فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی، اولین مجله علمی-پژوهشی در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی است. این مجله که سهم بسزایی در رشد مقاله های علمی-پژوهشی رشته داشته است، تحت حمایت یکی از بزرگترین کتابخانه های ایران (کتابخانه آستان قدس رضوی) منتشر می شود. متاسفانه این فصلنامه در کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم، با مسیله ای با نام “لغو درجه علمی-پژوهشی” مواجه شده است. بر همین اساس گفتگویی با سردبیر این مجله، جناب آقای دکتر محمد حسین دیانی داشتیم که بصورت خلاصه مطالعه خواهید کرد.
در صورت امکان کمی درباره نحوی شکلگیری نخستین مجله علمی-پژوهشی رشته کتابداری و اطلاعرسانی توضیح بفرمایید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. اولین شماره این مجله حدود ۱۵ سال پیش در پاییز ۱۳۷۶ در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی منتشر شد. در سال ۱۳۷۴ به مشهد آمدم و به عنوان مشاور کتابخانه آستان قدس هفتهای یکبار در کتابخانه حضور مییافتم. در جلسات مشاوره پیشنهاد شد کتابخانه آستان قدس رضوی مجلهای منتشر کند که آثار جدی تولیدشده در موضوعات کتاب و کتابداری در آن چاپ شود. در اولین شماره مجله که با قطع بلند د ر ۷۲ صفحه منتشر شد کتابخانه و بخشهای مختلف آن معرفی شده بود. در این شماره عکسهای سیاه و سفید بسیاری چاپ شده بود. در همین شماره اعلام شده بود که هدف از نشر مجله انتشارنویافتهها، نتایج تحقیقات و دست آوردهای علمی در زمینههای کتابداری، اطلاعرسانی، نسخه شناسی، تکنولوژی اطلاعات، بهرهگیری از کتاب و کتابخانه، تأثیر کتاب، کتابخانه و اطلاعات در توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. این مجله از شماره دوم در قطعی کوتاهتر و با شکلی استانداردتر به سردبیری محمدحسین دیانی و مدیرمسیولی دکتر سید علی اردلان (رییس وقت کتابخانه) و صاحب امتیاز آستان قدس رضوی نشر یافت.
پس از انتشار ۱۹ شماره، مجله به درجه علمی ترویجی ارتقاء یافت در پی انتشار ۱۶ شماره دیگر یعنی از شماره ۳۵ در سال ۱۳۸۴ اولین مجله رشته کتابداری و اطلاعرسانی بود که به درجه علمی/ پژوهشی ارتقاء یافت. همزمان با این تحول تاکید بر نشر مقاله مستخرج از پایان در دانشگاهها افزایش یافت و چون این مجله تنها مجله علمی پژوهشی رشته بود، همه ماهه تعداد زیادی مقاله از سراسر ایران برای بررسی و نشر به دفتر مجله میرسید. علیرغم افزایش هشت عنوان مجلات علمی/ پژوهشی جدید در حوزه کتابداری و اطلاعرسانی از سال ۱۳۸۹ به بعد، کماکان ارسال مقالات زیاد از سراسر ایران به دفتر این مجله ادامه دارد و براساس همین نیاز از شماره ۳۸ به بعد در هر شماره ۱۲ مقاله منتشر میشود. گرچه تلاش شده است که هر شماره مجله حتماً در زمان تعیینشده منتشر شود، اما همیشه سه یا چهار شماره از مجله زودتر از نوبت انتشار بسته شده است و عناوین مقاله شمارههایی که قرار است در شمارههای آینده منتشر شود از طریق سایت مجله به اطلاع رسانده میشده است. همیشه باور داشتهایم که نشر مقالات دیرتر از موعد تهیه گزارش، میتواند از سودمندی اثر بکاهد و این مورد به مولفان یادآوری میشده است، به یاد نداریم که این یادآوری موجب شده باشد که مولف مقاله را پس گرفته یا برای مجله دیگری بفرستد. گردانندگان اصلی مجله سردبیر و هییت دبیران، مدیر اجرایی، ویراستار ادبی و حروفچین و صفحه آراست. همه مراحل از دریافت الکترونیکی مقاله، ارتباط با مولف برای اصلاحات و تغییرات اولیه، ارسال برای داور، دریافت بازخورد داور و انعکاس آن به مولف، دریافت نسخه ویرایش شده و تنظیم اولیه مقالات تأیید گرفته برای نشر، همه در منزل سردبیر انجام میشود. پس از طی این مراحل مجلات با نظمی که باید در مجله منتشر شوند برای ویراستاری ادبی و صفحهآرایی نهایی به دفتر مجله در کتابخانه آستان قدس رضوی ارسال میشود.
