نشست تخصصی کتابخانه‌ها و آرشیوها در بحران‌های اجتماعی پساکرونا

 

چهارمین نشست تخصصی انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران

عنوان: کتابخانه‌ها و آرشیوها در بحران‌های اجتماعی پساکرونا

مهمان نشست: دکتر جبار رحمانی (عضو هیئت‌ علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)

مجری کارشناس: دکتر محمد زره‌ساز (عضو هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی و مسئول کمیته پژوهش انجمن علمی کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران)

پیاده‌ساز: اسراء زره‌ساز

زمان: سه‌شنبه 21 مرداد 1399

ساعت: 21 الی 23 شب

 

 

دکتر زره‌ساز: جلسه نشست تخصصی چهارم انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران در سال 1399 را آغاز می‌کنیم. موضوع این جلسه به بحث کتابخانه‌ها و آرشیوها در بحران‌های اجتماعی پساکرونا اختصاص دارد. در این جلسه امیدوار هستیم که دیدگاه دو استاد و دو بزرگوار از حوزه جامعه‌شناسی داشته باشیم. طبیعتاً این موضوع می‌تواند از جنبه‌های مختلفی مورد توجه قرار بگیرد. شاید برای برخی از دوستان این سؤال مطرح باشد که چرا از متخصصان رشته در این جلسه حضور ندارند؟ ما به دنبال این بودیم که حداقل از حضور یکی از متخصصان استفاده کنیم، ولی برنامه‌ریزی کردیم که ان‌شاءالله بتوانیم در جلسات و ماه‌های آینده این موضوع را از دیدگاه متخصصان رشته خود هم بررسی کنیم. امشب امیدوارم که ان‌شاءالله بتوانیم از دیدگاه دو جامعه‌شناس به این موضوع نگاه کنیم. بنده هم در خدمت بزرگواران هستم که دیدگاه‌ها را بتوانیم پایش کنیم. البته این موضوع سابقه دارد. ما در پنج کنگرۀ انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران که برگزار شده، همیشه از متخصصان رشته‌های مرتبط به رشته خودمان، به ویژه جامعه‌شناسی، در پنل‌های مختلف استفاده کرده‌ایم؛ مثل حضور آقای دکتر عباسی در کنگره پنجم، دکتر فاضلی در کنگره چهارم و اساتید دیگری که حضور داشتند و مباحث خیلی مهمی را مطرح کردند. این مباحث پیاده‌سازی شده است و می‌توانیم در مجموعه مباحث کنگره انجمن این‌ها را ببینیم.

امشب در خدمت جناب آقای دکتر جبار رحمانی هستیم، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، سرپرست گروه مطالعات علم و فناوری و مشاور رئیس پژوهشکده در حوزه انتشارات. ایشان فارغ‌التحصیل مردم‌شناسی هستند و تخصص ایشان در حوزه مردم‌شناسی است. حتماً دیدگاه‌ ایشان می‌تواند به ما کمک کند. بیش از سی‌وپنج مقاله علمی- پژوهشی، هجده مقاله ترویجی و چهارده کتاب و فعالیت‌های و سخنرانی‌های مختلف دارند؛ اما یکی از کارهایی ایشان که خیلی مورد توجه قرار گرفت، کتاب «جستارهایی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی بحران در ویروس کرونا در ایران» است که پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر کرد. آقای دکتر هم در مقاله‌های متعددشان و هم در این کتاب، دیدگاه‌های خود را مطرح کردند. در رابطه با این مباحث با ایشان صحبت می‌کنیم.

از آقای دکتر رحمانی دعوت می‌کنم که به لایو ما بپیوندند. ان‌شاءالله مشکلی نباشد و ما بتوانیم در خدمت ایشان باشیم.

سلام آقای دکتر، خیلی خوشحالم که امشب در خدمت شما هستیم. این روزها پیک بیماری کرونا دوباره برگشته است و شرایط جالبی نیست و سطح اضطراب جامعه هم افزایش پیدا کرده است. تقریباً در پنج، شش ماه گذشته، ما شاهد تغییرات خیلی چشمگیر و به نوعی پارادایمی هستیم. کتابخانه‌ها و آرشیوها تحت‌ تأثیر تغییراتی که در حوزه‌های مختلف رخ داده، دچار تغییراتی شدند. با توجه به این که یکی از رسالت‌های کتابخانه‌ها خدمت به جامعه کاربران است، خیلی پیوند ناگسستنی با مباحث علوم اجتماعی داریم؛ حالا کتابخانه‌های عمومی که مستقیم با عموم مردم سروکار دارند، سایر انواع کتابخانه‌ها هم با جوامع خاص خودشان سروکار دارند. اگر سرچ کنید علم کتابداری و اطلاع‌رسانی زیرمجموعه علوم اجتماعی قرار گرفته است. طبیعتاً ما هم تحت ‌تأثیر مباحثی هستیم که در علوم اجتماعی و در جامعه‌شناسی هست و باید با توجه به این مباحث بتوانیم برنامه‌ریزی درستی برای خدمات و تغییراتی که می‌خواهیم بدهیم داشته باشیم.

