مقدمه
تحولات گسترده عصر دیجیتال، ساختار آموزش عالی را در سراسر جهان با چالشهای تازهای روبهرو کرده است. در این میان، دانشگاه پیامنور با مدل آموزشی نیمهحضوری، محتوای استاندارد، هزینه قابلتحمل و پراکندگی جغرافیایی گسترده، نقش بیبدیلی در تحقق عدالت آموزشی داشته است. بااینحال، سخنان و نقدهایی که اخیراً از سوی برخی مسئولان درباره رسالت اجتماعی پیامنور مطرح شد، ضرورت بازنگری و بازتعریف کارکردهای این دانشگاه را بیشازپیش برجسته کرده است. این مقاله بر اساس تجربه میدانی نگارنده در دانشگاه پیامنور، تلاش میکند تصویری واقعبینانه و آیندهمحور از ضرورتها و ظرفیتهای این دانشگاه ارائه دهد.
تابآوری آموزشی؛ سرمایه خاموش دانشگاه پیامنور
تابآوری آموزشی به معنای توانایی نظام آموزشی برای حفظ کیفیت، سازگاری با شرایط جدید و عبور از بحرانهاست. دانشگاه پیامنور از بدو تأسیس، به دلیل ساختار خودآموز، اتکا به محتوای استاندارد، انعطافپذیری زمانی و مکانی و تجربه چند دهساله در ارائه کلاسهای محدود و نیمهحضوری، به طور طبیعی از بالاترین سطح تابآوری آموزشی برخوردار است. این ویژگی ذاتی باعث شده که پیامنور بتواند خود را با شرایط دشوار اقتصادی، فرهنگی و فناورانه سازگار کند و همچنان مسیر تحصیلی میلیونها دانشجو را باز نگه دارد.
بیان حقیقت در عصر دیجیتال؛ شجاعت لازم برای اصلاح مسیر یکی از ضرورتهای عصر دیجیتال، شجاعت در بیان حقیقتهای علمی و آموزشی است؛ حقیقتهایی که شاید بیان آنها خوشایند همه ذینفعان نباشد. دانشگاه پیامنور تاکنون بهصورت رسمی اعلام نکرده که همه رشتهها قابلیت ارائه کامل در فضای مجازی را ندارند. اما بر اساس تجربه حرفهای نگارنده، این یک واقعیت غیرقابلانکار است. پیشنهاد مبتنی بر تجربه این است که رشتههای فنی، مهندسی و علوم پایه به دلیل نیاز به آزمایشگاه، کارگاه و تعامل عملی، نباید به طور کامل مجازی ارائه شوند. در مقابل، علومانسانی و علوم اجتماعی با ماهیت نظری خود، کاملاً با آموزش مجازی سازگار هستند و میتوانند در تمامی مقاطع، حتی دکتری، بهصورت دیجیتال ارائه شوند.
تمرکز رشتههای فنی – مهندسی و علوم پایه در مراکز استانها
یکی از راهکارهای ارتقای کیفیت آموزشی در پیامنور، متمرکزکردن رشتههای فنی – مهندسی در مراکز استانهاست. مراکز استانها هیئتعلمی متخصصتر و بیشتری دارند، امکانات، آزمایشگاهها و کارگاهها در این مراکز قابلاتکا هستند، مدیریت مالی و تجهیزاتی در سطح استان بسیار کارآمدتر است و توزیع نامتوازن تجهیزات میان شهرهای کوچک قابلجبران نیست. در چنین مدلی، رشتههای علمیای که نیاز به ابزار عملی دارند، در محیطی متمرکز و استاندارد ارائه میشوند.
