منزلت (شعر طنز)
رشته خـود را هويدا كن كمال ايـن است و بـس ضعف را در خويش پيدا كن كـمال ايـن است و بـس
چون بشد پـرسش ز نــام رشتهات اي نــازنين نــام آنــرا زود افـشـا كــن كـمال ايـن است و بـس
گرچه نــام رشته تــا حــد زيـادي نــارساست نارسائي را تــو امـحـا كــن كـمال ايـن است و بـس
چون عروسان میکشی خجلت مداوم بیدلیل خجلت خـود را مـداوا كــن كـمال ايـن است و بـس
از چه خجلت میکشی ؟ از ذكر نام رشتهات؟ از چنين شرمي تو پروا كـن كـمال ايـن است و بـس
گر كـه افتادي بــه دام جــاهلان نـخبـه نــام بـا چنيـن قومي مدارا كــن كـمال ايـن است و بـس
تا به كي گوئي كه باشد منزلت پايين و پست؟ شوق خدمت را بـه دل جا كن كمال اين است و بـس
انــدكــي بنگر بــه تــاريخ كـتـاب و مـكـتبه بعـد از آن سر را بـه بالا كن كـمال ايـن است و بـس
صاحبان حرفهات از اهــل دانش بودهاند فـخر اين مطلب بـه دنيا كن كـمال ايـن است و بـس
كــار اهــل مكتبه بــا عشق معنا میشود عـشق را در خويش احـيا كن كمال ايـن است و بـس
قــدرتت را دستکم هرگز مگير و بــا تــلاش جـاهلـي را مـرد دانــا كــن كـمال ايـن است و بـس
تــا توان داري بكن خدمت بــه دلبندان عــلم بـا چنين عزمي تـو غوغا كن كـمال ايـن است و بـس