سواد دادهای و سواد اطلاعاتی چگونه به خبرهای جعلی پایان میدهد*
افزایش خبرهای جعلی، در درجهٔ نخست نشانهٔ این است که ما بهعنوان یک جامعه نتوانستهایم به شهروندان خود آموزش دهیم که دربارهٔ دادهها و اطلاعات، منتقدانه فکر کنند. این نشانه را از ایمیلی میتوان مشاهده کرد که [مثلا] از یک شاهزادهٔ نیجریایی میرسد و به شما پیشنهاد میکند که اگر ۱۰ هزار دلار بابت هزینههای نقل و انتقال برایش بفرستید، ۱۰ بیلیون دلار به حساب شما منتقل خواهد کرد. هر روز افراد بسیاری این ایمیل را دریافت، و آن ۱۰ هزار دلار را به حساب این شیادان کلاهبردار منتقل میکنند. و این ماجرا همچنان ادامه دارد. اینترنت، هنر کلاهبرداری و دسترسی به اطلاعات نادرست را جهانیسازی کرده است و به یک پیام کوتاه این امکان را داده است که سراسر سیارهٔ زمین را فرا بگیرد و فرستندگان آن پیام بتوانند بذر آشفتگی را در کشورهای آن سوی جهان بپاشند.
در دل تمام چنین خبرهایی، ناتوانی در تفکر انتقادی دربارهٔ اطلاعاتی که ما را احاطه کرده است، و همچنین ناتوانی در انجام تحقیق کافی برای بازشناسی و اعتبارسنجی اطلاعات، وجود دارد. در آوریل 2013 که حساب توییتر[۲] آسوشتیدپرس هک شد و خبری با این مضمون توییت شد که انفجاری در کاخ سفید رخ داده است و رئیس جمهور اوباما، مجروح شده است، سامانههای محاسبهٔ خودکار سهامهای تجاری، آن را خبری موثق تشخیص دادند و بلافاصله موجی از فعالیتهای تجاری به راه افتاد که میانگین صنعتیِ داو جونز[۳] در کمتر از 120 ثانیه، سقوطی 100 رقمی را تجربه کرد. از سوی دیگر، خبرنگاران انسانی، بهسادگی تلفن را برداشتند و با همکاران مستقر در کاخ سفید تماس گرفتند تا از آنها بپرسند آیا آنها از چنین حملهای اطلاع دارند یا خیر، و بهسرعت، اطلاعات جعلی را تکذیب کردند.
این مثلث (توییت دروغین، سامانههای خودکار، خبرنگاران انسانی) مبنای بررسی اصولیِ واقعیت است؛ درحالیکه امروزه هنوز، تعداد کمی، اطلاعات آنلاین را با این عمق، بررسی میکنند. چقدر مطلب در فیسبوک منتشر میشود که در آن، نقلقولهای خاص و تکاندهنده به برخی افراد نسبت داده میشود؟ در طول دورهٔ انتخابات 2016، اینکار در هر دو گروه رایج بود که مطالب ناخوشایند، مخرب، و نادرستی نسبت به هر دو کاندیدا منتشر میکردند. یک جستجوی سریع در گوگل دربارهٔ نقلقول مورد نظر، صحت اطلاعات را مشخص میکند و نشان میدهد که نقلقول مورد نظر، دستکاری شده است، به غلط به شخصی نسبت داده شده است، یا از پایه، جعلی و ساختگی است.
هنوز، وقتی در یکی از سخنرانیهایم از مخاطبان میپرسم چه کسانی درستیِ چنین نقل قولهایی را قبل از بهاشتراکگذاری، بررسی میکنند، تنها یک نفر دستش را بالا میآورد. درواقع، من بهتکرار میبینم که روزنامهنگارانِ رسانههای درجهیک، نقلقولهای مشهور را به طور نادرست به افراد نسبت میدهند. فضایی وجود دارد که تکنولوژی میتواند درحقیقت یک نقش مفید ایفا کند. تصور کنید یک افزونهٔ مروگر بهطور خودکار، مطالب نقلشده و مطالب واقعی در یک مقاله را نشانهگذاری میکند و یک جستجوی سریع برخط انجام میدهد تا مشخص کند که آیا مطلب نقلشده، با کسی که مطلب به او نسبت داده شده است، و همچنین با جزئیات مطلب واقعی، اختلاف جدی دارد یا نه. اگرچه با این شیوه نمیتوان به درست یا غلط بودن یک مطلب پی برد، اما دستکم، اختلاف میان مطالب را برای خوانندگان مشخص میکند و به آنها نشان میدهد که میان مطلب نقلشده و مطلب اصلی، چنین اختلافاتی وجود دارد.
حتی روزنامههای محترم داخلی، هنگام بررسی واقعیت حوادث در کشورهای خارجی، به دلیل نادیده گرفتن اعمال نظر وزارت خارجه با چالش روبهرو هستند. درحالیکه در گذشته، یک روزنامهٔ مهم، باید کارمند دائمیِ مستقر در کشورهای کلیدی در سراسر جهان میداشت تا بتواند گزارش دستاول دربارهٔ حوادث داشته باشد، امروزه یک حمله تروریستی یا راهپیماییِ اعتراضی را به احتمال زیاد، بیشتر خبرنگارهای منطقهای یا گزارشگران از راه دور، پوشش میدهند.
یک روزنامهٔ معتبر آمریکایی در صفحهٔ اولش، رویدادی را در اوایل سال جاری گزارش کرد که مرکز اصلی سکونت پناهندگان در یک کشور اروپایی، در حملهٔ مهاجمان خارجی بهکلی سوخته است. یک جستجو به زبان انگلیسی در گوگل دربارهٔ خبر آتشسوزیِ اعلامشده نشان میدهد که آتشسوزی تنها در چند نقطه از دیوارهای خارجی بوده و بهسرعت خاموش شده است و همه بهزودی به داخل ساختمان بازگشتهاند. گزارش محلی، شامل عکسهای فراوان، نشان میدهد که آسیبها چقدر جزئی بوده است. با این حال، یکی از روزنامههای معتبر در ایالات متحده، مطالبی در خصوص آتشسوزی ساختمانی در یک کشور انگلیسیزبان منتشر کرد که بهکلی نادرست بود؛ در کشوری که کاملا پوشش خبری انگلیسی وجود داشته و هیچ مانع زبانی برای جلوگیری از دسترسی به اخبار وجود نداشته است. همچنین در فضایی که ابزارهای سهگانهٔ خودکار، نقش چشمگیری را در کاهش چنین اشتباهی ایفا میکنند.
در واقع، وقتی من از حضّار میپرسم که چند نفرشان برای دسترسی به پوشش خبرهای محلی نپال، خبرهای مربوط به پیشرفت بازسازی آثار زلزله 2015 در کشورشان، از اخبار گوگل و مترجم گوگل استفاده میکنند، تنها یک نفر دستش را بالا میآورد. امروز ما به اطلاعات سراسر جهان دسترسی داریم، با این حال، ما برای اینکه شهروندانی آگاهتر باشیم، هیچ استفادهای از آن اطلاعات نمیکنیم. همچنین آگاهی اکثر آمریکاییها از حوادث سوریه، از گزارشهای دستکاریشدهٔ غرب ناشی میشود که اغلب از طریق خبرنگاران منطقهای یا بیانیههایی از احزاب مختلف تولید میشود یا گسترش مییابد. اخیرا تعدادی از آمریکاییها بهعنوان احزاب بیطرف از سوریه بازدید کردند تا خودشان ببینند که شرایط در محل درگیری چگونه است و گزارشی واقعی از جنگ تهیه کنند. منابع محلی، دیدگاه بیطرفانه ندارند، اما حداقل گزارشهایی نزدیکتر به فعالیتهای مرتبط ارائه میدهند. ارائهٔ دامنهٔ وسیعی از دیدگاهها و گزارشها به خواننده اجازه میدهد که ارزیابی آگاهانهتری از فعالیتهای محلی داشته باشد و آنها را از زاویهٔ نگاه محلی ببیند.
حال آنکه رسانهها و متخصصان فناوری، راهحلهای تمامخودکاری را پیشنهاد میکنند که یک ابزار رایانهای، بهراحتی یک مقاله را بخواند و آن را بر اساس درست یا غلط بودن، برچسبگذاری کند. اما واقعیت این است که اخبار جعلی، کاملا سیاه و سفید نیستند، بلکه خاکستریاند. خلاصه اینکه، بخشی از آنچه را که ما ممکن است بهعنوان اخبار جعلی برچسبگذاری کنیم، درواقع اختلافنظرهایی است دربارهٔ اینکه مردم چطور با تجربیات و زمینههای مختلف، مجموعهٔ مشترکی از اطلاعات را تفسیر میکنند. مثلا ممکن است یک فرد یک بیانیه را بسیار مُضحک و خندهدار ببیند و دیگری آن را بهشدت توهینآمیز ارزیابی کند. همچنین ممکن است بر اساس اظهارات نامزدهای سیاسی، دو نفر به دو نتیجهٔ متفاوت برسند که آیا او فردی فاقد صلاحیت برای قدرت است یا خیر.
تلاش برای دستهبندی تمام وبسایتها به جعلی و واقعی، کار بسیار دشواری است. مثلا یک افزونه [۴] به دلیل استفاده از یک فهرست عمومی، خبر مربوط به تجمع کهنهسربازان در استندینگراک[۵] را به اشتباه به عنوان اطلاعات جعلی برچسبگذاری کرده بود؛ با اینکه این تجمع، رویدادی اصلی و صحیح بود و در سایر رسانهها گزارش شده بود. در یک تحریف دیگر، وبگاه تککرانچ [۶]، پیش از آن که به صحت خبر توجه کند، خبری مربوط به فناوری جدید فیسبوک منتشر کرد، در حالی که این یک افزونه مربوط به شرکتی غیر از فیسبوک بود و هیچ ارتباطی با فیسبوک نداشت. سپس فیسبوک خودش آن افزونه را قبل از اینکه دوباره فعال شود، متوقف کرد.
با این حال، ماه گذشته، استنفورد[۷] مقالهای منتشر کرد که نشان میدهد واگذاری فرایند بررسی واقعیتها به خوانندگان، مشکلاتی دارد و برای بهتر شدن اوضاع باید به ظهور نسل جدید دیجیتال امیدوار بود. نویسندگان مقاله، از طریق مجموعهای از آزمونها، به این نتیجه رسیدند که تمام سطوح آموزشی از راهنمایی تا دبیرستان و دانشگاه، افرادی که با فضای دیجیتال سر و کار دارند، خودشان را در زمینهٔ تشخیص یک مقاله خبری از یک مقالهٔ تبلیغی، یا تشخیص یک سرمقاله از یک گزارش خبری، حتی در پایهایترین مهارتهای مربوط به این مسئله، ناتوان میدیدند. این مسئله با سیّالیت و درهمآمیختگی فزایندهٔ این قالبها در دنیای رو به گسترش روزنامهنگاری، حتی دشوارتر هم میشود.
تصور فناوریِ جادویی که بتواند فورا هر مقالهای را در وب به عنوان جعلی یا اصلی برچسبگذاری کند، یک امید واهی است؛ زیرا عوامل پیدا و پنهان بسیاری در کار است که چگونگی تفسیر ما از اطلاعات اطرافمان را شکل میدهد. با این حال، قطعا فناوری میتواند به درک ما از اطلاعات پیرامون یک موضوع مورد علاقه کمک کند. همهٔ دیدگاهها و نظرات مختلف مربوط به یک رویداد را نشان دهد و به ما این امکان را بدهد که آگاهانهتر دربارهٔ اطلاعات تصمیم بگیریم.
همانطور که قبلا اشاره شد، یک مرورگر یا افزونهٔ فیسبوک وجود دارد که نقلقولها و اظهارات واقعی از یک مقاله را شناسایی میکند و لیستی از تمام گزارشات و اظهارات دربارهٔ آن نقلقولها تهیه میکند و حداقل اجازهٔ انتقاد از جزئیات موجود را به خواننده میدهد. برای مثال، یک مطلب که به سرعت در حال انتشار است و یک جملهٔ مشخص را به رئيس جمهور اوباما نسبت میدهد، میتواند بهسرعت برچسبگذاری و معلوم شود که آن مطلب در واقع نقلقولی از آبراهام لینکلن از یکونیم قرن پیش است. یا مطلبی که اخیرا دربارهٔ تغییرات آبوهوا منتشر شده و ادعا میکند در طی قرن گذشته دمای هوا 20 درجه کاهش یافته است، این افزونه میتواند نشان دهد که این عدد از یک وبلاگ شخصی نشأت گرفته است؛ در حالی که مجلات تخصصی و سایر گزارشها، نتایج متفاوتی را دربارهٔ این موضوع گزارش میکنند. یا در برخورد با خبر شکست یک حملهٔ تروریستیِ بزرگ، چنین ابزاری میتواند تمام گزارشات متناقض دربارهٔ کشتهها و مجروحان را با هم نشان بدهد و درک بهتری از وسعت حمله، به عنوان اطلاعات ضروری جدید ارائه کند.
چنین رویکردی، از تلاش برای درج فقط یک برچسب «واقعی» یا «غیرواقعی» بر یک مطلب، که باعث نادیده گرفتن صدها عامل پیدا و پنهانِ دیگر میشود، جلوگیری میکند، اما تاحدودی، ابزارهایی برای پدید آمدن مصرفکنندگان اطلاعاتیِ آگاهتر فراهم میآورد.
همچنین، میتوان یک افزونهٔ مرورگر را تصور کرد که همهٔ تیترهای خبری دربارهٔ یک موضوع را شناسایی میکند و آنها را در یک نمودار سهبُعدی نشان میدهد. محور X میانگین گزارشهای منفی یا مثبت دربارهٔ یک موضوع را در هر رسانه مشخص میکند؛ محور Y میزان پوشش هر موضوع در هر رسانه را نشان میدهد و محور Z نیز نشان میدهد گزارشهای ارائهشده در هر رسانه از نظر عاطفی چقدر تعدیل شده است. فرد با استفاده از چنین نموداری بهسرعت میتواند رسانههای حزبیِ بسیار متعصب را از رسانههایی که مشی آرامتری دارند، تشخیص دهد. البته گزارش یک آژانس خبری که موضوعی را بدون تعصب پوشش میدهد نسبت به آژانسهای متعصب، لزوما کمتر گمراهکننده نیست، بلکه حداقل، پیشنهاد میکند که نویسنده در گزارشش بیطرفانهتر عمل کرده است و بیشتر به سبک روزنامهنگاری نوشته است تا به سبک تبلیغاتی. چنین نموداری، با استفاده از ابزارهای مختلف دادهکاوی، بهراحتی میتواند بهصورت خودکار تهیه شود.
همچنین، رویکرد عمومیِ دیگر برای بررسی واقعیت این است که جزئیات عینی یک گزارش ارزیابی شود. مقالهای که با زبان عاطفیِ مبهم نوشته شده دردسرسازتر است از مقالهای که با جزئیات عینی از قبیل نقلقولها یا اعداد دقیق نوشته شده است؛ جزئیاتی که میتوانند ارزیابی و تایید شوند. ارزیابی مقالهای که نتایج یک گزارش مخفی از سازمان سیا را بدون هیچ جزئیاتی ارائه میدهد بسیار سختتر است از مقالهای که در آن، تمام حقایق برای تأیید و ارزیابی اعتبار، در دسترس است.
با همهٔ اینها، ما میبینیم که باز هم اخبار جعلی وجود دارد؛ زیرا ما بهعنوان یک جامعه، در آموزش سواد اطلاعاتی و سواد دادهای به شهروندانمان، موفق نبودهایم. همانطورکه قبلا هم اشاره کردم، من سیاستمداران ارشدی را دیدهام که اظهار میکنند اعدادْ واقعی و دادهها حقیقی هستند. چنانکه مطالعات دانشگاه استنفورد نشان میدهد، هنوز حتی افراد بومیِ فضای دیجیتال، یعنی کسانیکه در دنیای آنلاینِ اشباعشده از اطلاعات، رشد کردهاند، در تشخیص اعتبار اطلاعات یا حتی در درک مفاهیم پایهٔ پیامهای تبلیغاتی در برابر گزارش مطبوعاتی، وضع بهتری ندارند. پیشنهادهایی نظیر درخواست برنامهریزی و برگزاری دورههای علوم داده در مدارس، قطعا شهروندانی با سواد و مهارت فنی بیشتر بار میآورد اما این همان سواد دادهای یا تفکر انتقادی و تفکری که از انسان در برابر ماشین محافظت میکند و به آن نیازمندیم، نیست. فناوری در اینجا راهگشا نیست؛ زیرا هیچ الگوریتم جادوییِ سادهای وجود ندارد که بتواند اخبار جعلی و گمراهکننده را حذف کند. در عوض، برای حل درست مسئلهٔ اخبار جعلی، ما باید مسائل فناورانه را به شهروندان آموزش دهیم تا در فضای اطلاعاتی که آنها را احاطه کرده است، مصرفکنندگانی با سواد دادهای باشند.
پینوشتها:
* عنوان مقالهٔ اصلی «How Data And Information Literacy Could End Fake News»
منبع: مجلهٔ فوربس، دسامبر ، ۲۰۱۶، www.forbes.com
نشانی متن اصلی مقاله در وبسایت مجلهٔ فوربس:
https://www.forbes.com/sites/kalevleetaru/2016/12/11/how-data-and-information-literacy-could-end-fake-news/#7f5efd403399
[1] Kalev Leetaru
[2] Twitter
[3] Dow Jones
[4] Plugin
[5] Standing Rock
[6] Tech Crunch
[7] Stanford