هنر آهسته‌خوانی

هنر آهسته‌خوانی [1]

نویسنده: پاتریک کینگزلی [2] 

مترجم: ملیحه فخار‌طبسی

اگر در حال خواندنِ نسخه چاپیِ این مقاله هستید، امید است فقط نیمی ازآنچه را نوشته‌ام دریابید. اما اگر نوشته‌ام را برخط می‌خوانید، ممکن است حتی یک‌پنجم آن را هم به پایان نبرید. از پروژه‌های پژوهشیِ دوگانه‌ای که اخیراً انجام‌شده ـ به ترتیب، یکی پروژه بررسی ردیابی چشم، انجام‌شده در مؤسسه پوینتر[3] و دیگری تحلیل‌های انجام‌شده توسط جوکوب نیلسن[4] ـ دست‌کم دو دیدگاه به این نکته اشاره دارد که بسیاری از ما دیگر برای خواندن مقاله‌ها به‌طور کامل، از آغاز تا بخش نتیجه‌گیری، متمرکز نمی‌شویم. مشکل به همین‌جا ختم نمی‌شود: دانشمندان گزارش می‌دهند ما خوانندگان کم‌دقت‌تری نیز شده‌ایم.

 

گِرگ‌ گارارد[5]  مدرّس دانشگاه بث‌ اسپا[6] اخیراً اظهار کرده که ناچار شده است لیست خواندنی‌های دانشجویانش را کمتر کند[7]، در همین حال، کیت توماس[8] ـ تاریخدان آکسفوردی ـ نوشته است رفتار همکارانِ تازه‌کارش که به‌جای خواندن کل منابع، با استفاده از موتور جستجو به تحلیل و بررسی منابع می‌پردازند، او را نگران کرده است. به‌این‌ترتیب، آیا کُندذهن‌‌تر می‌شویم؟ آیا پژوهش‌ها این را می‌گوید؟ کمابیش. بر اساس کتاب «کم‌عمق‌ها [9]»، کتابی {به نسبت}جدید، نوشته دانشمندِ فرزانه در حوزه  فناوری، نیکلاس کار[10]، عادت‌ بیش‌فعالیِ برخط[11]، به قوای ذهنی ما که برای پردازش و فهم اطلاعاتِ متنیِ طولانی به آن نیاز داریم آسیب می‌رساند. خوراک‌های خبریِ ۲۴ ساعته، ما را بدون توجه کامل به محتوا، با ابرمتن‌ها از مطلبی به مطلب دیگر می‌برند. خواندنِ ما اغلب با صدای هشدار جدیدترین ایمیل قطع می‌شود و ما ‌اکنون بیش از آن‌که با متون طولانی‌تر سروکار داشته باشیم، زیر رگبار پیوسته پیام‌های کوتاه در توییتر و فیس‌بوک هستیم.

همه این‌ها نشان می‌دهد که اگرچه به‌ برکت اینترنت، در گردآوری طیف گسترده‌ای از مطالب خرده‌ریز درباره واقعیت‌ها، مهارت‌یافته‌ایم اما کم‌کم فراموش کرده‌ایم چگونه آرام بنشینیم، تعمق و تفکر کنیم و امور واقعی را به هم ربط دهیم. بنابراین، همان‌طور که “کار” هم می‌نویسد: «ما در حال از دست دادن توانایی خود برای برقراری موازنه میان این دو ناحیه متفاوت از ذهنمان هستیم. از نظر روانی، ما در یک نقل‌وانتقال همیشگی {میان این دو ناحیه} به سر می‌بریم.»

 هنوز دارید نوشته‌ام را می‌خوانید؟ احتمالاً شما جزو اقلیتی هستید که در حال کاهش‌ است. اما مهم نیست: جنبشی ادبی در حال شکل‌گیری است. نخست، جنبش «آهسته غذا خوردن[12]» شکل گرفت، سپس «جنبش سفرهای آهسته[13]». اکنون، «جنبش آهسته‌خوانی[14]» هم به آن‌ جنبش‌ها ملحق می‌شود. گروهی ناهمگون از دانشگاهیان و روشنفکران، که از ما می‌خواهند هنگام خواندن و بازخوانی، حوصله به خرج دهیم، از ما می‌خواهند گهگاه رایانه‌ها را خاموش‌کنیم و از این طریق، هم از سروکله زدن با متون فیزیکی لذت ببریم و هم توانایی پردازش کامل آن متون را کسب کنیم.isuue09 01

