اهلی شدن: سه گام برای موفقیت در حرفه و رشته
اهلی کردن یعنی: ایجاد علاقه کردن. آنتوان دو سنت اگزوپری
علاقه را میتوان نوعی پیوند داشتن و دوستداشتنی تعریف کرد که با دلبستگی همراه است. دلبستگیای که آدمی را با خود میکِشَد. جذبهای درونی که در نهاد همه هست. با اینحال، تکثر و تنوع نیازها، خواستهها و انتظارهای آدمی، به گوناگونی و تمایز میان علاقههای آنها منجر میشود. هیچ دو انسانی را نمیتوان یافت که تطابق کاملی میان علاقههایشان وجود داشته باشد، حتی دوقلوهای همسان! موقعیتهای متفاوتی که در لحظهها تجربه میشوند بُنمایه علاقمندیها را شکل میدهند. یکی از علاقمندیهای آدمی، رشتۀ فکری و تحصیلی است. طبیعی است برای ما که حرفهمند، استاد یا دانشجوی علم اطلاعات و دانششناسی هستیم و در چارچوب فلسفی، فکری و مهارتی این رشته گام بر میداریم، با مجموعه و منظومهای از علاقمندیها سروکار داشته باشیم که پای ما را در این رشته، بهاصطلاح، بند کرده است.
شاید از سرچشمههای فکری و ماهیتی آن لذت بردهایم یا ممکن است پایبند جنبههای مهارتی و عملیاتی آن شده باشیم. بههرحال، هر کسی به شیوهای، راهی یا بهانهای با این رشته پیوند خورده و در این حلقه قرار گرفته است. آنچه به نظرم بهدنبال و در میان همه این شیوهها، راهها و بهانهها، همچون پای ثابت پرگار، حضوری تأثیرگذار و بنیادین دارد، اهلیشدن است. کمابیش افراد متعددی را در حرفه و رشته میبینیم که به رشته علم اطلاعات و دانششناسی علاقهای ندارند. به نظرم، تا اهلِ این رشته نشویم، ویژگیها، مزایا، اهداف و افقِ پیشِ روی این رشته را بهدرستی و با تمام وجود درک نکرده باشیم، نمیتوانیم پیروزمندانه حرکت کنیم. از سوی دیگر، کمابیش افراد متعددی را در حرفه و رشته میبینیم که با وجود اینکه علاقهای به این رشته ندارند، هنوز در فضای فکری و نگرشی آن حضور دارند. با اینکه ممکن است این دست افراد تا بالاترین مقاطع تحصیلی رشته نیز، بهاصطلاح، صعود کنند؛ اما طبیعی است تأثیرگذاری لازم و مناسبی را نمیتوانند از خود به جای گذارند. این قضیه را میشود از آنجا فهمید که استادان و اندیشمندان بهنامی که همه، حتی بسیاری از استادان خارج از حوزۀ علمی رشته، آنها را میشناسند، توانستهاند باوجود تمام محدودیتها، دشواریها و موانع، بهقول شادروان پوری سلطانی «با دستِ خالی» چرخ حرکت رشته را بهحرکت در آورند و جالب است بدانیم که چقدر معدود هستند این افراد!
آنچه از این معدود بزرگان و استادان به ناممان شنیدهایم، از عشق به رشتهای حکایت دارد که به مطالعه و اندیشیدن و دانش میپردازد؛ با کتاب و تفکر و اطلاعات در تعامل است؛ اشاعه، ترویج و انتقال علم و دانش را امری مقدس میپندارد و بهدنبال بهحداکثر رساندن مزایای آن است. چه با شکوه است زیستن در فضای چنین رشتهای و چه لذت نابی میبرد آنکه با این بُعد از زندگی و تعالی بشری، همزیستی و همنوایی دارد.لذتی بیش از این تا بهخاطر آن فریاد برآورد «کجایند پادشاهان و شاهزادگان تا ببینند که چه لذتی است!»[1]. اهلِ واقعی این رشته با عشق بهاین حقیقتزندگی میکند که اطلاعات و دانش و اهمیت آنرا بهدرستی میشناسد؛ همیشه تلاش میکند تا آنرا به مشتاقانش برساند؛ مدام در اندیشه دستیابی سریع و راحت و هوشمندانهتر اطلاعات به اندیشمندان است و فداکارانه در این راه گام برمیدارد؛ اما چه میشود که دانشورزی و به کسوت چنین رشتهای در آمدن مایه افتخار نمیشود و لذتِ عیش مُدام به همراه ندارد؟ چگونه است آنچه که باید حکایت لذت دیدن مه و ماه داشته باشد خاصیت فروغلتیدن در چاه و چاله دارد؟ روشنگران قلمرو این رشته که زندگی خود را وقف پرورش و شکوفایی آن کردهاند به ما راهِ چاره را نشان دادهاند:
«اهلیشدن». اهلیشدن یعنی علاقمندشدن و برای اینکه علاقمند شد باید تجربه کسب کرد و به نظرم برای این کار میتوان گامهایی را برشمرد:
گام نخست: تجربهکردن هر آنچه برای شناخت کافی از رشته لازم است. از کسب علم و معرفت از حضور اندیشمندان رشته گرفته تا آشنایی با کتابخانهها و مراکز اطلاعاتی و علمی پویا؛ مشارکت در فعالیتها و برنامههای انجمنهای علمی و دانشجویی و مطالعه عمیق در متون مهم و اساسی رشته. کسب تجربه را تا زمانی ادامه بدهیم که شناخت ما از رشته کاملتر گردد و آنگاه به جایگاه خود در رشته بیندیشیم. بیندیشیم که چه نقشی را میتوانیم در رشته ایفا کنیم. برای شناخت این اشخاص و کتابخانهها و متون کافی است که در برخی از سخنرانیها و همایشها شرکت کنیم؛ وبسایت لیزنا را بررسی کنیم یا بهعضویت گروههای بحث فردوسی مشهد و ایرانکیس در آییم.[2]
گام دوم:بهکارگیری تجربهها در انجمنها و محیطهای حرفهای و علمی.برای اینکه چیزی را بهدرستی درک کنیم و با مزایای آن و موانع تحقق و اجرای آن آشنا شویم باید آنرا در جایی بهکار بگیریم. در غیر اینصورت، ارزش آن بسیار کاهش مییابد و تنها جنبه نظری و گاه غیرواقعی پیدا میکند. درس کارآموزی یکی از این فرصتهاست تا با کارکردها و تجربههای حرفهمندان آشنا شویم و آنها را بهکار بگیریم. انجمنها هم محفل بسیار مناسبی برای کسب تجربه و البته بهکارگیری آنها هستند. یکی از موفقترین جلوههای اینگونه انجمنها را میتوانید در انجمن کتابداری و اطلاعرسانی، ادکا، انجمن کتابداری و اطلاعرسانی شاخه خراسان و انجمن علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه الزهرا (س) بیابید. بهتر است تلاش کنیم با آنها همکاری کنیم، در جلسههای عمومی و هیئت مدیره آنها شرکت کنیم و با چالشها و اهداف آنها آشنا شویم. درواقع، شکلگیری همین نشریه (شناسه) نیز حاصل تعامل با اینگونه انجمنهاست.
گام سوم: اهلیکردن دیگران! برای اینکه این تجربهها کامل شود و این حلقه گسترش و ادامه پیدا کند لازم است دیگران را هم اهلی، یعنی اهلِ واقعی رشته و حرفه کنیم! به آنها راه موفقیت و رشد در رشته و حرفه را نشان بدهیم. به افراد، بهویژه تازهواردان این حلقه، بگوییم که چه دشواریها ومسائل و البته چه لذتهایی را میتوان تجربه کرد و از توان و انگیزه سرشار آنها برای شکوفایی علمی و حرفهایشان استفاده کنیم. ناگفته نماند شاید قصد من از نوشتن این سطور همین باشد. هرچند شاید بتوان مصداق نوشتن این مطلب را این بیت سعدی (علیهالرحمه) دانست:
ما با توایم و با تو نهایم اینت بوالعجب در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
[1]جمله معروف خواجه نصیرالدین طوسی هنگامی که مسئلهای علمی مکشوف میشد آنچنان حالت خرسندی و خوشحالی به او دست میداد که از عمق دل ندا میداد: اَین المُلوک و اَبناء المُلوک مِن هذه اللذة!
[2]برای آشنایی بیشتر با خبرگزاری لیزنا، گروههای بحث و همایشهای برگزار شده میتوانید به این منبع مراجعه کنید (فتاحی، رجبعلی بگلو و آخشیک، 1393. قابل دسترس در: http://ricest.ac.ir/?part=book&inc=book&id=93)
منبع:
فتاحی، رحمتالله، رجبعلی بگلو، رضا، و سمیه سادات آخشیک (1393). گذری و نظری بر گذشته، حال و آینده کتابداری و اطلاعرسانی در ایران: نگاهی به شکلگیری، دستاوردها و چالشهای توسعه علم اطلاعات و دانششناسی. شیراز: مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری.