درگفتگو با دکتر رحمتالله فتاحی: ریشه عدم مشارکت فعال در انجمن، در فردگرایی ما نهفته است
جناب آقای دکتر رحمتالله فتاحی استاد علوم کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه فردوسی مشهد است، از سال 1383 الی 1385 به عنوان نائب رئیس انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران و از سال 1386 الی 1388 به عنوان رئیس انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران مشغول به فعالیت بوده است. ایشان در حال حاضر به عنوان استاد دانشگاه فردوسی مشهد و رئیس انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران (شاخه خراسان) فعالیت می کنند. با ایشان درباره مشارکت جویی و مشارکت طلبی در انجمن، نقاط مثبت و منفی انجمن و انجمن صنفی به گفتگو نشسته ایم.
بگلو: با سپاس از اینکه وقت گرانبهای خود را در اختیار نشریه شناسه قرار می دهید. برای آغاز مصاحبه میخواستم به عنوان فردی که عضو هیأت مدیره و دو دوره رئیس انجمن و از مؤسسان انجمن بوده اید، نظر شما را در مورد مشارکت افراد جامعه در کارهایی که به نوعی کارکرد آنها شبیه سازمانهای مردم نهاد بوده و روحیه خاصی را طلب میکنند جویا شوم. به نظر می رسد که این گونه مشارکت ها با انجمن تا اندازه ای کم رنگ شده است، نظر شما در این مورد چیست؟
ممنون از شما که در زمینه ارتقاء انجمن تلاش میکنید، نخست اینکه من مؤسس انجمن نبودم، یعنی جزء مؤسسین نبودم، چون در آن زمان ایران نبودم. ولی وقتی که اعلام شد قرار است انتخابات انجمن برگزار شود ما هم آمدیم و شرکت کردیم و وارد هیأت مدیره شدیم. در استرالیا که بودیم، متوجه شدیم انجمن کتابداری استرالیا خیلی فعال است و خدمات شایستهای هم به جامعه کتابداری ارائه میدهد. در آن زمان، چون در ایران انجمنی وجود نداشت، ما ده دانشجوی ایرانی، تصمیم گرفتیم بیانیهای بنویسیم و این بیانیه را فرستادیم برای کتابدارانی که در ایران بودند و هم چنین برای یکی دو مجلهای که آن زمان منتشر میشد. فکر کنم این بیانیه در مجله پیام کتابخانه چاپ شد. به هر صورت، این علاقهمندی در همه کتابداران وجود داشت که به نبود انجمن اشاره کنند و این که انجمن باید تشکیل شود و … . بالاخره بعد از حدود بیست سال از انقلاب، تا آخر سالهای 1379 این دغدغه (یعنی نبود انجمن) وجود داشت و در همایشها و گردهماییهای حرفهای مطرح میشد که بایستی انجمن کتابداری ایران دوباره تشکیل شود. بالاخره پس از تشکیل، نخستین چالشی که وجود داشت همین بحث ضعیف بودن مشارکت افراد بود که من در سرمقالههای اولیه در خبرنامه انجمن هم چند بار به شکلهای مختلف به این مسئله اشاره کردم.
من به عنوان مسئول انجمن متوجه این خلأ شدم که شکلهای مختلفی از این عدم مشارکت در سه گروه اعضای هیأت علمی، کتابداران شاغل و دانشجویان وجود دارد. اعضای هیأت علمی، علیرغم اینکه میتوانند اثربخشی بیشتری داشته باشند، اما مشارکت کمتری داشتند و هنوز هم همینگونه است. عده ای نامزدی خودشان را اعلام کردند و در انتخابات کاندیدا شدند. به نظر میرسید این افراد آدمهای علاقه مندی هستند و می خواهند به انجمن کمک بکنند. ولی وقتی در انتخابات رأی نیاوردند به طور کلی رفتند و دیگر هیچ ارتباطی با انجمن برقرار نکردند. این یک آسیب بزرگ در جامعه ایران است. به این معنی که اگر ما به عنوان هیئت مدیره اگر جایی حضور داشتیم تلاش میکنیم و اگر حضور نداشتیم، هیچ تلاشی نخواهیم کرد. این کار، تضادی آشکار است با مدنیت، تمدن و فرهنگ. اگر بودیم که هیچ. اگر نبودیم نمی خواهیم آن نهاد هم کلاً وجود داشته باشد و پیشرفت کند. این مشکل از ابتداء وجود داشت. در همایشهایی که برگزار میکردیم تعداد بسیار اندکی از اعضای هیأت علمی شرکت میکردند و آن افرادی هم که شرکت میکردند، تقریباً همیشه پای ثابت انجمن بودند. هنوز هم بعد از چهارده سال همان افراد همیشه مشارکت میکنند. این مشکل را اگر بخواهیم ریشهای واکاوی کنیم به جهانبینی ما باز می گردد. این قضیه خیلی مهمی است که کمتر به آن اشاره شده است. یعنی ما درباره انسان چگونه فکر میکنیم و جای انسان از نظر ما کجاست؟ آیا انسان، فردی حاشیهای است؟ آیا جامعه انسانی، مثلا یک جامعه حاشیهای است؟ برای ما دیدگاهها و نیازهای آدمها چقدر محترم و ارزشمند است؟ ما می توانیم و باید تا اندازهای به آنها فکر کنیم و خودمان را به اصطلاح وقف آنها بکنیم. پس علت اینکه در بعضی از زمینهها، مشارکت جویی ایرانیها کم است به جهان بینی ایرانیها برمیگردد. ما ایرانیها به فردیت خودمان زیاد توجه داریم و اگر به جمع هم علاقه داریم بیشتر این احساسی و مقطعی است تا طولانی مدت و ساختاری.
