بایدهایی برای ماندن؛ کنکاشی در فرصتهای اجتماعی پیش روی انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران
هر حرفه مؤلفههایی دارد که بدون کارایی و اثربخشی آن مؤلفهها، به تمامی بالغ و کامل نخواهد بود و ناگفته پیداست که یک حرفه نابالغ و به تبع آن حرفهمندان مربوطه، چقدر در قیاس با حرفههایی که به سبب پرورش مؤلفههای لازم به پختگی و پایداری رسیدهاند، شکننده و آسیبپذیر است. برخی از مؤلفههای موثر در بدلسازی یک «نقش اجتماعی» به «حرفه» را میتوان چنین برشمرد: داشتن کرسی یا کرسیهای دانشگاهی، بنیانهای نظری و فلسفی قابل دفاع، روششناسی ساختار یافته برای حل مسئله، اخلاق حرفهای، تاریخ و پیشینه مدون حرفهای، کانالهای ارتباطی و رسانهای درون حرفهای و برون حرفهای و نیز وجود انجمنهای صنفی و علمی. لحظهای تصور کنیم که آیا در کشورمان ایران، حرفه پزشکی بدون وجود «سازمان نظام پزشکی»، حرفه مهندسی بدون وجود «سازمان نظام مهندسی» و یا حرفه وکالت بدون وجود «کانون وکلا»، میتوانست منزلت و نفوذ اجتماعی فعلی خود را داشته باشد.نمیخواهم با طرح این پرسش به دور باطل و معروف «مرغ و تخم مرغ» بیفتم که آیا منزلت اجتماعی این حرفههاست که انجمنهای حرفهای آنها را قدرت و نفوذ اجتماعی بخشیده و یا بر عکس، این اثربخشی انجمنهای حرفهای یاد شده است که بر نفوذ و ارج اجتماعی آن حرفهها افزوده است.
به نظر من طرح پرسشهایی از این دست در ساحت پدیدهها و امور اجتماعی از آن رو اساساً نارواست که روابط میان پدیدههای اجتماعی (همچون حرفهها و انجمنهای حرفهای به عنوان دو پدیده برخاسته از نیازها، مناسبات و نقشهای اجتماعی) اغلب نه از نوع خطی که از نوع برهمکنشی بوده و پیچیده، دوسویه و چند سویه است. اینجا نیز این قاعده را میتوان پذیرفت که حتی به فرض ارج ذاتی این حرفهها – صرفنظر از کارکرد انجمنهای حرفهای آنها- وجود کارا و اثربخش این انجمنها، سطح و نفوذ اجتماعی حرفههای مرتبط را از آنی که هست، ارتقاء مضاعفی بخشیده است. به زبان فنیتر، نوعی رابطه هم افزایی یا سینرژیک میان این دو برقرار است. آیا میتوان انکار کرد که بخش اعظمی از استیفای حقوق صنفی این حرفهمندان، استقلال نسبی آنها در تصمیمگیریهای حرفهای، نفوذ رسانهای و اجتماعی آنان و از همه مهم تر دایرۀ عمل آنان در تأیید یا رد صلاحیتهای حرفهای حرفهمندانشان (نظیر صدور یا لغو پروانه طبابت پزشکان) در سایه وجود انجمنهای صنفی قدرتمندی است؟
در دنیای کتابداری یا علم اطلاعات و دانششناسی نیز میتوان چنین استدلال کرد که در سایه تأثیر انجمنهاست که حرفه کتابداری و اطلاعرسانی در آمریکا به مدد انجمن کتابداری آمریکا که نفوذ اجتماعی، حرفهای و علمیاش به حدی هست که مجاز به رتبهبندی کتابخانهها، مدارس کتابداری و حتی تأیید صلاحیت کتابداران این کشور باشد، توانسته کم و بیش به پایداری موفقیتآمیز حرفهای دست یابد. در مثال اخیر، نه تنها در متون به کرات، نضج گرفتن ریشههای حرفهای شدن کتابداری در آمریکا توأمان با دوران تأسیس و کارکردهای متعدد متعاقب انجمن کتابداری آمریکا مورد بازخوانی قرار میگیرد که لازم است این نکتۀ مهم افزوده شود که کتابداری در ایالاتمتحده یعنی در قلب تحولات فناوری اخیر توانسته است با حفظ پویایی و تطبیق با شرایط دایماً متغیر، نه تنها بقاء خود را حفظ کند و بحرانهای پیشین (نظیر تعطیلی پیاپی مدارس کتابداری در دهه 80 و اوایل دهه 90 م.) را از سر بگذراند؛ بلکه روابط میانرشتهای مناسبی با حوزههایی چون علوم ارتباطات، مطالعات رسانه، مدیریت دانش و فناوری اطلاعات برقرار سازد. لذا میتوان چنین استدلال کرد که رشته در آنجا به مدد بهرهمندی از مؤلفههای موثر در «حرفهای شدن» – از جمله انجمنهای صنفی و علمی – به سطحی از پایداری نسبی حرفهای دست یافته است.