 جان میدِما[15]، اهل اُوتاوا، نویسنده کتاب «آهسته‌خوانی» (۲۰۰۹) می‌گوید: «اگر می‌خواهید از مطالعه یک کتاب تجربه‌ای عمیق داشته باشید، اگر می‌خواهید مطالب آن کتاب ملکه ذهن‌تان شود و ایده‌های نویسنده با ایده‌های خودتان درآمیزد و از آن تجربه‌ای شخصی‌ بسازید، ناگزیرید آن کتاب را به آهستگی بخوانید.» اما لَنسْلِت آر فِلِتْچِر[16]، نخستین نویسنده معاصر که واژه «آهسته‌خوانی» را رواج داد مخالف این است. او استدلال می‌کند که آهسته‌خوانی چندان سبب بروز خلاقیت خواننده، به‌منظور کشف خلاقیت نویسنده نمی‌شود. فلتچر از تعطیلاتش در کوه‌‌های قفقاز در اروپای شرقی می‌‌گوید: «قصد من مقابله با پست‌مدرنیسم بود. من به دانشجویانم برای تشویق به کشف محتوای تألیفی گفتم ایمان بیاورید که انجیل را خدا نوشته است. اگر نتوانستید چیزی را که در انجیل نوشته‌شده بفهمید، این به نقص شما برمی‌گردد نه نویسنده». و درحالی‌که فلتچر اصطلاح «آهسته‌خوانی» را در آغاز به‌عنوان یک ابزار آکادمیک به کار برد، پس‌ازآن، آهسته‌خوانی به‌صورت مفهومی گسترده‌تر درآمد. میدِما در وب‌سایت خود می‌نویسد: در حال حاضر، آهسته‌خوانی مانند آهسته غذا خوردن، مسئله‌ای بنیادین است، ایده‌ای جذاب است که می‌تواند به ارتباط خواننده با اطرافش کمک کند. میدما می‌نویسد «آهسته‌خوانی، رویدادی اجتماعی است که ارتباطات میان ایده‌ها و مردم را دوباره بهبود می‌بخشد. تداوم ارتباطات از طریق خواندن، هنگامی عملی می‌شود که ما کتاب‌ها را از دوستان‌مان قرض می‌گیریم، هنگامی‌که داستان‌های بلند برای کودکانمان می‌خوانیم تا به خواب بروند.» در همین حال، در آغاز جنبش آهسته‌خوانی در دانشگاه، تریسی سیلی[17]، استادِ انگلیسی در دانشگاه سانفرانسیسکو و نویسنده وبلاگی[18] درباره آهسته‌خوانی، قویاً بر این باور است که آهسته‌خوانی نباید «فقط قلمرو روشنفکران باشد. با دقتْ‌ خواندن و آهسته‌خوانی و توجه عمیق [هنگام خواندن] چالشی برای همه ما است.»