درباره چگونگی علمی-پژوهشی مجله در سال ۸۴ و دشواریهای دریافت درجه علمی-پژوهشی در دهههای گذشته و آسانتر شدن مراحل علمی- پژوهشی شدن مجلات توضیح بفرمایید؟ آیا موافق این رویکرد هستید و آن را مفید میدانید یا خیر؟
مسیولیت تعیین اعتبار علمی مجله بر عهده کمسیون بررسی نشریات در وزارت علوم است. دو مسیله اصلی وجود داشت. یکی تأیید صلاحیت صاحب امتیاز و مدیرمسیول که در وزارت ارشاد انجام شد. این دو مورد با دشواری زیادی همراه نبود. دوم دریافت درجه علمی/ترویجی و علمی/پژوهشی بود که به دلیل استفاده از استادانی سرشناس به عنوان اعضای هییت تحریریه و نشر مقالات باکیفیت مسیر عادی خود را طی کرد. البته پیش آمد که چند سال پیش برای تمدید مدارک ویژهای از اعضای هییت تحریریه درخواست شود. مثلاً سردبیر باید دارای چند مقاله به زبان انگلیسی در مجله معتبر خارجی داشته باشد. این موردی بود که من به عنوان سردبیر فاقد آن بودم، اما به هر حال تمدید اعتبار صورت گرفت و کار نشر ادامه یافت. حدود دو سال پیش مدعی شدند که فهرست مقالات باید در انتهای هر شماره منتشر شود، موردی که در پایان نشر هر ده شماره از مجله انجام میشد و در همان زمان نیز فهرست موضوعی کاملی از شمارههای ۱ تا ۵۰ مجله به صورت مجزا در دست نشر بود.
نظرتان در باره افزایش یکباره تعداد مجلات علمی-پژوهشی در رشته چیست؟
در این مورد، به دو نکته اشاره میکنم: دو سال پیش در پژوهشی که برای مرکز اطلاعرسانی علوم و تکنولوژی شیراز انجام دادم به این نتیجه رسیدم که به دلیل تولید بسیار زیاد مقاله در سطح علمی پژوهشی در دانشگاهها ایران، تعداد مجلههای علمی/پژوهشی میتواند بیش از آن باشد که در آن زمان بود. آن زمان حدود ۴۰۰ مجله درجه علمی-پژوهشی داشتند و فکر کنم نتیجه بر این شد که ۲۰۰ تا ۳۰۰ مجله دیگر میتواند به این تعداد افزوده شود. بر این اساس، مخالف اضافه شدن تعداد مجلههای علمی /پژوهشی نیستم، مشروط بر اینکه بندهای مرتبط با حفظ کیفیت علمی مقالات مراعات شود. به عنوان مثال درآییننامه گفتهشده، هر فرد در دو یا سه مجله بیشتر نمیتواند عضو هییت تحریریه باشد و تنها در یکجا باید سردبیر باشد (موردی که در آیین نامه جدید تغییر داده شد) اما، شواهدی برای تضمین حفظ کیفیت علمی مقالات در پی این تغییرات در دست نیست. اکنون شاهدیم که فردی در سه مجله سردبیر است یا به عنوان مثال در ۶ یا ۷ مجله عضو هییت تحریریه است. باور ندارم که بشود در چند جا سردبیر یا عضو دبیران مجله بود، درعینحال بر فشاری کاری حاصل از آن به گونهای غلبه کرد که کیفیت علمی مقالاتی که منتشر میشود حفظ شود. در ضمن باید به فرسودگی جسمی و ذهنی حاصل از این سطح فشار توجه کرد. تحت این شرایط و به ویژه با توجه به اینکه مهمترین داوران علمی ما نیز همین افرادی هستند که در چند مجله سردبیر یا عضو دبیران هستند، برون داد این شرایط نمیتواند اطمینان آفرین باشد. نکته دیگر اینکه چون همه مجلات کتابداری و اطلاعرسانی به یکبار علمی پژوهشی شدهاند، امکان نشر مقالههای ترجمهای خیلی خوب و یا مقالههای مروری و تحلیلی خوب وجود ندارد.
با توجه به اجبار مجلهها در چاپ مقالههای کاربردی و پژوهشی، بحث مقالههای نظری که اهمیت بالایی دارند و نادیده گرفته میشوند، به میان میآید. به نظر شما کم توجهی به مقالههای نظری و مروری به ضعف مباحث آیین نامهای بازمیگردد یا عمدتاً ضعف در نگارش مقالههای مروری یا به نوعی نظری هم هست؟
شرایط کنونی برای نظریهپردازی شرایط مطلوبی نیست. مشخص است که باید اعضای هییتعلمی بیش از همه گروههای دیگر درگیر نظریهپردازی باشند زیرا این افراد سالها تدریس و پژوهش کردهاند و گرههای بازشده و باز نشده را میشناسند و احتمالاً مطالعات آنها به قلمرو کتابداری و اطلاعرسانی محدود نمیشود. اما آنچه را که در عمل شاهد هستیم اعضای هییتعلمی به نوعی دنباله رو خواسته دانشجوها شدهاند. دانشجویانی که به هر دلیل موضوع پایاننامهای را انتخاب میکنند و اعضای هییتعلمی، خارج از تخصص خود و در همه حوزهها پایاننامهها را راهنمایی و سپس مقالهها چاپ میشوند. چون تعداد دانشجویان زیاد است و این مقالهها منتشر میشود، استاد نیز از طریق همین مقالهها ارتقاء پیدا میکنند؛ به ندرت مواردی میبینیم که عضو هییتعلمی، به مستقل مقالهای چه نظری و چه پژوهشی نوشته یا منتشر کرده باشد. متأسفانه استادانی که پژوهشهای آنها موضوع محور باشد، بسیار اندک است و دانشجویان با انتخاب موضوع استادان را به سوی موضوعات متفرقه میکشانند. این نوع پژوهشها که اکثراً در قالب پایاننامه است، حاصل اندیشههای دانشجوست که به یقین در سطحی پایینتر از سطح اندیشهها، دانستهها و تجربیات استادان است و عملاً نمیتواند به حوزه نظریهپردازی کشانده شود. شرایط کاری استادان نیز تغییر یافته است. آیین نامههای قبل از انقلاب اسلامی به عضو هییتعلمی اجازه نمیداد که در خارج از دانشگاه به کار دیگری بپردازد، افزون بر این هر عضو هییتعلمی اجازه داشت تنها ۲ یا ۳ عنوان درس تدریس کند. بر این اساس استاد، ۶ ساعت در هفته سر کلاس بود و سایر ساعات کاری روز را در دفتر کارش به امور دانشجویان، نظریه آموزی و نظریهپردازی اختصاص میداد. در سالهای اخیر با افزایش تعداد دانشجویان، افزایش تعداد دانشگاههای دولتی و غیردولتی و با تنوع بیشتر عناوین درسهای رشتهها، عضو هییتعلمی فقط میتواند در سطح حرکت کند. به عنوان مثال دانشجویی که به تازگی از پایاننامه دکتری خود دفاع کرده است و عضو هییتعلمی در یک دانشگاه شده است، در هفته ۲۳ واحد درس تدریس میکند، مسیولیت اداری دارد و چند پایاننامه را همزمان هدایت میکند. روشن است که کسی که در چنین شرایطی قرار میگیرد،. نمیتواند به عمق مطالب برود و نظریهپردازی کند.
باید دقیق باشید، کامل بخوانید و گوشه و کنارها را بررسی کنید تا بتوانید یک نظریه بسازید. فیالواقع اعضای هییتعلمی ما به دلیل روبرویی با تعداد زیاد دانشجو، فشار تولید مقاله و هدایت پایاننامه توان و فرصتی برای نظریهپردازی ندارند از سوی دیگر آیین نامههایی تدوین شده است که کار دانشجو و اعضای هییتعلمی را سختتر کرده است. به عنوان مثال، طبق آیین نامه کسی میتواند نمره کامل پایاننامه را بگیرد که یک مقاله منتشرشده در مجلات علمی/پژوهشی داشته باشد. دانشجو با زحمت فراوان وارد دانشگاه میشود و بعد از گذراندن چند واحد، سعی در انتخاب موضوع دارد و کسی نیست که هدایتش کند. حدود ۶ تا ۷ ماه وقت دانشجو صرف انتخاب موضوع میشود. در مرحله بعد باید به دنبال استاد راهنما باشد. استاد راهنما انتخاب میکند اما استاد وقت کافی ندارد تا بتواند لحظه به لحظه وی را همراهی کند. در نهایت پایاننامه به اتمام میرسد. در این مرحله دانشجو باید به دنبال چاپ مقاله باشد و استاد هیچ مسیولیتی در قبال چاپ مقاله ندارد حتی در بسیاری از مقالههایی که به دفتر مجله میرسد اسم استاد هست اما استاد اصلاً از این مورد بیاطلاع است. برخی اساتید اصرار دارند تا نام آنها حتماً بر روی هر اثری که دانشجو در دوران دانشجویی خود تولید میکند باشد. به یکباره ۱۰ مقاله دریافت میکنیم که نام یک استاد روی آن است بعد دانشجو معترض که چرا مقالهاش چاپ نمیشود. پاسخ ما این است که در هر شماره فقط یکبار میتوان با نام یک نفر مقاله چاپ کرد اسم استاد را حذف کنید. استاد اجازه حذف اسمش را نمیدهد و دانشجو برای دفاع از هر دو طرف تحت فشار است. به هر حال فشارها همه به سمت دانشجو است، اما اگر مقاله چاپ شود، استاد و دانشگاه دارای امتیاز میشوند. دانشجو به دفتر مجله فشار میآورد مدام تماس میگیرد. نمیگوید مطلب مفیدی در مقاله هست که انتشار آن به مجموعه دانش رشته میافزاید، حرفش این است که چاپ مقاله برای من ضروری است. حداقل نامهای برای پذیرش به من بدهید. نکته بعدی اینکه ما هیچ کجا به دانشجو آموزش مقالهنویسی ندادهایم. قسمتهایی از پایاننامه را برمیدارند و پشت سرهم قرار میدهند و مدعی تهیه مقاله علمی پژوهشی هستند. همین چند روز پیش مقالهای به دفتر مجله رسید که تنها یک جدول داشت، اما شماره جدول ۴-۷ بود. خیال میکنم آنچه که به دفتر مجلات میرسد، قابلیت چاپ ندارد،هایی هستند که در برخی موارد خمیرمایهای دارند که میشود با تغییرات و اصلاحات به مقالهای قابل نشر تبدیلشان کرد، به بیانی دیگر، در عمل سردبیر و داوران هستند که متن دارای پتانسیل را به مقاله قابل نشر تبدیل میکنند. احتمالاً، متنهایی که فاقد خمیرمایه اصلی هستند از راههای غیرعلمی به برخی مجلات راه مییابند. حداقل میدانیم که در خارج از ایران مجلاتی هستند که با دریافت وجه مقالهای را منتشر میکنند.
پیشنهاد من این است که نمره پایاننامه حذف شود و دانشجو وادار نشود که برای چاپ مقاله و دریافت یک یا دو نمره بیشتر که در مواردی تضمینکننده ادامه تحصیل در سطوح بالاتر است، خود به هزار و یک کلک متوسل شود و فشار روانی و هزینه زیادی را صرف این کار کند. پیشنهاد دوم اینکه برای ارتقاء کیفیت مقالات از طریق درگیر کردن استاد در تمام مراحل تهیه پایاننامه، تعدادی از واحدهای پایاننامه به تهیه و نشر مقاله باکیفیت، اختصاص یابد. مثلاً ۵ واحد از پایاننامه دکتری و یک واحد از پایاننامه کارشناسی ارشد. تا زمانی که مقاله باکیفیت چاپنشده به استاد پرداخت نشود. در این صورت استاد از ابتدا که دانشجو میخواهد موضوع را انتخاب کند با جدیت با وی برخورد میکند و در هدایت پایاننامه و ارایه مقاله نیز حساسیت به خرج میدهد. به هر حال این مسیولیت باید از روی دوش دانشجو که تجربهای ندارد برداشته شود و به هییتعلمی داده شود. اگر اینگونه نباشد همان بحث استادیار شدن و دانشیار شدن زودرس به وقوع میپیوندد و بسیاری از مدرسان دانشگاه در مدت کوتاهی به درجه استادی ارتقاء مییابند، درحالیکه از توان لازم برای نظریهپردازی برخوردار نیستند.
کیفیت مقالههای دریافتی تا کنون چطور بوده است؟ آیا افزایش یا کاهشی در این زمینه وجود داشته است؟ و اینکه در سالهای گذشته، حوزههای میانرشتهای هم دیده میشوند. مثل روانشناسی و مدیریت این مهم به سود رشته است و باعث افزایش کمیت یا خدمات شده است یا خیر؟
چیزی که شاید ردیابی آن در مجله ما دشوار نباشد مقالههایی است، که از رشتههای دیگر فرستاده شده است ولی از ابزارهایی استفاده کردند که به درد رشته میخورد. مثلاً نمونه آن همین ابزار سنجش لایب کوآل است که در ابتدا توسط یکی از اساتید مدیریت دانشگاه یزد (آقای غفوری) در یک مقاله مطرح شد. همان گروه از روششناسیهای دیگری برای ارزیابی کتابخانهها استفاده کردند که مقالات آنها در مجله چاپ شد. تا آنجا که بعضاً گفته میشد که من همه مقالههای یزدیها را چاپ میکنم!. همه به این دلیل بود که حداقل به لحاظ روششناختی تفاوت وجود داشت. غیرعلمی نیست که ادعا شود تعداد زیادی از مقالههایی که در ۱۰ مجله علمی-پژوهشی رشته چاپ میشوند محتوای تأثیرگذاری ندارند، اما در مجموع از تعداد زیادی مقاله که رد شده است، بهتر بوده است. در مجموع به خاطر اینکه تعداد دانشجوها زیاد است و اساتید مجبورند بر حسب وظیفه یا سودمندی تعداد زیادی پایاننامه قبول کنند بهره خیلی زیادی از کارهای پژوهشی عاید نمیشود. این مورد حتی در باره مقالات یا پایاننامههایی که در جشنوارهها به عنوان اثر خوب معرفی میشوند، صادق است. شاید این آثار، در مقایسه با آثاری که برای بررسی فرستادهشدهاند، بهتر باشند. مواردی هست که مقالهای برای نشر در مجله تأیید داوران را ندارد، اما همان مقاله در جشنوارهای در فهرست برترین آمده است. شاید برای این موارد از معیارهایی استفاده میشود که ما از آنها اطلاعی نداریم. اعتقاد ندارم که به لحاظ کیفیت وضع ما بهتر شده باشد، بلکه بیشتر بر کمیت تاکید میشود. اکنون تقریباً تمام تحقیقاتی که در رشته انجام میشود متکی به اطلاعات گردآوریشده با پرسشنامه است. پژوهشگر در داخل منزل پرسشنامهای تهیه میکند و میفرستد و پاسخگو که دارای دو خصلت ایرانی است (بدی خود را نمیگوید و خوبی خود را هم نمیگوید)، لذا، پرسشنامه را همیشه در حد متوسط پر میکند و تجزیه جوابها همیشه به میانگین نزدیک است و میدانیم که در حد میانگین بودن اطلاع تأثیرگذاری ارایه نمیکند. تاکید دارم که باید بین آنچه که یک فرد فکر میکند و آنچه در عمل انجام میدهد تفاوت قایل شد. و این موردی است که در پژوهشهای متکی بر پرسشنامه انعکاس نمییابد.
درباره داوری مقالهها صحبت فرمودید. به داوری جوانان اعتقاددارید و یا اصلاً به آنها اعتماد میکنید؟ همچنین نظرتان را درباره استاندارهایی که در قالب یک چارچوب بیان میشود، بفرمایید؟
این که میفرمایید یک جنبه نظری دارد و یک جنبه عملی. وقتی تعداد مقالهها زیاد شد و تعداد داوران اندک، یکی از قدمهایی که بر میداریم، این است که دامنه داوران را وسیع میکنیم. ما چیزی به نام هییت تحریریه داریم که همه آنها استاد تمام هستند. یعنی از لحاظ علمی پذیرفتهشده هستند. هییت تحریریه یعنی کسانی که مقالههای مجله را مینویسند یا داوری میکنند. اما تعداد مقالهها خیلی بیشتر از آن است که دبیران به تنهایی (به ویژه اگر در چند مجله عضو هییت تحریریه هستند) بتوانند داوری کنند. البته باید هزینهها را هم در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر در سال ۳۰۰ مقاله به دفتر نشریه میرسد و بخواهیم همه را داوری کنیم، باید به حدود ۶۰۰ داور هزینه بپردازیم. در برخی موارد پس از داوری، مقاله رد میشود، اما مجبوریم هزینه مالی یا هزینه زمان مطالعه مقاله را بپردازیم. واقعیت این است که داوران باید کارکشته باشند. خودشان مقاله نوشته باشند؛ خودشان از موضوع خبر داشته باشند؛ خودشان تجربه نگارش داشته باشند. و … . واگذاری یک چنین کار بااهمیتی به جوانان وقتی سودمند است که آنها در نقش مثلاً داور سوم، حضور یابند و نه در نقش داور اول.
برای پرسش آخر میخواهم نظرتان را درباره لغو درجه علمی پژوهشی از مجله کتابداری و اطلاعرسانی از ابتدای سال ۱۳۹۲ بپرسم؟
باید بگویم در تاریخ فعالیتهای حرفهای خودم دوباره در موقعیتی قرارگرفتهام که ابتدا چارهای جز در خود رو رفتن نداشتهام. هر دو موقعیت را نیز کسانی ساختهاند که خود مدعی همه خردها، داناییها و بهبود بخشیها بودهاند. موقعیت اول به ابتدای انقلاب اسلامی در دانشگاه اهواز برمیگردد. با موفقیت انقلاب، شورایی از خردمندان دانشگاه اداره دانشگاه را بر عهده گرفتند. در یکی از جلسههای آنها تصور شده بود که مسیول کتابخانه مرکزی دانشگاه اهواز، با خارجیها در ارتباط است و تصمیم گرفتند که کتابخانه مرکزی دانشگاه اهواز منحل شود! واینگونه نیز شده بود؛ اما از سال ۶۲ نه تنها کتابخانه مرکزی دانشگاه اهواز دوباره فعال شد، بلکه از همان زمان تاکنون همواره مدیریت آن را کتابداران تحصیلکرده بر عهده داشته و برای اولین بار در ایران، در این دانشگاه یک کتابدار به درجه استادی رسید و اکنون گروه کتابداری دانشگاه اهواز تنها گروهی است که با صفت قطب علمی فعال است. موقعیت دوم همین لغو اعتبار مجلهای است که طی ۱۵ سال منتشرکننده ۶۰۰ مقاله حاوی اندیشه و گزارش تحقیق است، اعضای هییت تحریریه آن سرشناسترین استادان رشتهاند و همه هزینههای مربوطه را آستان قدس رضوی و نه وزارتخانههای دولتی تأمین کردهاند. در زمانی که این همه درباره تولید و نشر علم در روزنامهها و مجلههای و دیگر رسانهها حرف زده میشود، خاموش کردن چنین چراغی توسط کسانی که از برچسب خردمندان کشور برخوردارند! چه تأثیری بر من و دیگر حرفهمندان رشته دارد. مانند مورد دانشگاه اهواز، فعلاً در خود فرو میروم، اما به دلیل حضور بسیاری از خردمندان نیکاندیش در رشته، امیدوارم که مانند مورد قبل، انشا الله در آینده نزدیک چراغی پرفروغتر برافروخته شود.