می‌خواهیم تصویری از وضعیت اجتماعی، به خصوص در ایران پساکرونا، داشته باشیم. خدمت بزرگواران گفتم کتابی اخیراً منتشر شده است. امروز به صورت کامل این کتاب را خواندم: «جستارهایی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی بحران در ویروس کرونا در ایران» که حضرتعالی مقالات متعددی در این کتاب داشتید. مباحث به خوبی در این کتاب شرح داده شده است. ما با مفاهیم جدیدی مواجه هستیم: بحث قرنطینه یا قرنطینه‌سازی یا بحث ویروس دموکرات یا بحث تعادل میان زندگی حرفه‌ای و خصوصی یا بحث ایزوله‌سازی ملی یا بحث فرهنگ‌سازی در حوزه سلامت و بهداشت. شما در یکی از مقالات به جامعۀ رانتی اشاره کرده بودید و تمایزی بین جامعه و اجتماع برقرار کرده بودید. اشاره کرده بودید که کرونا یعنی به تعلیق درآوردن جامعه در مفهوم عمیق‌ترین الگوهای زندگی اجتماعی ما. بحث تعلیق جامعه برای من جالب بود. ابتدا بحث شفافی در این زمینه داشته باشید. ما تصویر روشنی از وضعیت داشته باشیم تا ان‌شاءالله بعد گریزی هم به بحث کتابخانه‌ها و آرشیوها بزنیم.

دکتر رحمانی: سلام بنده هم خیلی خوشحالم که در خدمت شما و مخاطبان هستم. کتابی که الان دست شماست، تقریباً برای تاریخ پنج فروردین و در ابتدای هیاهوی بحران ویروس کرونا بود. بعد از آن نیز جستارهای دیگری را در رابطه با نکات اجتماعی و فرهنگی ویروس کرونا نوشتم. به هرحال این نکته قابل طرح است که در میانۀ یک بحران، فکر کردن در باب آن فکر کردن کاملی نیست. قطعاً این نوع پژوهش، نیاز به اطلاعات بیشتری دارد و همۀ آن جستارها مبتنی بر حدس‌ وگمان خواهد بود، اما به هر حال نمی‌توان منتظر اتمام یک بحران، به عنوان پیش شرط تامل در باب آن بود.

کرونا به شدت جامعه و نظام اجتماعی، نظام روابط بین آدم‌ها و حتی عادات بدنی ما را دچار اختلال کرد. دست‌هایی که تا چند وقت پیش برای ما عادی بود، یک‌باره به یک سوژه خطرناک بدل شدند؛ نفس کشیدن که یک امر حیاتی بود، سوژه خطرناکی شد. به همین خاطر کرونا عملاً زندگی ما را از یک روال عادی که قرن‌ها و سال‌ها شکل گرفته بود، به موقعیت تعلیق دچار کرد. در آن کتاب، ادعای ما این بود که کرونا علاوه بر بحث بیولوژیک جامعه ما، فرهنگ و سیاست ما را درگیر خودش می‌کند؛ چه در سطوح بسیار کلان، در مناسبات بین‌المللی، در اقتصادهای کلان و چه در سطوح خرد، روابط یک آدم با اعضای خانواده‌ و با دوستان و عزیزانش. با رخداد کرونا، در همۀ این سطوح دچار دگرگونی می‌شویم. ضمن این که همچنان نمی‌شود گفت ما در شرایط پساکرونا هستیم، چون کرونا هنوز تمام نشده و ما نمی‌دانیم تا کی، چه قدر و چگونه ادامه خواهد یافت؟ این پرسشی هم که مطرح می‌شود کرونا چه تغییراتی ایجاد خواهد کرد؟ این مستلزم گذر زمان و رسوخ تحولات این دوره تعلیق ناشی از کروناست.