 بنابراین جنبش [آهسته‌خوانی]، جنبشی کاملاً منسجم نیست، همان‌طور که مالکُلْم جونز[19] در مقاله اخیرش در مجله نیوزویک نوشت: «سربرگی وجود ندارد، هیئت‌مدیره‌ای در کار نیست و وحشتناک‌تر این‌که وب‌سایتی مرکزی هم ایجاد نشده است[20]» و [اصلاً] ایده جدیدی هم وجود ندارد: پیش‌ازاین در سال ۱۶۲۳ نخستین ویرایش نمایشنامه‌های شکسپیر با عنوان «فولیو[21]» ما را تشویق می‌کند «بارها و بارها» بخوانیم. در سال ۱۸۸۷، فردریک نیچه[22] خود را «آموزگار آهسته‌خوانی» معرفی کرد و پس‌ازآن در دهه بیست و سی‌، استادانی چون آرمسترانگ ریچاردز[23] با تحلیلِ بافتاریِ نزدیک، آهسته‌خوانی را در محافل دانشگاهی عمومی‌ کردند. اما آنچه روشن است این‌ استکه تب فناورانه روزگار ما شمار آهسته‌خوانان را بیشتر و بیشتر می‌کند. کیت توماس، استاد تاریخ آکسفورد، یکی از این خوانندگان (آهسته‌خوان) است. او خودش را عضوی از جامعه گسترده‌تر آهستگی نمی‌بیند، اما بااین‌حال، به‌تازگی ـ در مجله نقد و بررسی کتاب لندن[24] ـ از بهت و حیرتش درباره تکنیک‌های مطالعه سریع در جامعه دانشگاهی معاصر نوشته است. او می‌گوید: «گمان نمی‌کنم استفاده از یک موتور جست‌وجو برای یافتن واژه‌های کلیدیِ مشخص در یک متن بتواند به شایستگی جایگزین مطالعه کامل آن متن شود.» «شما [با چنین جست‌‌وجویی] درکی شایسته از آن اثر نخواهید داشت یا مفهوم آن را در نخواهید یافت. و [در چنان جست‌وجویی] شانس و اقبالی وجود ندارد. نیمی از چیزهایی که من تاکنون در پژوهش‌هایم یافته‌ام، زمانی با خوش‌اقبالی به سراغم آمده است که در حین مطالعه چیزی بوده‌ام و بی آن‌که انتظارش را داشته باشم به یافته‌هایم برخورده‌ام.»

 برخی دانشگاهیان هنوز با عصبانیت با این موضوع مخالفت می‌کنند. پِییر بایارد[25] استاد ادبیات، کتابی نوشت درباره این‌که چطور خوانندگان می‌توانند نظرهای معتبری درباره متونی بدهند که فقط نگاهی سطحی به آن انداخته‌ یا حتی آن را نخوانده‌اند[26]. او در کتاب «چگونه درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌اید حرف بزنید[27]» پیش‌ازاین که چنین پیشنهاد گزافی را حتی «به‌خودیِ‌خود، فرایندی خلاق» بیانگارد، می‌گوید: «این امکان وجود دارد که درباره کتابی که هنوز نخوانده‌اید، به‌طور خاص با شخص دیگری که آن کتاب را نخوانده است، گفت‌وگویی پرشور داشته باشید.»

به‌طورقطع، آهسته‌خوانان با بایارد سر جنگ دارند. سیلی[28] می‌گوید «اگر فقط خلاصه یک کتاب را خوانده باشید، شاید بتوانید این پیشنهاد را در گفتگویی کلی به کار ببندید، اما در نوعی از خواندن که من از دانشجویانم انتظار دارم، واژه‌ها اهمیت دارد. ساختار فیزیکی جمله‌ها اهمیت دارد.»

 کتاب “نیکلاس کار” تفصیل بیشتری می‌دهد. “کار” به این نکته اشاره می‌کند که «واژگان به‌کار رفته توسط نویسنده، مانند عاملی در ذهن خواننده عمل می‌کند، بینش‌های جدید، تداعی معانی نو و احساس تازه برمی‌انگیزد و حتی گاهی در ذهن خواننده تجلی می‌یابد.» و حتی مهم‌تر این‌که تنها از رهگذر آهسته‌خوانی است که ادبیات فاخر، در آینده امکان گسترش می‌یابد. چنان‌که “کار” می‌نویسد «توجه عمیقِ خواننده نقّاد، نویسنده را بر سر شوق می‌آورد. به مؤلف برای عبارت‌پردازی انگیزه می‌دهد، مسیرهای دشوار و طاقت‌فرسای اندیشه‌ را برای نویسنده روش می‌سازد، جرئت گام‌ نهادن در قلمروهای کشف‌نشده و گاهی پرخطر را به او می‌بخشد.» استدلال دیگر “سیلی” این است که ادعای بایارد مسئله بزرگ‌تری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد: کاهش قدرت تمرکز؛ چنان‌که کتاب “کار” بر آن تأکید می‌ورزد. “سیلی” یادآوری می‌کند پس از گفت‌وگو با برخی دانشجویانش دریافته است که «اغلب آن‌ها نمی‌توانند ۳۰ ثانیه یا یک دقیقه بر خواندن یک متن تمرکز کنند. ما با فناوری‌های نوین از آهسته‌خوانی دور شده‌ایم.» اما برخلاف بث ‌اسپا، گِرگ گارارد نمی‌خواهد از میزان خواندنی‌هایی که در کلاس‌هایش مقرر کرده، کم کند. “سیلی” می‌گوید «من مسئولم دانشجویانم را به چالش بکشانم. من نمی‌خواهم بلافاصله سپر بیندازم و تسلیم شوم.»

 “سیلی”، شباهتی غریب میان بایارد و هِنری هیتچینگز[29] می‌یابد، کسی که ـ به‌عنوان مؤلف کتابی دیگر با عنوان نسبتاً گیج‌کننده «چگونه واقعاً درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌اید حرف بزنید[30]» (۲۰۰۸) ـ می‌تواند در نگاه نخست به‌عنوان دنباله‌روِ بایارد اشتباه گرفته شود. هیتچینگز می‌گوید «بی‌دروغ و دغل، کتابم درباره همین موضوع است. کتاب من درواقع، بیان راز تأثیر خواندنی‌ها است. کتابم بلوف‌زنانِ آینده را تشویق کرده است تا فراتر از بلوفِ محض بروند. هرچند این تشویق، بهانه‌ای برای مسلح کردن آن‌ها برای پیکار درصحنه [مطالعه ] ادبیات است.» اما درعین‌حال هیتچینگز بر آن است که قائل شدن به تفاوتی روشن میان آهسته‌خوانی و تندخوانی، اندکی آرمانی به نظر می‌رسد. «به‌طور خلاصه، دوگانگیِ “تند و آهسته” ــ یا اگر می‌خواهید بگویید تناقضِ “تند و آهسته” ــ مرا به‌اشتباه می‌اندازد. همه ما به‌عنوان خواننده، چند حالت داریم. اگر ـ به‌عنوان یک نمونه روشن ـ در حال خواندن آثار جیمز جویس[31] باشیم، آهسته‌خوانی، مطلوب‌تر به نظر می‌رسد. و اگر در حال خواندن راهنمای استفاده از ماشین لباسشویی جدید باشیم، آهسته‌خوانی مطلوبیتی ندارد.»

  هیتچینگز قبول دارد که اینترنت بخشی از مشکل است. او می‌گوید «اینترنت ما را به شیوه‌های تازه خواندن، دیدن و مصرف کردن عادت داده است، موجب تفرقه خاطر شده است و تفرقه خاطر در خواندن، مثلاً خواندنِ رمان کلاریسا[32]، ایده‌آل نیست.» هیتچینگز همچنین استدلال می‌کند «مشکل واقعی اینترنت شاید این باشد که آرام‌آرام خودآگاهیِ افراد را کاهش می‌دهد. از وقتی‌که کتاب‌های چاپی به انزوا رفته، اینترنت از امکان نوعی لذت که خوانندگان از تجربه خواندنِ استاندارد می‌بردند، کاسته است.»

 پس چه باید کرد؟ همه آهسته‌خوانانی که من با آن‌ها حرف زدم، تأیید می‌کردند که کنار گذاشتنِ کاملِ وب، امری غیرواقع‌بینانه است، اما بسیاری بر این باور بودند که امروزه راه‌حل در پرهیز از اینترنت است. مثلاً دانشجویان “تریسی سیلی” طرفدار این شیوه هستند که رایانه‌هایشان هر هفته یک روز خاموش باشد. ولی آیا زندگی هر یک از ما اجازه می‌دهد چنین گامی برداریم؟ آیا زمان به ما این امکان را می‌دهد؟ به نظر می‌رسد گارارد این‌گونه می‌اندیشد که: «من مخالف فناوری‌ نوین نیستم ـ من همین الآن آیفون در دست دارم و ایمیلم را چک می‌کنم ـ ولی به‌طور منظم، میانه‌های هر هفته برای خواندن در روزهای تعطیل برنامه‌ریزی می‌کنم: چهار پنج ساعت با اینترنت قطع‌شده.»

  در ضمن، جوکوب نیلسون ـ مدرس اینترنت و راهنمای من در تهیه  برخی از آمارهایی که در آغاز این مقاله آوردم ـ بر این گمان است که [کنار گذاشتن] آی‌پَد، تنها راه‌حل است: «آی‌پَد، جذاب و بامزه است، و حواس افراد را پرت می‌کند.» اما به‌هرحال، جان میدِما[33] معتقد است آی‌پَد و کیندِل «برای سرگرمی در مسیرِ رفتن به خانه چیز خوبی است، به‌خصوص اگر در سفر باشید». نویسنده تصریح می‌کند که برای آهسته‌خوانان، جایگزینی برای جنبه‌های خاص کتاب‌های چاپی وجود ندارد: «جلد هر کتاب، تجربه‌ یا ایده‌ای از زمان و مکانی منحصربه‌فرد را در میان خود دارد.» و حتی گردآوری کتاب برای میدما یک لذت است. او می‌گوید «وقتی کتاب را کامل خواندی، آن را با رضایت خاطر در قفسه می‌گذاری.»

  من شخصاً مطمئن نیستم بتوانم برای مدتی طولانی به اینترنت وصل نباشم. حتی هنگام نوشتن این مقاله در میان سایت‌ها می‌چرخیدم، اغلب مرور گذرا می‌کردم، کم پیش می‌آمد که عمیق بخوانم. خواندن اینترنتی در زندگی روزانه من چنان نهادینه‌شده که آن را تغییر داده است. من مقاله‌ها و گفتارها را نه در نسخه سخت (چاپی)، بلکه در قالب پی‌دی‌اف می‌خوانم و کار با چندین ابزار خبری از چندین خروجی برایم راحت‌تر است، تا بسنده کردن به تنها یک قالب از یک منبع چاپی. گمان می‌کنم بسیاری از خوانندگان در وضعیت مشابهی باشند.

  اما اگر شما هم مانند من فقط می‌خواهید گاهی آهسته‌تر بخوانید، چاره در دست شما است. می‌توانید نرم‌افزاری به نام فِریدِم[34] دانلود کنید که به شما اجازه می‌دهد با قطع ارتباط اینترنتی در آرامش مطالعه کنید. یا اگر می‌خواهید آگهی‌های تجاری و دیگر عوامل حواس‌پرتی را از صفحه‌نمایش خود حذف کنید، همواره می‌توانید کتاب‌خوان آفلاین اینِستاپِیپِر[35] را برای آیفون خود دانلود کنید، [البته] اگر هنوز هم دارید این مقاله را می‌خوانید.

 منابع:

[1] منبع: روزنامه گاردین، پنج‌شنبه، ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۰، http://www.theguardian.com/books/2010/jul/15/slow-reading

[2] Patrick Kingsley

[3] Poynter Institute’s Eyetrack Survey

[4] Jakob Nielsen

[5] Greg Garrard

[6] Bath Spa

[7] https://www.timeshighereducation.com/news/a-novel-idea-slow-reading/412075.article?storycode=412075

[8] Keith Thomas

[9] عنوان اصلی کتاب «The Shallows: What the Internet Is Doing to Our Brains» است. این کتاب را انتشارات مازیار با ترجمه امیر سپهرام با عنوان «کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» در سال ۱۳۹۴ منتشر کرده است.

[10] Nicholas Carr

[11] Hyperactive online

[12] Slow food

[13] Slow travel

[14] Slow-reading

[15] John Miedema

[16] Lancelot R Fletcher

[17] Tracy Seeley

[18] http://tracyseeley.wordpress.com

[19] Malcolm Jones

[20] http://europe.newsweek.com/slow-reading-antidote-fast-world-73395?rm=eu

[21] Shakespeare’s folio

[22] Friedrich Nietzsche

[23] IA Richards

[24] London Review of Books

[25] Pierre Bayard

[26] http://www.theguardian.com/books/2008/jan/06/fiction.society

[27] How to Talk About Books You Haven’t Read

[28] Seeley

[29] Henry Hitchings

[30] How to Really Talk About Books You Haven’t Read

[31] James Joyce

[32] Clarissa

[33] John Miedema

[34] Freedom

[35] Instapaper

 

با تشکر از دکتر سمیه سادات آخشیک استادیار علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه خوارزمی برای پیرایش این مطلب

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *