قطبنمای آموزش (5)
عنوان: تدوین فرضیه و سؤالات پژوهش در پایاننامه (ویژه پژوهشگران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایام کرونا)
مهمان نشست: دکتر محسن نوکاریزی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد
مجری کارشناس: دکتر میترا صمیعی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی (مسئول کمیته آموزش انجمن)
زمان: روز سه شنبه، 3 تیر 1399
ساعت: 21 الی 23
بخش نخست:
دکتر صمیعی: خدمت همه بزرگوارانی که به لایو آموزشی ما میپیوندند، سلام عرض میکنم. امیدوارم که حالتان خوب باشد و سلامت باشید. با سلام خدمت تمام حضار شرکت کننده در لایو آموزشی .خداوند را شاکر هستم که در پنجمین لایو آموزشی قطبنمای آموزشی ما امروز ساعت 21، 3 تیر 1399 با عنوان (تدوین فرضیه و سؤالات پژوهش در پایاننامه) با تدریس جناب دکتر محسن نوکاریزی، استاد تمام دانشگاه فردوسی مشهد در خدمت شما هستیم.
در مباحث قبل و هفتههای گذشته ما بخشهای مختلف پایاننامه را مثل، اهمیت بیان مسئله، اهمیت و ضرورت پژوهش، اهداف پژوهش و همچنین مرور نوشتار و پیشینههای تحقیق را بیان کردیم؛ الان در خدمت آقای دکتر نوکاریزی در موضوع سؤالات و فرضیههای پژوهش هستیم که بخش بسیار مهم و ضروری در پایاننامهها هستند. یک مختصر راجع به فرضیه توضیحاتی میدهم و بقیه بخش را به آقای دکتر میسپارم که میدانم سالها در این زمینه تدریس کردند و استاد خود من هستند و من جسارت میکنم که یک مقدمهای را فقط برای ورود به بحث میگویم.
فرضیه یک حدس برآمده و مبتنی بر دانش نظری یا تجربه پژوهشگر است. به عنوان راهحل یک مسئله اولی است و معمولاً هر فرضیه بیانگر روابط بین دو متغیر است و عدهای بر این باور هستند که هر پژوهش علمی که انجام میشود، حتماً باید فرضیه داشته باشد. ما این مسئله را در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی داریم زمانی که پژوهش آنها فرضیه ندارد؛ فکر میکنند که پژوهش آنها درست انجام نگرفته است. گاهی برخی از پژوهشها فقط نیاز به سؤالات پژوهش دارد و گاهی برخی دیگر فقط نیاز به فرضیه دارد. عدهای دیگر معتقد هستند وقتی ما مبتنی بر مبانی نظری هستیم؛ حتماً باید فرضیه را داشته باشیم. کلاً فرضیه چون یک نوع پیشبینی هست باید قبل از گردآوری اطلاعات تنظیم بشود. نقش فرضیه در پژوهش مثل راه در مسافرت هست که هر چه راه هموارتر باشد؛ سفر هم راحتتر و بیخطرتر هست. بنابراین اگر پژوهشگر فرضیه نداشته باشد، بلاتکلیف و سرگردان هست حرف بیربطی نزدیم و از طرف دیگر هم نمیتوانیم بگوییم که تمام پژوهشهای ما باید فرضیه داشته باشند؛ مثلاً برخی از پژوهشها ممکن فرضیه داشته باشند و بیشتر پژوهشهای تجربی ممکن فرضیه داشته باشند. ولی برخی از پژوهشها مثل پژوهشهای کیفی، تاریخی ممکن اصلاً نیازی به فرضیه نداشته باشند.
در این لایو ما در خدمت آقای دکتر نوکاریزی هستیم که این مسئله را برای ما روشن کند: که سؤال پژوهش یعنی چه؟ چه زمانی ما سؤال پژوهش را وضع میکنیم؟ فرضیه پژوهش یعنی چه؟ انواع فرضیه چه هستند؟ و چه زمانی مرور ما فرضیه پژوهش را تعیین میکند؟ آیا تمام پژوهشهای ما نیازمند فرضیه هستند؟ آیا اگر سؤال پژوهش داشته باشیم باز نیازمند تدوین فرضیه پژوهش هستیم؟ در نهایت باید بگویم بحث بودن فرضیه در پایاننامه یکی از چالشهای بسیاری از پایاننامههای دانشجویی هست. من لایو را به آقای دکتر نوکاریزی میسپارم؛ایشان استاد تمام دانشگاه فردوسی مشهدهستند که عنوان لایو امشب نیز تدوین فرضیه و سؤالات پژوهش در پایاننامه است .مثل لایوهای گذشته ما در ابتدا سخنان آقای دکتر را میشنویم و بعد سؤالات و کامنتهایی که شما مطرح کردید را آقای دکتر پاسخ خواهند داد.
دکتر نوکاریزی: خدمت همکاران محترم، دانشجویان عزیز و همه دوستان سلام عرض میکنم. من اسامی را که دیدم خیلی خوشحال شدم که در خدمت همه هستم و یک مقدار تکلیف من سنگین شد؛ همکارانی که در لایو حضور دارند یک مقدار کار را برای من مشکل میکند و این اسامی که شما گفتید استاد تمام و غیره، فقط اسم هست و امیدوارم در حدی که هستم، بتوانم مطالبی را به دوستان عزیز ارائه بدهم.
مبحث فرضیه و سؤال پژوهش یک بحث چالشی است؛ همانطور که حضرتعالی فرمودید خیلی بحث چالشی سختی هست و در حوزه ما مخصوصاً در منابع مختلف هم میخوانیم که یک مقدار مشکلات نسبت به سایر حوزهها بیشتر است. کلاً در علوم انسانی بحث چالشبرانگیزی است؛ چون بالاخره پژوهشهای ما از پژوهشهای تجربی یک مقدار فاصله گرفته است. این داستانها، یعنی بحث سؤال و بحث فرضیه همیشه هست.آیا باید در پژوهش فرضیه باشد یا نباشد؟ من خیلی مقدماتی بحث را شروع میکنم و خیلی سریع و خلاصه میگویم؛ نمیخواهم طولانی بشود و دوست دارم بیشتر پرسش و پاسخ باشد تا اینکه خیلی بخواهم صحبت کنم.
زمانی که ما مسئله پژوهش را شناسایی کردیم و تعریف و تدوین کردیم که مسئله پژوهش و مسئله فرعی چه هست؟ یا ما در حوزهای که مسئله را طراحی کردیم؛ نظریه داریم یا نداریم؟ دو حالت بیشتر ندارد. ما در علوم انسانی خیلی کم نظریه داریم و بیشتر از نظریات سایر حوزهها استفاده میکنیم و ارتباط میدهیم؛ خیلی کار خوبی است. بالاخره اگر نظریه هست میتواند نظریه پیشاهنگ تدوین فرضیه ما باشد. یک زمانی ما نظریه نداریم ولی یک چارچوب نظری یا چارچوب علمی یا منابعی داریم که به طور نظری رابطه بین دو متغیر را حداقل مطرح کردهاند؛ ولی نیازمودهاند. یعنی یا نظریه و مبانی نظری موجود است که ما بتوانیم فرضیه را طراحی کنیم و یا نیست.
