ابتدا با اجازۀ شما کمی خوابگردی میکنیم و به آیندهای نه چندان دور پرتاب میشویم:
در طبقۀ بالای آپارتمان ما زوج سالمندی زندگی میکنند. مرد خانواده بازنشستۀ دانشگاهی است و بیماری قلبی دارد. چند شب پیش تازه به خانه رسیده بودم که صدای کمکخواهی خانمِ ایشان مرا راهی آپارتمان آنان کرد.
مرد، بیهوش کفِ هال افتاده بود و همسرِ ویلچرنشین او سراسیمه نمیدانست چه کند. ساعت هوشمند مرد روشن و خاموش میشد و زنگ میزد. تکمۀ آن را فشار دادم. شروع به راهنمایی کرد. خونسرد باشید. راه تنفسی بیمار را باز نگه دارید. زیر سر بیمار را … و در آخر اعلام کرد که به اورژانس اطلاع داده است. اورژانس کمتر از 3 دقیقه رسید. کارهای اولیه انجام شد و به همراه پرستاران که یکی از آنان ربات بود عازم کلینیک کوچک شهر شدیم. در راه وضعیت قلبی بیمار که ساعت مچی در 48 ساعت گذشته ثبت کرده بود برای سرکشیک کلینیک در فاصله 5 هزارکیلومتری محل زندگی ما ارسال شد. او که به زبان نروژی سخن میگفت درخواست کرد تا با همراه بیمار حرف بزند. خوشبختانه یک ماه پیش تراشهای در سرم کار گذاشتهاند که میتوانم علاوه بر زبان مادریم که فارسی است به 25 زبان زندۀ دنیا حرف بزنم. لذا گفتم به ماشین ترجمه نیازی ندارم. دکتر اریکهاگن اعلام کرد گزارش قلبی 48 ساعت گذشته نشان میدهد بعضی عروق قلبی گرفته است لذا باید آنژیوگرافی شود و به احتمال زیاد آنژیوپلاستی نیز باید انجام شود.
به کلینیک رسیدیم. بیمار به اتاق عمل برده شد و آنژیوپلاستی توسط رباتهای پزشک با نظارتِ از راه دورِ دکتر اریکهاگن با موفقیت انجام شد. من هم از فرصت استفاده کردم و برای گرفتن داروهایی که سفارش داده بودم به داروخانۀ کلینیک رفتم. این داروها بر حسب آزمایشهای انجام شده و مشخصات ژنتیکی هر فرد تهیه میشود و مختص اوست.
صبح روز بعد که منتظر آمدن ماشین بودم دیدم دو رباتِ پرستار همسایه را پیاده کردند و او قدمزنان به منزلش رفت.
اتومبیل خودران جلوی پایم ترمز کرد، خوشامد گفت و در را باز کرد. سوار شدم. عازم کتابخانه بودم تا برای پژوهشم بعضی کتابها را که هنوز دسترسی الکترونیک نداریم از نزدیک ببینم. خودران اعلام کرد هوای بیرون 31 درجه است. اینجا چند درجه باشد؟ گفتم: 22 درجه. پرسید دوست دارید موسیقی پخش شود یا مایلید ساکت باشد؟ گفتم: لطفاً موسیقی فیلم “پاپیون از جری گلداسمیت[1]. محو در آن اثر جاودانه بودم که خودران اعلام کرد تصادفی رخ داده و راه بند آمده است لذا بیست دقیقه دیرتر به کتابخانه میرسیم. از این زمان استفاده کردم و مشکل حقوقی را که برایم پیش آمده با چتبات حقوقی در میان گذاشتم. خوشبختانه ظرف دو دقیقه یک لایحۀ مستدل برای ارائه به دادگاه دریافت کردم. خودران اعلام کرد دیروز سر راهتان به کتابخانه، صبحانه را در کافه بلک میل کردید. امروز هم میخواهید توقفی داشته باشیم؟ گفتم: نه! لطفاً جایی توقف کن که چاپگر سه بعدی داشته باشد. دستگیرۀ کمد قدیمی آسیب دیده و میخواهم از رویش یکی ساخته شود. خودران گفت: در دفترِ چاپگر سه بعدی 6 نفر در صف هستند. پیشنهاد میشود موقع برگشت این کار را انجام دهید. برایتان وقت بگیرم؟ موافقت کردم. بالاخره به کتابخانه رسیدم.
رباتی که مقابل درب ورودی مستقر بود خوشامد گفت و راهنماییام کرد تا در صورت نیاز از کابینهای دونفرۀ گفتگو که دوتای آنها خالی است استفاده کنم. دیروز در یکی از همین کابینها با یک نویسندۀ افریقایی گفتگویی دوساعته داشتم. ویژگی جالب این کابینها این است که هولوگرام فرد مقابل شما ظاهر میشود و با شما گفتگو میکند. برای طرف مقابل هم این امکان فراهم است. گفتم نیاز ندارم و میخواهم اصل چند اثر را ببینم.
به سالن مطالعه رسیدم. ربات انساننمای کتابداری مقابلم ایستاد و گفت: آیا آثار دیروزی را دوباره بیاورم یا اثر جدیدی را میخواهید؟ گفتم نه اثر جدیدی نیافتهام. همان دیروزیها را بیاورید. گفت: بله. حتماً. ولی دو اثر دیگر در بارۀ کار تحقیقی شما موجود است؛ یکی در کتابخانۀ شخصی است در فرانسه و دیگری در مقالهایست در برلین. اگر لازم دارید تصویر آنها را درخواست کنم؟ موافقت کردم.
مشغول مطالعه شدم. خوشبختانه کار سادهتر از گذشته شده است. هدفون مخصوص را روی سر قرار میدهیم. بعد از آن هر کجا که لازم باشد فکرمان تایپ میشود. یک ساعتی مشغول بودم. ربات انساننمای متخصصِ روش تحقیق به میز من مراجعه کرد تا در بارۀ طرح تحقیقی که برای اظهارنظر داده بودم، بحث کنیم. به راستی نکات اساسی را متذکر شد. روش تحقیق اعلام شده را نادرست میدانست و به فرضیههای تحقیق ایراد داشت. قانع شد که روش تحقیق درست است اما در مورد فرضیههای پژوهش درست میگفت. نهایتاً قرار شد چند دقیقه بعد کل طرح را بازنویسی، بعضی غلطهای جزئیتر را اصلاح، و برایم ارسال کند.
این تصویری هرچند ضعیف ولی به باور من واقعی از چند سال آینده بود. خُب ما کتابداران ایرانی در زمان حال در کدام جهان بهسر میبریم:
به نظر میرسد تحصیلات، تعلقات سیاسی-اجتماعی، تربیت خانوادگی، و شرایط اقتصادی وضعیتی را پدید میآورد که تعلقمان به یکی از عوالم زیر بیشتر باشد.
عالم نخست:
بعضی استادان، «کتابداری و اطلاعرسانی» و یا به نام جدید «علم اطلاعات و دانششناسی» را مادر همه دانشها میدانند و معتقدند که همۀ علوم به نوعی وامدار این حوزه از دانشاند. عدهای حتی ظهور پدیدههای جدید با بهرهگیری از هوش مصنوعی را مدیون این رشته میدانند. چه جهان اتوپیایی این عزیزان را باور داشته باشیم و چه به آن معتقد نباشیم، آنان این اعتقاد را موجب افتخار رشته میدانند. گرچه کار درخوری که نشان از فهم آینده باشد درکارنامۀ آنان کمتر مشاهده میشود.
عالم دوم :
گروهی از استادان و کتابداران هستند که کارشان کسب معاش و مقام و رتبه است. اصلاً نه حرفۀ کتابداری برایشان مهم است نه علم کتابداری و نه آیندۀ حرفه. اینان کارنامۀ پربرگی از راهنمایی و مشاورۀ پایاننامههای ارشد و رسالههای دکتری و پژوهشهای بیخاصیت در چنته دارند. جالب است که این استادان در همه شاخهها و زیرشاخههای کتابداری و اطلاعرسانی خود را صاحبنظر میدانند. گرچه ممکن است در دادهپردازی، اکسل درس داده باشند و یا در حین دفاع دانشجو برای اولین بار مشغول تورق پژوهش در حال ارائه باشند.
در جهان اینان بده بستانهای کاسبکارانه امری مباح و بلکه واجب است. دربهای این گروهها بر روی نامحرمان بسته است! این گروههای گانگسترمآب در صورت لزوم برای از میدان به در کردن رقبا به قلدری آکادمیک[2] هم متوسل میشوند. تدریس و پژوهش در این گروهها و پروژههای این استادان بسیار سطحی، تکراری، و بیرمق است. چندی پیش از این ظرفهای تودرتوی پلاستیکی خریدم. تگهای آر اف آی دی در تکتک آنها نصب بود. همان شب داوری رسالهای پیشنهاد شده بود که موضوعش امکانسنجی بهکارگیری آر اف آی دی در کتابخانهها بود! اینان نیز خیلی نگران آینده نیستند و شاید درک درستی هم از آن نداشته باشند. جهان اینان حفظ خود و کسب بیشترین منفعت فردی است.
عالم سوم :
گروهی از استادان و کتابداران با تعهد و تخصص سعی در پویا نگهداشتن رشته و حرفه دارند. آنان با اعتقاد به ارزشهای حرفهای سعی دارند در کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی جریانساز باشند و تا جای ممکن استانداردهای جهانی را در کار خود ملحوظ کنند و به فناوریهای نوین توجه دارند. آنان با مشارکت در نهادهای مدنی داخلی و جهانی دستاوردهایی را به ارمغان آوردهاند. گروهی از این عزیزان در قالب کنشگران مرزی با پذیرش پستهایی تلاش کردهاند درتصمیمگیریهای کلان این حوزه مؤثر باشند. گرچه میزان موفقیت آنان نیز محل بحث است. زیرا بسیاری از تصمیمات آیندهساز سطح کلان باید اتخاذ شود که ظاهراً فعلاً مسکوت است.
عالم چهارم :
این جهان مربوط به دانشجویانی است که آگاهانه و با شناخت از کتابداری و یا با برداشتی خاص از جاذبه نام ” علم اطلاعات و دانششناسی” وارد این حوزه میشوند. گروهی هم برای ارتقاء شغلی این حوزه برایشان آسانیابتر تلقی میشود.
هر یک از این انواع دانشجویان اگر بخت یارشان باشد و از استادان و گروهی با تعهد علمی و آکادمیک برخودار باشند، از وقت و انرژیای که صرف میکنند حاصلی خواهند داشت. اگر به استادانی از گروه سوم برخورد کنند شاید حاصلی جز مدرک نصیبشان نشود. احتمالاً برای بسیاری از اینان تصور درستی از آینده رشته و حرفه ترسیم نمیشود.
انواع جهانهای موجود را برشمردیم. میشود انواع و تقسیمات دیگری هم به تصویر کشید. ابتدای این یادداشت کمی خیالاندیشی کردیم ولی واقعیت این است که دنیا بهسرعت بهویژه در عرصۀ اطلاعات در حال گسترش و تحول است.
دانشگاه هاروارد در نظر دارد در سال تحصیلی آینده از رباتهای استادنما برای تدریس استفاده کند. چرا فکر نکنیم که ظهور رباتهای کتابدار متصور نیست!
هوش مصنوعی، روباتیک، اینترنت اشیاء، بلاک چین، چاپ سهبعدی، فناوری نانو و فناوریهای زیستی، و اتومبیل های خودران دستاوردهای چهارمین انقلاب صنعتی هستند که باید در انقلاب صنعتی پنجم در انتظار همگرایی فزاینده آنها باشیم. این همگرایی ظهور فناوریهای اعجابانگیزی را در پی خواهد داشت.
دانشگاه آکسفورد اعلام کرده است که 35 درصد از کل مشاغل در بریتانیا طی 20 سال آینده در معرض خطر اتوماسیون قرار دارند. روشهای هوشمندتر کار و هوش مصنوعی به این سمت میروند. این وظیفۀ هر شاغل در هرحرفه و صنعتی است که پیامدهای این تحول جدید را در نظر بگیرد و بیاموزد که چگونه کار را در آیندۀ نزدیک انجام دهد. حتی گروهی معتقدند که تاکنون هوش مصنوعی سبب از بین رفتن 4000 هزار شغل شده است. گلدمن ساکس هم پیشبینی کرده است که اتوماسیون میتواند سبب از بین رفتن 300 میلیون شغل تمام وقت در جهان شود.
با این واقعیات ما کتابداران میتوانیم:
- خوشبین باشیم و باور کنیم همانگونه که تاکنون حرفه و رشتۀ ما فراز و فرودهای زیادی را طی کرده است و با توجه به استحکام نظری و عملی و تأثیری که بر شئون فرهنگی داشته است در آینده خود به خود دگردیسی لازم را انجام خواهد داد. بنابراین دلنگران نباشیم. این شاید مطلوب ساکنان فکری عالم نخست باشد.
- ممکن است بدبین باشیم و عنوان کنیم که آیندۀ کتابخانهها همچون کلیساها در غرب رقم خواهد خورد و صرفاً حالتی نوستالژیک و مقدسمآب خواهد یافت. طبیعتاً این نیز متولیانی چون صاحبان کلیسا طلب میکند که عهدهدار این مناسب کمزحمت شوند. این حالت هم مطلوب ساکنان فکری عالم دوم است که دنبال پست و مال کمزحمتاند.
- میشود فکر کرد که برای مانایی رشته و حرفه با توجه به تغییرات سریع در حوزۀ اطلاعات و هوش مصنوعی باید به فکر تحولی بنیادین بود وگرنه این رشته و حرفه هم جزء صدها هزار مشاغلی خواهد بود که در معرض تعطیلی است. تحول برای مانایی نیز اگر بخواهد عملی شود به عهدۀ گروه سوم و دانشجویان بختیار گروه چهارم است که بتوانند طرحی نو دراندازند و طراحی این عبور حیاتی را ممکن سازند.
هوش مصنوعی و اتوماسیون تغییرات بنیادینی را در فرهنگ و ساختارهای اجتماعی پدید خواهد آورد. به باور من ما کتابدارن در خط اول این تحول هستیم و باید بشتابیم.
[1] Jerry Goldsmith
[2] . academic bullying
به شیوایی وضع آینده را ترسیم کرده اید . اما آنانی که باید درس بگیرند گوش شنوایی ندارند .