حرفه مندان دانش شناسی بیشتر به دنبال دانش عینی بوده اند: گفتگو با مهندس محمد امیر نیکجو
بگلو- برای آغاز این مصاحبه باید عرض کنم بسیار خرسندیم که در خدمت شما هستیم و قرار است درباره دیدگاه عملی و پیادهسازی مدیریت دانش گفتگویی داشته باشیم. از جناب آقای زرهساز و ریسمانباف خواهشمندم در این زمینه پرسش خود را مطرح کنند.
زرهساز- مدیریت دانش از دیدگاه مهندسی صنایع چه تعریفی دارد و چه نگاهی به مدیریت دانش وجود دارد؟
ریسمانباف- برای تکمیل این پرسش شاید بتوان گفت بیشتر رشتهها در تعریف تقریباً اشتراک دارند. اما بر روی کارکردهای این مصادیق بین رشته علم اطلاعات و دانششناسی و رشته مهندسی صنایع تفاوت وجود دارد. برای ما خلق دانش چگونگی خلق دانش اهمیت دارد. اما گویا در رشته شما پیش فرض این است که افراد دانش دارند و باید این دانش در فرآیندهای کاری به نحوی سازماندهی شود. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
حرفه مندان دانش شناسی مهندس نیکجو*- مدیریت دانش گرایشی از مهندسی صنایع است و شاید متخصصان رشته علم اطلاعات و دانششناسی بیشتر بر روی آرشیو و جمع آوری دانش متمرکز هستند. اینجا باید ما از این دانش استفاده کنیم و بعد حتماً این دانش را وارد کار کنیم اما در رشته علم اطلاعات و دانششناسی استفاده از این دانش قطعه گمشدهای از پازل مدیریت دانش است. دیدگاه افراد رشتههای فنی به مدیریت دانش این است که از فرد دانش را جمع آوری کنیم و به اشتراک بگذاریم و بعد از آن استفاده شود، کمیشود و در نهایت بگوییم که اگر ده میلیون برای مدیریت دانش هزینه کردهایم، اکنون پروژههای ما ده درصد کاهش قیمت داشته است. گمان کنم برای رویکرد مدیریت دانش، کمیبودن نیز در رشته شما اتفاق نیفتد. دانشمندانی که در این حوزه موضوعی پیشرو هستند مدیریت دانش را به صورت مبنا و عدد و ارقام درآوردهاند. خیلی از سازمانها دانش را هنوز جمعآوری نکردهاند در حالی که متخصصان ما سعی کردهاند دانش را بومیسازی و صادر کنند. استنباط من این است که متخصصان رشته علم اطلاعات و دانششناسی تنها به دنبال جمعآوری دانش و اطلاعات هستند اما پس از آن کاری انجام نمیدهند. این قضیه را میتوان اینگونه فرض کرد که در کتابخانه دانشگاهی یک نوع مدیریت دانش وجود دارد که از چرخه مدیریت دانش تنها جمعآوری آن صورت میپذیرد و مصاحبه با مهندس نیکجوبقیه این فرآیند ادامه پیدا نمیکند. در واقع تفاوت عمیقی بین رشته علم اطلاعات و دانششناسی با مجموعه ما وجود دارد این است که به دنبال کردن دانش ضمنی هستیم و متخصص رشته شما به دنبال دانش ضمنی نیستند. برای نمونه دانش استاد یک دانشگاه مکتوب شود و یا آنچه یک دانشجو در پایان نامهی خود بیان نکرده و در قالب یک دانش ضمنی بیان شود.
زرهساز- در آرشیو بسیاری از سازمانها قسمتی با عنوان تاریخ شفاهی وجود دارد که به دنبال همین مکتوب کردن دانش ضمنی است. البته در رشته ما هم سازمانها به دنبال ثبت و ضبط دانش ضمنی هستند. شاید تفاوت بنیانی بین تعریف دانش در رشته ما و مهندسی صنایع وجود داشته باشد. به نظرم در رشته شما بیشتر جنبه تجاری و سودآوری برای یک سازمان اهمیت دارد اما سازمانهای فرهنگی و غیرانتفاعی بیشتر به دنبال رسالت خود هستند. ما دانش را بیشتر ذهنی میدانیم در حالی که شما دانش را بیشتر عینی میبینید و به عنوان یک فرآورده[1] مینگرید و این اختلاف بنیادی ماست. نظر شما در این زمینه چیست؟
مهندس نیکجو- اگر از بسیاری از افراد علاقمند به حوزه مدیریت دانش بخواهیم درباره دانش ارائه، سمینار و یا سخنرانی کنند، شاید به راحتی بتوانند تک تک نظریات، تعاریف و تفاوت بین آنها را بیان کنند. اما در مرحله اجرا دچار چالش و مشکل هستند. به نظر من اکنون مدیریت دانش تنها یک تعریف شده است که حالا در مرحله عمل لازم است با تکنیک یا روشی از فرد دانش را استخراج کنیم. اینجاست که رشته علم اطلاعات و دانششناسی و سایر رشتهها با دشواری مواجه هستند. مرحله پیادهسازی نقطه ایستگاهی است که در آن نیاز به علوم شناختی پررنگ میشود. مثلاَ اینجا در فرآیند پیادهسازی باید یک روانشناس همچون روانشناس صنعتی حضور داشته باشد که با افراد صحبت کند و دانش آنها را استخراج نماید. هیچیک از سازمانها در تعاریف دچار مشکل نیستند و اکنون همه میدانند مدیریت دانش چیست. هیچ کس نظری منفی بهگونهای مغرضانه درباره مدیریت دانش ندارد و همه بر اهمیت آن تأکید دارند. آنچه که در حال حاضر به عنوان مشکل مطرح است، کارکرد مدیریت و فایده مدیریت دانش است. ما میگوییم مدیریت دانش امر خوبی است، به مرحله اجرا هم میرسد، اما در نهایت چه میشود؟! این یک بحث ملموس است و مدیران به دنبال آن خروجی هستند. به عنوان مثال فرض کنید مدیر عامل سازمان مپنا میگوید: من برای مدیریت دانش هزینه کردم، به این میزان به پرسنل حقوق دادم، این مقدار پول نرمافزار دادم و سرانجام دانشی را جمعآوری کردم. خروجی و فایدهای که این فرآیند برای شرکت ما دارد این است که دانش بدست آمده سالی دو میلیارد تومان در کشورهای آفریقا به فروش میرسد. این هدف نهایی ما از مدیریت دانش است: برونداد و منفعت مالی و کارکردی برای سازمان.
زرهساز- به نظرتان آنچه که برای آن زحمت کشیده شده و جمع آوری شده است دانش است یا اطلاعات؟ چون دانش چه در رشته ما -همچون بسیاری از رشتههای دیگر علوم اجتماعی مثل روان شناسی – یک مفهوم ضمنی و ذهنی است. یعنی همین که شما این پدیده را مستند کردید تبدیل به اطلاعات میشود. ما به چیزی که در ذهن فرد مستتر است دانش میگوییم. همین که این دانش صریح شد و عینی شد مثلاَ فرد دانش ضمنی خود را کتاب کرد برای من که آن را دریافت میکنم اطلاعات است. برخی نیز میگویند ما هنوز در دوران مدیریت اطلاعات هستیم.
ریسمانباف- بنظر من وقتی فردی بر اساس اطلاعاتی به دانشی میرسد و شما آن دانش را از فرد استخراج کرده و برای فراهمآوری زمینهی خلق دانش مستند میکنید، دوباره آنرا به اطلاعات تبدیل کردهاید. در واقع یک مسیر رفت و برگشتی وجود دارد. شاید دیدگاه مهندسسی صنایع این باشد، که مدیریت دانش چیزی است که مدیریت اطلاعات را هم در خودش دارد. در حالی که تصور ما بر این است که هر دو همدیگر را پوشش میدهند و تکمیل میکنند. اگر شما اطلاعات خود را در شرکت مدیریت نکنید اساساَ دانش با آن کیفیت خلق نخواهد شد تا آن را مدیریت کنید. از طرف دیگر وقتی شما دانش را مدیریت میکنید برای آنچه که خروجی میگیرید باید یک سیستم مدیریت اطلاعات داشته باشید که آن را برای خلق دانشهای بعدی مستند کنید.