حرفه در کشور و مسئلهای به نام انجمن حرفهای
در کتابداری ایران، هنوز بسیاری از مؤلفههای حرفهای شدن در حال شکلگیری است. چنانچه گفته شد، یکی از این مؤلفهها وجود انجمنهای علمی و صنفی است که در غیاب مورد اخیر، خواه ناخواه، تمامی بار کارکردهای صنفی انجمنهای حرفهای مربوطه در کشور ما در حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی بر دوش «انجمن علمی کتابداری و اطلاعرسانی ایران» است. این انجمن در غیاب وجود یک سندیکا، انجمن یا اتحادیه صنفی در این حوزه و بنا به رسالت ذاتی و حرفهای خود مبنی بر تلاش برای حفظ و توسعه پایدار رشته و تقویت مؤلفههای حرفهای آن، گریزی از آن ندارد که در حیطه مقدورات و دامنه مجاز قانونی گاه به چیزی فراتر از کارکردهای صرفاً علمی، آموزشی و پژوهشی دست یازد و به عنوان نمونه از حقوق دانشآموختگان رشته در آزمونهای استخدامی نهاد کتابخانههای عمومی و یا بقاء جایگاه سازمانی کتابخانههای آموزشگاهی و … دفاع کند، و یا به طور کلی با رایزنی با نهادهای گوناگون دستاندرکار در کشور، آنان را باارزشها و قابلیتهای حرفه و حرفهمندان بیش از پیش آشنا سازد تا از آن طریق، میل و برانگیختگی بیشتری برای واگذاری امور و نقشهای اجتماعی تخصصی رشته به حرفهمندان ذیصلاح فراهم آید. کمال مطلوب آن است که ایفای چنین کارکردی (بیشتر از جنس صنفی) توسط انجمن به استیفای کامل و یا دست کم نسبی حقوق حرفهمندان و تثبیت موقعیت اجتماعی حرفه بینجامد که در این صورت، میتواند در درازمدت و میانمدت به افزایش دایرۀ نفوذ اجتماعی حرفه و حرفهمندان منتج شود. اما روی دیگر سکه این است که چانهزنیهای اجتماعی و درخواستها و بیانیههای برون حرفهای متعدد انجمن مبتنی بر حفظ حقوق حرفه و حرفهمندان با بیتفاوتیهای مکرر بخشهای دیگر جامعه روبرو شود که در این صورت نه تنها موقعیت حرفهای رشته به مخاطره خواهد افتاد که شاید بدتر از آن با آشکارسازی دایرۀ محدود قدرت و نفوذ اجتماعی انجمن که چه بسا به کل حرفه تسری داده شود، وجهه اجتماعی انجمن و به تبع آن حرفه، مخدوش و بیاعتبار شود. لذا انجمن یا میبایست در چنین شرایطی با طرح و تأکید بر این نکته که این انجمن، صرفاً انجمنی علمی و پژوهشی است، محافظهکارانه خود را برکنار از چالشهای اینچنینی بدارد که در این صورت نمودی از آسودگی غیرمسئولانه در برابر چالشهای حرفهای و سستی در اهتمام به اعتلای ارزشهای حرفه را در پیش چشم حرفهمندان به نمایش خواهد گذارد و به تبع آن و به تدریج، حتی میان حرفهمندان حوزه هم منزوی و مهجور خواهد شد و یا ناچار است برای طرح آبرومندانه و اثربخش مطالبات حرفهای، عمق نفوذ و سطح تماس اجتماعی خود را افزون تر و کاراتر از وضع موجود نماید. این نوشتار از این منظر حاوی پیشنهادهایی است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
فرصتهای اجتماعی پیشِ روی انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران
از دیدگاه راهبردی، انجمن به عنوان یک ساختار سازمانی در مواجهه با فرصتها و تهدیدهای بیرونی برای بقاء کارا و اثربخش خود و نیز افزایش جایگاه اجتماعیاش چارهای جز شناسایی و بهرهبرداری از فرصتها به منظور تخفیف تهدیدهای مربوطه ندارد. انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران با گستره قابلملاحظهای از شاخههای استانیاش و نیز قابلیتهای حرفهای رشته، فرصتهای چشمگیری برای توسعه دارد تا به مدد آن به رسالتهای در نظر گرفتهشده خود دست پیدا کند. در اینجا و در قالب این کوتاه نوشت، تلاش شده صرفاً به چند فرصتی که کمتر درباره آن سخن گفته شده است، بپردازم:
1. یکی از پیامدهای عینی وجود دهها گروه آموزشی علم اطلاعات و دانششناسی در کشور، وجود صدها دانشجوی کارشناسی و کارشناسی ارشدی است که موظفاند ساعاتی را در محیطهای حرفهای رشته، تجربه کنند. با رایزنی میان انجمن و گروههای آموزشی رشته، میتوان بخشی از این منابع انسانی آماده به کار و علیالقاعده باانگیزه و جویای نام را برای مشارکت در برنامههای انجمن به کار بست. اگر بپذیریم که از دستاوردهای متصور این راهبرد آن خواهد بود که تجربۀ اجتماعی کار جمعی، آن هم در یک انجمن حرفهای به نوبۀ خود، آموختههای اجتماعی، انسانی و نیز حرفهای و علمی بسیاری برای دانشجویان رشته به همراه خواهد داشت، بیراه نخواهد بود که دست کم تعدادی از چند دورۀ کارآموزی دانشجویان کارشناسی و ساعاتی از دورۀ کارآموزی دانشجویان کارشناسی ارشد را به این کار اختصاص داد. این رویکرد نه تنها ممکن است دانشجویان ناآشنا با فعالیتهای انجمن را در درازمدت جذب این سازمان اجتماعی کند و بر پشتوانۀ اجتماعی آن بیفزاید که حتی در کوتاه مدت و در اثنای فعالیت در انجمن به عنوان یک سازمان با رویکرد حرفهای و علمی، برای دانشجویان، دستاوردهای علمی و حرفهای در بر خواهد داشت. نیز متصور است که این رویکرد، روحیۀ کار در فعالیتهای عامالمنفعه و غیرانتفاعی را در برخی از افراد نسل آیندۀ کتابداران برانگیزد. همۀ اینها، دستاوردهای بزرگی است حتی اگر در سطحی محدود محقق شود. البته این همه به شرطی است که انجمن برای مدیریت این منابع انسانی، برنامهای از پیش طراحیشده داشته باشد. همانگونه که این راهبرد دست انجمن را برای بسط برنامههای جنبی – بدون صرف منابع مالی چشمگیر – از جمله تمهیدات و فعالیتهایی که حضور اجتماعی انجمن را افزایش دهد باز میکند، عدم برنامهریزی مناسب دراینباره و سرگردانی دانشجویان در این دورههای کارآموزی ممکن است به وازدگی و سرخوردگی دانشجویان از انجمن بینجامد.
2. ترویج ارزشهای حرفهای در انجمن با انتشار محتوای عامهگرا: انجمن نه تنها به لحاظ نیروی انسانی که به لحاظ نهادی نیز میتواند با اندکی تمهید و رایزنی از فرصت بهرهمندی از هزاران کتابخانۀ عمومی، کودکان، روستایی، مساجد، آموزشگاهی و حتی تخصصی برخوردار شود. این موضوع به ویژه از این نظر حائز اهمیت است که حرفه در کشور در سالهای گذشته به جای غنابخشی بیشتر و جذاب کردن نشریات ترویجی خود با شتابی تأملبرانگیز تقریباً همگی نشریات علمی ترویجی را به نشریات علمی پژوهشی بدل ساخته و بدینسان تقریباً کانالهای برون حرفهای را به کانالهای ارتباطی عمدتاً درون حرفهای تبدیل ساخته است و عملاً صرفنظر از وجود چند خبرنامۀ محدود، راه رسانهای خود را با برای ترویج ارزشهای حرفهای رشته با عامۀ مردم مسدود ساخته است. لذا انجمن بنا به رسالت ذاتی خود میبایست هم با راهاندازی یک نشریۀ (چاپی و اینترنتی) جذاب ترویجی این خلأ را پر کند و هم با استفاده از زنجیرۀ عظیم کتابخانهها در کشور، سطح تماس و نفوذ اجتماعی حرفه را در جامعه ارتقاء بخشد. فکر نمیکنم برای بهبود دیدگاه بین الاذهانی ایرانیان نسبت به ارزشها و قابلیتهای حرفه، راهبرد اجتماعی کاراتری از این وجود داشته باشد. کتابدارانی که تجربه کار در بخش نشریات را دارند لابد تصدیق میکنند که در برخی حوزهها مانند صنعت ساختمان، نشریههای ترویجی مربوطه مانند «دو هفتهنامه پیام ساختمان» نه تنها در میان عامه که حتی در میان متخصصان این حوزه هم از جذابیت و جایگاه محوری برخوردار است. حرفه ما نیز اگر میخواهد باور عمومی در کشور نسبت به خود را بهبود بخشد میبایست رویکرد صرفاً پژوهشی و عمدتاً درون رشتهای موجود را توسعه دهد و نه تنها گفتمان میانرشتهای که گفتمان عامه محور و برون رشتهای را نیز تقویت کند. به این منظور هم تدارک یک نشریه جذاب ترویجی و عامهگرا که به قاعده به واسطۀ ترویجی بودنش میتواند با آگهیهای بازرگانی مناسب، تأمین مالی هم شود، ضرورتی است که انجمن میبایست به آن بیندیشد، و هم در بعد نهادی میبایست از فرصت زنجیرۀ بزرگ کتابخانههای کشور بهره گیرد.
3. اطلاعرسانی فرهنگی در چشمانداز کارکردهای موثر انجمن: آنچه میتواند تحت عنوان محصول و خدمت نهایی حرفه به کاربر ارائه شود، در سبد متنوعی قابل تعریف است و منحصر به اطلاعرسانی علمی و تأمین نیازهای اطلاعاتی تخصصی و پژوهشی کاربران کتابخانههای دانشگاهی و تخصصی یا تأمین نیازهای فرهنگی بیانشده توسط اعضای کتابخانههای عمومی نیست. یک جنبۀ نسبتاً مغفول در کتابخانهها به ویژه کتابخانههای عمومی، اطلاعرسانی فرهنگی است. به این معنا که همچنان که در کتابخانههای تخصصی، پژوهشگران گاه در معرض محتوا و اقلام اطلاعاتی مرتبطی قرار میگیرند که به صراحت در قالب نیاز اطلاعاتی به کتابخانه ارائه نشدهاند، لازم است در موضوعات مهم فرهنگی و مبتلا به اجتماعی، نه تنها اعضاء کتابخانهها (به ویژه انواع کتابخانههای عمومی) که عموم مردم در معرض خدمات اطلاعرسانی فرهنگی در قالب اقلام اطلاعاتی عامهگرا و درعینحال معتبر قرار گیرند. موضوعاتی چون بحران آب و خشکسالی (به ویژه در کتابخانههای روستایی و باهدف قرار دادن کشاورزان به عنوان مخاطبان مرتبط)، اعتیاد، محیطزیست، سلامت و تغذیه، ایدز، مدیریت روابط خانواده، تربیت فرزند، حقوق شهروندی، فرهنگ آپارتماننشینی و … میتوانند موضوع و محتوای این خدمات باشند. بدیهی است تدارک برنامههای عمومی، تهیه اقلام اطلاعاتی مناسب، خلاقیت و یافتن راههای نو دراینباره و … نیازمند منابع انسانی آموزشدیده و مدیریت و جهتدهی ساختار یافتهای است که شاید به تنهایی از عهدۀ کتابخانههای عمومی، روستایی، کودکان و مساجد برنیاید و نیاز به هم افزایی و همراستایی دراینباره باشد. انجمن با استفاده از دو فرصت بالقوه پیشین یعنی کارآموزان به عنوان منابع انسانی در اختیار و نیز زنجیرۀ کتابخانههای کشور، میتواند در راهبری امر اطلاعرسانی فرهنگی با کتابخانههای علاقمند شریک باشد. گرچه تحقق چنین چشمانداز مطلوبی خالی از چالش و دشواری برای هماهنگی و همراستایی منابع و نیروها نخواهد بود و چه بسا در دست اندازهای معمول دیوانسالار کشور گرفتار آید، اما در صورت وصول هدف – ولو به طور نسبی – نه تنها قابلیتهای راستین و نه شعاری حرفه در پیش چشم بخشهای مختلف اجتماعی از جمله گروههای مرجع و دارای نفوذ آشکار خواهد شد و ارزشمندی حرفه، حرفهمندان و نهادهای حرفهای رشته در عمل به ثبوت خواهد رسید که با افزایش سطح و نفوذ تماس اجتماعی حرفه با جامعه، بینش عمومی نسبت به رشته، بهبودی چشمگیر خواهد یافت. افزون بر این، چنین فضایی به خودی خود به کارآموزانی که احساس مفید بودن و شریک بودن در یک فرآیند فراگیر اجتماعی را تجربه میکنند، اعتمادبهنفس حرفهای و نیز تعلق و وابستگی بیشتری به حرفه و انجمن خواهد بخشید.
فرجام سخن
خلاصه اینکه انجمن علمی کتابداری و اطلاعرسانی ایران به سبب اهتمام به دغدغههای حرفهای که دارد و در تنگنای ناشی از عدم وجود یک ساختار منسجم صنفی، خواه ناخواه، بار مطالبات حرفهای رشته و از آن مهم تر، بهبود مستمر و پایدار موقعیت و نفوذ اجتماعی حرفه را به دوش دارد. لذا رواست که بگوییم انجمن میتواند و باید با پوستاندازی و اندیشه و عمل دربارۀ راهحلهایی جسورانهتر و خلاقانهتر، سطح تماس و نفوذ اجتماعی حرفه، حرفهمندان و نهادهای حرفهای را با بخشهای مختلف اجتماعی بهبود بخشد، و به گونهای «مسئولانه» و «حرفهای»، فرصت های ممکن را به فرصتهای واقعی بدل سازد. در این صورت است که میتوان انتظار داشت که انجمن به معنای واقعی آن از پشتوانۀ حرفهمندان برخوردار شود.
در پایان بد نیست که این نکته بدیهی گوشزد شود که انجمن یعنی فرد فرد حرفهمندان و نه یک ساختار اجتماعی جدا از ما که صرفاً راه را بر انتقادات غیرمسئولانه و فرافکنانه هر یک از ما گوشهنشینان گشوده است. باور و اهتمام به تغییر در وضع و موضع اجتماعی حرفه، مسئولیتی است که میبایست همه در زیر چتر انجمن به آن بیندیشیم، برای آن راه حل بیابیم و برای تحقق راهحلهای عقلایی ممکن، بکوشیم. این همان تجلی شعار زیبای «همه با هم و برای هم» است که مدتهاست شاخه خراسان انجمن، سودای آن را در سر داشته و دارد. این نوشتار مختصر تنها به برخی راهحلهای ممکن اشاره داشت؛ حال آنکه فرصتهای اجتماعی پیش روی انجمن کم نیست و به این زمینهها محدود نمیشود. فرصتهای دیگری همچون همافزایی با سایر انجمنهای علمی و صنفی که ناشی از گرایشهای قدرتمند بینرشتهای در حرفه ماست، همکاری گسترده با ادارات ترویج کشاورزی از طریق حلقۀ پیوندی کتابخانههای روستایی، مشارکت نظامیافته با نهادها و انجمنهای علاقمند به ترویج علم در کشور و …. نمونههایی دیگری است که هر یک بحث مفصل خود را میطلبد. تمرکز بر هر یک از این فرصتها بیتردید آیندۀ روشن تری برای حرفه و حرفهمندان رقم خواهد زد.