اولین چیزی که به ذهن پژوهشگر میآید این است که مسئله اصلی چه هست؟ مسائل فرعی که در مسئله اصلی وجود دارد؛ چه هست؟ و در صورتی که نظریهای در آن زمینه هست؛ آن نظریه چیست؟ یا این که اگر نظریه نیست؛ مبانی نظری اجازه میدهد که فرضیه طراحی کند یا نه؟ من یک مثال خیلی ساده بزنم؛ در مسائل عمومی فرض کنید که یک حادثهای برای ما پیش آمده است؛ مثلاً الان که صحبت میکنیم به یکباره برق میرود ما تا این حادثه رخ میدهد، یکسری مسائل را برای خود تجزیه و تحلیل میکنیم که چرا برق رفت؟ شاید لامپ سوخته است؛ شاید اتصال از خانه ما است؛ شاید از منطقه است؛ یک حدسهایی در مورد دلیل ایجاد چنین پدیدهای برای خودمان میزنیم و این در مسائل عادی است. ما براساس تجربیاتی که داریم حدس میزنیم. فرضیههای علمی تقریباً اینگونه است با این تفاوت که این فرضیات و حدسیات ما ریشه در علم دارد و این جا فقط ریشه در تجربه ما دارد. ممکن است که تصور کنیم بین مهارت ارتباطی کتابداران فرض کنید که با خودکارآمدی آنها رابطه وجود دارد. این فرضیه یک پیشفرضهایی در دل خودش دارد و بدون این پیشفرضها نمیتوانیم بگوییم؛ مثلاً کتابداران مهارتهای ارتباطی دارند. یا اگر مثلاً رابطه بین نمایهسازی با فلان پدیده دیگر را در فلان کتابخانه بررسی میکنیم، اولین پیشفرض ما این است که اصلاً نمایهسازی در آنجا وجود دارد یا منابع نمایهسازی شده است. ما گاهی اوقات پیشفرضها را با فرضیات اشتباه میگیریم. در نتیجه باید به پیشفرضها و تفاوت آن با فرضیه حتماً توجه کنیم.
حالا این که فرضیه چه هست؟ تعاریف زیادی درباره فرضیه داریم. مثلاً حدس علمی که پژوهشگر در مورد نتایج پژوهش میزند؛ دقیقاً مثل همان مسئله عمومی که ما میگوییم چرا برق رفت؟ این جا حدسی علمی است که حداقل درباره دو متغیر یا رابطه بین دو تا متغیر باید بزنیم. مثلاً نوعی حدس علمی که گفتند در رابطه بین متغیرهای پژوهش زده میشود؛ یا قضایای موقتی که به بررسی مسئله و تدارک توضیحات لازم برای مسئله ما کمک میکند. و فرضیه پیشنهادی که در محک آزمایش علمی سنجیده میشود.
مسئله پژوهش معمولاً در جستجوی کشف رابطه بین متغیرها و فرضیه و در جستجوی تعیین نوع رابطه است؛ یعنی در مسئله ما میخواهیم کشف کنیم که آیا رابطه بین متغیرها وجود دارد؟ در فرضیه نوع رابطه را تعیین میکنیم که چنین رابطهای هست. مثلاً فرض کنید مسئله ما رابطه بین استفاده از فهرستهای رایانهای کتابخانه یا بررسی میزان استفاده از کاربرگههای کتابخانه یا میزان استفاده از منابع این مسئله هست و فرضیه میگوید که بین میزان استفاده از فهرست کتابخانه و میزان استفاده از منابع رابطه معنادار وجود دارد. این تفاوت بین مسئله و فرضیه هست.
اما این که خاستگاه فرضیه چه هست؟ حالا ما با این تعریف بگوییم که حدس علمی درباره رابطه بین متغیرها؛ اصلاً فرضیه از کجا میآید؟ اولین و محکمترین و دقیقترین خاستگاهی که برای فرضیه تعیین میکنیم نظریه هست؛ در صورتی که در آن حوزه علمی نظریه وجود داشته باشد. اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگوییم به گفته آقای رفیعپور، فرضیه نظریهای که به سه تا مؤلفه موضوع، مکان و زمان محدود میشود؛ یا به سه عنصر و مؤلفه محدود میشود. در نتیجه درصورتی که نظریه در حوزه موضوعی وجود داشته باشد؛ بهترین خاستگاه نظریه است.
اما در همه پژوهشهایی که ما میخواهیم انجام بدهیم یا در همه حوزههای پژوهشی که انجام میدهیم مخصوصاً در علوم انسانی نظریه نیست. پس خاستگاه دیگر چیست؟ اگر نظریه نبود؛ فرضیه طراحی نکنیم؟ نه به این اکتفاء نمیشود. اگر قبل از این که ما فرضیه طراحی کنیم، سایر پژوهشهایی که در حوزههای مختلف وجود دارد به رابطه بین دو تا متغیر پرداختند؛ آنها را هم میتوانیم ملاک قرار دهیم و این یک خاستگاه دیگر برای فرضیه هست.
بعضی از روابط بین متغیرها را ما در زمان انجام کار هم میتوانیم مشاهده بکنیم؛ مخصوصاً افرادی که آدمهای مجربی هستند معمولاً در زمان انجام کار میتوانند گمان علمی براساس تجربیاتی که دارند بزنند و بر اساس چنین مسئلهای فرضیه طرح کردند، البته که این خیلی سخت است؛ پس این هم یک خاستگاه دیگر است.
یک خاستگاه دیگر ما یکسری مطالعات اکتشافاتی و مقدماتی داریم. کار این مطالعات این است که فرضیه از داخل آنها بیرون بیاید؛ یعنی یک مطالعهای انجام میشود برای این که ببینند میشود رابطهای بین دو تا متغیر متصور شد یا نه؟ پس خاستگاه دیگر ما مطالعات اکتشافی و مقدماتی است که میتواند برای فرضیهها مورد استفاده قرار بگیرد.
خاستگاه بعدی استدلال قیاسی است؛ خود استدلال قیاسی خاستگاه واقعاً عالی برای فرضیه است. مثلاً اگر در دو موقعیت مشابه از نظر یک یا چند جنبه به هم مرتبط باشند؛ میتوانیم فرض کنیم که در موقعیت سوم هم همان وضعیت بر آنها مترتب هست یا همان وضعیت اتفاق میافتد. پس ما میتوانیم خاستگاههای مختلفی برای فرضیات بر همان اساس که عرض کردم، داشته باشیم.
اما نکته دیگر این که طراحی فرضیه چه هست؟ چگونه هست؟ به طور مطلوب تدوین یک فرضیه با توجه به نظریه و اگر نظریه نبود با توجه به منابع پیشینه است و یا پژوهشهای گذشته و همان مواردی که گفتم. در نتیجه ما اگر فرضیهای طراحی میکنیم براساس منابع پیشینه یا براساس نظریه به پیشفرضها باید توجه بکنیم.
من یک توضیح بدهم که فرق بین پیشفرض و فرضیه چه هست؟ فرضیه چیزی است که ما درون آن رابطه بین دو متغیر را میخواهیم بسنجیم؛ پیشفرض چیزی است که از قبل برای ما مسجل شده است که چنین مسئلهای هست. مثلاً فرض کنید که من میگویم بین سن افراد و اضطراب اینترنتی آنها رابطه وجود دارد. خوب این در درون خودش یک پیشفرضهایی دارد که اصلاً اضطراب اینترنتی موجود هست؟ اصلاً در بین کسانی که جستجو میکنند، اضطراب اینترنت وجود دارد؟ یک پیشفرض دیگر این که سن به عنوان یک متغیر میتواند بر اضطراب کم یا زیاد تأثیر بگذارد؟ این پیشفرضها باید باشد؛ اگر نباشد، نمیتوانم فرضیه طراحی بکنم. یا اگر من رابطه بین میزان نمایه کتابها و میزان استفاده از کتابها را بررسی کنم؛ پیشفرض من در این جا میتواند این باشد که اصلاً کتابها نمایه دارند؛ چون اگر نمایه نداشته باشند که سنجیدن همچین رابطهای بیجهت است. یعنی نمیتوانند بسنجند؛ ابزار کار من اصلاً فراهم نیست. پس ما یک پیشفرض داریم که برای ما مسجل شده هست؛ آن چیزی که از قبل برای ما تعیین شده و مشخص شده هست. اگر پیشفرض نداشته باشیم اصلاً فرضیه را نمیتوانیم طراحی کنیم. در نتیجه حتماً باید به این تفاوت توجه بکنیم. یک قانونی که در طراحی فرضیه در کتاب روش تحقیقهای مختلف خیلی روی آن تأکید میشود امساک در فرضیه هست؛ یعنی ما از بین فرضیات موجود که برای پژوهش میتوانیم طراحی کنیم؛ سادهترین تبیین یا سادهترین نوع رابطه بین دو تا متغیر را فرض قرار بدهیم و براساس همان طراحی بکنیم. یعنی یک چیز بسیار بسیار ساده و قابل آزمون طراحی کنیم و طوری طراحی کنیم که فرضیهای را که طراحی کردیم، بیشترین حوادث یا رخدادهای مختلف را تبیین کند؛ یعنی با همان سادگی بیشترین رخدادها را تعریف کند.
اما یک فرضیه خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
- اولاً به هیچ وجه ابهام در فرضیه نباید داشته باشیم؛ کاملاً رابطه مشخص و معین باشد.
- دقیق تدوین شده باشد و برای همه قابل درک باشد.
- باید حدود آن کاملاً مشخص باشد؛ اگر حدودش مشخص نباشد، ممکن است با فرضیات دیگر اشتباه گرفته شود.
- تا جایی که امکان دارد براساس نظریات موجود باشد؛ مگر این که نظریهای در آن زمینه نباشد.
- فرضیه طوری طراحی بشود که با همین امکاناتی که موجود هست؛ قابل آزمون و اندازهگیری باشد. چون ما فرضیهای را که قابل آزمون نباشد، نمیتوانیم آزمون کنیم و رابطهای را بسنجیم.
- نتایج حاصل از فرضیه هم قابل استفاده باشد.
- نتایج هم آن قدر ارزش داشته باشد که ما یک کار پژوهشی مثلاً پنج، شش ماه یا یک سال را طراحی بکنیم؛ اگر یک چیز خیلی ساده را میخواهیم بسنجیم یا برای آن فرضیه طراحی کنیم که میزان ارزش کار پژوهشگر را نشان ندهد؛ اصلاً ارزش ندارد ما برای هر مسئله سادهای فرضیه طراحی نمیکنیم؛ برای یک مسئله و رابطه علمی فرضیه طراحی میکنیم.
- و آخرین نکتهای که میخواهم در ویژگیهای فرضیه بگویم این که در فرضیه جملات ارزشی نباشد؛ یا ارزش داوریهای ما نباشد؛ بلکه روابط واقعی در فرضیه مطرح بشود. روابطی که براساس نظریه یا منابع پیشینه باشد.
در کتابهای مختلف، فرضیات مختلفی و انواع مختلفی برای فرضیه طراحی کردند. مثلاً در کتاب کوناوی[1] و پاول[2] یا در همان نخست تا سوم که خود پاول منتشر کرده است؛ از سیزده نوع فرضیه نام برده میشود: فرضیه کاری، فرضیه پژوهشی، فرضیه نهایی، خاص، بیجهت، استقرائی، قیاسی، جهتدار، چند متغیر، دو متغیر که من نمیخواهم به تعریف تکتک اینها بپردازم. فقط به یکی، دو مورد خاص در انواع فرضیه حتماً اشاره میکنم؛ چون خیلی مهم است و گاهی اوقات من میبینم که دانشجویان در تشخیص این فرضیهها و نوع طراحی مشکل دارند که کدام یک از اینها را باید بررسی کنند و چه چیزی را بررسی میکنند.
اول از دیدگاه آماری میخواهم توضیح بدهم که ما انواع فرضیه داریم. در آمار فرضیه را به فرضیه صفر و فرضیه پژوهشی تقسیم میکنیم؛ یا تعریف میکنند که ما دو نوع فرضیه داریم: 1) فرضیه پژوهش، 2) فرضیه صفر. آماریها میگویند که شما فرضیه پژوهش را نسنجید و دلیل هم دارند. من در کلاس آمار خیلی این قضیه را باز میکنم. کار ما در آمار سنجش فرضیه صفر است و به همین دلیل هم فرضیه صفر طراحی میکنیم. در فرضیه پژوهش رابطه بین دو متغیر ترسیم میشود که بین ایکس (x) و ایگرگ (y) رابطه یا تفاوت وجود دارد. فلان متغیر بر فلان متغیر تأثیر دارد یا بین متغیر اول و دوم یا الف و ب رابطه وجود دارد؛ این فرضیه پژوهش است و معمولاً فرضیه پژوهش مثبت طراحی میشود. آمار میگوید که شما فرضیه پژوهش را نسنجید، چرا؟ علتش این است پژوهشگری که دنبال سنجش فرضیه پژوهش باشد، چون فرضیه پژوهش رابطه یا تفاوت را میسنجد؛ به گونهای پیش میرود که هر طور هست رابطه به دست بیاید. یعنی گاهی اوقات تا میبیند ممکن است رابطه یا تفاوت به دست نیاید؛ به مسائل متفرقه و دادهسازی و از این کارها میپردازد. ولی زمانی که به دنبال رابطه نباشد و بخواهد عدم رابطه را ثابت کند، تصور این که حالا چه کار بکند که رابطه وجود داشته باشد؛ کار خیلی سختتری است. به همین دلیل است که آماریها به شدت تأکید میکنند که شما در آمار بگویید که فرض صفر تائید یا رد شد. تازه اگر فرض صفر هم رد شد؛ به معنای این هست که فعلاً در این مورد خاص فرضیه پژوهش تائید میشود؛ ولی در موارد دیگر ممکن است که رد بشود. پس این که ما در آمار به فرضیه صفر میپردازیم به دلیل این است که بایاس یا سوگیری پژوهشگر را نسبت به به دست آوردن قطعی رابطه از بین ببریم؛ چون میگوییم تو اول عدم رابطه را بسنج حالا ببین چه به دست میآید. در نتیجه به همین دلیل است که در آمار به فرض صفر میپردازند.
تقسیمبندی بعدی این است که فرضیه بیجهت و جهتدار داریم. خواهش میکنم دوستانی که در لایو تشریف دارند توجه بفرمایند که ما فرضیه جهتدار طراحی بکنیم یا بیجهت؟ و چه تفاوتی بین آنها است؟ شما گاهی اوقات میگویید که بین متغیر الف و ب رابطه وجود دارد؛ این فرضیه بیجهت است؛ یعنی این رابطه ممکن معکوس یا مستقیم باشد. گاهی اوقات میگوییم بین متغیر الف و ب رابطه معکوس وجود دارد؛ یعنی با افزایش یکی در آن یکی کاهش به وجود میآید و بعضی اوقات میگوییم که بین متغیر الف و ب رابطه مثبت وجود دارد؛ یعنی با افزایش یک متغیر در متغیر دیگر هم افزایش به وجود میآید. من به دوستان توصیه میکنم که رابطه جهتدار در فرضیهها طراحی نکنند؛ چون زمانی که شما فرضیه جهتدار طراحی میکنید اگر از آزمونهایی مثل آزمونهای موجود در نرمافزار اسپیاساس[3] یا سایر نرمافزارها استفاده کردید؛ شیوه سنجش این نرمافزارها براساس فرضیه بیجهت است و ارزش پی [4] که میدهند؛ ارزش پی دو بیجهت یا دامنه است و ارزش پی یک دامنه را نمیدهند.
من بارها در طرحهای پژوهشی، پژوهشها، پایاننامهها و مقالات دیدم که طرف فرضیه جهتدار طراحی کرده است؛ ولی از آزمون آماری مثلاً اسپیاساس یا آزمون تی و غیره انجام داده, ولی براساس همان ارزش پی که نرمافزار داده تحلیل کرده است و این تحلیل غلط است. چون زمانی که شما فرضیه جهتدار طراحی میکنید اگر بگویید رابطه مثبت بین متغیر الف و ب وجود دارد؛ آن ارزش پی که میدهد؛ دو طرفه یا اصطلاحاً دو دامنه است. اگر ارزش پی یک دامنه بخواهید حساب کنند؛ عدد فرق میکند و نرمافزار این را انجام نمیدهد و باید یک فرمول دیگر در نرمافزار پیاده کنید که آن عدد اصلی را بدهد. وقتی شما رابطه دو طرفه طراحی میکنید، پنج درصد خطائی که برای پژوهش در نظر میگیرید در دو دامنه و سوی توزیع نرمال قرار میگیرد؛ یعنی هم در قسمت مثبت و هم در قسمت منفی قرار میگیرد. ولی زمانی که میگویید رابطه معنادار منفی بین اینها وجود دارد؛ یعنی دو و نیم درصد سمت مثبت را شما ندارید و در آن سو شما مشکلی ندارید و پنج درصد خطای شما در قسمت منفی میرود. بعد عدد ارزش پی پنج درصد در یک طرف توزیع با این که خطا دو نیم و درصد در سمت چپ منحنی نرمال و دو و نیم درصد هم در سمت راست منحنی باشد، کاملاً فرق میکند.
به همین دلیل من تأکید میکنم دوستان عزیز اگر فرضیه جهتدار طراحی کردند نمیتوانند نتیجه ارزش پی آزمون اسپیاساس و سایر آزمونها را ارائه بدهند؛ حتماً باید از یک فرمول دیگر استفاده کنند تا عدد دقیق به دست بیاید. دوم تأکید میکنم به همکاران و دانشجویان عزیز که حتماً همه از من بهتر میدانند، که فرضیه منفی طراحی نکنید. مثلاً ما میگوییم بین متغیر الف و ب هیچ رابطهای وجود ندارد؛ یا مثلاً متغیر الف تأثیری بر روی متغیر ب نمیگذارد یا متغیر الف بر متغیرهای ب، ج، د تأثیری نمیگذارد. خود من و شما عزیزان که پژوهشگر هستید؛ خودتان اذعان میکنید که رابطه یا تفاوتی بین متغیرها وجود ندارد و فلان متغیر بر روی فلان متغیر تأثیر نمیگذارد؛ پس چرا پژوهش میکنید؟ من زمانی دنبال پژوهش میروم که یک رابطه بین حداقل دو تا متغیر متصور باشم. به همین دلیل تأکید میکنم فرضیه پژوهش ما منفی نباشد. دلیلی ندارد زمانی که خود ما میگوییم رابطه وجود ندارد، بخواهیم رابطه را ثابت کنیم.
در پژوهشهای حوزه علوم انسانی حتماً فرضیه باشد یا نباشد؛ بحث زیاد هست. من خیلی ساده میگویم اگر ما در یک پژوهشی فقط کار توصیفی انجام میدهیم؛ اصلاً فرضیه نمیخواهد. توصیف صرف یعنی یک جامعه را گرفتیم و ویژگیهای جامعه را میسنجیم و در این جا نیاز به فرضیه نداریم. زمانی که ما کل جامعه را سنجیدیم؛ نتایج را به کجا میخواهیم تعمیم بدهیم. یکی از اشتباهاتی که در حوزه علم اطلاعات و دانششناسی میشود و خیلی در جلسات دفاع بحث کردیم؛ این است که کل جامعه را میگیرند و بعد آزمون آماری انجام میدهند؛ بعد نتایج آزمون آماری را به کجا میخواهیم تعمیم بدهیم؟ برخیها میگویند به سایر جوامع، سؤال من این است مگر ما میتوانیم از یک جامعه نمونه بگیریم و به جامعههای دیگر تعمیم بدهیم؟ پس ما اگر یک جامعه را گرفتیم و کل جامعه را سنجیدیم؛ احتیاج به فرضیه نداریم و اگر این کار را بکنیم اشتباه است. چون زمانی که ما فرضیه طراحی میکنیم، نتایج آن را میخواهیم از نمونه به یک جامعه بزرگتر تعمیم بدهیم؛ زمانی که کل جامعه را گرفتیم نیازی به فرضیه نیست.
پس کجا سؤال پژوهشی را استفاده کنیم؟ وقتی که یک کار توصیفی داریم و کل جامعه را میسنجیم. حالا سؤال اینجاست غیر از این اگر نمونهگیری کردیم و خواستیم نتایج را تعمیم بدهیم؛ حتماً باید فرضیه طراحی کنیم؟ خیر، شاید نتوانیم. اگر نظریه داریم، و صد در صد میخواهیم نتایج را از نمونه به جامعه نیز تعمیم بدهیم، باید فرضیه طراحی کنیم؛ اگر مبانی نظری داریم که رابطهای را ترسیم کرده باشند، بدون این که آزمایش انجام بدهند، باز هم براساس مبانی نظری، براساس استدلال استقرائی که من گفتم؛ براساس تجربه چندین ساله پژوهشگر میشود فرضیه طراحی کرد. اگر هیچ کدام از اینها را نداریم و ما برای اولین بار رابطه بین دو متغیر را میخواهیم بسنجیم و فرض کنید براساس تجربه خود من است، این جا هم نمیتوانیم فرضیه طراحی کنیم؛ چون نه مبانی نظری آن را پشتیبانی میکند؛ نه نظریهای در آن زمینه موجود است و نه استدلال استقرائی، براساس تجربیات خود میخواهم یک رابطهای را بسنجم که تا حالا سنجیده نشده است و این جا هم نمیتوانم فرضیه طراحی کنم.
دکتر صمیعی: نکات بسیار خوبی راجع به اشتباهاتی که در پایاننامه در رابطه با فرضیه هست مطرح کردند.
دکتر نوکاریزی: عرض میکردم که در پژوهشهای توصیفی وقتی کل جامعه را میسنجیم نیاز نداریم که نتایج را به یک جامعه بزرگتر تعمیم بدهیم و در توصیفی فقط سؤال پژوهش کفایت میکند.
بخش دوم:
دکتر صمیعی: من سلام عرض میکنم؛ لایو را مجدد شروع کردم. انشاءالله در لایو دوم صدا را بهتر داشته باشیم. ما در خصوص تدوین سؤالات پژوهش و فرضیه در پایاننامه صحبت میکنیم؛ مهمان لایو ما آقای دکتر محسن نوکاریزی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد هستند. در بخش اول درباره سؤال پژوهش و فرضیه آقای دکتر توضیحاتی را میگفتند که متاسفانه ارتباط ایشان قطع شد و الان منتظر هستیم که ایشان به ما بپیوندند و از سخنان بسیار خوب ایشان بهره ببریم. موضوعات بسیار خوبی را در خصوص فرضیه و سؤالات پژوهش مطرح میکردند و این که فرضیه چه هست؟ ویژگیهای فرضیه چه هست؟ انواع فرضیه را مطرح کردند؛ فرضیه جهتدار و بیجهت توضیح دادند و در نهایت گفتند که پژوهشهای توصیفی نیازی به فرضیه ندارند. در خصوص طراحی فرضیه ایشان میخواستند صحبت بکنند.