مهندس نیکجو- تعبیری که ما از دانش داریم عبارت است از اینکه، ما مقدار زیادی اطلاعات داریم. اگر از بین انبوه این اطلاعات موجود به یک حقیقت جدیدی، گزاره جدیدی و یا یک فکت جدیدی برسیم به یک دانش رسیدهایم. یعنی این اطلاعات موجود اصلاَ دانش نیست. به طور مثال، ما یک سری اطلاعات در مورد رودخانهها، دبی[2] رودخانه، دبی سد و … داریم که همگی آنها اطلاعات است و یک سری عدد که این اعداد را داده مینامیم. حوزه IT داده (Data) را هر آنچیزی میداند که بیارزش و بیمعناست. هر چه که به سمت ارزش بالا می رویم، دادهی ما تبدیل به اطلاعات میشود و هرچه این ارزش بالاتر میرود، قیمت هم بالاتر میرود. دانش خیلی ارزشمندتر از داده است. اطلاعات هم حقایق با ارزشی هستند حالا اگر حقایق با ارزش موجود حقایق جدیدتری کشف کنند به دانش تبدیل میشود.
ریسمانباف- در واقع داده آن کاراکترهای قابل تفسیر و قابل معنا نیست و هر موقع معنادار شوند و ارتباط منطقی بین آنها برقرار شود اطلاعات است و هر موقع ما بتوانیم یک ارزش افزوده از آن استخراج کنیم تبدیل به دانش میشود. باتوجه به آنچه که ذکر کردید در دیدگاه مهندسی صنایع هم دانش یک امر ذهنی است، چون موقعی یک حقیقت جدید ادراک می شود که ذهنی باشد. اعداد رودخانه ها، دبی آنها و… داده است، فرد دیگری فرآیندی بر روی آن انجام میدهد و تبدیل به اطلاعات میشود حال از این اطلاعات موجود در رابطه با رودخانه های ایران یک نفر به گزاره جدیدی همچون مدلسازی میرسد.
بگلو- منظور شما از این دانش جدیدی که به بیرون آورده شده چیست؟ بنابراین اگر این گزارش را مکتوب هم نکند دانش دارد؟ ممکن است چند شرکت بر روی یک فناوری اما متفاوت از هم، به منظور عینی ساختن آن کار کنند. یک شرکت بر روی یک فناوری و شرکتی دیگر بر روی فناوری دیگر، اما نهایتاَ یه یک فناوری مشترک برسند. سوالی که مطرح می شود این است که فناوری جدیدی که به آن دست پیدا کرده اند برای هر دو شرکت دانش است یا فقط برای شرکتی که زودتر به آن دست پیدا کرده است؟ یا برای کسی که به این هنوز دست پیدا نکرده است دانش است؟ این امری گیج کننده است؟ شما می فرمایید این دانش باید جدید باشد، این لفظ جدید برای چه کسی است؟ برای کسی که میخواهید این دانش را به او ارائه بدهید؟
مهندس نیکجو- نه، باید حتما مکتوب باشد. مسئلهی مورد اهمیت این است که حتی دانشی که میخواهند به ارزش افزوده برسند از ذهن افراد بیرون آورده و عینی شود. ببینید برای واضح تر شدن مطلب بگذارید یک مثال بزنم. یک جوشکار اموری را آموخته است که من به عنوان یک استاد دانشگاه آن را آموزش ندیدهام و با آن آشنا نیستم. ما به این امور و مطالب را دانش میگوییم. اما این امور در ذهن خود جوشکار به اندازه ای بدیهی است که در نظرش مهم جلوه نمیکند و ما به او میگوییم شما این دانش ضمنی را صریح کن تا یک جوشکار جدید از آن استفاده کند. حالا ما به همهی اینها دانش میگوییم.
ریسمانباف- از حدود سال 1897 تا حدود دهه 1960 جنبشی در رشته ما به راه میافتد به نام جنبش دکومانتاسیون که از پیشگامان آن اتله و لافونتن است. بعدها کسانی چون پرفسور باکلند و یورلند به بازخوانی و تفسیر این جنبش دست زدند. باکلند در مقالهای می نویسد که در دههی 1920 اولین نظریه پردازی در زمینه مدیریت دانش توسط دکومانتالیست ها و با عنوان “مدیریت دادههای سازمانی” شکل گرفته است. با اینکه به دلایلی، این جنبش رو به افول رفت؛ اما این امر نشان دهنده ریشهدار بودن مسئله مدیریت دانش در رشته علم اطلاعات و دانششناسی است. در دهه 1370 هم آقای عبدالحسین آذرنگ در سفری به آمریکا و در گزارش مشاهداتش، مشاغل و پست های موجود در حوزه کتابداری (با نام پیشین) را تحت نام مدیر دانش بسیار مهم میدانند. در اینجا میخواهم فتح بابی داشته باشم و بگویم اعتقاد ما بر این است که در پیاده سازی پروژههای مدیریت دانش در سازمانهای تخصصی، کتابخانهها و آرشیوهای فنی باید به مثابه قلب این پروژهها دیده شوند. چون در واقع نه تنها در کتابخانه ها و آرشیوهای تخصصی، بر اساس قاعده و منطق، دانش صریح گردآوری میشود، بلکه نقطه آغاز خلق دانش ضمنی هم عمدتا محصول مصرف تولیدات اطلاعاتی همان شرکت ها و سازمان هاست. اگر بپذیریم که جایگاه ذخیره سازی تولیدات اطلاعاتی شرکت در آرشیو و کتابخانههای تخصصی شرکتهاست، می توانیم بگوییم که این هم با دانش صریح و هم با دانش ضمنی، ارتباط خیلی وسیعی دارد. در ادامه بحث میخواستم این پرسش را بپرسم که از دیدگاه شما به عنوان یک دانش آموخته مهندسی صنایع، اگر قرار باشد که مدیریت دانش در یک سازمان پیاده سازی شود، نقش کتابداران کتابخانه های تخصصی را چگونه ارزیابی می کنید؟
مهندس نیکجو- ابتدا باید عرض کنم که ما به کتابخانه میتوانیم به عنوان یک مرکز اسناد نگاه کنیم چرا که به یک مخزنی نیاز داریم تا تمام دانشهای سازمان در آنجا قرار داشته باشد و هر کسی به دنبال هرگونه دانش صریحی میگردد، از همان جا به دانش مورد نظر خود دست یابد. و کتابدار باید دانش را یکجا و یکپارچه کند. افراد هم باید تمایل به استفاده از آن را داشته باشند زیرا که ممکن است شما دانش را جمع آوری کنید ولی کسی از آن بهره نبرد چون دانش خوبی را گردآوری نکردهاید. برای مدیریت دانش کتابدار باید 5 سال بعد را ببیند. دانش باید به هنگام باشد و ببیند آیا برنامهای هست که از این دانش استفاده شود. در مهندسی صنایع دو دیدگاه نسبت به مدیریت دانش وجود دارد: 1- دید فرمایشی: در این دیدگاه به مفهوم مدیریت دانش تأکید دارند و بیشتر بر روی ظاهر و گرفتن یک گواهینامه در این حوزه موضوعی تکیه میکنند 2- دومین دیدگاه عملی[3] یا و فنی است که در این مورد، مدیران واقعاَ تمایل دارند مدیریت دانش را در سازمانهای خود پیاده سازی کنند.
بگلو- ما کتابداران با توجه به تجربههایی که در سازماندهی، ذخیرهسازی و بازیابی داریم چه جایگاه و کمکی میتوانیم در مدیریت دانش داشته باشیم؟ آیا تنها در مخزن و آرشیو باید حضور داشته باشیم؟ در ارائه پیشنهادات و تصمیمگیریها چه نقشی میتوانیم ایفا کنیم؟ وظیفه سایر رشتههای درگیر در این فرآیند چیست؟
مهندس نیکجو- به نظر من کتابداران می توانند در کل چرخه مدیریت دانش حضور باشند ولی آنچه که در حال حاضر وجود دارد این است که در همان نقطه خلأ و جمعآوری توقف کردهاند و هنوز ورود پیدا نکردهاند یا رسالتشان این نبوده است. چون الآن هم جاهایی که مدیریت دانش پیاده شده است مدیران این پروژه ها همه مهندسی صنایع بودهاند. مولفههایی که مهندسین صنایع برای مدیریت دانش دارند فرهنگ، تکنولوژی و ساختار است و همه باید به این سه ضلع کمک کنند. متخصصان IT فقط میتوانند به عرصه نرمافزار وارد شوند و به فکر این که دانش را از کسی دیگر بگیرند، نیستند زیرا در این زمینه چیزی نیاموختهاند و این توانایی را ندارند. ولی یک روانشناس میتواند این دانش را بگیرد که در این صورت در حوزه ی فرهنگ نفوذ کرده است. اما کتابداران میتوانند در ساختار و در حوزه ی فناوری اطلاعات نظر بدهند زیرا بیشتر با ابزارها سروکار دارند در قسمت ساختار بیشتر میتوانند مفید باشند. فرهنگ بیشتر بر روی انسان، ساختار بیشتر بر روی سازمان و تکنولوژی بیشتر بر روی ابزار تأکید دارد. سهم رشته علم اطلاعات و دانششناسی در بخش ساختار و فرهنگ است. چون فرهنگ ترویج استفاده از اطلاعات است که منجر به خلق دانش میشود.
بگلو- شما در زمینه نرمافزارها کار کردهاید. جایگاه نرمافزارها را در مدیریت دانش تا چه حد دارای اهمیت میدانید؟ چه نرمافزارهای داخلی و خارجی را میشناسید که می تواند کمک کند؟ در مورد نرمافزاری که خودتان طراحی کردهاید نیز صحبت کنید؟
مهندس نیکجو- ما ادعا داریم که بدون نرمافزار هیچ سیستم مدیریت دانشی کامل نمیشود. یعنی بدون وجود نرمافزار ما نمیتوانیم ادعا کنیم که مدیریت دانش خوب پیاده شده است، اما از طرف دیگر این را هم نمیتوانیم بگوییم که نرمافزارها میتوانند همه چیز مدیریت دانش باشند. دانشجویانی که مهندسی نرمافزار یا مهندسی کامپیوتر هستند تصور میکنند که نرمافزار یعنی همه چیز مدیریت دانش. درحالی که این دید ما نیست و دید ما هم کلانتراست، چون ما کاملاَ کلان میبینیم و اعتقاد داریم که یک تیم مدیریت دانش خوب تیمی است که یک برنامه نویس خوب، یک روانشناس خوب یک مدیر آشنا به حوزه مدیریت، و یک کتابدار داشته باشد که در کنارش ابزارهای دیگر را معرفی کند.
بگلو- ما نرمافزارهای خیلی زیادی داریم. بعضی از این نرمافزارها بومی سازمانها و شرکتها هستند. دلیل بومی بودن آنها چیست؟
مهندس نیکجو- به خاطر نیازهای ویژه آنهاست. مثلا BP[4] یک شرکت نفتی بزرگ است. یک نرمافزاری به نام BPX رای مدیریت دانش دارد. هنگامی که من این نرمافزار را بررسی میکنم شاید خیلی برای من کاربرد نداشته باشد. چون واقعاَ نمیتواند نیازهای سازمان را برطرف کند. اما برای شرکت بزرگ نفتی BP بسیار سودمند است، زیرا این سازمان بزرگ دست به طراحی این نرمافزار برای نیازهای خاص خود کرده است. اگر ما بتوانیم با یک سامانه هر نوع دانشی را که شما تصور میکنید مدیریت و یکپارچهسازی کنیم، آن نرمافزار مدیریت دانش است. یک نفر ممکن است یک نرمافزار کتابخانهای داشته باشد ولی نمیتواند بگوید این نرمافزار مدیریت دانش است. چون یک سری دانشهای صریح را مدیریت میکند ولی آیا دانشهای ضمنی را هم دربر دارد؟ و آیا ارتباط بین خبرگان در نرمافزارها وجود دارد؟
ریسمانباف- اشکالی که من در چند پروژه مدیریت دانش دیدم این است که بعضی از شرکت ها اول نرمافزار آماده میکنند و یا نرمافزارها را به صورت یک بسته نرمافزاری آماده خریداری میکنند، سپس ساختار سازمانی خود را با این نرمافزار سازگار و منطبق میکنند. به همین دلیل من واقعاً معتقدم که ما باید به دنبال نرمافزارهای بومیشده برای همان شرکت باشیم. چون هر شرکت و هر سازمانی اقتضائات سازمانی خودش را دارد و نرمافزار باید خودش را با این اقتضائات تطبیق دهد.
زرهساز- یکی از دغدغههای سازمانهای امروزی بحث حفاظت و سازماندهی اسناد الکترونیکی در اتوماسیون اداری است. آیا فناوریهای مرتبط با مدیریت دانش این قضیه را برای سازمان ها حل کرده است؟
مهندس نیکجو- این نامهها در پایگاه دانش ثبت الکترونیکی میشود. دانش شخصی هر فرد در پروفایل او باقی مانده و برای نمونه شاید تا حدود ده سال بعد نگهداری شود. وی میتواند بگوید این دانش من هست و این دانشهایی است که من در این مدت تولید کرده ام. یک نسخه از این پروفایل هم در پایگاه مرکزی است که بقیه هم از آن استفاده کنند. در واقع این کارنامه دانشی فرد میشود و از سازمان که خارج شود، میگوید این پروفایل من هست و من این همه دانش دارم و دانش خود را در این پروفایل صریح میکند. اما نرمافزاری که ما در این زمینه طراحی کردهایم دارای یک directory است با ساختار درختی تحت عنوان درخت دانش. یعنی شما دنبال یک دانش میگردید در زمینهای مثل هیدرولوژی (آب و هواشناسی) شاخه آن را پیدا میکنید و میتوانید همه دانشی را که در آن زمینه هست، ببینید و این درخت دانش کاملاً بر اساس نیازهای یک سازمان است. اینکه گفته میشود نرمافزارها بومی شرکت باشند به همین دلیل است. بر همین اساس هم با تک تک مدیران استراتژیک، خبرههای شرکت، مصاحبه کرده و متوجه میشوند دانش ها بیشتر در کجا تولید می شوند.
بگلو- در پایان اگر صحبت خاصی دارید بسیار خوشحال خواهیم شد که در این زمینه صحبت بفرمایید.
مهندس نیکجو- بسیار سپاسگزارم و امیدوارم نشریهای پویا و ارزشمند در اختیار خوانندگان خود قرار دهید.
[1] Product
[2]در منابع آب به حجم آب جابجاشده از یک مقطع مشخص (رودخانه، کانال آب، دریچه سد، لوله و یا هر سازه دیگر) در مدت زمان مشخص بِده یا دِبی گفته میشود (ویکیپدیا)
[3] Practical
[4] British Petroleum
* amir78nikjo@yahoo.com, http://www.tajrobe.net
مصاحبه کنندگان: امیر ریسمانباف، محمد زره ساز، رضا رجبعلی بگلو (دانشجویان دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد)
پیاده سازی مصاحبه: فاطمه زارع (دانشجوی کارشناسی علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد)