ماسکها و چشمها
محسن حاجی زینالعابدینی
عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی
رایانامه: zabedini@gmail.com
در مورد چشم و نقش ارتباطی آن و جایگاهی که در زبان بدن دارد، بسیار سخن گفته شده است. چشمها میتوانند احساسات متفاوتی همچون علاقه، محبت، تسلط، همدلی، خشم و غیره یا پیامهای ارتباطی زیادی را منتقل کنند. چشمها و لبها دو عضو اصلی ارتباطی در بدن هستند و نقش عمده ای در زبان بدن دارند. در حالت معمولی و بدون ماسک، لبها که هم وظیفه صحبت کردن را دارند و هم با حرکات مختلف خود احساسهای متفاوتی را بروز می دهند که از مهمترین آنها لبخند است، سهم اصلی برقراری ارتباطات انسانی را بر عهده دارند. اما در دوران بیماری همه گیر کوید 19 یا کرونا، که همه مجبور هستند ماسکی بر صورت داشته باشند، لبها زیر لفافی قرار می گیرند که کارآمدی حداکثری آنها به نصف تقلیل می یابد.
به خاطر ماسک، دیگر حرکات غیرکلامی لب که نقش آن کمتر از صوت نیست تقریبا محو می شود و صدا و کلام هم از نظر رسایی و شفافیت صوتی دچار مشکل می شود. مشکل صوت و کلام را با کمی بلندتر صحبت کردن و گوش تیز کردن مخاطب می شود رفع و رجوع کرد. اما حرکات غیرکلامی لب و دهان تقریبا بی اثر می شود. حتی در خبرها آمده بود که: “پژوهشگران دریافته اند استفاده از ماسک در جهان باعث میشود قدرت تشخیص چهره افراد 15 درصد کاهش پیدا کند. علاوه بر آن، تشخیص میمیک صورت کاهش پیدا می کند و آدمها در ادای حرکت با لب و دهان تنبل می شوند و بعد از یک مدت افتادگی صورت پیدا می کنند”. چنین اتفاقی ممکن است آینده ارتباط چهره به چهره معمولی بشر را به مخاطره بیاندازد و میزان استفاده از حرکات و احساسات مبتنی بر لبها متفاوت از وضعیت کنونی بشود.
در این بین، نیمکره شمالی صورت با این اجزایِ فعال ارتباطی یعنی چشمها، ابروها، پیشانی و نیمی از گونه ها باید نقش ارتباطی و مکملِ صدای ضعیف شده و مانده در پشت ماسک را بر عهده بگیرند. از این نظر می گوییم اجزاء فعال در ارتباط غیرکلامی، که این اندامها می توانند با حرکات خود چیزی را به مخاطب منتقل کنند. اما اجزاء غیرفعال نمی توانند این نقش را بر عهده داشته باشند چنان که بینی، گوش و موها که کل یا نیمی از آنها از ماسک بیرون می ماند، نقش حرکتی فعالی که بتواند پیامی مخابره کند را ندارند. بالا انداختن ابرو، چین دادن به پیشانی و گل انداختن گونه، نمونه ای از نقشهای ارتباطی و تبادل پیامهای غیرصوتی اندامهای نیمه فعال در ارتباط غیرکلامی صورت است که در جای خود اهمیت دارند، اما کاری که چشم با یک چرخش یا حرکت یا باز و بسته شدن انجام می دهد به هیچ وجه از اندامهای خنثی دیگر صورت بر نمی آید. به همین خاطر چشم هم در زبان بدن به طور کلی و هم در دوران عجیب و متفاوت حاضر که صورتها در نقاب ماسک هستند به اندامی حیاتی برای تبادل پیامهای بشر تبدیل شده است.
یکی از مهمترین وجوه متمایز کننده انسان از سایر موجودات این است که با تکیه بر قوای عاقله خود، برای هر مشکلی راه حلی پیدا می کند. اگر این معضل در راه های ارتباطی بشر باشد که جزء لاینفک زندگی اوست، خیلی سریعتر برایش پاسخی می یابد چنانکه برای ناشنوایان زبان اشاره و برای نابینایان خط بریل را اختراع کرده است.
اما چشمها با آنکه جایگاه و نقش بسیار مهمی در زندگی و یادگیری انسان دارند تا حالا چندان که باید و شاید برای برقراری ارتباط مورد توجه قرار نگرفته اند. شاید هیچ وقت بشر تا این اندازه در تنگنای محدودیت اندامهای ارتباطی قرار نگرفته و در طول تاریخ دوره ای نبوده که مجبور باشد به صورت دائمی نیمه پائینی صورت خود و دهان و لبهایش را بپوشاند. اما حالا که این نقیصه ظاهر شده و از آنجا که نیاز مادر اختراع است، لازم است که بشر با جدیت بیشتری برای ایجاد زبان چشم تلاش کند. ناگفته نماند که مطالعه بر روی قابلیتهای چشم و استفاده و تولید ابزارهای مبتنی بر آنها مدتهاست به عنوان یک حوزه پژوهشی دنبال می شود. استفاده بیومتریک از چشم برای ابراز هویت یکی از این زمینه ها است که اکنون در جرم شناسی، رمزنگاری، دستگاه های حضور و غیاب و غیره تبلور یافته است. همچنین، مطالعات جدی ردیابی چشمی در حوزه عصب شناسی، شناخت، رفتار اطلاعاتی، تبلیغات، تعامل انسان و رایانه، طراحی سایت، پیشگیری از خطر و غیره در جریان است و نتایج مثبت و موثری هم داشته است. اما اینکه زبان مستقل مبتنی بر چشم و حرکات و حضور آن وجود داشته باشد تا کنون محقق نشده است اما به نظر نمی رسد که غیرممکن باشد. همین الان در مطالعات زبان بدن معنا و مفهوم خیلی از حرکات چشم را تفسیر کرده اند اما اینکه مثل خط بریل که دو یا چند نقطه در کنار یا دور از هم حرفی از الفبای بریل را تشکیل بدهند، اتفاق نیافتاده است؛ یا مانند خط میخی که چند شکل میخ مانند کنار هم یا بر روی هم یا با فاصله مشخص از هم نشانگر کلمه یا آوایی باشند، حروف الفبای چشمی یا آوانگاری آن صورت نگرفته است. هر چند به صورت محدود در رقص، هنر و زندگی اجتماعی نشانه هایی طراحی یا مورد استفاده قرار گرفته اما انسجام و به عنوان یک زبان جدی مد نظر نبوده است. برای مثال بشر می تواند با دو پلک زدن پشت سر هم حرف “الف” را ادا کند یا با چرخاندن چشم به سمت راست بالا و یک پلک حرف “ی” را بیان نماید.
در ادبیات جاری واژه ای را کما بیش می شنویم با عنوان “چشمخند” که شادی تبلور یافته و تراوش کرده از چشمان را به جای لبخند نشان می دهد. حالا بقیه حالات دیگر انسانی هم کم کم می توانند کلماتی مثل “چشم اشک” ، “خشم چشم”، “مهرچشم” یا “غم چشم” پیدا کنند.
خلاصه اینکه بشر به عنوان موجودی شدیدا اجتماعی، نه تنها بدون ارتباطات نمی تواند به درستی زندگی کند که به این اجتماع و گفتمان از هر نوع آن نیازمند است. جایی که کلامش دیگر یارای بیان احساسات را نداشت، موسیقی و شعر و نقاشی و خوشنویسی را اختراع کرده است. اکنون هم به جای همه بار احساسی که لبها و دهانها باید بر دوش می کشیده اند و با کشیده یا جمع شدن خود هزار و یک نکته ناگفته را روایت می کرده اند که هیچ الفبا و صوتی یارای حمل و بیان آن را نداشته اند، چشما می توانند حامل و خطوط ارتباطی زبان چشمها باشند.
در انتها بد نیست اشاره کنیم که در ادبیات و هنر در مورد چشمها و هزاران حرف و روایتی که یک غمزه و ابرو و چشم منتقل کرده اند، شعر و نوشته ادبی فراوان هست و کتاب چشمهایش از بزرگ علوی، یکی از معروفترین نوشته های مفصل در مورد چشم است که کل کتابی حدود سیصد صفحه ای حول محور دو چشم در یک تابلو نقاشی می چرخد. اما شاید بشود گفت که بهترین تعبیر از ارتباط غیرکلامی چشمی را استاد امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) در قالب این شعر زیبا و عاشقانه ارائه کرده است:
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست