از کودکی میان قفسههای کتاب و بوی کاغذ و جوهر پناه میگرفتم؛ آرام و بیصدا. بعدتر، نور صفحه نمایش مرا افسون کرد و شیفته جهان رایانه شدم. شاید همین پیوند میان جوهر و پیکسل، میان دانش و فناوری، مرا به مسیر کتابداری کشاند؛ مسیری که در سالهای اخیر، چون تار و پود فرش، به شگفتی با رشتههای دیجیتال درآمیخته است. از وقتی پا به قلمرو کتابخانه دیجیتال گذاشتم، حس کردم هر دو علاقهام را در یکجا یافتهام: دقت و سکون کتابخانه سنتی، و شور و بیمرزی جهان دیجیتال.
با این حال، کار در این فضا چیزی بیش از مهارت فنی میطلبد: تابآوری. کار در عصر دیجیتال، جایی که حقیقت و مجاز درهم میآمیزند، یعنی ایستادن در میانه طوفان دادهها، شایعات، و تغییرهای پیدرپی فناوری. هر روز باید یاد بگیرم، فراموش کنم، و دوباره از نو آغاز کنم. باید بپذیرم که «حقیقت» دیگر نه در کتابی جاودانه، بلکه در شبکهای زنده از تعامل، تفسیر و بازآفرینی معنا جاری است.
در کتابخانه دیجیتال، گاهی حس میکنم دیدهبان مرزهای ناپیدا و لغزان حقیقت هستم؛ جایی میان فراداده و سند، میان آرشیو و الگوریتم. اعضای کتابخانه هنوز به اعتبار، اصالت و اطمینان نیاز دارند، اما ابزارها و زبانها تغییر کردهاند. تابآوری یعنی توانایی اعتمادسازی در جهانی که اعتماد کمیاب شده است.
از تعامل با کتابداران سنتی آموختهام که ارزشها، قلب کار ما هستند. از کاربران فضای دیجیتال یاد گرفتهام که جستجوی حقیقت دیگر فقط در خواندن نیست، بلکه در فهمیدن شبکهای از صداها و دادههاست.
گاهی غمگین میشوم؛ حس میکنم جزو آخرین کتابدارهایی هستم که هنوز با هر کلیک، به یاد قفسهها و کاربرگههای فهرستنویسی میافتم. اما بعد لبخند میزنم. شاید تابآوری همین باشد: ایستادن میان نو و کهنه و ایمان داشتن به اینکه حقیقت، هرچند در قالبی تازه، هنوز ارزش جستوجو دارد.
