نشریه الکترونیکی شناسه

ISSN: 2538-5534​

در حاشیه مراسم بزرگداشت دکتر عباس حری در 27 فروردین 1393/ مشهد

Modiramani issu07

در حاشیه مراسم بزرگداشت دکتر عباس حری در ۲۷ فروردین ۱۳۹۳/ مشهد

بیست و هفتم فروردین‌ماه ۱۳۹۳، مراسم بزرگداشت دکتر حری در مشهد برگزار شد. قصد ندارم که از این مراسم بگویم چراکه بی‌تردید گزارش مراسم را خوانده‌اید و تصاویر را هم دیده‌اید. حضور تک‌تک افراد بیانگر میزان احترام به انسانیت و ارزش والای او بود.

پیش از همه خدای را شاکرم که فرصت حضور در این جمع را یافتم. حضور در این نوع مراسم ابعاد گوناگون و شاید بهتر است بگویم حاشیه‌هایی متفاوت دارد. به‌ویژه سخنرانی‌ها و سخنران‌ها و باریک‌تر از آن، واژه‌هایی که بر زبان می‌آیند و در فضا جاری می‌شوند. همگی حاکی از انرژی و عشق والایی بود که در فضا موج می‌زد. از ایشان که صحبت می‌شد، همان حس بیداری، هشیاری، شعور و آرامشی را یافتم که در کلاس‌هایش تجربه کردم. کلامش از جنس و گونه‌ی دیگری بود. با فکر سخن می‌گفت و با هر واژه‌ای، تلنگرهایی ماندنی در ذهن ایجاد می‌کرد (به تماشای روزهای سپید، عطف، ۱۳۹۲)

جدای از مدح و ستایش‌ها، برخی واژه‌ها و سخنان برخی افراد در این مراسم، اثر ماندگارتری داشت، نظیر استاد فتاحی که گفت: ” …آنچه امروز می‌خواهم مطرح کنم این است که رسیدن به موفقیت راهی طولانی است که یک‌شب قابل پیمودن نیست. من سعی کردم در این جلسه اثربخشی این استاد را موردتوجه قرار دهم.”

-برجسته‌ترین عبارات کلیدی که آقای دکتر فتاحی برای استاد حری برشمرد:

تأثیرگذاری شخصیت ایشان در سطح ملی، معرفت، مردم‌داری، علاقه‌مندی به رشد دیگران، مشارکت‌جویی و حضور گرم در همه‌جا، همکاری داوطلبانه و بدون چشم‌داشت، دوستی و معرفت پایدار به همراه دانش و خلاقیت در رویکرد و نگاه ایشان به زندگی و اینکه رشته ما در حال حاضر قبل از علم‌اندوزی باید معرفت کسب کند.

-استاد دیانی هم صفاتی از ایشان برشمرد که بسیار بر دلم نشست:

رواج اندیشه‌های ناب با حضور مداوم در همایش‌ها و جلسات/ مطالعه و تحقیق بسیار/ کندوکاو علمی /اندیشه آفرینی و این جمله که “… در داخل حرفه کتابداری آن‌هایی جاویدان مانده‌اند که اندیشه‌ای ناب را به جامعه علمی هدیه کردند ….هنر کتابداران زنده این است که ناب‌ترین این اندیشه‌ها را بازشناسی کنند و در شکل‌دهی به دانش کتابداری و اطلاع‌رسانی از آن‌ها بهره گیرند.”

به‌طور کاملاً اتفاقی همان روز که از این مراسم بازمی‌گشتم، یادداشت استاد دانا و مهربان دیگرم، بهار رهادوست را در لیزنا خواندم که در پایان سخنش آورده بود:…. کمی از این فضای دربسته بیاییم بیرون و از بیرون به درون نگاه کنیم، چون مهم‌ترین تحولات از دیدن درست و دقیق واقعیت‌ها آغاز می‌شود….”

هدفم از نوشتن این یادداشت این است،

بیاییم به دور از هرگونه مدح و ستایش صرف، لحظه‌ای در آرامش به تک‌تک این واژه‌ها بیاندیشیم. واژه‌ها بار معنایی خارق‌العاده‌ای دارند که می‌توانند چراغ راه و رهگشای دانش جویان و دانش پویان جوان این رشته باشند. بایستی آهسته‌تر گام برداریم و چه بسیار نکته‌ها را دوباره ببینیم و بخوانیم، به کجا چنین شتابان!

استادی که بسیار خواند، بسیار دید و بسیار اندیشید، توانست حاصل دانش خود را به زبانی بیان کند که برای خواننده و شنونده امروزی هم، پریشان و پراکنده و تکراری نباشد. زیرا او تنها یک اهل علم نبود بلکه متفکری بود که نه‌فقط با چشم سر که با چشم جان می‌دید و می‌سنجید و اکنون می‌بینیم که این انسان صاحب‌فکر و اندیشه و عمل را چگونه ستایش می‌کنند.

بیاییم چند لحظه‌ای با خود بیاندیشیم که چرا ستایشش می‌کنیم؟ ویژگی این استاد چه بود؟ بامعرفت بود؟ پاک‌دل بود؟ مردم‌دار بود؟ نگاهش به زندگی متفاوت با دیگران بود؟ در گزیده فیلمی که از زندگی‌نامه ایشان در مراسم پخش شد، چه نکاتی را گرفتیم؟ کودکی از یک خانواده مذهبی و عادی جامعه که صرف‌نظر از موقعیت‌ها و وجوه رفتاری و ارثی و فرهنگی محیط اطرافش، برای وجودش و خودش ارزش قایل شد.

با آگاهی در خود و زندگی و تعاملش با دیگران می‌نگریست و تمامی رفتارها، انتخاب‌ها و فعالیت‌هایش هم از درون و هوشیاری برترش منشاء گرفت. همسرشان نکته ظریفی را در فیلم بیان کرد: … او با همه گونه مردم نشست‌وبرخاست و گفت‌وشنود می‌کرد …..

در مأموریت و شیوه زندگی‌اش خودپسندی، خودشیفتگی و ناامیدی راهی نداشت. خود را برتر یا جدا از دیگران نمی‌دید، اگر غیرازاین بود، این‌چنین در این مراسم بر تأثیرگذاری ایشان تأکید نمی‌شد.

ارتباط درونی که استاد بهار رهادوست از آن سخن می‌گوید، یعنی همان هویت معنوی به دور از هرگونه خودپسندی و خودشیفتگی؛ به همنوع خود عشق ورزیدن و تجربه زندگی بر اساس پیوند و ارتباطی آزاد و ابدی با اطراف خود داشتن. هریک از ما مسیر سفر خود را دارد و بهتر دانستن مسیر خودمان از دیگران اندیشه باطلی است.

خوشا به حال پاک‌دلان و انسان‌های بامعرفتی مانند شادروان استاد حری که مصداق عینی این جمله است که عشق یار بخشش است. نمی‌شود عشق را با فرمول “هرچه بیشتر بهتر” خرید.

 منابع:

رهادوست، بهار. چشم‌های ما. لیزنا، (گاهی دور/ گاهی نزدیک: ۷۸). قابل‌دسترس در: http://www.lisna.ir/Away/۱۴۵۰۲

مدیرامانی، پروانه. به تماشای روزهای سپید. نشریه الکترونیکی عطف، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲. قابل‌دسترس در:http://www۲.atfmag.info/۱۳۹۲/۰۲/۱۰

پروانه مدیرامانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *