میشود و منزلت یا جایگاه اجتماعی هم بر ساخته همان هویت است.به بیانی سادهتر منزلت اجتماعی رشته، ریشه در بنیانهای شخصیتی و از دیدگاه سودمندگرایان، به فایدهای است که جامعه از آن رشته متصور است.تعالی در هر رشته و گرایشی مرهون پشتوانههای استوار نظری و فکری است.از سویی دیگر اگر بپذیریم که هویت به منزله مفهومی انسان ساخت، همواره دستخوش تغییر خواهد بود و در نتیجه -به قول مانوئل کاستلز[1] همیشه در حال تولید و بازتولید خواهد بود -و به عبارتی پویا است- در نتیجه تغییر در مبانی، رویکرد و در نهایت هویت- که سیال است- میتواند مشخصکننده منزلت اجتماعی رشته باشد.
اگر بخواهید تغییر در عنوان رشته را به عنوان عاملی تأثیرگذار در تغییر وضعیت اشتغال و بازار کار دانشجویان بررسی کنید، لاجرم میبایست به کارکردهایی فکر کنید که این عنوان جدید باید با خود به ارمغان بیاورد.از این نظر شاید بتوان این کارکردهای نوین را از نظر زیبایی شناسی، زبانشناسی و ترتیب عناصر تشکیل دهنده، اخلاقی، معنا بخشی و رفع ابهام، و تخصصی گرایی بررسی کرد.از منظر زیباشناسی رئالیستی این عنوان جدید باید ایدهها یا احساساتی را به دیگران منتقل کند که در مقایسه با عنوان قبلی مکتوم و یا علیل مانده بود.به شرط یکسانی آبشخور فکری هم شاید نتوان در این مقوله به اتحاد نظر رسید که عنوان جدید نماد تنومندتر و یا نحیفتری از عنوان قبلی است، اما به نظر میرسد با توجه به استقبال به نسبت افزونتر ساکنان این رشته از عنوان جدید و علیالخصوص جوان ترهای این رشته، دست کم این تغییر عنوان در جهت کسب روایی درونی موفق بوده است.با این حال تصور من این است که هنوز بسیار زود است که ببینیم آیا این روایت در نظر جامعه و صاحبان حرفه مقبول میافتد یا نه و اتفاق این مقبولیت هم چه زمانی باشد.
از دیدگاه زبانشناسی، باید ابعاد کاربردشناختی، نشانهشناختی و زبان، روانشناختی، مردمشناختی و اجتماعی، ادبی و فلسفی را هم بررسی کرد.در منظر کاربردشناختی، گستره کاربرد عنوان جدید در مقایسه با عنوان قبلی مطرح میشود.از دید نشانهشناختی از آنجایی که پیوند بین عنوان رشته و تلقی اجتماعی از آن در گرو همگرایی و هم رایی اجتماعی است، باید دید که اقدامات منجر به این همگرایی و همسرایی چه زمان اتفاق خواهد افتاد.در حیطه روانشناسی مفاهیم تداعی افکار و تداعی معنایی متأثر از تکرار و تبلیغات میتواند مورد توجه واقع شود.از دید مردم شناختی و اجتماعی باید در مبنای پارادایمهای فرهنگی و تصورات کلیشهای برخاسته از جایگاه افراد، عنوان جدید را بررسی کرد و دید که آیا با توجه به سازههای فرهنگی و حتی انگارههای سنتی و مدرن مورد قبول جامعه، عنوان جدید چه طعمی خواهد داشت.از منظر ادبی، عناصر شیوایی و فخیم بودن و ریشهدار بودن عنوان مطرح میشود و اینکه تا چه اندازه این عنوان از نظر ساختاری زبان فارسی چارچوبی استوار داشته باشد و رابطه معنایی لفظی و ارتباط عناصر عنوان با هم از نظر شمول معنایی و همچنین اینکه تنها گرتهبرداری –و اگرنه ترجمه محض- از زبانهای دیگر نباشد.از نظر ادبی و با وجودی که عنوان عموم رشتههای دانشگاهی بجز معدودی یک جزئی است، دلیل انتخاب عنوان دو جزئی علیرغم آزادی نسبی در انتخاب عنوان جدید، بررسیهایی جدی را میطلبد.از دیدگاه فلسفی –و بیشتر از دید پدیدار شناسی- بررسی عنوان رشته در گرو همپوشانی کلیت عنوان با مقولههایی همچون پدیده یا پدیدههای مورد مطالعه در رشته، تاریخچه، نظریهها و قوانین، روششناسی و کاربردهای رشته صورت میگیرد.به نظر میرسد تأمل در این امر با توجه به گستردگی عرضی و روزافزون رشته بسیار مهم خواهد بود.
