سفری به مسکو و نظری به کتابخانه های آن
اواخر مردادماه سال جاری بود که برای شرکت در کنفرانس بین المللی مدیریت اطلاعات و ارتباطات رهسپار مسکو شدم. هنگام فرود هواپیما در فرودگاه مسکو در یک نمای کلی، شهر را دیدم که عاری از برجهای سربه فلک کشیده بود و مسافتی بسیار زیاد جنگلهای سرسبز و وسیع، چشم را می نواخت. فرودگاهی که در آن فرودگاه آمدیم یکی از سه فرودگاه بزرگ مسکو و بسیار خلوت بود. تشریفات ورود به کشور، به سادگی و سرعت انجام شد. از فرودگاه تا هتل کاسموس که محل اقامت ما بود با تاکسی که اسمش اولپ (Olap) بود حرکت کردیم. از آنجا که یکشنبه و روز تعطیل بود مسیر نسبتاً خلوت بود. در طول مسیر، فقدان تابلوهای انگلیسی زبان و تأکید بر زبان روسی، یک سطح بودن طبقات ساختمانها و معماری قدیمی آنها، و عریض بودن خیابانها نظر را جلب می کرد. کارکنان پذیرش هتل بسیار کند کار می کردند و به قول فردی که راهنمای ما بود این یک خصلت ذاتی آنها محسوب می شد. بیش از 2 ساعت طول کشید تا مراحل ثبت اتاق انجام شد. آنجا متوجه شدم که برای استفاده از اینترنت هتل حتماً باید یک سیم کارت تهیه کنم. به ناچار از فروشگاه داخل هتل، سیم کارتی تهیه کردم که قیمتش حدود 300 روبل بود. هر روبل، حدود 700 ریال ایران است.
تصویر 1- نمایی از شهر مسکو
با این سیم کارت موفق شدم به اینترنت وصل شدم و در طول یک هفته از سرعت بالای آن بهره بردم. نقشه ای از متروی مسکو را تهیه کردم و بعد برنامه ریزی کردم برای رفتن به محل کنفرانس. روز بعد، با مترو عازم مکان برگزاری همایش شدم. هوای شهریورماه مسکو حال و هوای آذر ماه در ایران را داشت. سرمای نسبتاً دلچسب و باران نم نمی می بارید. روسها خیلی مسلط به زبان انگلیسی نبودند و تابلوهای مترو هم فقط روسی بود. پرسان پرسان مقصد را پیدا کردم. متروی مسکو بسیار زیبا، با شکوه، قدیمی و بزرگ و البته نسبتاً خلوت بود. بعد ا ز20 دقیقه به محل برگزاری کنفرانس رسیدم. کنفرانس در طبقه چهارم یک هتل برگزار می شد. بعد از دریافت بسته همایش که شامل ژتون ناهار و شام، و مجموعه مقالات و آی دی کارت بود وارد سالن شدم. بیشتر موضوعات راجع به مهندسی کامپیوتر بود و تنها کسی که در زمینه نشر علمی و کتابخانه ها مقاله داشت من بودم. تجربه جدیدی بود که بین متخصصان علوم کامپیوتر باشم و از ایده هایشان استفاده کنم.
تصویر2- زمان ارائه مقاله در کنفرانس
اکثر مقالات به گونه ای ارائه می شد که بر اساس مدل یا الگوهای ریاضی بود و روی فرمولهای بنیادی بحث می شد. ارائه هایی درباره یادگیری ماشینی و الکترونیکی و مقالاتی در خصوص نقش بازی های آنلاین در یادگیری بود. مقاله ای که من ارائه کردم در خصوص نظامهای یکپارچه برای نشر و با تأکید بر معرفی پایگاه نشر علمی دانشگاه شهید بهشتی (پند) بود. تعداد مقالات بسیار زیاد بود و در هر پنل، تقریبا ده مقاله ارائه می شد که 15 دقیقه هم زمان ارائه اش بود. همایش تا هشت شب طول کشید ولی تجربه جدید و بسیار خوبی برایم بود. در روزهای بعد از همایش، موقعیتی برای بازدید از کتابخانه های مسکو پیش آمد. از آنجا که از ایران از طریق دوستان هماهنگی های لازم انجام شده بود، برای دیدار از کتابخانه ملی روسیه رهسپار آن کتابخانه شدم. نخستین نکته قابل توجه، نام ایستگاهی در خطوط مترو به نام کتابخانه ملی روسیه (لنین) بود که درست در کنار کتابخانه ملی، قرار داشت. هنگام خروج از مترو، یک راهنما منتظر بود و قرار بود بخشهای مختلف کتابخانه را به ما معرفی کند. کتابخانه ملی روسیه بسیار زیبا، شکوهمند و با عظمت بود و در بیرون از آن مجسمه هایی از نویسندگان شهیر روسیه نظیر چخوف و داستایوفسکی قرار داشت. در بدو ورود به کتابخانه، فرم عضویت را تکمیل کردم و بعد به قسمتی رفتم که برای انجام مراحل اداری عضویت بود. خانم متصدی، فرم را از من تحویل گرفت و بعد همانجا از من عکس انداخت.
تصویر3- نمایی از اتاق مطالعه کتابخانه ملی روسیه
پنج دقیقه بعد، کارت عضویتم حاضر بود. به صورت رایگان، بدون معرفی نامه از جایی یا ارائه مدرک تحصیلی، اجازه یافتم به مدت 5 سال از همه قسمتهای کتابخانه ملی روسیه استفاده کنم. خانم راهنما، همه قسمتهای کتابخانه را با حوصله تمام نشان داد و حتی بروشور معرفی کتابخانه را در اختیارم گذاشت که نشان میداد کتابخانه از قرن 19 میلادی تأسیس و تا به امروز چندین بار دچار تغییرات اساسی شده است. کتابخانه دارای دو فضای مطالعه بزرگ بود که یکی ویژه عموم کاربران و دیگری فقط مخصوص پژوهشگران بود. طراحی داخلی، میز و صندلی ها، چراغ های مطالعه، راه پله ها، چراغهای سقف همگی قدیمی و کلاسیک بودند و به نظر می رسید خیلی خوب در نگهداری آنها دقت شده است. افراد مسنی را می دیدم که مشغول مطالعه و یادداشت برداری هستند و بسیار در کار خود غرق شده بودند. جوانهایی هم مشغول کار با رایانه های شخصی شان در تالار عمومی بودند.در یک بخش کتابخانه هم رایانه هایی در حالت ایستاده قرار داشت که برای جستجوی موجودی کتابخانه استفاده می شد. کتابها را می شد جستجو کرد و بعد به صورت آنلاین جهت دریافت از میز امانت سفارششان داد. روی سیستم مشخص می شد چقدر طول می کشد تا کتاب به دست کاربر برسد. بعد از دیدار دو ساعته، از کتابخانه ملی روسیه به آن سوی خیابان رفتیم و کتابخانه دیگری که در حوزه مطالعات شرق شناسی بود بازدید کردیم. کتابدار آنجا با اینکه ایرانی نبود ولی فارسی را تا حدی می دانست. کتابهای فارسی فراوانی در این کتابخانه وجود داشت و هنوز برگه دانهای قدیمی خودنمایی می کردند. یک کتاب شعر فارسی را به این کتابخانه هدیه کردیم.
تصویر4- نمایی از کتابخانه عمومی نرودا
در روز بعد، هنگامی که صبحگاه از هتل برای پیاده روی بیرون رفته بودم دیدم که خیابان مجاور هتل، تابلویی دارد به نام Library Avenue. کنجکاو شدم ببینم اینجا کجاست. تابلوی روسی داشت و معلوم نبود چه نوشته اما منظره بیرون نشان می داد که اینجا یا کتابفروشی است یا کتابخانه و خلاصه یک جوری به کتاب مرتبط است! وارد آنجا شدم و خواستم از آنجا بازدیدی داشته باشم. سه کتابدار آنجا هر کدام به سختی انگلیسی را متوجه می شدند ولی به هرحال با خوشرویی از اینکه درباره کتابخانه شان توضیح بدهند و قسمتهای مختلف را به ما معرفی کنند استقبال کردند. از روی بروشورها و توضیحاتی که دادند متوجه شدم کتابخانه عمومی نرودا نام دارد و حدود دهه 60 میلادی تأسیس شده است. این کتابخانه هر روز از هشت صبح تا ده شب یکسره باز بود. بخش ویژه کودکان، فضای آرام و دل انگیز برای مطالعه، وجود رده بندی ب ب ک که مخصوص روسیه هست نظر را جلب می کرد. در مجموع، کتابخانه جمع و جور و خلوتی بود و سرشار از منابعی که هر کسی را مشتاق می کرد وارد آنجا شود. این کتابخانه گردی ها تجربه دیگری بود و دنیایی دیگر را نشان داد که چقدر کتابخانه ها می توانند در جذب گردشگر و تعاملات علمی و فرهنگی نقش آفرین باشند.
امیررضا اصنافی، استادیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید بهشتی