زره ساز: آیا این فقط مختص ایرانیها است یا کشورهای آسیایی هم همینگونه اند؟
برخی از کشورها هم اینطور هستند. همانطور که گفتم این قضیه برمیگردد به جهان بینی! مثلاً هندیها مشارکتجو هستند. یا نژاد زرد یعنی: آسیای شرقی،چین،کره، ژاپن، تایلند مشارکت جو هستند. وقتی فعالیتی مطرح میشود عده زیادی مشارکت میکنند. اعتقاد خاصی به بحث مشارکت جویی و به اصطلاح به جامعه دارند. حتی اقلیتهای این کشورها در کشورهای غربی از انسجام خوبی برخوردارند. مثلأ چینیها در تمام کشورهای بزرگ دنیا شهر چینیها (China town) ویژه خود را دارند. مراسمشان با علاقهمندی و جدیت بسیار و با نظم و انضباط برگزار میکنند. ولی ایرانیها در این زمینه موفق نبودند. حتی در لسآنجلس که نزدیک نیم میلیون ایرانی در آنجا زندگی میکنند، متأسفانه این انسجام و این مشارکتجویی وجود ندارد. بنابراین این مشکل به جهانبینی ارتباط پیدا می کند. اگر ما در سرمنشاء دیدگاهمان یعنی دیدگاه فلسفی ما به جهان بازنگری کنیم شاید برخی از مشکلاتمان برطرف شود. مثلاً یک عضو هیأت علمی به این مسئله توجه کند که عدهای کتابدار شاغل و عدهای دانشجو در سراسر ایران درس میخوانند، کار میکنند. این افراد نیازمند کمک فکری هستند. من به عنوان عضو هیأت علمی، در جمعی که کانال من برای برقراری ارتباط با عضو هیأت علمی است، باید مشارکت داشته باشم و اندیشه علمی خودم را مطرح کنم. یا از آن طرف بازخورد بگیرم، نیازها و استعدادهای آنها را بدانم که چیست. اگر این مشارکتجویی نباشد ارتباط هم تقریباً قطع است. الان نیز همینطور است. بحث دیگر این است که اگر ما مشارکتجویی می کنیم- همانطور که به طور مختصر بحث کردیم- بیشتر تابع احساسات هستیم. اگر می بینیم در بعضی از فضاهای مجازی همچون وبلاگها ایرانیها خیلی خوب مشارکت می کنند، بیشتر بر مبنای احساسات است تا عقلانیت و منطق. بیشتر مقطعی است و لحن کلام و گفتمانی که بیشتر در این فضاها وجود دارد، احساسی است. این امر با جامعهگرایی، مدنیت و این قبیل چیزها در تضاد است. درست است که احساسات ارزش دارد ولی تا اندازهای! به همین دلیل یکی از چیزهایی که شاید بتواند جبران کند این مساله را یعنی جذبه ای برای مشارکتجویی به وجود بیاورد، کسانی که در انجمن هستند، شخصیتی کاریزماتیک داشته باشند تا بتوانند آدمهای بیشتری را جذب کنند، شخصیتهای منعطف و بسیطی داشته باشند تا با همه گروهها و قشرهای مختلف ارتباط خوبی داشته باشند و به اصطلاح هیچ گروهی نسبت به آن احساس فاصله نکند. این خیلی مهم است کسانی که در انجمن برای هیأت مدیره انجمن مرکزی یا شاخهها داوطلب می شوند از این ویژگیها بهره مند باشند: 1) ارتباط خوبی با همه داشته باشند؛ 2) مقداری شخصیت کاریزماتیک داشته باشند. بنابراین در بحث مشارکت ما مشکل داریم ولی این خلأ را باید به شکلهای گوناگون برطرف کنیم.
زره ساز: آنچه که از کلام شما متوجه شدم، این است که ایرانیها خیلی دوست دارند فردیت خودشان را پررنگ کنند. مشارکت آنها در فیسبوک و شبکههای اجتماعی به خاطر همین است که فردیت آنها پررنگ می شود. ولی شاید حضور در جامعه و گروههای مختلف از آن فردیت آنها بکاهد. سؤالی در اینجا می توان مطرح کرد این است، آیا نمیتوان به راهکاری اندیشید که هم فردیت افراد پررنگ بماند و هم جمع گرایی آنها تأمین شود. شاید یکی از نگرانیهایی که در انجمن وجود دارد این است که خیلی به فردیت افراد توجه نمی شود و بیشتر این تمایل وجود دارد که کارهایی گروهی انجام شود که در آن به فردیت توجهی نمی شود.
درست است. فردیت خیلی مهم است، ولی برای خود فرد مهم است. یعنی من به عنوان یک فرد برای خودم ارزش بسیار زیادی قائلم ولی برای دوستم، همکارم به عنوان یک فرد آنقدر اهمیت قائل نیستم. این در حالی است که در اروپا نهضت فردگرایی و اصالت وجود باعث شد ارزش فرد برای دیگران هم مشخص شود. غربیها به کتاب به منزله یک موجود می نگرند یعنی کتاب برای خود ماهیت دارد. آنرا مطالعه می کنند با آن تعامل برقرار می نمایند تا ببینند چه چیزی میگوید و چه کمکی میتواند بکند. ما برای فردیت خودمان ارزش قائلیم ولی برای فردیت دیگری ارزش قائل نیستیم. این هم همانطور که گفتم به جهانبینی افراد برمیگردد. این جهانبینی در ساختار آموزش و پرورش ما هم رسوخ کرده و حاکمیت دارد به گونه ای که همه دانشآموزان باید ساکت در پشت میزهای خود در یک طرف بنشینند و فقط معلم، در طرف مقابل، صحبت کند. درحالی که دانشآموزان با همدیگر بحث خاصی نمیکنند. یعنی هیچ دانشآموزی احساسات و شخصیت دانشآموز دیگر را در جریان تعامل و محاوره کشف نمیکند، که به چه چیزهایی نیاز دارد، احساساتش چیست. این یک مشکل ساختاری و مرتبط با جهانبینی است. همانطور که گفتم ما در ورزشهای انفرادی خوب هستیم مثل کشتی، وزنهبرداری ولی در ورزشهای گروهی مشکل داشته ایم. تازگیها شاید یک مقدار این مشکل را برطرف کرده باشیم.