از نظر اخلاقی به نظر میرسد واژهی کتابداری برای برخی به گونهای “تابوی هویتی” بدل شده بود و شاید فیالواقع برای این افراد این عنوان جدید “حسن تعبیری” بر محتوای رشتهای باشد که کارکردهایش فراتر از حصار عنوانش بوده است.بهترین تجسم این تصور در تأملی از پوشکین نویسنده و اندیشمند روسی است که میسرود:
“وهمی که تعالیمان بخشد گرانمایه تر بر ماست تا انبوهی از حقایق درون[2]”
به هر حال، اگر بخواهیم عنوان جدید را از نظر معناشناسانه و رفع ابهام هم بررسی کنیم و عنصر “نمایندگی” عنوان از رشته را مطرح سازیم، به نظر میرسد به سبب تازگی، ابهام در عنوان جدید حتی برای جامعه دانشگاهی هم در سطح بالایی است و البته برای مدت زمانی نامشخص، برای بسیاری در خارج از آکادمی و چه بسا در داخل آکادمی هم رفع این ابهام بدون ارجاع به نام قدیمی حتی غیر محتمل هم خواهد بود.و دست آخر از دید تخصصیگرایی رایج در عصر ما که بیش از اجتماع معانی، به اشتقاق مفاهیم و در نتیجه تولدهای جدید میاندیشد، بسیار روشن است که از این دیدگاه شاید نتوان به عنوان حاضر امتیاز بالایی داد و البته این مقوله نیازمند توجیحات علمی و عملی گسترده است.
با توجه به جمیع مفاهیم مطرح شده باید دید که عنوان جدید در چه بعدی خواهد توانست ساختارشکنی کند و کارکرد ملموس این تغییر اجتماع در چه زمانی هویدا خواهد شد.نتیجه این تغییر اجتماعی در بعد کارآفرینی هم قابل بررسی است.
باید توجه کنیم که به سبب وابستگی کارآفرینی به شرایط اجتماعی، نمیتوانیم کارآفرینی منتج از عنوان قبلی رشته را با عنوان جدید مقایسه کنیم و چه بسا که این امر اساساً بیهوده هم باشد.با لحاظ پارهای شرایط اگر هم بستر مقایسه فراهم شود –که فیالواقع غیرمحتمل است- انجام یک مقایسه با ابعاد مناسب در آیندهای نزدیک بسیار بعید به نظر میرسد.بنابراین به نظر من تصور تغییر در شرایط و افزایش کارآفرینی منتج از تغییر عنوان اندکی دور از واقعیت بوده و حتی به نظر میرسد لااقل در برههای از زمان حتی تأثیرات سوء (ناشی از ناآشنایی با ارتباط عنوان جدید با عنوان رایجتر) هم داشته باشد.با این حال میتوان امید داشت که با تقویت کارکردهای رشته و تغییر مثبت شرایط جامعه، رونق بازارکار در آیندهای نزدیک فزونی یابد.
3) بسیار سخت است که بخواهید تغییر را بجای پایه از رأس هرم آغاز کنید و البته غیرممکن هم نباید باشد ولی همانگونه که پیشتر گفتم ابتدا باید “ضرورت” ها را دید.به نظر من تمام مفاهیم و ارکان کنونی رشته هر یک به نوعی کارکرد خاص خود را دارد و ارزشگذاری آنها هم شاید خردمندانه نباشد.اما ایجاد و معرفی دروس و سرفصلهای جدید بنا به ضرورت میتواند مفید باشد.به باور من، برخی به این اندیشه نزدیک شدهاند که شاید برای نمونه دروس پایه کتابخانهای دیگر شایستگی لازم برای طرح در رشته را ندارند و امروزه استقبال از “سنجش”ها و میل به مفاهیم مطرح در رشتههای رایانهای و علوم اجتماعی بیش از هر زمان دیگری است.شاید اگر بخواهیم منطقیتر فکر کنیم، بتوانیم علاوه بر جنبههای اجتماعی، پایههای الزامی این تغییر را در قالب تقویت، گسترش، تکمیل و یا اصلاح دروس و مفاهیم موجود در رشته با در نظرگرفتن فضای لازم برای دروس و یا سرفصلهای جدید –اصل حاکم بر علم- بررسی کنیم.
