در گفتگو با آقای ابراهیم عمرانی: در گذشته انجمن برای مطالعه و پژوهش جذابیت ایجاد میکرد
جناب آقای ابراهیم عمرانی، ۳۷ سال در حوزه کتابداری و اطلاعرسانی فعالیت مستمر داشته اند. ایشان بر اساس مصوبه پنجمين جلسه هیئتمدیره انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران که در روز دوشنبه 28 مردادماه 1392 در محل دفتر انجمن برگزار شده بود، عضو هیئت مدیره انجمن و مسئول کمیته همایشهای انجمن انتخاب شدند. در این مصاحبه با ایشان درباره چالشهای انجمن از آغاز تا کنون، مزایای انجمن، وضعیت فعلی و گذشته انجمن و … به گفتوگو نشسته ایم.
زره ساز- خیلی ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار ما و نشریه شناسه قرار دادید. از جانب هیئت مدیره انجمن کتابداری خراسان و هیئت تحریریه نشریه از شما تشکر میکنم. جنابعالی سابقهای طولانی در انجمن چه قبل و چه بعد از انقلاب دارید و در اکثر دوره ها یا به عنوان شاهد و همکار غیررسمی و یا به عنوان عامل و مسئول حضور داشتید. از این رو میتوانید تحلیل بسیار خوب و جامعی در رابطه با وضعیت فعلی و گذشته انجمن برای خوانندگان ارائه دهید. به عبارت دیگر خوانندگان ما ممکن است دانشجویانی باشند که آشنایی چندانی با سیر تاریخی انجمن نداشته باشند. در ابتدا تقاضا دارم لطف کنید و در مورد تاریخچه انجمن از بدو شکل گیری توضیحاتی ارائه بفرمایید. اساساً انجمن کتابداران ایران (در پیش از انقلاب) چرا و چطور به وجود آمد؟
انجمن درحدود سال1345 به وجود آمد، هشت سال پیش از آن که من وارد دانشگاه(سال1353) بشوم. بنابراین علت ها را باید در همان مکتوبات آن دوره (در نامه انجمن کتابداری) جستجو کرد.
زره ساز- ولی به نظر می رسد در زمان شما، وضعیت رشته هم از لحاظ تعداد هیئت علمی و هم از لحاظ تعداد دانشجو به جایگاهی رسیده بود که میتوانست یک انجمن پویا داشته باشد.
زمانی که من وارد کتابداری شدم، مدیر گروه کتابداری، خانم نوش آفرین انصاری بودند. ایشان از مشوقین اصلی دانشجویان برای شرکت و همکاری با انجمن بودند. در آن زمان ما دانشجوی لیسانس بودیم. در انجمن کارهای تخصصی متعددی انجام میشد که ما در همۀ آنها نمی توانستیم مشارکت کنیم. مخصوصاً در کارهایی که از لحاظ علمی سطح بالا بود. مثلا در کمیته انتشارات، کمیته پژوهش و آموزش. با این حال باز هم خانم انصاری ما را تشویق میکردند که در جلسات انجمن که معمولاً سالی یکی، دومرتبه بود سهیم باشیم. یکی از این جلسات، مجمع سالانه بود که اگر اشتباه نکنم، در زمستان (بهمن ماه) تشکیل میشد و گاهی هم جلسات دیگری تشکیل میشد. بقیه کارها در دفتر انجمن انجام میشد.
زره ساز- در آن زمان انجمن در این ساختمان محل انجام مصاحبه (ساختمان ایرانداک) قرار داشت؟
بله ، اینجا ساختمان وزارت علوم بود که معاونت پژوهشی وزارت علوم در آن حضور داشت. علاوه بر کارهای دفتر معاونت پژوهشی، چهار یا پنج ساختمان دیگر هم در این زمینه فعال بودند. مانند مرکز مدارک علمی، مرکز خدمات کتابداری (که خانم سلطانی بنیانگذار آن بودند و بعد از انقلاب به کتابخانه ملی منتقل شد)، مرکز پژوهش و برنامه ریزی علمی و آموزشی (که اکنون سازمان مستقلی زیر نظر وزارت علوم است) و دو سه تا مرکز تحقیقاتی دیگر هم بودند که احسان نراقی در راس یکی دو تا از این مرکزها بود. طبقه اول و دوم ساختمان ایرانداک، مرکز مدارک علمی و طبقه سوم مرکز خدمات کتابداری بود. انجمن کتابداری اگر اشتباه نکنم در طبقه دوم بود که آقای (علی) سینائی در آن زمان ریاست آن را بر عهده داشت. ایشان و خانم مهرانگیز حریری در این ساختمان بودند.
زره ساز- انجمن در آن زمان در کتابخانه ملی فعالیتی نداشت؟
نه، کتابخانه ملی اصلاً فضای تخصصی امروز را نداشت. کتابشناسها در آن رئیس بودند و شعبه اصلی در خیابان سی تیر فعلی هم در حد یک کتابخانه عمومی سرویس می داد. از نظر فضای کار تخصصی بسیار محدود بود و فعالیت تخصصی کتابداری هم انجام نمیداد. به جای کتابخانه ملی، آموزش فهرستنویسی، تولید و فروش فهرستبرگه و خدماتی از این دست به سبک کنگره آمریکا همه در مرکز خدمات کتابداری و تبراک انجام می شد. تدوین سرعنوانهای موضوعی، گسترش های نظامهای ردهبندی، فهرست مشاهیر مولفان، تنالگانها همه در مرکز خدمات کتابداری انجام میشد و نه در کتابخانه ملی. تا اینکه بعداز انقلاب به درخواست خانم پوری سلطانی و تیمشان، این مرکز به کتابخانه ملی در ساختمان سی تیر سپس از آنجا به نیاوران و در نهایت به ساختمان فعلی رفتند. در آن زمان مقر انجمن در ساختمان ایرانداک بود. کمیته های مختلف داشت که هریک وظایف خاص خود را انجام می دادند. در مجمع عمومی گزارش فعالیتها ارائه می شد که خانم انصاری بسیار ما را تشویق می کردند که در آن شرکت کنیم. شرکت در این جلسات برای ما هم بسیار جذاب بود چراکه غالباً افراد سرشناس در آن شرکت میکردند. مثلا یادم هست که یک سال، نادر ابراهیمی، یک سال دکتر غلامحسین ساعدی و در سال های دیگر افراد سرشناس دیگری آمدند که ما دوست داشتیم آن ها را از نزدیک ببینیم و از فرصت استفاده کنیم و حتی چند کلام با آنها گپ بزنیم. انتخاب دانشجویان کتابداری هم دراین سالها به شیوه خاصی بود. کتابخوان بودن فرد در پذیرش در رشته اثر داشت. چون کنکور اختصاصی بود و در نتیجه داوطلبان کتابخوان جذب می شدند. در سالهای 53 تا 55 کنکور به این شکل برگزار شد. بخشی از کنکور اختصاصی کتابداری همین بحث کتابخوانی بود. چون آن زمان اعتقاد بر این بود که کسانی به درد کتابخانهها می خورند که خود اهل کتاب باشند و با کتاب مأنوس باشند. جالب اینجاست که بچههای هم دوره ای ما تا الان هم همچنان مشغول خواندن و نوشتن هستند. این نکته مهمی است. بنابراین انجمن در گذشته برای ما جذابیتهایی برای مطالعه و پژوهش ایجاد میکرد.
انجمن خبرنامهای داشت که اخبار در آن منعکس می شد.همچنین مجلهای با عنوان “نامه انجمن” نیز از سوی انجمن منتشر می شد که مجله ای تخصصی بود و به گفتۀ بسیاری از اهالی نشر، از بهترین مجلات آن دوره به حساب می آمد. شاید به زبان امروز می شد گفت علمی ترویجی بود ولی از مجلات علمی مهم زمان خودش به حساب می آمد. مثلا برخی مقالات ترجمه شده هم در آن منتشر میشد که بسیار رهگشاتر از تالیفات امروزی بود. آن مجله و مقالات آن، متن درسی بسیاری از استادان ما بود بود. انجمن در آن دوره علی رغم محدودیتهای خاص زمان خود، کارهای تخصصی بسیار خوبی انجام می داد.
زره ساز- من تقریبا همۀ شماره های نامه انجمن را دیده و ورق زده ام. با مشاهده این شماره های منتشر شده، هر کسی می تواند از عملکرد و فعالیتهای انجمن در آن دوره باخبر شود. مخصوصاً کمیته های آموزش و انتشارات که مشخص است کار تشکیلاتی خوبی در آنها انجام می شده است. به نظر میرسد که مشارکت دانشجویان هم در سطح بالایی بوده و مهمتر آن که پذیرش انجمن و فعالیتهای انجمنی بین اعضای هیئت علمی بسیار بیشتر از الان بوده است. شما دلایل این امر را در چه میدانید؟ آیا آن زمان نیاز به انجمن پیش از این دوره احساس میشد؟
ببینید! به هر حال انجمن ها درجامعۀ دموکراتیک از پایه ها و ارکان جامعه هستند. انجمن ها باید به کمک دانشگاه ها بیایند و به حرفه کمک کنند. درواقع جایی که آدم های حرفه می توانند دور هم جمع بشوند کجاست؟ به قول علی میرزائی، درآن اوایل که انجمن جدید پا نگرفته بود درسخنرانی ها شعار می دادند: «کله پزها صنف دارند ما کتابدارها نداریم». می گفتند ما کجا همدیگر را ببینیم و اگر به مقالاتی که راجع به منزلت اجتماعی نوشته می شود، دقت بفرمایید. یا در دایره المعارف های جامعه شناسی نگاه کنید می توانید این نکته راپیدا کنید. یکی از مهم ترین ارکان منزلت اجتماعی، وجود یک انجمن قوی است. هرچقدر هم که در تئوری و در تحقیق هم که جلو بروید، این انجمن است که به یک حرفه قدرت می بخشد. انجمن یک کلمه فارسی است به معنای گرد هم آمدن، دور هم شدن. قطعا من به عنوان یک کتابدار به تنهایی در برابر اتفاقاتی که دور و برم می افتد قدرتی ندارم. اما هنگامی که ما با هم جمع می شویم قدرتمند می شویم. پس انجمنِ قوی، یکی از ابزارهای منزلت اجتماعی حرفه خواهد بود. انجمن نیاز حرفه است نه به این معنا که یک محفلی است که در آن چهار نفر دور هم بنشینند و بگویند خوب ما هم بیائیم یک انجمن درست کنیم. کار انجمنی سابقه ای بسیار قدیمی دارد. انجمنهای آکادمیک بیش از صد و پنجاه سال قدمت دارند. انجمن باید بتواند مسائل درون رشته و حرفه را مطرح کند. این اتفاق در آن زمان می افتاد. زمانی که من دانشجو شدم، هجده سال داشتم اما وقتی وارد انجمن شدم افراد بزرگی مثل ایرج افشار، پوری سلطانی، دکتر دانش پژوه، علی سینایی، آلیس لورر را دیدم. پس متوجه شدم که من با وجود این افراد بزرگ در انجمن می توانم رشد کنم. این نگاهی بوده که درآن سالها شخصاً به انجمن داشتم. بعداً هم که به صورت تئوری شروع به مطالعه و تعقیب مسائل کردم بیشتر به این امر ایمان آوردم که اگر شما انجمن نداشته باشید بدون رودربایستی باید قبول کنید که یک «حرفه» به معنای اجتماعی کلمه نیستید. حرفه مبانی و اصولی دارد که یکی از آنها این است ک اصحاب حرفه دور هم جمع می شوند و چیزی را که به نفع حرفه است تصمیم می گیرند. ممکن است بین اصحاب حرفه تعدد منافع وجود داشته باشد، فقط درباره آنچه که کاملا مشترک است تصمیم می گیرند و در بقیه مسایل رقابت می کنند ولی آن تصمیم کلی را همان رقیبها و دور یک میز می گیرند. مثلا شما وقتی به بازار می روید، میبینید چه طور برای یک جنس به صورت هماهنگ یک قیمت اعلام می شود و اگر یک نفر زیر آن قیمت بفروشد بقیه به او اعتراض می کنند و حتی پوستش را می کنند! چرا که از تصمیم جمع سرپیچی کرده است. این یعنی صنفی و انجمنی کار کردن و منافع حرفه را دیدن. اشتراک منافع و اشتراک در تصمیم بنیادهایی هستند که انجمن ها را در درازمدت هدایت می کند. اصناف سابقه ای طولانی دارند و با منافعشان بدون تعارف حرکت می کنند و در بیشترین مواقع تصمیمات صنفی است. حالا بفرمائید ما که ادعای تحصیل و علمی بودن می کنیم نمی توانیم انجمنی داشته باشیم که از منافع مشترکمان دفاع کند؟ که بتوانیم یک سری مسائل رابا هم طرح کنیم، هم افزایی داشته باشیم و به نتیجه ای جدی برسیم؟
سال 1366 دانشجوی فوق لیسانس کتابداری بودم. بچه ها را جمع کردم و پیشنهاد تشکیل انجمن را دادم. یک عده ای رو جمع کردیم یک یادداشتی تهیه کردیم و بردیم دادیم به بزرگترها. بزرگترها دور هم جمع شدند. کسی که خیلی طرفدار ما بود و خیلی فریاد می زد و الان هم مجله بسیار بسیار خوبی را می گرداند، علی میرزائی بود. آقای دکتر مرادی یادداشتی به من داد و من پیش آقای میرزائی رفتم. ایشان گفتند که پیش نویس اساسنامه را خودم می نویسم. به این ترتیب هیئت موسس انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران در سال 1366، تاسیس شد. پیش تر این اجازه را به ما نمی دادند. آقای میرزائی ما را به فردی وصل کردند که بعدها هم وزیر مخابرات شد و اسمش الان یادم نیست. زیر چتر حمایت ایشان دیگر کسی نمی توانست ما را اذیت کند. بدین ترتیب جلسات هیئت موسس شروع و برگزار شد. من جوانترین عضو آن هیئت موسس بودم. دکتر دیانی، دکتر حری، خانم سلطانی، دکتر مرادی وآقای میرزائی جمع بودند. اساسنامه تدوین شد. همان زمان آقای میرزائی به من گفتند که برو فلان هتل (از هتل های بنیاد) را برای برگزاری مجمع عمومی رزرو کن.
زره ساز- آقای میرزائی در آن زمان چه پستی داشتند؟
پستی یا ارتباطی در بنیاد مستضعفان داشتند. ایشان مدتی هم مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بودند و اگر اشتباه نکنم در آن زمان رئیس مرکز مدارک علمی و انتشارات سازمان برنامه و بودجه بودند.
زره ساز- تحصیلاتشان چه بود؟
فوق لیسانس کتابداری که فکر کنم قبل یا همزمان با دکتر فتاحی در دانشگاه تهران بودند. خلاصه، رفتم هتل رزرو کردم و آگهی روزنامه را هم دادم. اما ناگهان با آقای میرزایی تماس گرفتند و گفتند که فعلا دست نگه دارید. کار را به بهانه اینکه برخی از افراد سابقه منفی در قبل از انقلاب دارند متوقف کردند. اما به نظرم در آن دوره اینها بهانه بود و بی سوادهای رشته ما که به دانشگاه ها نفوذ کرده بودند جلوی این امر را گرفتند. اگر حرکتی هم در این زمان صوت گرفت به کمک افرادی مثل همان رئیس سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی وقت بود که بعدها وزیر مخابرات هم شد. پس در این دوره هم برای اینکه بتوانیم کار را پیش ببریم به برخی مقامات کشوری متوسل شدیم. از سال 1366 تا سال 1379 هم این روند پیش رفت و پرونده راه اندازی انجمن مسکوت باقی ماند تا اینکه در سال 1379 به همت دکتر فریبرز خسروی معاون کتابخانه ملی، فعالیت انجمن از سر گرفته شد و بدون ایشان این امر ممکن نمی شد. بعد از سال 1379، دوباره هیئت موسس جدید تشکیل شد و دوره جدید شکل گرفت ولی این تکیه به پست های قدرتی و دولتی برای ادامه حیات انجمن همچنان وجود دارد. حتی در جایی مثل آمریکا یکی از کسانی که به انجمن کتابداران آمریکا کمک می کند بنیاد جورج سورس است. مکانیزم آنها هم به این ترتیب است که در آنجا بنیادها به جای پرداخت مالیات به دولت به نهادهایی همانند انجمن کتابداری یا انجمنهای خیریه و عام المنفعه کمک می کنند و از مالیات معاف می شوند. در اینجا اما دولت باید کمک کند. البته فرقی نمی کند، بنا بر قانون کشور باید سراغ کمک بنیادها یا دولت رفت.
زره ساز- این موضوع که انجمن همیشه باید به افراد صاحب قدرت متکی باشد ممکن است باعث شود انجمن طبق سلیقه آن افراد فعالیت بکند و یا با توجه به ارتقاء و تنزل آنها، صعود و افول داشته باشد.
نه. با این حرف شما موافق نیستم. شما تحقیق کنید. در اسناد منتشر شده انجمنها بررسی کنید. این افراد دوست دارند اسمشان را گوشه و کنار بیاورید. به ویژه در رشته هایی مثل رشته ما! محدودیتی که الان انجمن ها در ایران دارند به نوعی یک محدودیت کنترل شده سیستماتیک است. البته برای این محدودیت راه حل پیدا کردهاند. سیستم آمده برای اینکه شما وارد کارهای صنفی نشوید. نام انجمن علمی بر شما گذاشته شده است. چون اگر وارد کارهای صنفی بشوید دیگر کارتان از وزارت علوم جدا می شود و باید بروید از وزارت کشور مجوز بگیرید. اساسنامه ای به انجمن داده اند و بالایش هم نوشته اند انجمن علمی! یعنی آقا ببین تو اجازه داری کار کنی ولی انجمن علمی هستی! حواست باشد پایت را از این خط آن سوتر نگذاری. حالا یکی پیدا می شود و ادعا می کند که آقا من یک سایتی راه انداختم و در آن بخش هایی که انجمن نمی تواند وارد مسائل صنفی بشود من شخصا وارد می شوم، چوبش را هم خودم می خورم. نوع محدود کردن ها معمولا اینگونه است وگرنه آن چیزهایی که شما می گویید یعنی آن لابی ها ممکن است که یک جاهایی کارایی داشته باشد ولی درانجمن های علمی احتمالش کم است، مگر آنکه انجمن علمی به گونهای باشد که منافع اقتصادی عاید کند. مثلا در تصمیم گیری های نظام پزشکی که در واقع از مجموع انجمن های پزشکی با انتخابات خاص تشکیل می شود، قواعد اقتصادی تأثیرگذار است و در آنجا لابی معنا می دهد. البته من خودم با لابی کردن موافق هستم چون بالاخره انجمن های علمی همان طور که شما می فرمایید باید از یک جایی پشتیبانی بشوند. حالا بعضی ها از سوی دولت، بعضی ها از طرف سازمانهایی که بالاخره دولت به آنها این مجوز را داده تا کمک کنند. بالاخره همان طور که فرمودید قبل از انقلاب در این ساختمان ایرانداک، انجمن دارای دفتر و تشکیلات بوده که دولت وقت آنها را فراهم کرده بود. بعد از انقلاب هم کتابخانه ملی فضایی را به انجمن داده و از فعالیت های انجمن پشتیبانی می کند. پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات هم یک نیرو و اتاق جلسات داده است و حتی نشریه مشترک با انجمن منتشر می کنند. خوب به نظرم استفاده از لابیها و امکانات دولتی و غیردولتی هنری است که انجمن می تواند داشته باشد. البته شدت و ضعف این لابیگری ها در دوره های مختلف متفاوت بوده است.
زره ساز- مسئله دیگری هم که در رابطه با انجمن مطرح است، مسئله سطح مشارکت است. احساس می شود در دوره فعالیت انجمن در پیش از انقلاب عموما اساتید و اعضای هیئت علمی دانشجویان کارشناسی ارشد و کارشناسی خود را به شرکت در فعالیت های انجمن تشویق می کردند. درست فکر می کنم؟
نه لزوماً! همان زمان هم ما استادانی داشتیم که در انجمن شرکت نمی کردند و مثلا در داخل خود گروه دانشگاه تهران ممکن بود یک یا دو استاد با بقیه اساتید همخوان نباشند. همین ناهمخوانی باعث می شد که در جلسات انجمن هم شرکت نکنند. به هرحال در آن زمان جمعیت رشته کم بود. شما نسبت بگیرید. کل اعضای گروه کتابداری دانشگاه تهران که بزرگترین گروه کتابداری کشور بود احتمالا ده نفر بود. در شیراز و تبریز هم هر کدام سه الی چهار نفر. مدرسه عالی ایران زمین هم یکی دو نفر. کل اعضای هیئت علمی گروه های کتابداری ایران به بیست نفر نمی رسید. حالا اگر در آن گروه ها دو نفر هم مخالف انجمن بودند می شود ده درصد که رقم قابل توجهی است!
زره ساز- ولی به نظر می رسید که مهره های تاثیرگذار همگام با انجمن هستند. کسانی بودند که خودشان را وارد گود انجمن می کردند مثل خانم انصاری، خانم سلطانی و سایر بزرگان دیگر. اینها افراد تاثیرگذاری بودند.
بله، الان هم اگه شما نگاه کنید من اعتقاد دارم اساتیدی که قوی هستند و پشتوانه علمی قوی دارند کنار انجمن هستند و یا پشتیبان آن،حتی اگر به علت مشغله نتواندد همیشه در جلسات انجمن حضور پیدا کنند.
زره ساز- پس چرا کسی اشتیاقی برای رئیس شدن و یا عضویت در هیئت مدیره انجمن ندارد؟ به نظر می رسد که آقای دکتر شریف آبادی و آقای دکتر فتاحی و یکی دو بزرگوار دیگر ریاست را با هم پاس کاری می کنند؟
نه، آقای دکتر خسروی دو دوره رئیس بوده است. آقای دکتر فتاحی دو دوره رئیس بوده و آقای دکتر رضایی شریف آبادی هم در حال حاضر دوره دوم است که رئیس انجمن هستند. ببینید داستان پاس کاری الان به نظر من داستان پایان نامه هاست. داستان تعداد دانشجویان است. داستان منهدم شدن آموزش عالی در کشور ماست نه فقط کتابداری! داستان افزایش 6 درصدی جمعیت دهه 60 است که جای نفس کشیدن برای کسی نگذاشته است. بنابر پیش بینی های آماری تا 5 سال آینده این جمعیت دهه 60 از مقطع دکتری عبور می کنند و نظام آموزشی ما می تواند حرکت نرمال خودش را از سر بگیرد. الان دکتر رضایی شریف آبادی رئیس دانشکده روانشناسی دانشگاه الزهرا است. دکتر غائبی معاون آموزشی همان دانشگاه است. دکتر فرج پهلو چندین مسئولیت در دانشگاه شهید چمران داشت و دارد. سر همه بسیار شلوغ است. دوستان دیگر انجمن با تعداد فاجعه بار دانشجوی ارشد و دکتری روبرو هستند و همه نگران وقت هستند. قبول مسئولیت در انجمن و نرسیدن به کارهای انجمن نگرانی همه آنها است.
وقتی می بینم افرادی که مقبولیت عمومی دارند می خواهند خود را کنار بکشند، به افرادی با این همه مشغله فشار می آوریم که باشید. کمکتان می کنیم ولی شما هم باشید. اتفاقا این استادان باید بیشتر با دانشجویانشان در تماس باشند. از زیر دست استادانی فداکار بچه های انجمنی بیرون می آیند. اینها به دانشجو روحیه کار جمعی و انجمنی تزریق می کنند. اینها نیروهای آینده انجمنی را در کلاسهایشان می سازند. کسانی که از کیان رشته و حرفه در برابر دیگران باید دفاع کنند.
این را هم بگویم که حضور استادان فداکار در کلاسهای دوره کارشناسی خیلی مهم است. اینها به دانشجویان انگیزه می دهند. حالا اگر یکی از این استادان پرکار و صاحب آوازه با وجود مسئولیت های متعددش لطف می کند و با همه آن مهربانی که دارد کلاس های لیسانس را هم برعهده بگیرد، دانشجو از همان ابتدا با معنی استاد آشنا می شود. این برای من خیلی مهم است که استاد قوی سر کلاس های دوره لیسانس برود چون دانشجوی آن دوره باید درست ساخته بشود. الان برای درس های مهمی مثل مقدمات کتابداری که روحیه دانشجو را باید عوض بکند، یک آدم بی انگیزه را به عنوان مدرس سر کلاس می فرستند. خوب آن وقت چه انتظاری باید از بروندادهای رشته در این دوره داشت؟ بهرحال خیلی باارزش است که این اساتید با جوانان در ارتباط باشند و به آنها درس تلاش، زندگی، و کار جمعی بدهند.
زره ساز- پس اگر بخواهیم درصد بگیریم درصد این گونه افراد به نسبت همه اعضای هیئت علمی که ما داریم خیلی کم است. درست است؟
بله، دریک جامعه نرمال درصد آدم های فداکار کم تر از آدم های معمولی است. همیشه این طور بوده.
زره ساز- چرا از واژه فداکار استفاده می کنید؟
برای این که این افراد از انرژی و وقتشان می گذارند بدون اینکه ما به ازای مادی گیرشان بیاید.
زره ساز- خوب آیا انجمن ها لزوماً باید این گونه باشند؟ یعنی کار فداکارانه بدون ما به ازای مادی؟
انجمن ها همه جای دنیا داوطلبانه هستند مخصوصا انجمن های علمی.
زره ساز- آیا آن ما به ازای معنوی که انسان دریافت می کند نمی تواند خلاء ناشی ازکمبودهای مادی را جبران کند؟
آدمی که فرهنگش را داشته باشد از مزایای معنوی فعالیت در انجمن ارضاء می شود.
زره ساز- بهرحال هر فردی که رئیس انجمن کتابداری و یا عضو هیئت مدیره انجمن می شود از یک سری امتیازات معنوی برخوردار می شود. مثلا با رئیس انجمن کتابداری بارها در صدا و سیما مصاحبه می کنند و یا وی را به محافل علمی و فرهنگی مختلف دعوت می کنند. یا برای مسائل مختلف در خبرگزاری ها بیانیه می دهد و می تواند جایگاه معنوی خوبی را در رشته و حرفه به دست آورد. با این حال همه این موارد اعضای هیئت علمی را که ممکن است برخی از آنها حس جاه طلبانه نیز داشته باشند وسوسه نمی کند و برای حضور در انجمن معمولا پا پیش نمی گذارند. دلیلش را در چه می بینید؟
یک دلیلش مشغله بسیار زیاد اعضای هیئت علمی در حال حاضر است. استادانی را می شناسم که واقعاً علاقه دارند. گاهی به من سر می زنند، گاهی تماس می گیرند ولی تا حالا کاندید عضویت در هیئت مدیره انجمن نشده اند. دلیلش را می پرسم می گویند الان سرمان خیلی شلوغ است. من شلوغی را باور دارم به خاطر این تعداد عظیم و بی رویه دانشجویی که دارد گرفته می شود. دولت هم راهی ندارد باید به گونه ای پاسخگوی این جمعیت داوطلب حضور در دانشگاه باشد. در نتیجه همه چیز به هم ریخته است.
زره ساز- فکر می کیند اگر این گرفتاری نبود، واقعا شرکت می کردند؟
بله. البته چند مسئله دیگر هم هست. این یکی خیلی عمده است. دومین عامل به نظرم جو بی اعتمادی است. البته این عامل خاص یک انجمن نیست. یعنی اصلاً این طور نیست که یک عده ای به انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران بی اعتماد باشند. این جو بی اعتمادی در کل کشور خودش را نشان می دهد. این جو بی اعتمادی شاید در 20 کشور از دنیا وجود داشته باشد ولی شدت و ضعف دارد.هر زمان گشایش اقتصادی درکشورها رخ دهد، جو بی اعتمادی کم تر می شود و مردم به خواسته هایشان هرچه نزدیک تر بشوند، مقداری از بی اعتمادی سلب می شود. هرچه قدر فشار به آنها بیشتر باشدبی اعتمادتر می شوند. دلم می خواهد شما به کامنت هایی که طی 4 ماه گذشته زیر یادداشت دبیر کل کتابخانه عمومی کشور در لیزنا آمده است، نگاه بکنید. این کامنت ها آرام آرام رفته به این سمت که آقا چه شد الان سه ماه گذشته چرا به ماپول نمی دهی؟! ببینید! من اینجا اصلا نه در مقام دفاع و نه حمله به رئیس نهاد کتابخانه عمومی کشور هیستم. نمی خواهم دفاع کنم ولی بنده را می گذاشتند جای ایشان با وضعیتی که دولت دارد چند ماه طول می کشد تا به بنده هم بی اعتماد بشوند؟
زره ساز- یعنی تنها راه حل را در پول و بهبود وضع اقتصادی می بینید؟
از یک زاویه بشر کلا به شادی، خوشبختی و رفاه زودتر عادت می کند تا به سختی. این را من نمی گویم. بروید و ببینید و بخوانید که انسان به رفاه خیلی زود عادت می کند و نمی خواهد از دستش بدهد. هر زمان رفاه از ما گرفته بشود، به مجموعه نهادهای مسئول بدبین تر می شویم. حالا اگر دولت ضعیف باشد قطعاً این بی اعتمادی چند برابر می شود. این بی اعتمادی خاص انجمن نیست. بی اعتمادی وقتی رشد می کند، انگیزه های شما رامی گیرد. من دقیقاً به شما می توانم آمار بدهم. همایش های انجمن تا پایان سال 1388در بدترین حالت کم تر از 100 نفر جمعیت نداشت. ولی آرام آرام ما جمعیت را از دست دادیم. دردانشکده علوم دانشگاه تهران زمانی که ما همایش های ماهانه انجمن را برگزار می کردیم تالار 300نفری شهید دهشور تقریبا پر می شد. یادم می آید دکتر زارع از انجمن ریاضی روزی از جلوی تالار رد می شد جمعیت را که دید از من پرسید اینجا چه خبر است؟ گفتم جلسه ماهانه انجمن کتابداران! گفت جلسه چی؟ گفتم جلسه کتابداران! با تعجب به من نگاه کرد! بچه های انجمن زیست شناسی هم به من می گفتند که شما در انجمن برای جلب مخاطب چه می کنید که همایش هایتان این قدر شرکت کننده دارد؟ ما از یک ماه قبل خبر می دهیم ده نفر هم در جلسات ما حاضر می شوند.حالا من به شما بگویم که درجلسات پارسال ما تعداد حضار به 18 الی 20 نفر رسید. متاسفانه این مشارکت را به شدت از دست دادیم. این کاهش از نیمه سال1388 به این طرف آرام آرام و بعد با تشدید مضایق اقتصادی خیلی بیشتر شد. اینها دیگر به فضای خود جامعه برمی گردد. من دائم درنوشته هایم تاکید می کنم که خاص رشته ما نیست. می توانید از انجمن های دیگر تحقیق بکنید و ببینید که آیا این مشارکت اجتماعی در این سال ها واقعاً کم تر شده یا نشده است؟ من در جلسات انجمن توسعه علم شرکت می کنم، دست بالا 15 نفر می آیند که همه هم کارکنان پژوهشگاهی هستند که این سخنرانی در آنجا برگزار می شود. شاید آن هم به علت حضور معاون پژوهشی موسسه باشد.
زره ساز- شما دوره های مختلف انجمن را دیده اید. به طور کلی فکر می کنید که انجمن کتابداری تا الان چند نسل به خودش دیده است؟ یک نسل که نسل پیشگامان و در حقیقت بنیان گذاران بودند بعد نسلی در سال 1366 آمد تا انجمن را بازسازی کند…
در سال 1366 شاگردهای ان نسل بنیانگذار داشتند می دویدند تادر کنار آنها کمک بکنند. چون به هر حال همیشه شما این دوعنصر را کنار هم می خواهید. انجمن یعنی همین، انجمن یعنی کنار هم قرار گرفتن این نسل ها. قرار گرفتن دو عنصر تجربه و انرژی! نسل بعدی نسل سال1379 بود که دوباره انجمن را احیا کرد. به نظرم مثل الان که یک نسل جدیدی دارد وارد انجمن و هیئت مدیره می شود. بچه هایی که سال 1379 آرام آرام شروع کردند الان چند دوره است که درانجمن هستند. در سال های اوایل دهه 80 مسئولین کمیته های دیگر انجمن را به جلسات کمیته خودمان دعوت می کردم و از بچه هایی که دور من جمع شده بودند کمک می خواستم تا کمیته را کمک کنند. شبیه آن چیزی که الان به طور رسمی در جلسات مشترک کمیته های انجمن وجود دارد. ما در آن زمان در کتابخانه دانشکده علوم هر هفته این جلسه را داشتیم و بچه ها هم واقعاً خوب شرکت می کردند. از بچه های آن دوره یکی یکی وارد هیئت مدیره شدند همانند آقای علیمحمدی، خانم مکتبی فر، دکتر علیپور و دکتر اصنافی، و اینها بچه هایی بودند که دردانشکده علوم واقعاً انرژی گذاشتند. ببینید خانم سلطانی، خانم انصاری و دکتر حری دنیای تجربه و دانش بوده و الگو هستند. اما در انجمن شما به چهارن یروی جوان، سرحال و قبراق نیاز دارید که اگر استادی مانند دکتر حری گفت ف این جوان به قول قدیمی ها تا فرحزاد بدود!
زره ساز- ولی نکته ای که در انتخابات انجمن های علمی مانند انجمن کتابداری وجود دارد این است که باید یک درصد قابل توجهی از اعضای هیئت مدیره از مجموعه اعضای هیئت علمی باشند و یک درصد خیلی کمی می توانند از جاهای مختلف عضو بشوند. به نظر می رسد برای جلب مشارکت جوانان، طبیعتاً کمیته ها باید فعال شوند. یعنی کمیته ها باید تحت نظر اساتید و اعضای هیئت علمی فعال شوند. طبیعتاً هرکدام از این اساتید هم متعلق به یکی از دانشگاه ها هستند و می توانند نیروها و دانشجویان آن دانشگاه را بسیج کنند.با این حال، ممکن است دانشجوی جوان علاقمند و فعالی هم باشد که در دانشگاه پیام نور و یا دانشگاه با شهرت کمتری درس بخواند و به هیچ کدام از اساتید هم وصل نباشد. نظر شما چیست؟ به نظرتان چگونه می توان دانشجویان و علاقمندان را جذب کرد؟
الان که همه چیزالکترونیکی و ارتباطات بسیار ساده شده است. به راحتی می توانند با انجمن تماس بگیرند. منتهی انجمن باید برنامه ای برای این بچه ها داشته باشد.شما فرمودید که دانشجویان را باید جذب انجمن کرد. اما چه کسی باید این کار را بکند؟ خوب همین طور هم که شما گفتید اساتید باید انگیزه بدهند و انجمن را معرفی کنند و مشوق باشند. حالا اگر استادی باشد که منافع خودش را در انجمن نبیند قطعا برمی گردد و به دانشجویش می گوید که کجا میخواهی بروی. استادی کلاسش را تعطیل می کند و کل دانشجویانش را به جلسه انجمن می آورد و استاد دیگری برمی گردد می گوید که در انجمن مشتی دور هم جمعند. من نمی فهمم که این یک مشتی که دور هم جمعند از کجا آمده اند؟ من الان چند دوره است که با تمام علاقه و رفاقت کار می کنم که اساتید و افراد دیگری بیایند و کاندیدای هیئت مدیره بشوند، اما نمیپذیرند. می گویند یکی دیگر باید برای هیئت مدیره بیاید. من که یک انجمنی هستم و از بیرون هر کاری که از دستم بربیاید برای انجمن انجام می دهم. ببیند این استاد است که باید به دانشجو انگیزه بدهد و بگوید که اگربروی انجمن این منافع را برایت دارد. منافعی هم که انجمن ممکن است به شما بدهد مثل نشستن یک ساعت کنار استادی همانند دکتر فتاحی است. ارزش این منفعت را چه کسی می تواند تخمین بزند؟ گوش کردن به سخنرانی یک بزرگوار دیگری و بعد پرسیدن سوال مستقیم از وی در رشد و تعالی دانشجویان تأثیر زیادی دارد.
زره ساز- ببینید علاوه بر مسائل اقتصادی و بی اعتمادی که اشاره کردید فکر کنم عامل دیگر تغییر در برخی ارزش هاست. یعنی جوانهای دهه چهل و پنجاه به قول شما یک ساعت نشستن در کنار اساتید بزرگ و دانشمند را برای خود غنیمتی می دانستند ولی شاید برای دهه هفتادی ها و هشتادی ها این مساله کم رنگ تر شده باشد.
بله درست است! به نظر من هم همین گونه است که می فرمایید اما باز اگر کلان تر نگاه بکنیم و از پوسته خود بیرون بیاییم و به کل جامعه نگاه کنیم باز بر این اعتقادم که اگر ثبات اقتصادی داشته باشیم، پشت سر آن وضعیت فرهنگی هم درست می شود. این عبارت را زیاد شنیدیم که نان شب ندارم بخورم آن وقت می گویی کتاب بخوانم. ثبات اقتصادی و تنگنای اقتصادی این ارزش ها را تغییر می دهد.من اعتقادم بر این است که این ارزش ها تحت تاثیر مجموعه ای از اتفاقها تغییر کرده است. هیچ وقت ارزش ها ثابت نبوده و درخود ارزش ها هم، ما ارزش های کلی تر و ارزش های جزئی تر داریم.