 ولی نکته اصلی این است که ما سعی کردیم در این کتاب برخی نکات را نشان بدهیم که چگونه درک اجتماعی می‌تواند برخی سیاست‌های پزشکی در مدیریت بحران را متحول کند؛ مثالی که در یکی از آن جستارها زدیم، شعار «در خانه بمانیم» است. این شعار یعنی این که هرکسی در خانه خودش بماند و روابطش قطع بشود و یک قرنطیه نسبی شکل بگیرد. درصورتی که تجربۀ ما و مطالعات اولیه نشان داد که عمدتاً مردم این شعار را رعایت نکردند و هرکسی با نزدیکان خودش در تماس است. در عمل، برای مردم معنی شعار این است که از غریبه‌ها فاصله بگیرید، ولی از خودی‌ها فاصله نگیرید. اتفاقاً الان اگر نگاه بکنید خیلی از الگوهای گسترش بیماری کرونا از غریبه‌ها نیست و دقیقاً از خودی‌هاست،کسانی که در خانۀ ما راه دارند. یک دفعه همه با هم می‌گیریم؛ یعنی یک عضو فامیل و دوستان بیماری را می‌گیرد و به چندین عضو دیگر می‌دهد. این نشان می‌دهد که الگوهای روابط اجتماعی ما به این سادگی، با یک‌سری قواعد ستاد بحران، متاسفانه همخوانی پیدا نکرده و مردم درک متفاوتی داشتند. ابعاد مختلفی را می‌شود مطرح کرد. ما هم در این مجموعه و هم در جستارهایی که بعداً نوشتم، دو تا مسئله برای من خیلی مهم بود:

  • اول بحث مرجعیت دانشی بود. این که به هرحال کرونا یک مسئله پزشکی است و وجه نزاعش با الهیات به یک مسئله جدی مبدل شد که بالاخره چه کسی تبیین کند که کرونا چیست؟ مردم دچار سردرگمی شدند و وضعیت مبهم شد. احساس ناامنی زیستی یا بیولوژیک تهدید مرگ خیلی برجسته شد و واقعاً نمی‌دانستند از چه کسی باید پیروی کنند. نظام پزشکی یک چیزی می‌گفت؛ نظام الهیات و طب سنتی متصل به آن یا مدعی اتصال به آن هم یک چیز دیگر می‌گفت. جامعه دچار سردرگمی مضاعفی شد، آدم‌ها هم قرنطینه را رعایت می‌کردند و هم دم‌نوش می‌خوردند. آدم‌هایی هم دعا می‌کردند شفا پیدا خواهند کرد و هم سعی می‌کردند فاصله فیزیکی را رعایت کنند. این نشان ‌داد که جامعه دچار یک تنش یا ابهام یا حتی اضطراب‌ها و استرس‌های ناشی از این ابهام در خودش شده که روابط اجتماعی‌اش مختل شده است. من نمی‌توانم سرکار بروم، اعضای خانواده‌ام را نمی‌توانم ببینم، تهدید بیماری هم هست. زندگی زمانی که مختل بشود انسان‌ها دچار اضطراب یا استرس می‌شوند. این فشارها و اضطراب‌ها در جامعه ما، در سفرهای عید فطر خودش را نشان داد. یک دفعه حجم زیادی از جابه‌جایی در سطح کشور داشتیم که تقریباً می‌شود گفت، با مقداری حدس و گمان، موج دوم کرونا پس از آن شکل گرفت؛ چون جابه‌جایی بسیار بزرگی در ایران رخ داد.
  • مبانی استدلال ما این بود که به هرحال بحران به شدت وجه اجتماعی- فرهنگی دارد؛ یعنی ما اگر بخواهیم بحران را مدیریت کنیم، باید جامعه و مکانیسم‌های اقناع را بشناسیم تا بشود مدیریت کرد.

مهمترین بحثی که به بحث امشب مرتبط است، فکر می‌کنم بحث مرجعیت دانش بود. کدام نظام دانش؟ یا کدام نظام آگاهی‌بخشی یا کدام نظام معرفت‌شناختی به ما توضیح می‌دهد که ما در مقابل این کرونا چه کنیم؟ نظام طب سنتی، نظام الهیات، نظام شفا و معجزه، نظام طب مدرن آن هم چه طبی؟ پدیده‌ای که کاملاً سیال و پیچیده است و هیچ دانش قطعی درباره آن نیست و هرکدام مبتنی بر حدسیات خودشان حرف می‌زنند. چه نظام پزشکی، چه طب سنتی و حتی گفتمان‌های آیینی هرکدام حرفی داشتند. خود این نشان می‌داد ما مشکلی در نظام مرجع دانشی برای جامعه داریم. کنار این مسئله شایعات هم بگذارید. نشان داد که جامعه در پردازش اطلاعاتش کمی دچار تشویش است. انگار هاضمه جامعه و قوۀ فکری جامعه، مهارت‌های کافی در پردازش اطلاعات و تفکیک سره از ناسره را ندارد. این نشان می‌داد ما مقداری نیاز به تقویت مهارت‌های دانشی و شناختی داریم که اصطلاحاً به آن سوادعلمی می‌گویند.