بگلو: تا اندازه ای در مورد راهکارها اشاره کردید. اینکه چه طور می شود مشارکتجویی افراد تقویت شود تا اندازه ای ذکر شد. حالا من میخواستم از بعد دیگری به این قضیه نگاه کنیم. از این زاویه که اگر فرد بداند انجمن مزایای بسیار زیادی دارد که همان مزایا باعث ترغیب فرد شود. برای اینکه افراد به نوعی انگیزه یا مشوق داشته باشند که در انجمن مشارکت داشته باشند، این مزایا چه از جنبههای فردی، چه اجتماعی و گروهی چه چیزهایی میتواند باشد؟
سؤالی خوبی است. همانطور که گفتم بحث مدنیت خیلی میتواند در اینجا مهم باشد. هر فرد در یک جامعه شهروندی ارزش خاصی دارد. حداقل این ارزش برای خودش مشخص است. حالا اگر در یک جمعی یا جامعه یا انجمنی این ارزش مورد احترام قرار بگیرد، احساسات و نیازهایی که یک فرد دارد، مورد توجه قرار بگیرد، تمایل آن فرد به مطرح کردن خود و تعامل با دیگران بیشتر می شود. فرض کنید دانشجوی دختری که احساسات ویژه ای دارد، وقتی در یک انجمن حاضر می شود، حتی به عنوان یک مستمع سخنرانی، احساس میکند که جرأت سؤال کردن ندارد. این احساس اکنون در خیلی از افراد واقعاً وجود دارد. اگر واقعاً سؤالی یا ابهامی داشته باشد، آن را مطرح نمیکند. احساس میکند اگر مطرح کند یا مورد تمسخر دیگران قرار میگیرد، میگویند این فرد چقدر کم سواد یا بی سواد است، همه به او چپ چپ نگاه میکنند. این احساس در او ایجاد میشود که او چه حقی دارد که سؤال میکند. این احساس حداقل در برخی از دانشجویان دوره کارشناسی وجود دارد که مضطرب هستند، بیم دارند از اینکه سؤالی را مطرح کنند. ولی وقتی با آنها تعامل برقرار کردم، دیدم که چه قدر راحت شدند. ما باید این فضا را به وجود بیاوریم یعنی فضایی که هرکسی حق ابراز وجود داشته باشد. این کار در صورتهای مختلف مثل کمیتههای دانشجویی و همایشهای دانشجویی میتواند اتفاق بیفتد. انجمن یا گروههای آموزشی رشته باید همایشهایی ویژه دانشجویان برگزار کنند، سرِ کلاس درس، دانشجویان به مشارکتجویی دعوت و تشویق شوند، به آنها کمک کنند تا مقاله تهیه کنند. این انجمنها، مجامع، همایشها و اعتماد به نفس در آنها ترزیق کنند تا بتوانند خودشان را مطرح کنند. این اعتماد به نفس چون در دوره دبستان و دبیرستان به وجود نیامده، در دوره کارشناسی هم متأسفانه وجود ندارد. اگر استادان، پژوهشی دارند از دانشجو کمک بگیرند و اسم دانشجو را بیاورند خیلی میتواند به دانشجو کمک کند تا هویت خود را کشف کند. نمونه این کار این بود که آقای ناصح و آقای صفری دو دانشجو بودند که از رشته های دیگری به رشته ما آمده بودند. تحقیق سادهای به آنها دادیم که به یک مقاله تبدیل شد و در همین نشریه شناسه چاپ شد. این اعتماد به نفس در آنها به وجود آمد که در جایی به عنوان یک دانشجوی نسبتاً موفق خودشان را معرفی کنند.
بگلو: در مورد مزایای عضویت هم در ادامه صحبت خود بفرمایید. اینکه مثلاً فردی که ممکن است شناخت زیادی هم از انجمن نداشته باشد و از بطن قضایا و مزایای عضویت در انجمن با خبر نیست. انجمن چه مزایایی میتواند برای فرد داشته باشد؟
ببینید اگر افراد متقاعد شوند که انجمن میتواند به جامعه و فرد کمک کند شناخت آنها مقداری بیشتر می شود. اگر بخواهیم برخی از مصداقها را بگوییم لازم است انجمن را به دو قسمت تقسیم کنیم: انجمن علمی و انجمن صنفی. هرکدام از این دو انجمن شیوه برخورد و فضاسازی آنها برای تعامل متفاوت است. تصور می شود که انجمن علمی بحثهای علمی در سطح بالایی داشته باشد و بیشتر اعضای هیأت علمی و دانشجویان در آن مشارکت داشته باشند. انجمن صنفی را نیز بیشتر دانشجو و کتابدار شاغل نیاز دارند. اگر اینها را دستهبندی کنیم شاید بتوانیم مصداقهای عینیتری مطرح کنیم. زیربنای مشارکت جویی این است که یک فرد احساس کند که میتواند نقشآفرین و ارزشآفرین باشد. می تواند در سرنوشت حرفه خود با یک رأی نقش داشته باشد. در بسیاری از موارد، وقتی نگاه میکنیم مسائل و چالشهایی که وجود دارد فقط از طرف رأس هرم (یعنی از طرف هیئت مدیره انجمن) مطرح می شود. بلکه باید ببینیم در قاعده این هرم چه کسانی هستند؟ کسانی که دارند در جامعه زندگی میکنند مثل دانشجوی در دوره کارشناسی، کتابدار شاغل. این افراد در محیط کار خود با مسائلی مواجهند که به دنبال یک نهاد یا انجمنی هستند که این مسئله را مطرح کنند. فرض کنید این حقکشیهایی که در مورد استخدام میشود، ابهاماتی است که در ذهن همگی وجود دارد. کسی که در آزمون ها شرکت میکند کسی است که دانشآموخته کارشناسی یا ارشد این رشته است. این فرد جایی را میخواهد که با آن ارتباط برقرار کند و مسئله خود را مطرح کند. چنین جایی در ساختار وجود ندارد که این کار را انجام دهد. انجمن تنها جایی است که میتواند این مسئله را مطرح کند.
اما همانطور که گفتم اگر مسائل را دو دسته بکنیم، علمی و حرفهای یا صنفی، این بخش مربوط به انجمنی میشود که باید امور صنفی را پیش ببرد که متأسفانه انجمن ما چون علمی است و از طرف وزارت علوم اهداف و رسالت علمی برای آن تعریف شده است، نمیتواند وارد این عرصه شود. نمونههای زیادی وجود دارد که همه مسائل صنفی خود را با نامه یا مراجعه شفاهی به انجمن مطرح می کنند. مصداق دیگر کمبود یا تفاوت حقوقی است که کتابداران شاغل دارند. بعضی از کتابداران شاغل احساس میکنند که حقوقشان از سطح حقوق کارگر سطح پایین هم کمتر است. بعضی از این افراد حتی کارشناسی ارشد هستند! یک نظافتچی در یک اداره حداقل حقوقش مثلاً980 هزار تومان است در حالی که حقوقی که یک کتابدار کارشناسی ارشد میگیرد 450 هزار تومان است. این تفاوت باعث می شود او بسیار سرخورده شود و به دنبال جایی باشد که مشکل خود را مطرح کند.
باز مورد شغل و کمبود اشتغال است که همه انتظار دارند یک جایی باشد که به فریادشان برسد. مورد دیگر این است که آموزش و پرورش شغل و پست کتابداری را حذف میکند. همه به سمت انجمن هجوم می آورند که انجمن کاری را در این زمینه انجام بدهد و یا حتی اختلافاتی که بین اعضای هیأت علمی در یک گروه خاص وجود دارد، انجمن مورد مشاوره قرار میگیرد. از مسائل دیگر، بحث حق کشی که در مورد چاپ مقاله است. بعضی وقتها یک دانشجو احساس می کند استاد کار زیادی بر روی مقاله انجام نداده ولی اسمش آمده، یا اسم فرد دیگری را هم استاد به دانشجو تحمیل میکند تا اضافه کند. دانشجو چون احساس میکند که قدرتی ندارد که با آن فرد به طور مستقیم صحبت کند، به دنبال جایی است که این مسئله را مطرح کند. میتواند به انجمن شکایت کند. بیشتر شکایتهایی که به انجمن ارائه شده، شکایتهای صنفی است. اینها مصداقهایی است که نشان میدهد انجمن میتواند مؤثر باشد. از آن طرف هم افراد براساس یک مصداق عینی به انجمن تمایل پیدا می کنند . مثلا دلشان میخواهد نهادی باشد که به آنها کمک کند. پس مصداق وجود دارد و تنوع زیادی هم در این مصداقها وجود دارد. برخیها میدانند و برخیها نمیدانند که انجمن در این زمینه می تواند به آنها کمک کند.
زره ساز: یک موردی که احساس می کنم در صحبتهای شما جا ماند و انجمن هم دارد دنبال می کند بحث ارزشیابی مراکز حرفهای، حرفهمندان، مباحث علمی مثل پایان نامه ها، مقاله ها و کارهای پژوهشی است. کار جالبی است که قرار است انجام شود. به نظر می رسد برای انجام این ارزشیابی نیاز است خود انجمن از جایگاه علمی برجستهای برخوردار باشد. حضور دانشمندان و بزرگانی مثل شما به انجمن اعتبار می بخشد ولی تا چه حد هیأت مدیره انجمن فعلی می تواند این برنامه ها را از لحاظ علمی پیش ببرد و این موارد را به اجرا بگذارد؟ این طرح به نظر منافع زیادی را می تواند داشته باشد.
کاملاً درست است. ببیند! من زمانی که رئیس انجمن بودم این بحث را مطرح کردم، ولی مورد موافقت قرار نگرفت. حالا به دلایل مختلف این کار در دستور کار قرار دارد. یکی اینکه انجمن آن زمان هنوز از جایگاه مشخص و رفیعی برخوردار نبود. یعنی اینکه مقبولیت عام و مشروعیت داشته باشد. دوم اینکه بسیاری از گروهها این را قبول نداشتند و مخل آیین نامه وزارت علوم میدانستند و معتقد بودند انجمن نباید چنین کاری را انجام بدهد. اگر انجمن آن زمان چنین کاری را انجام میداد باعث میشد که دل نگرانی ها و دلخوری های زیادی در گروه ها به وجود بیاد. به دلیل این که شاید 90 درصد از گروه ها از اعتبار کافی برخوردار نبودند و این مشکل ساز بود. اما الان که هم انجمن از یک مقبولیت و مشروعیت عام برخوردار است و هم شرایط جامعه چنین چیزی را ایجاب میکند، انجمن به سمت ارزشیابی و اعتباربخشی گروه های کتابداری رفته است. خوشبختانه چون بعضی از اعضای انجمن مثلاً دکتر خسروی، دکتر رضایی و من عضو کمیته علم اطلاعات و دانش شناسی در وزارت علوم هستیم، بارها این مسائل را مطرح کردیم و دکتر مهراد هم موافقت کرده تا طرحی در این زمینه ارائه شود. قبلاً طرحی نیز من، شادروان دکتر آزاد و دکتر دیانی در این زمینه و در مورد اعتبار بخشی گروه ها انجام دادیم، ولی چون اجرایی نبود یعنی وزارت علوم هیچ سازوکاری برای اجرای اعتباربخشی نداشت، متوقف ماند. اکنون که وزارت علوم به انجمن ها ارزش بیشتری داده و از آنها انتظارات بیشتری دارد، شاید اجرایی شود. یعنی وقتی که کارآمدی و اعتبار گروه های آموزشی کتابداری ارزیابی میشود و این گروه ها رتبه بندی میشوند، چند فایده خوب خواهد داشت.
