-
در گفتگو با دکتر ابراهیم افشار زنجانی: دیدبانی؛ کارکرد فراموش شده انجمن
- جناب آقای دکتر ابراهیم افشار زنجانی عضو هیئتعلمی گروه کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه اصفهان و همچنین یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن شاخه اصفهان بوده اند. ایشان یکی از ده نفر دانشجویان دکترای دانشگاه نیوساوث ولز استرالیا بودند که در حمایت از بازگشایی دوباره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران بیانیه ای تدوین و برای انتشار در یکی از مجله های داخلی ارسال کردند. با ایشان درباره انجمن، تاریخچه، فلسفه وجودی و کارکردهای آن به گفتگو پرداخته ایم.
با سپاس از اینکه وقت گرانبهای خود را در اختیار نشریه شناسه قرار داده اید. به عنوان پرسش آغازین مایلم نظر جنابعالی را درباره دغدغههایی جویا شوم که کتابداران کشور را واداشت تا پس از انقلاب و به کمک کتابخانه ملی، انجمن را احیا کنند. به واقع چه ضرورتهایی پیش آمد تا انجمن پس از حدود دو دهه فترت دوباره احیا شود؟
من و همدورهایهای من خاطره نخستین انجمن کتابداری را در ذهن داشتیم و برایمان توقف فعالیتهای آن در سال 1359 رویداد تلخی بود. ارگان آن انجمن یعنی نامه انجمن کتابداران به عنوان نخستین مجله جدی کتابداری در ایران، برای همه ما ارزشمند بود. از اینکه میدیدیم چراغ انجمن خاموش است ناراحت بودیم. در همان سالهای نخست اقامتم در استرالیا در دانشکدهای که ده نفر از ما در آن درس میخواندیم موضوع احیا انجمن مطرح شد. به امضای همهمان بیانیهای در ضرورت احیای انجمن نوشتیم و برای مجله پیام کتابخانه که آن موقع سردبیرش دکتر حری گرانقدر بود فرستادیم و ایشان آن را چاپ کرد. اگر آن بیانیه را بخوانید دقیقتر میتوانید دغدغههای ما را از روی یک سند دست اول دریابید.
ارزیابی شما از پنج دوره فعالیت انجمن در سالهای پس از انقلاب چیست؟ آیا انجمن توانسته به دغدغههایی که پیدایش آن را دامن زد، پاسخ گوید؟
تا حدی. اینکه بالأخره انجمنی هست، یک نکته مثبت است. انجمن از لحاظ برگزاری مراسم و کلاسهای آموزشی و مانند اینها، در حد توان و شاید بیش از نیاز اقدام کرده است. اما در بعدی که من نام آن را “دیدبانی” میگذارم، جز دو مورد، در سالهای گذشته اقدامی نکرده است. یک مورد آن، اعتراض به نهاد کتابخانههای عمومی در مورد به اصطلاح طرح “پاکسازی کتابخانهها از کتابهای انحرافی” در زمان دولت پیشین بود. دیگری، اعتراض به حذف پست کتابدار از مدارس بود. مورد دیگری را به خاطر نمیآورم. درحالیکه به باور من انجمنهایی نظیر انجمن ما ارگانهای جامعه مدنی هستند. به اعتبار تعلق به جامعه مدنی، دفاع از ارزشهای اخلاق علمی و حرفهای در برابر دستاندازیهای احتمالی افراد، گروهها، سازمانها، و دولتها بخش مهمی از دلیل وجودشان را تشکیل میدهد.
3. کارکرد انجمنی که عنوان علمی را یدک میکشد در قیاس با انجمن کتابداران ایران (در سالهای پیش از انقلاب) که ماهیتاً انجمنی صنفی بود، به لحاظ سودمندی حرفهای و اثربخشی اجتماعی چگونه ارزیابی میکنید. به ویژه جا دارد که این سؤال از شما به عنوان نایبرئیس انجمن فعلی و فردی که سابقه پژوهش تاریخی درباره انجمن سابق دارد، پرسیده شود.
من انجمن قبلی را به رغم آغازگر بودن و عمر کوتاهش، موفق تر از انجمن فعلی میدانم زیرا گردانندگان و فعالان آن به نظر من جمع نخبهتری بودند و پختهتر عمل میکردند. من معتقدم اگر انجمن اول به اشغال جمعی در نمیآمد که سر از پا نشناخته به دنبال تحقق خواستهای چپ افراطی خود در انجمن بودند و انجمن در دستان مؤسسان و گردانندگان آن مانند خانم پوری سلطانی و آقای کامران فانی، آقای مرادی و دیگر کسانی مانند ايشان میماند، انجمن اصلاً به اغما نمیرفت تا نیازی به تأسیس انجمن دومی بیفتد.
4. شاید بتوان گفت که صفت دقیق برای انجمن فعلی، واژۀ «حرفهای» باشد؛ چرا که انجمن در عین حفظ رویکردهای علمی، آموزشی و گاه پژوهشی مرتبط با حرفه، به مسایل عملیتر در حرفه هم کج دار و مریز میپردازد. گفته میشود که یکی از اصلیترین کارکردهای انجمنهای حرفهای، کمک به نفوذ اجتماعی حرفهمندان و تأیید یا رد صلاحیت حرفهای آنان است. به نظر میرسد که کارکرد انجمن از این لحاظ در قیاس با انجمنهایی چون نظام مهندسی، کانون وکلا و نظام پزشکی، ابداً قابل قیاس نیست. شما ریشههای این آسیب و ضعف کارکردی را در چه میدانید؟
امیدوارم پاسخهای من تاکنون معلوم کرده باشد که من نیز انجمن را حرفهای میدانم. ترویج دانش مربوط به رشته نیز بخشی از وظایف حرفهای است. در زبان فارسی معنای رایج تر حرفه ظاهراً معادل Occupation انگلیسی است تا معادل Profession. امکان دارد در نزد کسانی که اصرار دارند انجمن را “علمی” بخوانند، معنی اول مراد باشد. اولین انجمن کتابداران ایران هم انتشارات گرانسنگ علمی داشت و هم کمیته حقوقی؛ مثل بقیه انجمنهای حرفهای در جهان. اگر انجمن فعلی واژه “علمی” با خود یدک میکشد، تا جایی که من میدانم به خاطر یک ملاحظه سیاسی است، و آن خیلی ساده، برای ثبت شدن و گرفتن تأیید و رسمیت یافتن در زیر چتر حمایت وزارت فخیمه علوم، تحقیقات و فناوری و…. چون همان طور که لابد میدانید در کشور ما دستگاه دولتی به انجمنهای مربوط به حرفههای حقوقبگیر بدبین است و تمایلی برای به رسمیت شناختن آنها ندارد.
فکر میکنید که برای انجمن چه زمینهها و فرصتهای اجتماعی برای ایفای نقش و کارکرد اثربخش اجتماعی وجود دارد و به طور مشخص پیشنهاد شما برای حضور پررنگ تر اجتماعی انجمن چیست؟ آیا در دورۀ پنجم به این دغدغه پرداختهشده و در دستور کار قرار گرفته است؟ این را از این جهت مطرح میکنم که به نظر میرسد در تمامی ادوار پنجگانه، انجمن از گستره وسیعی که میتوانست و همچنان میتواند با اتخاذ راهبرد مشخص و تعامل سازنده استفاده کند و در آن حضور یابد (نظیر کتابخانههای عمومی و آموزشگاهی)، بهره نبرده است.
اگر بخواهم فهرستوار پاسخ دهم، زمینهها و فرصتهای پیش روی انجمن در این چهار محور اصلی نهفته است:
الف. از همه مهمتر دیدبانی، شامل:
1) اعتبارسنجی و رتبهبندی مراکز آموزش کتابداری و اطلاعرسانی؛
2) ارزیابی و رتبهبندی کتابخانهها و مراکز خدمات کتابداری و اطلاعرسانی؛
3) دفاع از اخلاق و ارزشهای حرفهای و حقوق اعضای جامعه حرفهای در برابر دستاندازیهای احتمالی افراد، گروهها، سازمانها چه از درون و چه از بیرون حرفه.
ب. ترویج دانش حرفهای و حمایت از دانشوران حرفه
ج. ترویج ارزشهای حرفهای در میان اهل حرفه و جامعه بزرگتر
د. قدرشناسی از کسانی براي تحقق اهداف حرفه و انجمن کوشیدهاند
5. نظر شما دربارۀ تغییر نام انجمن چیست؟ آیا به عقیدۀ شما بجاست که به همان دلایلی که نام رشته تغییر یافت، نام انجمن هم تغییر کند به این امید که جایگاه و نفوذ و کارکرد اجتماعی و حرفهای انجمن بهبود یابد؟
من این مهندسی نام رشته را ابتکار موفقی نمیدانم و با آن موافق نیستم. بنابراین علاقهای به تغییر نام انجمن نیز ندارم. به نظرم این تغییر نام کم محتوا است و ملاحظات رواندرمانی آن مد نظر بوده است! اما بعید میدانم برای دلواپسان هویت و حیثیت و وجهه در این رشته این نام دهان پرکن کاری از پیش ببرد. به این ضربالمثل عربی باور دارم که “شرف المکان بالمکین”. به این معتقدم که اگر اهل این رشته بتوانند خدمت خوبی به جامعه عرضه کنند، باهر نامی، به فراخور خدمتی که میگزارند، هویت و حیثیت و وجهه به دست خواهند آورد. در غیر این صورت، موقعیت به نحو مقاومت ناپذیری انسان را به یاد لطیفه مشهدی “مویوم” خودتان میاندازد! من فکر نمیکنم کامران فانی که همواره خود را در مجامع به سادگی “کتابدار” معرفی میکند، در جامعه و نزد اهل نظر شأنش از خیل “پروفسورهای علم اطلاعات و دانش شناسیِ” که شبانهروز سرگرم “تولید علم” در “مجلات علمی – پُژوهشی” هستند و “دانش شناسان” شمارش کننده “تولیدات علمی”، کمتر باشد.
6. یکی از شعارهای راهبردی دولت یازدهم، تسریع و تسهیل در برونسپاری امور دولتی به مردم و سازمانهای مردم نهاد است. به عنوان یک فرصت، آیا انجمن، تعاملی با بدنه دولت یازدهم داشته است تا از این رهگذر بخشی از امور صنفی، حرفهای و مدیریتی جامعه کتابداری و اطلاعرسانی ایران را عهدهدار شود؟
بله! هر چه را دولت یازدهم خواسته انجام داده است و فراتر، پیشنهاد هم داده است. دولت یازدهم در آغاز کارش از انجمنها خواست بگویند برای پیشبرد کارها چه میتوانند بکنند. انجمن گزارشش را داد. در مورد کتابخانه ملی و کتابخانههای عمومی نیز نظر داد. باهر دو مدیرکل منصوب دولت یازدهم در نهاد کتابخانههای عمومی نیز تماس جدی برقرار کرد و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کرد.
7. با توجه به مباحث طرحشده، چشمانداز جایگاه اجتماعی و حرفهای انجمن را چگونه میبینید؟
بستگی به تعهد رهبران این رشته و دلبستگیشان به ارزشهای اخلاق حرفهای و شجاعتشان برای دفاع در عرصه از این ارزشها دارد. متأسفانه مجبورم در محدوده تجربه شخصیام بگویم که در نسل رهبران جوان تر این رشته نشان چندانی از این دلبستگی و شجاعت نمیبینم. نمیدانم آن را باید ناشی از بی تشخیصی دانست یا ترس. اگر اینطور باشد و اینطور باقی بماند، و انجمن در عرصه حیات اجتماعی برای جامعه حرفه و جامعه بزرگتر در بزنگاههای حساس کاری نداشته باشد بکند، در بهترین حالت به زندگی بیرمق و تشریفاتیاش ادامه خواهد داد و در بدترین حالت به اغما خواهد رفت.
8. به عنوان پرسش پایانی، پیشنهاد شما به عنوان نایبرئیس انجمن برای هر کتابداری که در کشور مایل است گامی به جلو برای پشتیبانی از انجمن بردارد، چیست؟
عضو انجمن شود و در انتخابات آن شرکت کند و به کسانی رأی دهد که فکر میکند به تحقق کارکردهای فوق به جِدّ متعهدند.