اما یک نکته ریزی میخواهم در ارتباط با اهداف از یکسو و رابطه آن با سؤالات و فرضیههای پژوهش بگویم. براساس تجربه میگویم خیلی از دانشجویان عزیز و خیلی از پژوهشهایی که دیدم معمولاً به رابطه بین اهداف و سؤالات و فرضیات پژوهش زیاد توجه نمیکنند. اهداف میخواهد ما را به آن جایی که میخواهیم برساند؛ سؤالات و فرضیات ابزار رسیدن به اهداف هستند. یعنی یک تناظر یک به یک باید بین اهداف از یکسو و سؤالات و فرضیات از سوی دیگر وجود داشته باشد. اگر هدفی داریم که سؤالی در رابطه با آن نداریم یا فرضیه نداریم، مشکل دارد؛ یعنی ما به آن هدف نمیتوانیم برسیم چون ابزار رسیدن به آن را طراحی نکردیم. اگر فرضیه یا سؤالی طراحی کردیم که هدف برای آن نداریم؛ باز خارج از قاعده حرکت میکنیم. چون اهداف برای ما نقشه راه است؛ وقتی ما هدف نداریم چه فرضیهای طراحی کردیم؟ این یک نکتهای است که در حوزه علم اطلاعات با آن خیلی مشکل داریم.
یک نکته دیگر در مورد سؤال و فرضیه، آیا هر دو با هم باید باشد؟ یا اگر فرضیه بود؛ سؤال نباشد؟ یا اگر سؤال پژوهشی بود؛ فرضیه نباشد؟ دلیلی ندارد که ما برای رسیدن به یک هدف هم سؤال و هم فرضیه طراحی کنیم. اگر مبانی نظری ما و پیشینه پژوهش از فرضیه پشتیبانی میکنند؛ بهتر این است که برای رسیدن به هدف فرضیه طراحی کنیم. ولی اگر فرضیه پشتیبانی نشد و نمیتوانستیم از این نظر مبانی نظری و نظریه رابطهای را پیدا کنیم که فرضیه ما را پشتیبانی کند؛ مجبور هستیم که سؤال طراحی کنیم. ولی همزمان برای یک هدف، سؤال و فرضیه طراحی کنیم دلیلی ندارد و این یک کار اضافه است. کار ما در پژوهش بنابر اختصار است و بنابر تفسیر و تطبیق زائد و زیاد کردن حجم کار نیست. پس ما جایی برای طراحی هم سؤال و هم فرضیه برای رسیدن به یک هدف در پژوهش نمیبینیم و چنین چیزی مطرح نیست. برخی از همکاران و دوستان تأکید میکنند که این دو چیزهای مختلفی را بیان میکنند؛ من میگویم چه چیز مختلفی را بیان میکنند؟ ابزار رسیدن به اهداف ما یا فرضیه یا سؤال است و استفاده از هر دو با هم دلیلی ندارد. در مطالعات توصیفی فقط سؤال، در مطالعات تحلیلی هم فرضیه و هم سؤال برای رسیدن به اهداف مختلف نه یک هدف خاص میتواند باشد؛ چون در جای خاص خودش استفاده میشود.
گاهی میخواهم بگویم چند تا فرضیه نادرست طراحی شده است. برخی اوقات من در مقالات و در پژوهشها دیدم که فرضیهای طراحی میکنند که فقط یک متغیر در آن هست و من نمیدانم در فرضیهای که یک متغیر دارد؛ چه چیزی را میخواهند بسنجند؟ مثلاً نمایهسازی در مجموعه فلان وجود دارد؛ این فرضیه هست؟ رابطه بین چه چیزی را میگوید؟ در تعریف فرضیه میگوییم که حتماً باید حداقل رابطه بین دو تا متغیر را بسنجد.
حتی فرضیاتی در رشته خودمان نیز دیدم که رابطه چند تا متغیر را با یکجا با یک متغیر میسنجند؛ مثلاً بین متغیرهای جمعیتشناختی و سواداطلاعاتی رابطه وجود دارد؛ یکی از متغیرهای جمعیتشناختی، جنسیت است. من از دوستان و دانشجویان گرامی سؤال میکنم رابطه بین جنسیت و سواداطلاعاتی سنجیدن، یعنی چه؟ مثلاً با بالا رفتن سواد، جنسیت بالا یا پایین میآید! چنین چیزی معنا دارد؟ یا رابطه بین مقطع تحصیلی با سواد اطلاعاتی! البته این یک مقدار قابل پذیرش است که با بالا رفتن مقطع، سواد بیشتر میشود. ولی چگونه میتوانیم طراحی کنیم و بگوییم رابطه بین جنسیت و سواداطلاعاتی یا در یک فرضیه میگویند رابطه بین متغیرهای جمعیتشناختی و سواداطلاعاتی؛ یعنی چه؟ متغیرهای جمعیتشناختی: مقطع تحصیلی، جنسیت، گروه سنی و …ما میگوییم که فرضیه حداقل باید رابطه مشخص بین دو متغیر را بگوید و اینها یکی رابطهسنجی و یکی تفاوتسنجی است.
برخی از دوستان به من ایراد میگیرند و میگویند که شما میگویید رابطه بین جنسیت و مثلاً مقطع تحصیلی را نمیشود سنجید؛ پس چگونه ما دیدیم با یک آزمون کایاسکوار [5] این کار را میکنیند؟ مشکل جای دیگر است. آزمون کایاسکوار فقط رابطه نمیسنجد؛ دو کار انجام میدهد:
- استقلال (عکس رابطه) را بررسی میکند.
- همگنی (عکس تفاوت) را میسنجد.
زمانی که همگنی بین متغیرها را میسنجد؛ کار تفاوتسنجی است. پس این هم رابطه نیست و اصلاً معنا ندارد. وقتی ما بگوییم که رابطه بین جنسیت و مقطع تحصیلی، یعنی با بالا رفتن مقطع تحصیلی، جنسیت بالا و پایین میرود؟! معنا ندارد. اشتباهات اینگونه معمولاً در فرضیات دیده میشود.
یک فرضیه طراحی کردند، فرض کنید وضعیت دریافت استناد در علوم انسانی بهنگام بوده است. من نمیدانم در این فرضیه رابطه چه چیز را به چه چیزی میخواهند بسنجند؟ چه رابطهای میسنجند؟ یا آن دو متغیری که فکر میکنند این جا هست؛ چیست؟ گاهی اوقات ما از این اشتباهات در طراحی فرضیات داریم.
مشکلات موجود در سؤال پژوهش خیلی بدتر است؛ مثلاً آیا فلان چیز در کتابخانه وجود دارد؟ ما میگوییم سؤال پژوهش، سؤالی نیست که جواب آن به سادگی و با یک بله یا خیر داده بشود. اگر قرار است ما یک سؤال بله و خیر داشته باشیم؛ این یک سؤال ساده است و سؤال پژوهشی نیست. آیا مجلات لاتین در کتابخانه وجود دارد؟ بله. با یک کلمه جواب دادیم؛ این سؤال پژوهشی نیست. معمولاً سؤالهایی که با آیا شروع میشود سؤال مناسبی برای پژوهش نیست مگر این که رابطهسنجی باشد. ما باید سؤالی را طراحی کنیم که ارزش کار پژوهشگر یا زحمتی را که پژوهشگر کشیده است، نشان بدهد؛ نه این که با یک بله و خیر جواب بدهیم. این نکتهای است که در مورد طراحی بد سؤالات پژوهشی میخواستم بگویم. مثلاً یک فرضیه آوردهاند: بین رفتار اطلاعیابی اینترنتی دانشجویان دارای تیپهای شخصیتی مختلف، تفاوت معناداری وجود دارد. این فرضیه خوب است. بعد همین را گفتند که بین جنسیت و رفتار اطلاعیابی دانشجویان رابطه وجود دارد، این یعنی چه؟ حتی اگر ما بین جنسیت و رفتار اطلاعیابی تفاوت هم بخواهیم بسنجیم؛ نحوه گفتن آن غلط است. میتوانیم بگوییم که تفاوت معناداری بین رفتار اطلاعیابی دانشجویان خانم و آقا وجود دارد؛ نه این که بین جنسیت یا رفتار اطلاعیابی رابطه یا تأثیر وجود دارد. منظور من این است که وقتی فرضیات را غلط بیان کنیم؛ آن زمان آزمون کردن و پیش رفتن آن مشکلات عدیدهای به وجود میآورد که خیلی کار پژوهش ما را زیر سؤال میبرد. من ترجیح میدهم دیگر صحبتی نکنم و اگر سؤالی هست؛ سؤالها را پاسخ بدهم.
بخش پرسش و پاسخ
دکتر صمیعی: خیلی ممنون، نکات بسیار خوبی را بیان کردید و خود من خیلی استفاده کردم. سؤال پرسیدند که از نظر داوری در پایاننامه، داشتن فرضیه یک امتیاز مثبت محسوب میشود و اگر فرضیه نباشد؛ امتیاز منفی است و خواستند که توضیح بدهید که در پایاننامه چه کار باید بکنند؟ البته خود من هم مواردی را دیدم که برخی از اساتید وقتی پایاننامه فرضیه ندارد و فرد آمار استنباطی استفاده نکرده است؛ میگویند که پایاننامه ضعیف است و پایاننامههایی که آمارهای قوی و پیچیدهای دارند که مشاوران آمار برای آن فرد انجام میدهند، آن پایاننامهها را قوی میدانند.
دکتر نوکاریزی: از همه عزیزانی که لایو را تماشا میکنند؛ خیلی عذر میخواهم. ما معمولاً در کمیت رفتیم و به هیچ وجه حاضر نیستیم از این کمیتگرایی و استنباط آماری دست برداریم. در بسیاری از پژوهشها در کشورهای پژوهشخیز مثل آمریکا، انگلستان، آلمان نگاه کنید که یک کار توصیفی درست و حسابی انجام دادند و هیچ مشکلی ندارد. در ضمن فقط در کارهای توصیفی نیست که ما سؤال پژوهشی داریم؛ عرض کردم که ما کار استنباطی هم میتوانیم انجام بدهیم و نمونهگیری بکنیم و باز هم سؤال داشته باشیم و آن سؤال را تحت آزمایش هم قرار بدهیم. متاسفانه معیارهایی که امروز براساس آن کارها داوری میشود، معیارهای مناسبی نیست. خود من داور هفت، هشت مجله ایران هستم، همچنین داور کارهای پژوهشی دیگر را انجام دادهام. معمولاً ما زیادی سمت آمارگرایی رفتهایم و این که از آزمون آماری استفاده شده یا جامعه را سنجیده یا نمونه را سنجیده و الی آخر و خود ما هم توصیه میکنیم، و این به شدت کار غلطی هست؛ ولی هست و من نمیتوانم ذهن همه سردبیران یا داوران را عوض بکنم که به این مسئله توجه نکنید و ببینید که ماهیت کار چه هست؟ آیا حرف نویی برای گفتن دارد؟ ولو این که فرضیه دارد یا ندارد؛ ولو این که با دو تا سؤال پژوهشی آمده است؛ ولو این که فقط یک چیز را سنجیده است. این جا یک مقدار رسم شده است و فوقالعاده کمیگرا شدهایم.
اخیراً یک کتابی چاپ شده و من این جا عنوان آن را نمیگویم؛ چون ممکن است که تبلیغ بشود و کلاً روشهای تجربی را زیر سؤال میبرد و رویکرد کمیتگرایی و تقلیلگرایی علمی را زیر سؤال میبرد که ما فقط به یک حوزه محدود پرداختیم و دانشها را از حوزه و دید هر دانش نگاه میکنیم و این تقلیلگرایی علم است. ما باید در ابتدا چشم عقاب داشته باشیم، از بالا علوم را نگاه بکنیم و رابطه بین علوم را بسنجیم. بعد داخل آن علوم که پژوهش میکنیم در نتیجه آن پژوهشها بتوانیم رابطه بین همه علوم را در آن پژوهش برقرار کنیم و به سایر پژوهشها یا سایر رشتهها ربط بدهیم؛ کاربردهای آن را در جاهای دیگر بیشتر مدنظر قرار بدهیم. این چیزی که فرمودند، متاسفانه هست؛ ولی دیدگاه درستی نیست و ما این را نمیتوانیم بپذیریم که حتماً پژوهش خوب باید آمار استنباطی و فرضیه داشته باشد. ولی متاسفانه در ذهن داوران ما هست و امیدوارم که روزی برسد از این کمیتگرایی یک مقدار خارج بشویم و به کیفیت بپردازیم.
دکتر صمیعی: خیلی ممنون آقای دکتر، یک سؤال دیگر که پرسیدند این است که فرضیه را میتوانیم به صورت سؤال مطرح کرد؟ یا کاملاً با هم متفاوت هستند و نمیتوان فرضیه را به صورت سؤال مطرح کرد یا برعکس.
دکتر نوکاریزی: من این را توضیح دادم و گفتم اگر مبانی نظری و نظریه در این زمینه وجود داشته باشد و از فرضیه پشتیبانی بکند؛ ترجیحاً نباید سؤال طراحی کنیم و باید فرضیه طراحی کنیم. اما اگر رابطهای که میخواهیم بسنجیم براساس تجربیات شخصی ما است و در هیچ کتاب و دفتری این رابطه را حتی در سطح نظری مطرح نکردهاند و نظریه در آن زمینه وجود ندارد؛ نمیتوانیم فرضیه طراحی بکنیم و باید به صورت سؤال طراحی کنیم. اما فرق سؤال با فرضیه این است که فرضیه یک جمله خبری است و سؤال پژوهشی، حالت پرسشی همان فرضیه است و فرضیه را به صورت سؤال میتوان مطرح کرد و برعکس. اما هر کدام جایی دارد و نمیتوانیم زمانی که نظریات و مبانی نظری پشتیبانی میکند، سؤال طراحی کنیم؛ چون طرح سؤال بار پژوهشی ما را سبک میکند. پس در صورتی که مبانی نظری و نظریات موجود است که فرضیه طراحی کنیم و رابطه بین دو متغیر را براساس یک فرضیه بسنجیم، ترجیحاً باید فرضیه طراحی کنیم. اما اگر اینها نبود؛ مجبور هستیم به جای فرضیه از سؤال استفاده کنیم.
دکتر صمیعی: خیلی ممنون، پرسیدند آیا فرضیهسازی در پژوهشکمی مشابه پژوهشکیفی است یا خیر؟
دکتر نوکاریزی: نمیدانم از چه منظری نگاه کردند؛ فرقی نمیکند. فرق آن این است که در پژوهش کمی فرضیات ما قبل از این که کار پژوهشی را شروع بکنیم؛ یعنی در زمان طراحی پیشنهاده تحقیق طراحی میشود و براساس پژوهشهای قبلی طراحی میکنیم. در پژوهشهای کیفی، مثل پژوهش تاریخی ما معمولاً فرضیه را در حین انجام پژوهش به آن میرسیم. فرق آن این است و در اصل تفاوتی بین فرضیه پژوهش کمی و کیفی نیست؛ زمان ساختن فرضیه در پژوهشهای کمی و کیفی معمولاً متفاوت است.
دکتر صمیعی: سؤال دیگری که مطرح کردند؛ چگونه برای یک پژوهش کیفی، سؤالات پژوهشی طراحی کنیم؟
دکتر نوکاریزی: پژوهش کیفی معمولاً به کمیت نمیپردازد؛ به چگونگی میپردازد. این که چگونه سؤال را طراحی کنیم باید ببینیم مسئله ما چه هست؟ چون سؤال براساس مسئله و هدف ما است. مسئله ما در رأس کار است و ما برای رسیدن به این مشکل یکسری اهداف طراحی میکنیم و براساس اهداف، سؤال چگونگی، چرایی طراحی میکنیم. این که سؤال را چگونه طراحی میکنیم؟ مبتنی بر اهداف ما است و اهداف مبتنی بر مسئله ما است؛ سلسلهوار به هم وصل هستند.
دکتر صمیعی: سؤال دیگری که مطرح کردند درباره فرض صفر و گفتند که فرض صفر را گفتید که منفی هست و جای دیگر گفتید که فرض صفر را استفاده کنید و جای دیگر گفتید که استفاده نکنید…
دکتر نوکاریزی: من تأکید کردم که فرضیه پژوهش ما فرضیه منفی نباشد؛ چون وقتی خود پژوهشگر میگوید که رابطه بین دو متغیر نیست؛ چه چیزی را میخواهد بسنجد؟ بعد گفتم که در آمار فرضیه را به شکل فرضیه پژوهش و فرضیه صفر طراحی میکنند و آماریها اعتقاد راسخ دارند که به جای این که فرضیه پژوهش را بسنجید؛ فرض صفر را بسنجید؛ چون در فرض صفر شما هیچ رابطه یا تأثیری را متصور نیستید و امکان دادهسازی، بایاس یا سوگیری را از سوی پژوهشگر کم میکنید یا به صفر میرسانید. ولی این به آن معنا نیست که فرضیه منفی طراحی کنید؛ فرضیهای که ما طراحی کردیم مثبت است؛ منتهی در آمار خود آزمون آماری فرضیه صفر را آزمون کند برای این که سوگیری به وجود نیاید.
این دو تا مسئله هست. ایشان میگویند چرا شما از طرفی میگویید فرضیه منفی طراحی نکنید و بعد میگویید در آمار فرضیه منفی یا فرضیه صفر را بسنجید؟ این دو تا مسئله جداگانه است و منظورم این بود که فرضیه پژوهش شما فرضیه منفی نباشد، چون اگر خودتان بگویید که رابطه بین دو متغیر نیست، میگویند چرا میخواهید پژوهش کنید؟ ولی در آمار برای جلوگیری از سوگیری میگویند فرضیه صفر را آزمون کنید و این تفاوت هست.
دکتر صمیعی: سؤالی دیگر مطرح نشده است. نکتهای که هست یکی از دانشجویان مسئلهای را گفتند که گویا آقای دکتر از پژوهشهای ما خیلی ناراحت است. من فقط این نکته را بگویم نکاتی که آقای دکتر مطرح میکنند؛ تجربیات عملی ایشان در طول تدریس ایشان است و سابقه کار بسیار زیادی در تدریس دارند؛ با پایاننامههای بسیاری روبهرو شدند و اکثر پایاننامهها در مسئله فرضیه دچار اشکال هستند. آقای دکتر مثال و نمونههای بسیار خوبی را مطرح کردند و خود من متوجه شدم که بسیاری از پایاننامهها حتی دفاع و داوری شده است و بعد میخواهیم به یک دانشجو بگوییم که فرضیه را از چند تا پایاننامه ببینید و زمانی که پایاننامهها را به من نشان میدهد؛ متوجه میشوم که کلی اشکال دارد و پایاننامه دفاع شده و کارهای فارغالتحصیلی هم انجام شده است؛ فرضیهها کاملاً دچار اشکال هست.
دکتر نوکاریزی: یک خانمی نوشته بودند که اگر ممکن است درباره اهمیت و ضرورت پژوهش یک جلسه بگذارید؛ من میخواهم یک مقدار درباره اهمیت و ضرورت پژوهش نکاتی را بگویم. برخیها اهمیت و ضرورت را یکی میدانند؛ یعنی هر دو را یکی میدانند و پژوهشهای دیگر را نگاه میکنند و کپی- پیست میکنند. این خیلی دردسر ایجاد کرده است و من بارها، بارها به دانشجویان تذکر دادم که اینها با هم فرق دارند.
ما در اهمیت پژوهش از دو دیدگاه به مسئله نگاه میکنیم و در ضرورت هم از دو دیدگاه، منتهی این دیدگاهها با هم متفاوت است. زمانی که میخواهیم اهمیت پژوهش را بگوییم؛ دو دیدگاه وجود دارد:
- دیدگاه نظری، یعنی این که از دیدگاه نویسندگان و افراد برجسته رشته اهمیت این موضوع کجا هست؟ چه کسانی درباره اهمیت این موضوع صحبت کردند؛ چند تا نقلقول از آدمهای برجسته رشته بیاورید، نه از پایاننامهای که در فلان روستا دفاع شده است؛ از آدمهای برجسته رشته که فلانی گفته این مسئله مهم است، مثال بیاورید.
- دیدگاه عملی، من این پژوهش را انجام دادم باید بگویم که نتایج این پژوهش به چه کسانی سود میرساند؟ یا چه کسانی را منتفع میکند؛ این دیدگاه عملی است.
اما ضرورت این نیست؛ در ضرورت از دو دیدگاه مکانی و زمانی توجه میشود. یعنی به فرض این که موضوعات یک و دو و سه موضوعات مهمی است؛ اما در کشور ما و در زمان حاضر اگر بخواهیم الاهم فی الاهم کنیم؛ کدام یک ضرورت و اولویت بیشتری دارد که پژوهش انجام بدهیم. در کشور و جامعه ما در زمان حاضر کدام موضوع بیشتر ضرورت دارد. پس ابعادی که در ضرورت به آن نگاه میکنیم، بُعد مکانی و زمانی است با تأکید بر آن صحبت میکنیم و ابعادی که در اهمیت مسئله نگاه میکنیم، بعُد نظری و عملی است. این دو تا کاملاً با هم متفاوت هستند؛ ولی متاسفانه در اکثر پژوهشها یا از آن گذر کردند یا فقط اهمیت یا فقط ضرورت را میگویند و از هم جدا نمیکنند.
دکتر صمیعی: تفاوت بین متغیر مستقل و وابسته را پرسیدند. من فکر میکنم درباره متغیرها در یک لایو با آقای دکتر مطلبی صحبت کردیم. در مورد روش پژوهش گفتند که لایو بگذارید؛ ما ابتدا فصلهای اول پایاننامه را لایو میگذاریم و بعد برای هرکدام از روشهای پژوهش لایوهای مختلفی خواهیم گذاشت؛ البته اگر اینستاگرام قطع نشود. آقای دکتر یک تعداد منبع در خصوص فرضیه و سؤال پژوهش اگر هست؛ گفتند که معرفی بکنید؟
دکتر نوکاریزی: روش خود من در مورد فرضیه و سؤال پژوهش این است که از یک منبع خاص استفاده نمیکنم. چهار، پنج تا کتاب روشتحقیق در رشته خود داریم؛ ولی من توصیه میکنم در مورد فرضیه ما دو دیدگاه داریم:
- دیدگاه آمریکایی، دیدگاهی که در همه کتابهای روش تحقیق معمول در رشته ما و رشتههای علومانسانی و اجتماعی هست، گفته شده است.
- دیدگاه آلمانی، که دیدگاه بسیار خوب و محکمی هست و منطبق بر منطق جدید هست؛ دیدگاهی است که آقای دکتر فرامرز رفیعپور در کتاب (( کندوکاوها و پنداشتها یا روش تحقیق در علوم اجتماعی)) گفتند. کتاب خوبی است که هر چند در سال 1355 منتشر شده است؛ اما تا الان بیست و هفت تا چاپ از آن منتشر شده است. یک دیدگاه آلمانی و بسیار روشنی را گفتند که در مورد فرضیه به نظر من یکی از بهترین منابعی که در زبان فارسی داریم.
توصیه بعدی این است که در طراحی فرضیه فقط به کتابهایی که مربوط به رشته خود ما هست، اکتفا نکنیم و کتابهای روشتحقیق در علوماجتماعی هست، حتماً مطالعه بکنید. خود من منابع لاتین را بررسی میکنم که خیلی زیاد هست.
نکته سوم در مورد روشهای کیفی، کتابی که از کرسول[6] در ایران منتشر شده و دو ترجمه هم از این کتاب چاپ شده است؛ پنج رویکرد پژوهشی در پژوهشهای کیفی است. این کتاب یک منبع پایه در حوزه پژوهشهای کیفی است و خیلی توصیه میکنم که دوستان این کتاب را مطالعه بفرمایند. فرضیه همه کتابهای روش تحقیق دارند؛ کتابی که از کوناوی و پاول، ویرایش جدیدی در رشته خود ما منتشر شده و کتابهایی که در حوزه علوم تربیتی هست؛ مثل کتاب خانم دکتر سرمد و آقای دکتر بازرگان، کتاب آقای دکتر دلاور، کتاب دکتر دیانی، کتاب آقای دکتر منصوریان و خانم دکتر حریری مطالب متفرقه دارند. ولی اساس کار من این است که از یک منبع استفاده نمیکنم و به عنوان یک داور باید منابع مختلف با دیدگاههای مختلف را ببینیم و بعد بسنجیم که کدام یکی بهتر است؟
دکتر صمیعی: خیلی ممنون آقای دکتر، منابع بسیار خوبی را معرفی کردید. من از دوستان عزیز عذرخواهی میکنم امروز اینترنت با ما یاری نکرد؛ قطع و وصل شد. در مورد محدودیتهای پژوهش سؤال کردند و گفتند که توضیح بدهید. آقای دکتر برای اتمام این پرسش را توضیح بدهید و اگر صحبتی با دوستان دارید؛ بفرمایید که ما خداحافظی را هم داشته باشیم.
دکتر نوکاریزی: ما در زمینه محدودیتهای پژوهش هم مشکل داریم و برخی اوقات چیزهایی را محدودیت مینویسیم که واقعاً محدودیت نیست. مثلاً طرف گفته که یکی از محدودیتهای ما این بود که منبع در این زمینه کم بود؛ یکی از محدودیتها این بود که فلان شهر میخواستم بروم و نتوانستم که بروم . محدودیت چیزی است که شما میخواستید یک کاری را با یک روشی پیش بروید؛ ولی امکانات اجازه نداد و مجبور بودید که روش پژوهش خود را عوض کنید به خاطر این امکانات آن فراهم نبود. حالا اگر نرمافزار یا سختافزار خاصی میخواست فرد به هیچ عنوان امکان جوابگویی نداشت و الی آخر.
ما برخی اوقات مشکلاتی داریم که اینها را جزو محدودیت میگذاریم. محدودیت یعنی چیزی که من میخواستم این کار را با این روش انجام بدهم؛ ولی به خاطر نبود امکانات یا نرمافزار یا سختافزار، یا پاسخگو نبودن نتوانستم؛ اما برای آن چه کار کردم؟ بگویم که چگونه مشکل این محدودیت را برطرف کردم که تأثیر بر نتایج پژوهش من نداشته باشد. برخی اوقات ما سختیهای کار را به عنوان محدودیت میگوییم؛ سختیهایی که با یک ذره تلاش ممکن بود که انجام بشود. پس محدودیت چیزی است که ما نتوانیم به آن شیوهای که میخواهیم کار را انجام بدهیم؛ ولی چه تدبیری اندیشیدیم که تأثیر منفی بر نتیجه پژوهش ما نگذارد.
گاهی اوقات ممکن است که پژوهش ما محدودیت نداشته باشد و حتماً نباید دو، سه تا مطلب بسازیم؛ یا برخیها تأکید میکنند که چرا محدودیتها را ننوشتید؟ خوب چیزی نبوده است که مانع کار من بشود. گاهی اوقات هم ما در پژوهش کاری را انجام میدهیم به آخر آن که میرسیم؛ متوجه میشویم که اگر این کار را اینگونه انجام میدادیم بهتر بود. این هم یک محدودیتی که به ذهن ما نرسیده است و الان از زمان آن گذشته است و امکان ندارد که من برگردم و تصحیح کنم. منتهی برای این که نتایج را بایاس نکند یا سوگیری نداشته باشد؛ چه کار کردم؟ چه تدبیری اندیشیدم که تأثیر منفی بر روی کار من نگذارد؟ اینها نکاتی است که اگر در پژوهشی باشد باید گفته بشود؛ اما نه هر چیزی که ممکن به سادگی و با یک روش دیگر میتوانیم انجام بدهیم.
دکتر صمیعی: من خیلی از شما سپاسگزار هستم؛ خیلی لطف کردید. آنقدر شیوا و ساده مطالب را بیان میکردید که خود من واقعاً لذت بردم و نکات بسیار خوبی را عملاً و کاربردی مطرح کردید که ناشی از تجربه عالی تدریس شما بود و میدانم دانشجویانی که در لایو بودند هم خیلی بهره بردند. ما این نشست را پیادهسازی میکنیم و خدمت آقای دکتر میفرستیم و لطف میکنند این کار را برای انجمن انجام بدهند و اگر نکاتی از قلم افتاده بود؛ آقای دکتر اضافه میکنند و حتماً در کتاب خواهیم آورد. نکات نهایی آقای دکتر هم داشته باشیم.
دکتر نوکاریزی: از شما و مسئولان انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران، جناب دکتر زره ساز و همکاران ارجمند و دانشجویان عزیز که در لایو شرکت کردند؛ تشکر میکنم. من معلم هستم و رسالت معلمی من ایجاب میکند که بتوانم تجربیات خود را منتقل بکنم و خدا کند که ذرهای از این رسالت را من در این لایو توانسته باشم انجام بدهم یا درست انجام داده باشم. هیچ ادعایی ندارم و این اسامی، القابی که گفتید فقط لقب است و امیدوارم ما در زمینه علمی روزی برسد که اینقدر پیشرفت کنیم که تمایز و تفاوتهای علمی تعیینکننده استاد و غیراستاد باشد. امیدوارم که ذرهای از رسالت خود را در این چند دقیقهای که در اختیار من قرار دادید و فرصت بسیار خوبی که به من دادید؛ توانسته باشم در پایینترین سطح ممکن طوری منتقل کرده باشم که ذرهای کمک به کسی در حوزه پیشبرد کار پژوهشی شده باشد.
از همه تشکر میکنم و برای شما آرزوی موفقیت میکنم از این کاری که راه انداختید بسیار سپاسگزار هستم. کار بسیار خوبی است و خود من از برخی جلساتی که شما گذاشتید؛ استفاده کردم و امیدوارم ادامه داشته باشد. از من هم کاری ساخته بود بدون مزد و منتی همیشه در خدمت شما هستم.
دکتر صمیعی: خیلی ممنونم که وقت خود را در اختیار انجمن گذاشتید. من از همه دوستان، اساتید محترم، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، اعضای هیئتمدیره انجمن که در لایو حضور داشتند؛ تشکر میکنم.
پایان.