در درجه اول اینکه آنهایی که مشکل دارند، سعی میکنند مشکلاتشان را برطرف کنند. یعنی خلأهایی دارند، کاستیهایی دارند و این کاستی ها را به وزارت علوم یا دانشگاه مربوطه خودشان مطرح کنند. آنها هم به خاطر آبرو و اعتبار خودشان کمک کنند تا این کاستی ها برطرف شود. مثلا تأمین تعداد کافی اعضای هیأت علمی، تأمین کافی منابع علمی، کارگاه آموزشی، وب سایت و غیره. از طرف دیگر برای خود دانشجویان هم مفید است. یعنی کسانی که قرار است کتابدار شاغل شده و یا در آینده عضو هیأت علمی شوند این اطمینان را کسب می کنند که گروه آموزشی که دارند در آن درس میخوانند از اعتبار نسبتاً کافی برخوردار است. بنابراین این اعتقاد وجود دارد که باید اعتباربخشی صورت بگیرد. ولی این کار الزاماتی دارد. اول اینکه گروه ها با صداقت اطلاعاتشان را به انجمن بدهند. در مورد طرحی که با شادروان دکتر آزاد انجام دادیم متأسفانه این صداقت وجود نداشت و راستی آزمایی نشد. در پاسخ هایی که گروه ها داده بودند و برخی گروه ها داده های غلط داده بودند. بنابراین باید راستی آزمایی صورت بپذیرد. دوم این که وزارت علوم حتماً از این نتایج استفاده کرده و گروه ها را ملزم کند که خودشان را ارتقاء دهند. در درجه بعدی، این که وزارت علوم باید در تخصیص دانشجو در مقاطع مختلف به نتیجه های این ارزیابی توجه کند.
وقتی که به گروهی با دو عضو که به تازگی استادیار شدند و در جاهای دیگر به صورت تمام وقت کار می کنند، دانشجوی دکتری تخصیص می دهد، این یک مشکل بزرگ است. این کار یک مشکل ساختاری است که نباید این اتفاق بیفتد. اگر این اعتباربخشی صورت بگیرد و همه گروه ها قبول داشته باشند، وزارت علوم هم جلوی چنین کاری را می گیرد. ولی چون هنوز صورت نپذیرفته ما هیچ چیزی در دست نداریم. بنابراین برخی گروه ها بدون داشتن عضو هیأت علمی مناسب اقدام به گرفتن دانشجوی دکترا یا تعداد زیادی دانشجوی ارشد میکنند.
زره ساز: یعنی می توان یک روزی را هم متصور بود که دانش آموختگان این رشته هم مدرک مثلاً صلاحیت حرفه ای و علمی را از انجمن بتوانند، بگیرند؟
مدرک علمی دانش آموخته، مربوط به گروه آموزشی است. یعنی هر وقت گروه از اعتبار برخوردار بود، رتبه آن مشخص شد، دانش آموخته هم خود به خود وقتی جایی استخدام شد اعتبار مدرکش بالا خواهد بود.
زره ساز: در سازمان های مختلف آزمون های استخدامی گوناگونی برگزار میشود. آیا انجمن نمیتواند حداقل در مورد آزمون های علمی نقشی را ایفا کند؟ سالی یک بار این آزمون را برگزار کند و مدرک صلاحیت علمی ارائه شود؟
بگلو: یعنی یک چیزی شبیه کارکردهای مراکز فنی و حرفه ای که مدرک مهارت فنی میدهند؟
کاملاً درست است. قاعدتاً هم باید به این شکل باشد.
زره ساز: در مصاحبه ای که با آقای مسعودی داشتیم، به برنامههایی که در این زمینه است اشارههایی داشتند.
اصول آن همین است، در اصل باید این گونه باشد. من معتقدم وقتی که انجمن از جایگاه معتبری در نزد دولت برخوردار نباشد و مورد مشورت قرار نگیرد، این اتفاق نمی افتد. وقتی که مثلاً یک پستی را در سراسر کشور در آموزش و پرورش میخواهند حذف کنند، حداقل باید با انجمن مشورت کنند که پیامدهای این چه خواهد بود؟ ولی خوب این اتفاق نمیافتد. انجمن به این سمت میرود که هم گروهها را ارزیابی کند، هم آزمون مهارتی را استاندارد بکند و هر سازمانی که خواست آزمون بگیرد از این آزمون استفاده بکند. پیشنویس اولیه این طرح را آقای عمرانی 5، 6 سال پیش را نوشت و خیلی هم جلو رفت.
بگلو: شما به عنوان فردی که عضو هیأت مدیره انجمن هم رئیس دورههای انجمن بودید، کارکرد اصلی انجمن را در چه چیزی میبینید؟ احساس میشود اکنون با توجه به تغییر دولت و تغییر کارکرد وزارت علوم، نقش انجمن در حال پررنگ شدن است. شما چه راهکارهایی را برای تقویت انجمن در وضعیت فعلی پیشنهاد میکنید؟
این مسأله در اساسنامه انجمن و با اشاره به وظایف و کارکردها یا رسالتها مشخص شده است؛ اینکه انجمن، حرفه را انسجام ببخشد و این وظیفه انجمن است. یک گروه آموزشی وظیفهاش انسجام بخشی به حرفه نیست ولی انجمن وظیفهاش به وجود آوردن انسجام و ترویج حرفه در سطح ملی و پس از آن یافتن راهکارهایی برای توسعه حرفه، شناسایی و رفع مشکلات و چالشهای آن است. ولی بحث اصلی این است که انجمن، یک فضا و محیط مشارکتی را در سطح حرفه ایجاد کند. به جز انجمن هیچ نهاد دیگری این وظیفه را ندارد. فرض کنید یک گروه آموزشی رسالتش این است که دانشجویان باکیفیتی را تحویل جامعه بدهد یا به توسعه و رشد علم در درون خودش کمک بکند ولی وظیفهای ندارد که به انواع کتابخانهها توجه داشته باشد، اصلا ارتباطی با کتابخانهها ندارد. پس انجمن است که میتواند این رسالت را برای ارتقای حرفه در این زمینهها به عهده بگیرد و انسجام را به وجود بیاورد. در مورد راهکارهایی که برای موفقیت انجمن است: بخشی از این راهکارها، راهکارهای ساختاری است. ما مشکل ساختاری در انجمن داریم. در درجه اول ارتباط انجمن با شاخهها بسیار ضعیف است. انجمن بایستی رهنمودهایی برای کارکرد بهتر شاخهها تدوین کند و این رهنمودها را مرتباً ابلاغ کند، شاخهها را ارزیابی کند و مشکلاتشان را مشخص کند و کاستیهایشان را برطرف کند. این ارتباط باید به شکل مستقیم وجود داشته باشد. انجمن صورتجلسههایی دارد که حتماً باید اینها را به شاخهها بفرستد و آنها را در جریان تصمیمات خودش بگذارد اما این اتفاق تا کنون نیفتاده است. هم در زمانی که من مسئول انجمن بودم و هم در شرایط فعلی. انجمنهای شاخهها تقریبا ارتباطشان با انجمن مرکز قطع است. دومین مسئله این است که بودجه مورد نیاز شاخهها باید براساس توانمندی آنها، استعداد و فعالیتهایشان توزیع بشود. این اتفاق هم نیفتاده است و برخی از شاخهها بودجه بسیار کمی را دریافت میکنند یا اصلاً بودجهای دریافت نمیکنند. سومین نکته اینکه انجمن مادر در مناسبتهای مختلف از نمایندگان شاخهها دعوت کند تا در جلسات هیأت مدیره شرکت کنند. این اتفاق فقط سالی یک بار در مجمع عمومی میافتد که بازهم اکثر مسئولان شاخهها شرکت در این جلسه شرکت نمیکنند. ممکن است به دلایل مالی باشد و بخواهند هزینه رفت و آمد و اقامت را انجمن تأمین کند و این پول را واقعاً انجمن ندارد. شاید به طور کلی یک ناآگاهی در مورد نقش شاخهها وجود داشته باشد. از نظر ساختاری در درون انجمن هم بایستی یک بازنگری اتفاق بیافتد. انجمن نیاز به یک دبیر فعال و تمام وقت دارد این مشکلی است که از گذشته هم وجود داشته و الان هم وجود دارد. یک دبیری که همیشه در انجمن حضور داشته باشد و مصوبات هیأت مدیره را دنبال بکند، ارتباط ساختاری با سایر شاخه ها، نهادها، کتابخانهها و افراد ذی نفود داشته باشد و آن تعاملی که ما به دنبالش هستیم را دبیر انجام بدهد. الان انجمن این چنین دبیری را با چنین ویژگیهایی ندارد. اینچنین دبیری نقش بسیار مهمی دارد. الان در ساختار انجمن دبیر وجود دارد ولی با آن ویژگیهایی که گفتم، ما دبیری نداریم.
زره ساز: با توجه به اینکه شما سابقه انجمن را در قبل از انقلاب میدانید، دفتر انجمن در ساختمان ایرانداک قرار داشت و تحت نظر وزارت علوم بود ولی بعد از انقلاب گرایش آن به سمت کتابخانه ملی بود که طبیعتاً دلایل علمی خاص خودش را هم دارد. آیا امکانش نیست که ایرانداک یکی از کارمنداش را به عنوان دبیر در اختیار انجمن قرار دهد؟ البته گویا امکانات خوبی هم در اختیار انجمن قرار دادهاند.
ببینید انجمن در اصل باید استقلال خودش را از همه نظر حفظ کند، یعنی مکان مستقل خودش داشته باشد و افرادی که به عنوان کارمند و عضو مربوط به خودش باشند و مثلاً از کتابخانههای ملی افراد را وام نگیرند. به دلیل اینکه آقای دکتر خسروی در تأسیس انجمن نقش بسیار مهمی داشتند و در آن زمانی هم معاون کتابخانه ملی بودند، از امکانات کتابخانه ملی خیلی استفاده کرد. فضا را کتابخانه ملی یعنی آقای دکتر خسروی در اختیار قرار داد و حتی یک کارمند تمام وقت را به عنوان منشی و برخی تجهیزات را در اختیار انجمن گذاشت. انجمن به خودی خود نمیتوانست این چیزها را داشته باشد. به دلیل اینکه بودجهای نداشت. وزارت علوم سالیانه در حدود 4 نیم تا 5 میلیون تومان به انجمن کمک میکرد که حتی حقوق یک فرد هم نمیشد و حق عضویت هم آن چنان ناچیز و یا نامنظم بود که نمیتوانست تأمین مالی خوبی برای انجمن باشد. بنابراین یک جایی مثل کتابخانه ملی به انجمن کمک بسیار زیادی کرد. مهم نیست که دفترش در ایرانداک باشد یا کتابخانه ملی یا جای دیگر. مهم این است کسی که حمایت میکند واقعاً حمایتش کامل باشد. کتابخانه ملی تقریباً با تلاش آقای دکتر خسروی این کار را انجام داد، ولی در زمانی که رؤسای کتابخانه ملی عوض شدند، یک مقداری انجمن مورد بی مهری قرار گرفت و تلاش شد حتی یک مقداری از امکاناتش کاسته بشود ولی با لابی گری و صحبت زیاد موفق شدیم آن امکانات را همچنان در اختیار داشته باشیم.
زره ساز: منظور من این است که چون ایرانداک زیر نظر وزارت علوم است شاید از لحاظ جذب نیرو بهعنوان دبیری که فرمودید مخصوصاً با توجه به دیدگاه جدید وزارت علوم نسبت به تقویت انجمنها بتواند کمک کند….
اینها مربوط به سلیقه فردی مدیران هر واحد است که امکانات یا نیرو را تقبل بکنند. ولی عرض کردم در اصل انجمن باید استقلال خودش را داشته باشد. برخی از انجمنها که سابقه بیشتری دارند (مثل انجمن فیزیک، ریاضی، آمار ، مهندسی) از گذشته وجود داشتند و به دلیل بنیه مالی خوب، امکانات مستقل و ساختار و پرسنل مستقلی دارند و به لحاظ بودجه هم مشکلی ندارند. به دلیل اینکه افرادی که عضو این انجمنها هستند، اغلب مقامات دولتی هستند و میتوانند از امکانات دولتی به عنوان هدیه یا کمک مالی در اختیار انجمن خودشان قرار دهند و یا کسانی که عضو انجمنی مانند مهندسی هستند حق عضویت خودشان را خیلی خوب پرداخت میکنند. ولی ما همین سالی دو هزار تومان یا پنج هزار تومان را هم نمیتوانیم دریافت کنیم.
زره ساز: در دنیا یک قانونی هست که سازمانها و نهادهای تجاری میتوانند با کمک به انجمنها و نهادهای غیر انتفاعی از مالیات معاف بشوند. این را میشود برای ناشران و فعالان حوزه کتاب در نظر گرفت؟ یعنی این پیشنهاد را میشود به دولت ارائه کرد که ناشران ایرانی بتوانند با کمک به مراکزی همچون انجمن کتابداری از پرداخت مالیات معاف شوند. البته من نمی دانم در ایران یک چنین چیزی هست یا نه؟
این در آییننامهها روی کاغذ است ولی عملاً اتفاق نمیافتد و بسیار دشوار است. انجمن به عنوان یک سازمان مردم نهاد و قانونی که مجلس تصویب کرده است از پرداخت هرنوع مالیات معاف است. اما هرسال انجمن باید فرمهای اظهارنامه مالیاتی را پر کند و بعد با چالش ثابت کند که این انجمن درآمد ندارد و انتفاعی نیست تا بتوانند مالیات را حذف کنند. چنین اتفاقی نمیافتد و بسیار دشوار است. دولت از حق و حقوق خودش در زمینه مالیات عقب نشینی نمیکند. حتی الان ناشران به عنوان نهادهای فرهنگی از پرداخت مالیات معاف نشدهاند، در حالی که باید معاف بشوند. چون درآمدشان در مقایسه با بنگاههای اقتصادی دیگر بسیار بسیار ناچیز است.
بگلو: در ادامه مباحثی که درباره شاخههای انجمن و ارتباط با آنها فرمودید، جدا از مشکلات ساختاری انجمن آیا میشود آییننامه یا دستورالعملی برای فعال ساختن شاخهها ارائه بشود؟ جدا از اصلاح ساختار انجمن چه پیشنهادهایی دارید تا شاخههای انجمن پویاتر بشوند؟
شاخهها برای این به وجود آمدند که این به اصطلاح دوری جامعه کتابداری از انجمن مرکز را جبران کنند. بالاخره این حرفه در سراسر ایران وجود دارد و اگر که فقط به یک انجمنی که در پایتخت هست اتکا کنیم، این انجمن نمیتواند فراگیر باشد. شاخهها برای این به وجود آمدند که بازویی برای ترویج حرفه باشند. اما اگر به این حقیقت توجه کنیم کسانی که در انجمن همکاری میکنند و یا در شاخهها مشغول به فعالیت هستند، داوطلبانه آمدهاند. نمیتوانیم کسی را به اجبار عضو انجمن کنیم. من فکر میکنم که ایجاد انگیزه، علاقهمندی و اعتقاد به مسئولیت و رسالت حرفهای میتواند چاره ساز باشد. الان بعضی از شاخهها فعالند و بعضی از شاخهها غیرفعال هستند. علت تفاوت در این است: آن افرادی که قبول کردهاند تا به انجمن کمک کنند، تا چه میزان اعتقاد دارند که باید به حرفه خودشان کمک کنند؟ این اعتقاد تا چه میزان آنها را مجاب میکند که وقت، نیرو و حتی بودجهای را برای این کار صرف، و چالش ها و پیامدهای برخی مسائل را تحمل بکنند. اینها همه بحث اعتقادات شخصی است و اگر این اعتقادات ترویج پیدا کند فکر میکنم مقداری از مشکلات حل بشود. اعتقادات شخصی است که در انجمن مرکز باعث میشود افراد در آنجا باشند و از حق و حقوق کتابدارهای استانها دفاع بکنند. بخشی از انرژی شاخه مرکز باید صرف استانها بشود. ولی همه اینها را باید با توجه به واقعیتها و حقیقتها تحلیل کرد. کسانی که الان تقبل کردند تا در انجمن شاخههای استان و مرکز شرکت کنند و مشارکت داشته باشند، افراد گرفتاری هستند. این افراد پستهای دیگر و مسئولیتهای اجرایی دیگری هم دارند. از خود رئیس انجمن در تهران گرفته تا افراد دیگر، مسئولیتهای زیادی دارند، چه به عنوان رئیس دانشکده، چه به عنوان عضو هیأت مدیره، چه به عنوان استاد راهنما، چه به عنوان سردبیر مجله. بسیاری از اعضای هیئت مدیره عضو چندین کمیسیون و کمیته هستند و اینها فارغ البال نیستند که تمام انرژی و وقتشان را فقط صرف انجمن بکنند اما با چنگ و دندان انجمن را اداره میکنند و این را واقعاً باید در نظر گرفت. اگر سطح انتظارات ما با واقعیت تفاوت و فاصله دارد، این به دلیل گرفتاریهای بیش از حد اعضای انجمن است. ولی همان ایمان و اعتقادی که نسبت به مشارکتجویی و انجمن گرایی وجود دارد باعث شده است تا یک عده ای بیایند جلو و کار کنند و بقیه در واقع از دستاوردهای این افراد استفاده میکنند. من اعتقاد دارم در جامعه، درصد بسیار کمی از افراد فعال هستند و بقیه از دستاوردهای اینها زندگی میکنند. واقعیت نشان میدهد که تعداد کمی از افراد در انجمن مشارکت میکنند. وقتی در تهران حداقل حدود 3 هزار دانشجوی کتابداری زندگی میکنند و حدود 150 عضو هیأت علمی کار میکنند، وقتی که همایشی از طرف انجمن برگزار میشود، حدود 50 نفر شرکت میکنند. این واقعیت خیلی تلخی است که نباید نادیده بگیریم.