علومانسانی؛ مناسبترین حوزه برای آموزش مجازی کامل
رشتههای علومانسانی از نظر ماهیت یادگیری، محتوای نظری، نیاز حداقلی به کارگاه و قابلیت بالای گفتوگو در فضای آنلاین، کاملاً با آموزش مجازی همخوانی دارند؛ بنابراین پیشنهاد میشود تمامی رشتههای علومانسانی، در تمامی مقاطع از کارشناسی تا دکتری، در دانشگاه پیامنور بهصورت کاملاً مجازی ارائه شوند. این نکته با رسالت دانشگاه پیامنور، ساختار آموزشی آن و تجربه چندینساله آن در آموزش نیمهحضوری، کاملاً سازگار است.
پیامنور؛ ضرورتی حیاتی برای شهرهای کوچک
برای بسیاری از شهرهای کوچک، پیامنور نه یک گزینه، بلکه تنها امکان واقعی ادامه تحصیل است. دانشجویان این مناطق معمولاً توان پرداخت شهریههای گزاف دانشگاه آزاد را ندارند، امکان مهاجرت آموزشی و تحمل هزینه خوابگاه را ندارند، محدودیتهای فرهنگی و خانوادگی دارند یا شاغل و متأهل هستند؛ بنابراین حذف یا تضعیف پیامنور در این مناطق، فشار مستقیم بر قشر متوسط و کمبرخوردار خواهد بود.
حیات علمی مراکز کوچک؛ وابسته به هیئتعلمی محلی نیست
در عصر دیجیتال، دیگر لازم نیست هر مرکز کوچک دارای هیئتعلمی گسترده باشد. با تجمیع استانی کلاسهای مجازی، کیفیت علمی توسط اساتید استان تأمین میشود، مراکز کوچک بهعنوان پایگاههای آزمون، مشاوره، خدمات و ارتباط دانشگاه با جامعه حفظ میشوند، عدالت آموزشی پایدار میماند و شبکه آموزشی چابکتر و تابآورتر میشود.
نتیجهگیری
دانشگاه پیامنور نه یک نهاد آموزشی مانند سایر دانشگاهها، بلکه یک سپر عدالت آموزشی در سراسر کشور است. در عصر دیجیتال، این دانشگاه میتواند پیشگام آموزش الکترونیکی باشد، بهشرط آنکه رشتهها بازآرایی شوند و ساختار آموزشی مطابق ظرفیتهای جدید سامان یابد. رشتههای فنی – مهندسی در مراکز استانها متمرکز شوند؛ علومانسانی در تمامی مقاطع بهصورت مجازی و منسجم ارائه شود؛ و آموزش مجازی رسمی و کامل به پیامنور سپرده شود. این مسیر، آیندهای را رقم خواهد زد که در آن پیامنور نهتنها رسالت خود را حفظ میکند، بلکه به یکی از مهمترین ستونهای تابآوری آموزشی کشور تبدیل میشود.

یک پاسخ
بهگمانم این مقاله بهدرستی بر همان نکتهای دست میگذارد که سالها در پیامنور نادیده گرفته شده بود؛ اینکه تابآوری آموزشی دانشگاه پیامنور حاصل ساختار استاندارد، تجربه طولانی در آموزش نیمهحضوری و اتکا به محتوای یکسان است و همین ویژگیها میتواند در عصر دیجیتال به مزیت راهبردی تبدیل شود. اشاره نویسنده به ضرورت بازآرایی رشتهها بر پایه واقعیتهای آموزشی—بهویژه متمرکزکردن رشتههای فنی و مهندسی در مراکز استانها و ارائه کامل علومانسانی در بستر مجازی—کاملاً منطقی و آیندهنگرانه است. واقعیت این است که بسیاری از رشتههای علوم انسانی نهتنها قابلیت آموزش دیجیتال دارند، بلکه در این قالب باعث صرفهجویی مالی و زمانی برای دانشجو و خود دانشگاه میشوند. اگر پیامنور همین مسیر پیشنهادی را با هوشمندی دنبال کند، میتواند همچنان نقش تعیینکنندهای در عدالت آموزشی و توسعه علمی شهرهای کوچک داشته باشد.