پشت دیوارهای کتابخانه (بخش اول)
از سطل بزرگ وسط بخش فهرستنویسی آب بیرون میریزد و به دنبال ظرف دیگری هستیم که جایگزین آن کنیم. این طرف و آن طرف هم ظرفهای ریز و درشت دیگری گذاشتهشده که جلوی ریزی آبهای چکه چکه و کمتر را بگیرد. مثل جوب کنار خیابان دارد از سقف آب میریزد. در همین اثنا، خبر دیگری میآورند: از سقف دستشویی خواهران دارد آب چکه چکه میریزد. احتمالاً مربوط به کاسه شکسته توالت برادران است که هنوز درستش نکردهاند. این موضوعی است که هر روز تکرار میشود و بسته به فصل و موقعیت مشکلات متفاوت میشود. زمستان امسال، خوشحال بودیم که بالأخره بعد از سالها برف باریده و علاوه بر لذت بردن از مناظر زیبا و فراموششده برفی، در تابستان هم مشکل کم آبی و خشکسالی نخواهیم داشت. اما مگر این اتفاقات و بحرانهای فصلی اجازه یک آن لذت بردن از داشتهها و نعمتها را میدهد.
ساختمانهای کتابخانههای قدیمی، ساختمانهای خیلی خوبی هستند. بزرگ، نورگیر، مسطح و تا بخواهی جادار و دلباز. اما مثل هر موجود دیگری که عمر مفیدی دارد و اگر رسیدگی نشود این عمر کوتاهتر هم میشود، این ساختمانها هم اغلب پیر، فرسوده و زواردررفته شدهاند. وضعیت مالی و مدیریتی سازمانهای دولتی و دانشگاهها هم به گونهای نیست که به این سادگی زیر بار ایجاد ساختمانهای جدید بروند. حتی تعمیر اساسی این ساختمانها هم هیچوقت به مذاق مسئولین پشتیبانی و مالی خوش نمیآید. هر وقت صحبت احداث ساختمان جدید برای کتابخانهها میشود، میگویند که بودجه کلانی میخواهد تا ساختمانی درشان دانشگاه یا این سازمان تأسیس کنیم. وقتی هم صحبت تعمیر و روبهراه سازی ساختمانهای قدیمی میشود، استدلال میکنند که تعمیر و بازسازی این ساختمانها به صرفه نیست و هزینههایش به اندازه احداث یک ساختمان جدید است. صبر کنید تا شرایط مساعد شود و یک ساختمان سر و تن درست و مناسبشان شما و این سازمان تأسیس کنیم. و این شرایط مساعد معلوم نیست کی رخ خواهد نمایاند.
در مدیریت کتابخانهها، شما با مسائلی رو به رو میشوید که به هیچوجه تصور و فکرش را هم نمیکردهاید. ضمن اینکه در هیچ کتاب و کلاس و واحد درسی هم چنین چیزی ذکر نشده و در مورد آن صحبت هم نشده است. صرفاً به مدد آزمایش و خطا یا آموختن از طریق تجربه است که میشود با اینگونه مسائل رو به رو شده و بهترین و مناسبترین تصمیم ها را در مورد آنها گرفت.
با توجه به طرح این مساله که پرداختن به چنین مسائلی در هیچ یک از کتابها یا کلاسهای درسی نیامده و دوره یا کارگاهی هم برای آنها نیست، در اینجا برخی از مسائلی که در مدیریت کتابخانه مرکزی دانشگاه شهید بهشتی (تأسیس 1339: یعنی 56 سال پیش) در طول یک سال گذشته مواجه شدهام را ذکر میکنم. به این منظور که نوعی مطالعه غیررسمی “مبتنی بر شواهد[1]” را ارائه نمایم و از این رهگذر تجربهآموزی اتفاق بیافتد و آزمایش و خطاهای دیگران کمتر شود.
- دیگ موتورخانه: در اوج سرمای زمستان یک روز صبح که وارد کتابخانه شدیم دیدیم که کتابخانه مثل سیبری سرد و یخی شده است. پرس و جو کردیم که جریان چیست؟ گفتند یکی از دیگهای بخار موتورخانه سوراخ شده است و از کارافتاده. خب چه باید کرد؟ دیگ قدیمی و مربوط به 50 سال پیش است و الآن مثل آن پیدا نمیشود. دیگ جدید هم بخواهیم جایگزین کنیم با بقیه سیستم که قدیمی است همخوانی ندارد. تنها راه حل این است که بیشتر از قیمت یک دیگ جدید، هزینه تعمیر دیگ قدیمی کنیم و کتابخانه هم در این مدت با سرما بسازد. کتابدارها خودشان را در جای دیگر گرم کنند و شیفتی خدمت دهی کنند. یعنی یکی برود خودش را گرم کند و بیاید و جای دیگری کارهای کتابخانه را انجام دهد و بعد دیگری و الی آخر.
- گرمای غیرمنطقی کتابخانه: به دلیل قدیمی و فرسوده بودن سیستم گرمایش و سرمایش کتابخانه، بعضی از قسمتها گرمای بیش از حدی دارد و برخی بخشها مثل یخچال است. یکی از دلایل اصلی آن گسترش کتابخانه در طول زمان و افزودن بخشهایی است که آن تناسب اولیه ساختمان و تأسیسات متناسب با آن را به هم زده است. ضمن اینکه از سال 1339 تا الآن قاعدتاً سیستمهای تاسیساتی خیلی رشد کرده و پیشرفته شدهاند که در آن زمان اینگونه نبوده است. به همین خاطر بخشی از کتابخانه دائم اعتراض دارند که خیلی گرم است و موتورخانه را خاموش یا کم کنید و بخشی دیگر از سرمای شدید در عذاب هستند. ناگفته نماند که موقعیت مکانی کتابخانه در قسمت کوهستانی شمال تهران باعث سردی بیشتر کتابخانه نسبت به سایر مناطق تهران است. متاسفانه به دلیل قدیمی بودن ساختمان و تأسیسات آن هیچ راهی هم برای حل این مساله نیست. به همین خاطر در بخشهایی از کتابخانه حتی در زمستان هم همه پنجرهها باید باز باشد و در بخشهای دیگر با استفاده از انواع وسایل گرمایشی باید فضا را گرم کنند. فکر نمیکنم در هیچ کجای دنیا چنین ریخت و پاشی در زمینه انرژی به عمل بیاورند. در کشورهای توسعهیافته، چنان از ذره ذره انرژی استفاده میکنند که آدم به تعجب میافتد. این را حتی در طراحی ساختمانها و در و پنجره و ساختمانسازی هم به عینه میشود دید. این موضوع از دو منظر مهم است. یکی مساله گرانی انرژی که خیلی پر ارزش و گرانقیمت به شمار میآید؛ و دیگری فرهنگ استفاده از انرژی است که برای همه جا افتاده است که تحت هیچ شرایطی نباید اسراف کرد .
- قفسه ریلی: برای توسعه و مهندسی مجدد کتابخانه، به این نتیجه رسیدیم که لازم است بخشی از منابعی که کمتر مراجعهکننده دارد را در بایگانی نیمه راکد و با قفسه بسته نگه داریم. به همین خاطر، تصمیم بر آن شد که آرشیو نشریات را که معمولاً قفسه باز و قابل استفاده برای همه نیست در قفسههای فشرده ریلی و متحرک نگهداری کنیم. با این تدبیر تقریبا فضای موجود به دو برابر افزایش مییافت. از سوی دیگر با توجه به سنگینی خود قفسهها و منابع درون آنها، باید در جایی این مجموعه مستقر میشد که استحکام لازم را داشته باشد. بر این اساس، طبقه زیرزمین را برای این منظور در نظر گرفتیم که قبلا بخش کتابهای غیرفارسی کتابخانه بود. طی عملیاتی تمامی کتابخانه جابجا شده و به هم ریخت. یعنی بخش آرشیو نشریات که قبلا در طبقه سوم بود به طبقه زیرزمین منتقل شد و بخش کتابهای غیرفارسی به مخزن کتابهای فارسی و لاتین طبقه اول و طبقه سوم هم شد آرشیو روزنامه ها و قراتخانه خواهران و بخش مرجع. کسانی که قفسه ریلی استفاده کردهاند میدانند که برای نصب قفسه ریلی حتماً باید کف ساختمان صاف و تراز باشد. در غیر این صورت قفسهها با سنگینی بسیاری که دارند غیر قابل مهار خواهند بود. معمولاً مخازن کتابخانه وسیع هستند و در محیطهای وسیع، زمین به راحتی تراز و صاف نمیشود و پستی و بلندی دارد. به همین خاطر، باید ترفندهایی در نظر گرفته میشد و کارهایی صورت میگرفت که زمین را تراز کنند تا بتوانند قفسههای ریلی را روی آن سوار کنند. اگر زمین مسطح و تراز نباشد قفسهها که همه بر روی یک خط باید باشند تا بتوانند درست حرکت کنند، تاب برداشته و غیرقابل استفاده میشوند.
- سونداژ (گُمانه) ستون: برای پیادهسازی پروژه قفسه ریلی نیازمند محیطی یک دست و صاف و تراز بودیم. در زیرزمین کتابخانه درهای شیشهای، قفسههای مختلف، شیر بزرگ آتشنشانی و … وجود داشت که همه برداشته شد. از جمله چیزهایی که در وسط سالن قرار گرفته و کار را شدیداً مختلف میکرد یک ستون به قطر نزدیک به یک متر بود که نمیدانستیم واقعا چه نقشی دارد و درون آن چیست؟ از قبل یک سنگ مرمر یک تکه زیبا و یشمی در سرسرای اصلی کتابخانه قرار داشت که ظاهرا قبل از انقلاب سردیس رضاشاه روی آن بوده است. بعد از انقلاب سردیس برداشته شده بود ولی سنگ که خیلی هم سنگین بود همانجا باقی مانده بود. اولین حدس مهندس معمار ما این بود که این ستون برای نگهداری این سنگ سردیس که وزن زیادی دارد درست شده است. به همین خاطر، ابتدا با ده پانزده نفر نیروی انسانی قوی هیکل این سنگ را برداشته و بیرون کتابخانه در جلوی درب ورودی گذاشتیم تا بعداً سردیس مناسبی روی آن نصب کنیم. بعد هم قرار بر این شد که ستون گُمانه شود. یعنی اینکه بیایند و بخشهایی از ستون را بکنند تا مشخص شود درون آن چیست؟ آیا سازه فلزی دارد یا فقط آجر و سیمان و … است؟ بعد از چند ماه پیگیری قرار شد که دفتر فنی دانشگاه نیرو بفرستد که عملیات گُمانه ستون را انجام دهند. یک روز دیدیم که مهندس معمار و مشاور کتابخانه با عصبانیت و سراسیمه و نعره کشان آمد. پرسیدیم چه شده است؟ گفت که رفته و دیده که کارگری برای گُمانه ستون آمده و بدون اطلاع از کاری که میکند شروع کرده به کندن بخشی از ستون و مثل گازی که از یک سیب بزنی و نصف آن را ببری، نیمی از ستون را تخریب کرده و جلو رفته که مهندس رسیده و متوقفش کرده. چرا که اگر یکی دو کلنگ دیگر میزد، کل ستون با آن عظمت و احتمالاً سقف روی سرش خراب میشد.
- آتشسوزی سیستم برق: یک روز دیگر متوجه شدیم که در یک قسمت از کتابخانه دود بلند شده است. مسئولان فنی را صدا کردیم و آمدند و بررسی کردند. دیدیم که سیستم برق کتابخانه مانند بقیه چیزها قدیمی و ضعیف است و برای حد محدودی از استفاده تدارک دیده شده است. چرا که در قدیم این همه لپ تاپ، گوشی و کامپیوتر و … نبوده که همه به برق احتیاج داشته باشند. امکان توسعه سیستم برق و اضافه کردن پریزهای بیشتر هم به خاطر زیرساخت قدیمی نیست. ضمن اینکه در قسمت سرسرای اصلی که دانشجویان به عنوان قرائتخانه موقت یا اشتراکی پسران و دختران استفاده میکنند، پریز برق به تعداد کافی نیست. یکی از دانشجویان که دیده پریز برق به میز مطالعهاش دور است، یک کابل متحرک برق (اصطلاحا سه راهی برق) با خودش آورده و به پریز وصل کرده و لپ تاپش را به آن وصل کرده و گوشیاش را هم گذاشته برای شارژ. دانشجویان دیگر هم که چنین چیزی را میبینند از فردا سه راهی برق به دست به کتابخانه میآیند. یک نفر سه راهی به پریز میزند و دیگری به آن و خود آن هم به دیگران اجازه میدهد که سه راهی بزنند به سه راهی برق او و همینطور ده دوازده تا سه راهی به هم وصل میشود. سیستم برق کتابخانه هم که کشش اینهمه انشعاب را ندارد و سیمهایش داغ میکنند و اتصالی میکنند و یکی دو تا از فیوزها میسوزد و از تابلو برق آتش بیرون میزند. همه میدانند که مهمترین خطر تهدید کننده کتابخانهها، آتش سوزی است که عمدتا هم به خاطر اتصال برقی به وجود میآید.
- شیر آتشنشانی: در طبقه زیرزمین یک شیر آتشنشانی نصب شده که شلنگ بلند هم برای اتفاقات غیرمترقبه دارد. اما در جایی نصب شده است که اگر بخواهیم قفسه ریلی بزنیم، اجازه نصب بخش زیادی از قفسهها را نمیدهد. به همین خاطر تصمیم گرفته میشود که این شیر آتشنشانی جابجا شود. برای جابجایی باید کف زمین کنده شده و لوله کشی شود و این شیر در جای دیگری نصب شود. زمین کنده میشود و قرار است که جابجایی صورت گیرد. دست به لوله ها میزنند و تصمیم به برش و … میگیرند. اما لوله های 50 سال پیش چنان پوسیدهاند که امکان رزوه کردن سر لوله ها هم نیست. اگر بخوایم همهاش را هم عوض کنیم مصیبتی است و باید کل کتابخانه را بکنیم و بعد هم لوله جدید و گچ و نقاشی و موزائیک و … با هر مصیبتی خواهش میکنیم که همان قسمت را برش داده و کار را یک جوری پیش ببرند که بیشتر از این نیاز به کنده کاری کتابخانه نباشد. اما از طرف دیگر تاکید فراوان میکنیم که حتماً ایمنی را رعایت کنند و مطمئن شوند که آب نشتی نمیدهد و صدمه ای به منابع نمیزد. چون اگر آنجا یک روز غروب نشت آب اتفاق بیافتد، تا فردا که کسی به آنجا سر بزند به دلیل بسته بودن همه اطراف استخری از مجله ها و کتابهای شناور خواهیم داشت.
- کتاب بالابر (آسانسور کتاب): نمیدانم چه کسی و با چه عقلی ایده ای را در کتابخانهها جا انداخته تحت عنوان کتاب بالابر. یعنی اینکه در کتابخانههای چند طبقه، آسانسور کوچکی تعبیه کردهاند که کتابها را بالا و پائین کند. در چند کتابخانه از جمله کتابخانه دانشگاه الزهرا، دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی و بعضی جاهای دیگر هم چنین چیزی را دیدهام. اما در هیچ کدام از اینها، ندیدهام کتابداران از آن رضایت داشته باشند و چنین چیزی بیشتر یک فکر مهندسی ساخت و ساز بوده و اغلب کتابداران آن را مایه دردسر و چیزی جاگیر تلقی میکنند. در کتابخانه مرکزی ما هم چنین آسانسوری گذاشته بودند اما هیچوقت درست و حسابی استفاده نشده بود. حتی زمانی برای اینکه بتوانند از آن استفاده بهینه کنند، آمده بودند و دو تا از چرخهای کتاب بر را از سر بریده و کوتاه کرده بودند که بتوانند در درون این محفظه کوچک کتاب جای بدهند که به راحتی بشود کتابها را گذاشت و برداشت. اشکال عمده این آسانسور علاوه بر خرابی زیاد و دائمیاش، این بود که در کف زمین تعبیه شده بود و برای گذاشتن و برداشتن کتاب میبایست روی زمین بنشینی و مشکلات زیادی داشت. در طرح مهندسی مجدد کتابخانه مجبور بودیم که برای میزان در آمدن قفسههای ریلی تکلیفمان را با این آسانسور روشن کنیم. خیلی تلاش کردیم که اگر بشود آن را تبدیل به آسانسور به درد بخور بکنیم که حداقل حتی یک نفر را هم بتواند حمل کند. چرا که رفت و آمد کتابداران و مراجعه کنندگان در بین سه طبقه بدون آسانسور خیلی سخت بود. اما با هیچ محاسبه ای نمیشد آن را بهینه سازی کرد. خودش هم غیرقابل استفاده بود. به همین خاطر، تصمیم به جمع کردن آن گرفتیم. اما جمع کردن آن هم به این سادگی نبود و در آخر هم موفق نشدیم که دو تا از دریچه های آن را ببندیم و همانطور توی کتابخانه باقی ماند.
- تغییر پلکان کتابخانه: بین سه طبقه کتابخانه پلکان وجود دارد که در طبقه زیر زمین بعد از دو پاگرد وارد محوطه زیر زمین میشد. اما پلکان طوری بود که تقریبا نزدیک به یک متر و نیم از دیوار و ستون وسط زیر زمین جلو زده بود. باز اگر میخواستیم این پلکان همینطور باقی بماند، به ناچار بخش زیادی از فضایی را که میشد قفسه ریلی در آن نصب کرد از دست میدادیم. حضور یک معمار خوش فکر همیشه باعث میشود که عملیات بازمهندسی کتابخانه به شیوه خیلی بهتری انجام بگیرد. به پیشنهاد و پیگیری مهندس معمار کتابخانه، قسمت انتهایی پلکان تخریب و حذف شده و مسیر آن به جایی کنار راه پله برگردانده شده. اینطوری فضایی بیش از 20 متر به فضای قفسه های ریلی کتابخانه اضافه شد.
- بالابر بنایی: وقتی کتابخانه ای سه طبقه داشته باشید و بخواهید منابع موجود در طبقه سوم را به طبقه زیر زمین و منابع زیرزمین را به طبقه اول منتقل کنید و آسانسور هم نداشته باشید، یعنی با یک معضل بسیار بزرگ مواجه شدهاید و کارها به شکلی مختل میشوند. چون طبق برآورد انجام گرفته، نزدیک به 30 تن منبع و تجهیزات کتابخانه ای باید جابجا میشد. راه حل نهایی تیم مشاوره پروژه بازمهندسی کتابخانه این بود که از روش ساختمان سازان استفاده کنیم. یعنی یک بالابر بنایی را روی ساختمان نصب کردند و سبدی بزرگ و مناسب از چوب درست کردند و تمامی منابع از محوطه بیرونی کتابخانه و با بالابر برقی جابجا شد که در نوع خودش ابتکار خیلی جالبی برای جابجایی کتابخانه به شمار میآمد.
- کیلویی چند؟ وقتی صحبت مهندسی مجدد و تغییرات اساسی کتابخانه شد، یک روز که قرار بود پیشنهاد نهایی به رئیس وقت دانشگاه داده شود، ایشان بعد از صحبتهایی پرسیدند این کار کیلویی چند میافتد؟ این جرقه ای شد برای تیم مشاور انتقال که به دنبال محاسبه حجم و مقدار کمی فعالیتهایی که قرار است اتفاق بیافتد بروند. بر این اساس چند کتاب را روی ترازو گذاشتند و کشیدند تا مشخص شود که چند سانتیمتر –دقت کنید چند سانتیمتر نه چند جلد- کتاب میشود یک کیلو؟ چون ممکن است هر جلد کتاب وزن متفاوتی داشته باشد اما وقتی به سانتیمتر باشد دیگر فرق نمیکند که چند جلد است. بعد از مشخص کردن این مقدار پایه ای، محاسبه شد که در هر طبقه کتابخانه چند سانتیمتر کتاب جای میگیرد. بعد از آن در یک قفسه کامل چند طبقه دارد و هر طبقه چند سانتیمتر میشود و بر این اساس هر قفسه چند کیلو کتاب دارد. همینطور وزن هر کدام از قفسه ها و صندلی و میزها هم محاسبه شد. بر اساس محاسبه های صورت گرفته، مقدار 30 تن منبع اطلاعات در کتابخانه جابجا و چیدمان شد.
فرجام سخن
شرح مختصری که از وضعیت یک کتابخانه ارزشمند و قدیمی در سطور بالا آمد، بخش کوچکی از مشکلات و معضلات یک کتابخانه است. به طور کلی در کتابخانه ها با مسائلی رو به رو میشویم که اصلا به آنها فکر نکردهایم و در واحدهای درسی دانشگاهی و در کارگاه های آموزشی هم مورد توجه قرار نمیگیرند، اما معضلاتی هستند که شاید تمام وقت یک مدیر و مجموعه ای از کارکنان را به خود اختصاص دهند. اگر کتابخانه ساختمانی قدیمی و مانند کتابخانه ما 56 ساله یعنی با عمری بیش از نیم قرن داشته باشد، مشکلات آن به مراتب بیشتر خواهد بود. همین است که خیلی از همکاران کتابداری که مدیریت یک کتابخانه را بر عهده میگیرند، بعد از مدتی استعفا میدهند و کناره گیری میکنند. دیگرانی که از دور نگاه میکنند انتقاد میکنند که چرا چنین کردند و کار را پیش نبردند. مگر کتابخانه چکار دارد؟ در حالی که همین مسائل روزمره و به نظر پیش پا افتاده وقت و انرژی مدیریت و مجموعه را چنان میگیرد که دیگر فرصتی برای تفکر و توسعه باقی نمیماند. حتی دیده شده که افرادی را برای اینکه جای آرام و بی دردسری داشته باشند به عنوان مدیر کتابخانه منصوب کردهاند و این افراد هم خوشحال از اینکه در محیطی آرام میتوانند به کار خودشان مشغول باشند، مسئولیت را پذیرفتهاند. بارها با چنین افرادی مواجه شدهام که بعد از مدتی عاصی شده و تصورشان کاملا عوض شده است. چرا که دریافته با جایی سروکار پیدا کردهاند که نه تنها جای آرام و خلوتی نیست، بلکه به خاطر ماهیت دائم به روز شوندگی که دارد همیشه باید آماده تغییرات و تحولات جدید بود.
بر همین اساس، پیشنهاد میشود که مدیریت کتابخانه جایگاه ویژه و جدی در درسهای کتابداری و اطلاعرسانی پیدا کند و در تدریس این درس حتماً از مدرسانی که سابقه مدیریت کتابخانه دارند استفاده شود. ضمن اینکه به جای ارائه مطالب تئوریک و نظریه های قشنگ مدیریتی، واقعا دانشجویان را ببرند و از نزدیک مصادیق کارهای مدیریتی در کتابخانه را به آنها نشان دهند و آنها را در این موقعیت قرار دهند که اگر شما بودید چه میکردید؟ چه تصمیمی میگرفتید؟
توصیه دیگر اینکه، مسئولان نهادها و سازمانها آگاه باشند که ارزش یک سازمان به ویژه دانشگاه به کتابخانه آن است. اگر کتابخانه از نظر زیرساختی در شرایط مناسبی نباشد، امکان ارائه خدمات مناسب هم ندارد و مانند قلبی که یک خط در میان کار میکند، کمیتش لنگ شده و کارش نیمهکاره خواهد بود. بنابراین، حتماً به ساخت و توسعه کتابخانههای جدید توجه کرده و در طراحی ساختمانها حتماً از نظر متخصصان کتابداری و اطلاعرسانی استفاده کنند تا بعداً در هنگام بهرهبرداری و ارائه خدمات با بنبستها و مشکلات عدم کارآیی ساختمانها و تجهیزات مواجه نشوند.
دکتر محسن حاجی زین العابدینی
کمد های کتابخانه در شعبه 3 شورای حل اختلاف – پشت دیوارهای کتابخانه (بخش دوم)
[1] . Evidence Base