بگلو: انجمن شاخه خراسان هم یکی از شاخههای مطرح و از فعالترین شاخهها است. به نظر میرسد یکی از راهکارهای توسعه ساختار انجمن مرکزی میتواند حمایت از انجمنهای فعال باشد تا به عنوان الگویی برای سایر شاخهها مطرح شود. به نظر شما انجمن مرکزی در واقع چه کمکی میتواند به شاخهها کند تا آنها الگویی برای سایر شاخهها باشند؟
به دو جهت میتواند کمک کند: یکی حمایت معنوی است. یعنی در هرسال انجمن گزارشی را منتشر و در مجمع عمومی ارائه و از شاخههای فعالتر قدردانی کند و و با صراحت مشخص کند که این شاخه ها بنا به چه دلایلی فعالتر هستند و تأکید داشته باشد که وجود این شاخههای فعال باعث شده که رتبه انجمن از C به B و از B به A ارتقاء پیدا کند. این مسأله باعث تشویق شاخهها میشود. کمک دیگر، حمایت مالی است. یعنی وقتی میبینیم شاخهای فعال است، کارگاه و سمینار برگزار میکند و نشریه ای دارد، بایستی آنها را از کمکهای مالی بیشتری برخوردار کنیم.
بگلو: دلایل موفقیت انجمن شاخه خراسان را در چه میبینید؟
پیش از این اشارهای کردم به اعتقادات شخصی و باورهای فردی. افرادی بر این باور هستند که وجودشان میتواند به دیگران، به حرفهشان و به کشورشان کمک کند و اگر فراسوی تکلیف و انتظارت متوسط فعالیت کنند، میتوانند سبب رشد حرفه و جامعه بشوند. این افراد انگشت شمار هستند. چنین کسانی به مشارکت اعتقاد دارند، پویاتر هستند و چشمداشت مالی هم ندارند و بهرغم اینکه میدانند کار سخت است، باید زمان، انرژی و فکر بگذارند، وارد این گود شدند و کمک میکنند. نگاه کنید به انجمن شاخه آذربایجان که قبلاً وجود نداشت. کتابداری در آذربایجان تقریباً در سکوت به سر می برد. ولی آقای زوارقی که دکتری گرفتند و رفتند آنجا انجمن را فعال کردند و الان خیلی خوب پیش میرود و فعالیتهایش کاملاً بارز است. پس فردیت و شخصیت فردی به پیشبرد و موفقیت یک حرفه خیلی کمک می کند.
زره ساز: با توجه به تمام شرایط، آینده انجمن کتابداری را چگونه میبینید؟
انجمن از لحاظ ساختاری وضع بهتری پیدا خواهد کرد. یعنی شکل و هویت مشخصتری میگیرد و تلاش میکند تا با تدوین مقررات و آییننامهها کارکردهایش ارتقا بدهد و جایگاه خودش را در هم جامعه خودش و هم در دولت ارتقا بدهد. یعنی مشروعیت بیرونیاش تقویت میشود. ولی فکر میکنم به لحاظ مشارکتجویی، این چالش همچنان وجود خواهد داشت. یعنی ما از مجموع این تعداد اعضای هیأت علمی، کتابدار شاغل و یا دانشجو، درصد بسیار بسیار ناچیزی را داریم که مشارکت میکنند و این به نظر من ادامه خواهد داشت. دلایلش همانطور که گفتم یکی به جهانبینی انسان ارتباط پیدا میکند. اینکه من به عنوان یک انسان چه مسئولیتهایی در قبال دیگران، در قبال حرفه، در قبال کشو و در قبال کل بشریت دارم و اگر یک حرکت کوچک کنم، ممکن است که این حرکت موجب شود یک وضعیت نابسامان را به سامان برساند. اگر اعتقاد داشته باشیم که انجمنها سودمندند و افراد را در این مسیر جذب کنیم، فکر میکنم تعادل جامعه بهتر برقرار میشود. یعنی اینکه عدهای به جای بطالت و رفتن به سمت انحراف، اعتقاد پیدا میکنند که انجمن میتواند به آنها کمک کند. هرچه تعداد انجمنها بیشتر باشد، هرچه همایشهای علمی، کارگاههای آموزشی در یک جامعهای بیشتر برگزار شود، باعث تعادل اجتماعی، شخصیتی و حتی تعادل فکری جامعه میشود. پس باید جامعه را تشویق کرد تا این درصد ناچیز، افزایش پیدا کند. بحث دیگر که فکر میکنم خیلی مهم است، الگو قرار دادن است. افرادی مثل شادروان دکتر حری و دکتر آزاد و یا کسانی که الان زنده هستند، برای دانشجویی که بسیار جوان و ناپخته است میتوانند الگوهای بسیار خوبی باشند. اگر مشارکت بیشتر شود، این افراد میتوانند پای خود را جای پای افرادی همانند دکتر حری و دکتر آزاد، دکتر دیانی، خانم سلطانی، خانم انصاری بگذارند. پس انجمن میتواند این الگوها را مطرح کند. خوشبختانه در این زمینه وضعمان خوب بوده است و در تهران و برخی استانها مراسمهایی برای افراد برجسته مثل خانم سلطانی، خانم انصاری، دکتر دیانی، دکتر حری گرفتیم. اینها برای جوانان الگو سازی میشود و باید به این سمت و سو حرکت کنیم و گرنه این حالت جمع گرایی و مدنیت کم کم رنگ میبازد و هرکس در لاک خودش فرو میرود و فقط به دنبال فقط منافع شخصیشان میروند. من بارها این را مطرح کردم که مشکل انجمن در کشورهایی مثل کشور ما این است که افراد دوست دارند به دنبال منافع شخصی خودشان حرکت کنند و تشخیص نمیدهند که اگر به دنبال منافع جمعی باشند، منافع شخصی هم در جایگاه خودش حفظ و تقویت میشود.
*با سپاس از خانم اسرا زره ساز (دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه فردوسی مشهد) برای پیاده سازی مصاحبه