4) چالشهای روبرو منتج از شرایط اجتماعی، سیاسی و رویکردهای فکری جاری در جامعه است و از این منظر تصور چالشهای فرا روی رشته ای جدا از چالشهای فرا روی دانشگاه به عنوان یک سازمان اجتماعی خاص سودمند نیست.از این رو برای تبیین چالشهای فرا روی رشته، بررسی تحولات عصر پسامدرن کنونی که بعد اندیشههای پساساختارشکن در مورد دانش و دانشگاه و اصولاً کارکرد و جایگاه دانشگاه در جهان به وجود آمده بسیار ضروری است.تبیین شرایط کنونی و بیان جنبههای فکری و اجتماعی مطرح در این مورد نیازمند فرصتی دوباره است اما به اختصار آنکه در طی دهههای گذشته رویکرد و کارکرد متصور برای دانشگاه -و اساساً دانش- در گذر از صافی اندیشههای غالب فکری و اجتماعی و همچنین شرایط ایجابی، تغییراتی را پذیرا بوده است.در دهههای 1960 و 70 میلادی، یعنی عصر مدرنیته، با ظهور ارزشهای دموکراتیک، دانش و به تبع آن دانشگاه ماهیتی سیاسی یافت و این امر-هرچند برخی تفاوتها- در بستر دانشگاهی ما هم مشاهده شد.در کنار و در گذار از این شرایط، ارتباط با صنعت پس از دهههای 1980 در سطح جهانی مطرح میشود و پس از آن پس از دهههای 1990 با ظهور اندیشه نولیبرالسیستی جهانی شدن و ظهور مدرنیته سازمانیافته، دانشگاه بیش از پیش به بازار نزدیک میشود.در این زمان اندیشه جهانیشدن بر ساختار دانش و دانشگاه سایه افکن شده است.مفهوم دانشگاه در این زمان از مرزهای ملی فراتر میرود و در این بین دانشگاه بخشی از یکپارچگی خود را از دست میدهد چرا که دیگر، تنها سازمان عمده تولید و بازتولید و از همه مهمتر مصرف کننده دانش نیست.در عصر نوین فعلی و با مطالعات پسامدرن در حوزه فرهنگ، نقش ارتباطی دانشگاه برجسته شده و به منزله کانون ارتباط بین انواع دانش، یعنی دانش به مثابه علم و دانش به مثابه فرهنگ مورد توجه است.حال اگر بخواهیم به بررسی چالشهای روبرو دانشگاه در سطح جهانی توجه کنیم بدیهی است که چالش دانشگاه در بعد ابتدایی، پیوند و تبیین رابطه با تکنولوژی و شهروند تکنولوژیک است و در بعد دیگر، بازیگریِ نقش انتقادی و هرمنیوتیک در ساختار و کارکرد الگوهای فرهنگی است.در سطح ملی هم باید دید که شرایط فعلی جامعه ما با چه فاصلهای از چالشهای جهانی حرکت میکند و ساختارهای فرهنگی و پادفرهنگها چه تأثیری بر نحوه عملکرد و نقشآفرینی دانشگاه داشته است.از آنجا که در جامعه ما سیطره غلبه خدمات، تکنولوژی و اطلاعات پدیده نوینی است، به نظر میرسد چالشهای فرا روی رشته را باید از این مناظر بررسی کرد.
5) انجمن کتابداری و اطلاعرسانی، به عنوان شاکلهای متشکل از متخصصان رشته که در جهت گسترش ارکان، شناسایی عرصههای جدید، احقاق منافع ساکنان رشته و همچنین تبیین و ترسیم جایگاه رشته در سطح اجتماع فعالیت میکند باید به عنوان ساختاری همگراتر از دانشگاه که –واجد رشتههای کثیری است- و همچنین گروههای آموزشی کتابداری– که سطح، طیف و وظایف متفاوتی با انجمن دارند- با چالشهای فرا رو مقابله و گاه تعامل کند.به نظر من نقش انجمن با تشکیل کارگروههای تخصصی برای شناسایی شرایط اجتماعی و چالشهای موجود و آینده در سطوح مختلف و بررسی راهحلها و بکارگیری آنها و غور و غوص در نتایج حاصله مشخص میشود.
6) انجمن شاخه خراسان هم میتواند هم به عنوان ساختاری متمرکزتر و همنواتر از شاخه ملی بر تعیین علایق و گرایشات و همچنین بازگویی دستاوردهای منطقهای ساکنان رشته و سازمانهای منطقهای وابسته نظیر کتابخانهها و مراکز فرهنگی دیگر عمل کند و همچنین میتواند به عنوان انشعابی از شاخه ملی، نقش نمایندگی از مصوبات و برنامههای انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران داشته باشد و به نوعی نقش برآوردندهگی و تعقیب کنندهگی؛ که در این صورت میزان حمایتهای مادی و معنوی سازمان بزرگتر بسیار مورد نظر خواهد بود.در این حال انجمن میتواند هر دوی این وظایف را هم به نحوی عهدهدار شود به نحوی که هم استقلال سازمانی خود را حفظ کرده باشد و هم اجرا و همراستایی با برنامههای خاص ملی را در برنامههای خود داشت باشد که فایده این این شق سوم به ذهن من مبارکتر است.بنابراین، انجمن میتواند در چند جهت حرکت کند: نخست بهرهگیری از تجارب انجمن ملی و استفاده از دستاوردهای آن، دوم انعکاس نظرات و خواستههای انجمن شاخص خراسان در سطح ملی، سوم مطالعه و برنامهریزی برای شناسایی نیازهای موجود و محوریت در کنترل و برنامهریزی و مدیریت آنها، و سر آخر برنامهریزی برای گسترش ساختاری و سازمانی و ایجاد تعادل بین وظایف آموزشی، پژوهشی و مالی.
[1] جامعهشناس اسپانیایی و نویسنده سهگانه “عصر اطلاعات”
[2] .الکساندر سرگوویچ (پوشکین)، کتاب قهرمان 1830، ترجمه علی بهبهانی
رضا اکبرنژاد (دانشجوی دکتري علم اطلاعات و دانش شناسي دانشگاه فردوسي مشهد)
1) با تغییرات و تحولاتی که در اطراف ما و جهان اتفاق می افتد، یکسری دگرگونیهایی در خود ما و پدیده های جهان رخ میدهد.جریان علم و مقتضیات آن نیز از این تغییرها بی نصیب نمانده و همواره حرکتی روبه جلو را طی میکند. رشته ما نیز به عنوان یک رشته علمی و از دیدگاهی حرفهای و خدماتی در طی سالیان گذشته با دگرگونیهایی روبرو بوده است که بویژه به سبب تأثیر فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، تغییراتی در کارکردها و نحوه خدمترسانی در این مراکز را شاهد بودهایم و اکنون هم در حوزه آموزش و هم در ارائه خدمات این تغییرات کاملا قابل مشاهده است.البته دلایل دیگری همچون نیاز بازار کار و رشد تولیدات علمی و برگزاری سمپوزیومها و نشستهای تخصصی در رشته ما همه و همه دلایل موجهی هستند که باعث ایجاد این احساس میشود که دیگر اسم پیشین گویای محتوا و کارکردهای رشته نیست.
2) بنده معتقدم که انسان در هر جایگاه اجتماعی که باشد باید بهترین و موثرترین باشد و بتواند برای خود و جامعه اثربخشی داشته باشد.انسان خودش میتواند کار خود را با تلاش و پشتکار فراوان به منصه ظهور برساند و دیگران با داوری درباره کارهای فرد، خواه ناخواه ناگزیر می شوند که عکسالعملی منطقی نشان بدهند.به نظرم این تغییر لازم بوده و یک رغبت و دلخوشی را در میان دانشجویان و دانشآموختگان و حرفهمندان این رشته ایجاد کرده است و امیدوارم با پی بردن همگان به وظیفه خطیر خود در قبال این تغییر، بتوانند عملکرد خوبی را داشته و در جامعه نقشآفرینی کنند.درباره بازارکار نیز با نگاه به تمامی شرایط و مولفههای دیگر از جمله: شرایط کند موجود برای انطباق و آگاهی از علل تغییر نام توسط موسسات و نیز اعتماد کافی به اطلاعرسانان برای راهبری پروژههایی همچون مدیریت دانش و کتابخانه های دیجیتالی و …شاید نباید انتظار تاثیر لحظهای داشته باشیم ولی در دراز مدت طبعاً تاثیرات مثبتی را در این مورد شاهد خواهیم بود.
3) بلی صد در صد.تا جایی که بنده در جریان هستم این اتفاق از سال 1386 به بعد با تشکیل کمیته برنامه ریزی کتابداری و اطلاع رسانی در وزارت علوم و پیگیری های متعدد اعضای محترم در سطح دروس کارشناسی اتفاق افتاده است و در مقطع کارشناسی ارشد چندین گرایش جدید بوجود آمده و ظاهراً برنامههای درسی دورههای کارشناسی ارشد و دکتری نیز در دست اقدام است که میتواند پشتیبانی بهتری از تغییر نام بوجود آورده و اطلاعرسانان و دانش پژوهان را در نیل به اهداف خود یاری رسان باشد.
4) دوره کنونی نشاندهنده این وضعیت است که علوم بشری و رشتههای گوناگون باید بتوانند باهم و درکنار هم در رفع نیازهای بشری عمل نمایند.شاید برخی معتقد باشند که ورود فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی نقش ما را به عنوان واسطه (از دیدگاه دیگران) و تاثیرگذار بر چرخه اطلاعات و ارتباطات (از دیگاه حرفهای خودمان) در کارکردهای حرفهای تهدید کند.من به شخصه معتقدم ما در زمان حال بیشتر از گذشته به توانمندسازی خود در حوزههای موضوعی رشته نیازمندیم و باید با عمل به آموختههای خود و با پایبندی به اخلاق حرفهای بتوانیم در سازماندهی دانش و اشاعه درست، سریع و صریح آن، جامعه را برای پذیرش نقش خود به عنوان متخصصان این حوزه ترغیب کنیم و سعی در تثبیت جایگاه اجتماعی خود باشیم.بنظرم برای اینکه بتوانیم دین خود را در قبال این تغییر صورت گرفته انجام دهیم ناگزیرم تلاش شبانهروزی داشته باشیم و شعارمان این باشد.کار، کار، کار.
5) دقیقا نقش انجمن علمی کتابداری و اطلاع رسانی در توانمند ساختن و مجهز نمودن اطلاع رسانان و دانش شناسان می تواند حیاتی باشد.همه افرادی که در این حرفه هستند از دانشجویان و دانش آموختگان تا کارمندان و اساتید باید به نحوی جذب انجمن بشوند و انجمن باید بتواند از داشته ها و تواناییهای آن عزیزان که به عنوان سرمایههای درونی این رشته محسوب میشوند در جهت آموزش و پژوهش سایرین بهره برداری نماید.انجمن ملی کتابداری و اطلاعرسانی باید برنامه های خود را با شاخه های استانی پیوسته تنظیم نماید تا همه باهم برای هم بتوانند جامعه حرفهای ما را یکدل و با دانش و اخلاقمدار نگه دارند و این رمز پیروزی و رسیدن به اهداف ما خواهد بود.
6) با آشنایی نسبی که با انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران (شاخه خراسان) دارم و چندین ساله که برنامهها و عملکردهای این انجمن را رصد میکنم.بدون تعارف، خیلی هدفمند و در وسع خود توانسته حرفه گران این خطه از ایران عزیز را با علم روز رشته و تحولات آن، با برگزاری کارگاه ها، نشست ها، همایش ها و سخنرانی ها و سایر برنامههای علمی ترویجی روزآمد نگه دارد و ما اثرات آن را با شنیدن اخبار موفقیتهای آن عزیزان شاهد هستیم که بخشی از آن دستاورد انجمن بوده است.من موفقیت دوره جدید انجمن را با توجه به تحولات اخیر، در ورود به تحلیل از وضعیت حال رشته با مطالعات پژوهشی قوی و ارائه پیشنهادات به انجمن کتابداری و اطلاع رسانی در بعد پژوهش و ادامه مسیر موفقیتآمیز خود در برگزاری کارگاه های آموزشی میدانم که در نتیجه بتواند نیاز روز حرفه گران رشته را تامین نماید.امیدوارم همه در دست هم دهیم تا باهم به موفقیت برسیم.در آخر لازم می دانم از فرصتی که در اختیار بنده گذاشتید تشکر و قدردانی نموده و برای هیات مدیره و اعضای محترم و کمیته های تخصصی انجمن شاخه خراسان آرزوی موفقیت و سرافرازی می نمایم.
محمد قاسمیان (دانشجوی كارشناسي ارشد علم اطلاعات و دانش شناسي دانشگاه فردوسي مشهد)
1) بد نیست با واژه «تغییر» شروع کنیم.تغییر زمانی شکل میگیرد که شاهد یک نوع دگرگونی در «شکل»، «ماهیت»، و«محتوا» در یک موضوع یا آبژه باشیم. «تغییر نام رشته» باید اولین گام و مقدمه ای باشد برای تغییرات محتوایی.یک پیام این تغییر میتواند این باشد که ما میخواهیم متفاوت از آنچه که در گذشته بودهایم، باشیم.میخواهیم آینده جدیدی را شکل دهیم.ایجاد تفاوت و تمایز با آنچه در گذشته بودهایم و شکلگیری آیندهای جدید، مستلزم حرکت در زمان حال است.گاهی ما حرکت میکنیم تا تغییر ایجاد کنیم، در مقابل، گاهی هم تغییر میکنیم تا حرکت ایجاد کنیم. گاهی هم فقط میخواهیم تغییر کنیم، اما «حرکت رو به جلو»، حلقه گمشده این خواستن است.خواستن باید با برخاستن همراه باشد.با فراهم شدن تمام این شرایط، میتوان نسبت به این «تغییر نام» و آینده پیش رو، خوشبین بود.
2) فکر میکنم این تغییر، تاثیر فوری بر منزلت اجتماعی و بازار کار دانشجویان نخواهد داشت.این تغییر هم مثل هر تغییری، مستلزم گذشت زمان و فراهم شدن بسترها است.هر چند فکر میکنم، عامل تعیینکننده در منزلت اجتماعی و بازار کار رشته، تغییر دیگری است که باید در ذهنها ایجاد شود.تمام تحولها از ذهن شروع میشود.تغییر و تحول در نگرش و دیدگاههای دانشجویان نسبت به اطلاعات و مدیریت آن، باور به ارزشمندی دانش و گسترش آن، و اینکه چگونه نیازهای اطلاعاتی و خلاءهای اطلاعاتی موجود در جامعه اطلاعاتی را شناسایی، از منابع مختلف اطلاعات را گردآوری، و در زمان مناسب به نیازمندان اطلاعاتی، به شیوهای مناسب، سریع و آسان عرضه کنند.نقطه مهم و آغازین این فرایند، شناسایی خلاءهای اطلاعاتی موجود در جامعه و تلاش برای رفع آن است.این هنر را دانشجو باید در طی تحصیل به خوبی فرا بگیرد.اگر دانشجو، منطبق با علاقمندی و استعدادش حرکت کند، به تدریج و در گذر زمان، به همه اهدافی که در ذهن دارد، خواهد رسید.هر چه نقش موثرتری در گردش اطلاعات داشته باشد، زمینه پیشرفت خود و دیگران را فراهم خواهد کرد.ارزشمند بودن و تاثیرگذاری بر جامعه هدف بالاتر از هر موفقیتی است.
3) همانطور که پیشتر بیان شد، تغییر به معنای واقعی، تغییری است که صرفا تغییر صوری نباشد.تغییر در نام، باید در راستای تغییر محتوا، و تغییر در محتوا نیز باید پشتیبان تغییر نام باشد و یکی بدون دیگری ناقص است.خوشبختانه پیش از تغییر نام، تغییر در سرفصل و محتوا شروع شده است.فکر میکنم تغییرات احتمالی محتوا در آینده، باید منطبق با نیازهای واقعی و کاربردی در بازار کار باشد.بازار کاری که میتواند محدود به چند سازمان یا نهاد خاص نباشد.ضمن اینکه بهتر است در حین آموزش و انتقال تجربیات توسط استادان، کاربردهای آن درس و سرفصل خاص در دنیای حرفهای، به صورت دقیق و شفاف بیان شود تا دانشجو با فکر بازتر و انگیزه و پویایی بیشتر مباحث را دنبال کند.این کار به دانشجو کمک میکند تا در آینده، خودش صاحب فکر و ایده باشد و دیدگاههایش در چارچوبی محدود، سوق داده نشود و علم را برای علم نیاموزد.
4) اگر هر حرفهمندی در این رشته، ماهیت کار خودش را درک کند و از اهمیت آن به عنوان عامل افزایش معرفت جامعه آگاه باشد و در حرفه خود برای جامعه مفید باشد، چالشهای پیش روی او زیاد نخواهند بود.ضمن اینکه فکر میکنم وقتی باید درباره چالشهای آینده صحبت کنیم که چالشهای گذشته و حال حاضر را رفع کرده باشیم و یا حداقل تدابیری برای رفع آن اندیشیده و تا حدی آن افکار را به مرحله اجرا رسانده باشیم.با توجه به اینکه خودم را در سطح بالایی نمیبینم و دارای توانایی و قدرت اجرایی کافی نیز نیستم، جرئت ندارم راهکاری برای حل چالشهای موجود ارائه نمایم.چون ارائه راهکار، باید با یک قدرت اجرایی مناسب همراه باشد.بنابراین صرفا جهت یادآوری، مجدد چالشهای دهه اخیر را تکرار میکنم: مدیریت کتابخانههای مختلف (دانشگاهی، عمومی) توسط مدیران غیر متخصص، عدم تفویض اختیار کافی و کامل به متخصصان حرفه برای مدیریت هر کاری که مرتبط با رشته و حرفه است، استفاده از نیروهای غیرکتابدار و بعضاً آموزشندیده در کتابخانههای عمومی، کمبود مدرسان متعهد، متخصص، و به روز در دانشگاهها و جذب بیش از حد دانشجویان در مقاطع مختلف، نگاه و فرهنگ عامه ناصحیح و سیاستهای مدیریتی غلط در رابطه با کتاب و کتابخوانی، سیاستهای ناصحیح مدیریتی آموزش و پرورش در رابطه با کتابخانه های آموزشگاهی.اگر نگاه کوتاهی به این چالشها داشته باشیم، به یک نکته واحد میرسیم و نمیدانم چطور میشود آن را اجرایی کرد.باید به مسئولان و تصمیمگیران نامرئی ایران گفت: «لطفا کار را به کاردان بسپارید».اگر زمانی فرا برسد که بتوانیم همراهی مسئولان امر را داشته باشیم و توان مدیریتی و راهبری به متخصصان امر سپرده شود، هدفها و رسالتها این رشته و حرفه محقق خواهند شد.
5) انجمن کتابداری و اطلاعرسانی، تا جایی که از دستش برآمده، تلاش کرده است.اما مشکل در جای دیگری است.همان که در سوال قبلی گفتم.وقتی ما میتوانیم از چالشها و رفع آن صحبت کنیم که در جامعه ایران، یک جمله و تنها به یک جمله، جامه عمل پوشانده شود: «هرکس در کار خودش و هر کار در دست کارشناس خودش».
6) مثلی برای مربیان در دنیای فوتبال وجود دارد و آن مثل، این است که: «تیم خوبی در ابتدای فصل جمع کن و تا آخر فصل فقط تماشا کن و از موفقیتهای تیمت لذت ببر».خوشبختانه مدیریت فعلی انجمن، در دست فردی است که دارای خرد، تجربه و انگیزه کافی برای هدایت صحیح انجمن میباشد.تیم و کادر انجمن فعلی نیز مثل انجمن قبلی، جوان، پر انرژی و پویاست و همین کافی است.اگر فرصت بشود، معمولا صورتجلسههای انجمن را از سایت دنبال میکنم.تصور میکنم همین روندی که در پیش گرفته شده، روند مناسبی است.بنابراین پیشنهاد بیشتری ندارم و برای همه تلاشگران، آرزوی توفیق روزافزون دارم.