جامعه در دو حوزه نشان داد که بحران دارد: اینکه به چه منابع دانشی رجوع کند و چه مهارت‌هایی را داشته باشد. به نظر من این بحران های زمینه ای، بسترهای اجتماعی و فرهنگی خیلی گسترده‌ای در خودش دارد. جامعه در این مدت نتوانست به راحتی نشان دهد که چه مطلبی را از کجا و چگونه به دست بیاورد و چگونه آن را تحلیل کند و در نهایت چگونه آن را به کار ببرد. نشان داد که مهارت‌های کسب دانش یا پردازش داده‌های علمی و کاربست آن‌ها را ندارد و حتی برخی از آدم‌های دانشگاهی به همین شایعات پناه بردند و ابهامی که در این شایعات وجود داشت برایشان بی‌معنی بود.

به نظر من سواد علمی خیلی به بحث حوزه اطلاعاتی شما نزدیک است. من در جستارهای بعدی با استناد به آمارهای موجود، بحث سواد سلامت را کردم. بحران وجود دارد که چرا وقتی به آدم‌ها می‌گویید رفت‌وآمد نکنید، باز هم رفت‌وآمد می‌کنند! موارد متعددی داشته‌ایم که به دلیل رفت‌وآمدها باعث مرگ عزیزان شدند و الان دچار اختلا‌ل‌های روحی شدید هستند. چرا این اتفاق می‌افتد؟ وقتی که یک دستور پزشکی رعایت نمی‌شود که حداقل متقن‌ترین گزاره در شرایط فعلی است.

سعی کردم در مجموعه جستارهایی که در حوزه کرونا و فرهنگ ایرانی نوشتم، چالش‌ها یا نقاط چالش‌برانگیز را مطرح کردم. چون کل ادعا این بود که جامعه در مواجه با یک موقعیت پاندمیک دچار تعلیق می‌شود؛ یعنی جامعه از یک حالت عادی خارج می‌شود و در یک حالت تعلیق قرار می‌گیرد. این جا خیلی مکانیسم‌های حساسی در میان هستند و هر خطایی می‌تواند زنجیره‌ای از خطاها را داشته باشد که ما همچنان در این بحث‌ها درگیر هستیم.

دکتر زره‌ساز: در یکی از مقالات روی سبک زندگی مراقبتی تأکید داشتید. یکی از رسالت‌های اصحاب علوم انسانی را اقناع مردم به اخلاق مراقبتی اشاره کردید که به نظر من نکته خیلی مهمی است. بعداً می‌خواهم گریزی به بحث کتابخانه‌ها و خدمات بزنم که می‌توانند در این جهت نقش داشته باشند. این اقناع مردم به اخلاق مراقبتی را بیشتر توضیح بدهید.

دکتر رحمانی: یک ایده بود و من این ایده را از این جا گرفتم: شما وقتی به پدر یک خانواده می‌گویید که مراقب خودت باش، می‌گوید من زیاد مهم نیستم. برخی‌ها ریسک می‌کنند و از نظر نظام بهداشتی ویروس کرونا، رفتار پرخطر انجام می‌دهند؛ چون تعاملات عادی برایشان بسیار مهم هستند. تا وقتی که ما به آدم‌ها این‌گونه بگوییم که مراقب خودتان باشید، آدم‌ها می‌توانند در مورد خودشان تخطی هم بکنند؛ اما وقتی به آدم‌ها بگویم تخطی شما یعنی آلوده شدن خانوادۀ شما، آلوده شدن عزیزان شما و گاه مرگ عزیزان. این چیزها مواردی است که ما در مورد آن‌ها کوتاه نمی‌آییم؛ یعنی من ممکن است به خودم صدمه بزنم، اما به فرزندم، برادرم، مادرم، پدرم به این سادگی حاضر به صدمه زدن نیستم. چون ما در ایرانی‌ها خانواده‌گرایی داریم که این خصیصه را در ما ایجاد کرده است.

استدلال من این بود هر چه قدر ستاد بحران کرونا به آدم‌ها بگوید مراقب خودتان باشید، کفایت نمی‌کند. آدم‌ها را از لحاظ درونی متعهد به رعایت موارد بهداشتی نمی‌کند. اما زمانی که آدم‌ها را اقناع کنیم و بگوییم هر خطری که تو را تهدید می‌کند، می‌تواند به مرگ عزیزانت منجر بشود و منجر به بیماری و دردسرهای آن‌ها بشود، این جا مقداری آدم‌ها عذاب وجدان می‌گیرند و در نتیجه از خودشان و آدم‌های دیگر، مراقبت بیشتری می‌کنند.

اخلاق مراقبتی به این مفهوم است که ما باید آدم‌ها را متوجه کنیم که در صورت عدم رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی مربوط به ویروس کرونا، نه فقط خودمان بلکه عزیزان خود را هم به خطر می‌اندازیم. موردی را می‌شناسم که پرستار هستند و به دلیل همین اتفاقات باعث آلوده شدن مادر و فوت مادرشان شدند. این بنده خدا واقعاً کلافه است و از نظر روحی به هم ریخته است. موارد این چنینی در جامعه داریم. باید ما از اول سراغ جایی برویم که تعلق عاطفی یا تعهد اجتماعی بیشتری به آن داریم، یعنی مراقبت از عزیزان و دیگران. این جایی بود که اگر از اول بیشتر روی آن سرمایه‌گذاری می‌کردیم، آدم‌ها بیشتر رعایت می‌کردند. ما به آدم‌ها از همان اول گفتیم که مراقب خودتان باشید و این خود مقداری قابل تخطی‌تر است تا این که من مراقب عزیزانم باشم و البته این را به کل جامعه می‌توان بسط داد؛ یعنی متعهد به کل جامعه باشیم. هر خطای ما می‌تواند جان یک نفر را بگیرد یا یک خانواده‌ای را داغدار کند و به دردسر بیاندازد. آدم‌ها وقتی به پیامدهای معطوف به دیگران در رفتارهای خودشان آشنا بشوند احتمالاً رعایت بیشتری خواهند کرد تا به پیامدهایی که صرفاً در حوزه شخصی خودشان است و قابلیت انتخاب برای خودشان قائل باشند. کل استدلال من این بود که ما باید این اخلاق مراقبت در جامعه نسبت به کرونا را خیلی فعال‌تر و برجسته‌تر کنیم.

دکتر زره‌ساز: زمانی که در شرایط بحران قرار می‌گیریم، شاید بسیاری از وظایف و کارکردها تغییر کند، اما یکی از وظایف و کارکردهای همیشگی کتابخانه‌ها آگاهی‌رسانی به جامعه است؛ یعنی آگاه کردن جامعه و فرهنگ‌سازی. طبیعتاً در این شرایط بحرانی در این حوزه خیلی جای کار است. همان‌طور که شما فرمودید بحث تغییر سبک زندگی است. به قول یکی از اساتید یکدفعه انگار ما به بیست سال آینده پرتاپ شدیم یا یک تغییر بنیادینی رخ داده است. وظایف نهادهایی مانند کتابخانه‌ها می‌تواند خیلی در این حوزه سنگین باشد. می‌خواستم دیدگاه شما را به عنوان یک جامعه‌شناس داشته باشم.

دکتر رحمانی: آن‌ جایی که من صحبت از سواد علمی کردم، دقیقاً منظورم کتابخانه‌ها بود، به عنوان جایی که منابع باارزش آرشیو می‌شوند، یعنی امکان دسترسی به منابع علمی، نه فقط به مفهوم کتاب، بلکه به مفهوم رایج؛ یک جای معتمد که من بتوانم در آن جا تعاملات دانشی امن‌تری داشته باشم. کتابخانه‌ها، یکی از مهم‌ترین مکان‌ها برای این هدف است. من این را نمی‌دانم. شاید شما بهتر بدانید آیا آماری از افزایش رجوع مردم به طور مجازی یا فیزیکی به کتابخانه‌ها در این ایام رخ داده است؟ فکر می‌کنم نه. اتفاقاً یکی از جاهایی که مردم خیلی سریع خودشان را سانسور کردند، بیش از همه کتابخانه بود تا سفرهای تفریحی. اتفاقاً این جا کتابخانه‌ها خیلی مهم می‌شوند؛ چون تجربه این مدت و بحران‌هایی که پیدا کردیم و چالش‌هایی که داریم نشان داد که سوادعلمی جامعه ما به شدت مخدوش است و منابع دانشی غیرعلمی هنوز جایگاه جدی دارند، به خصوص در نظام‌ باورهای عامیانه. در نظام باورهای دینی این قدر جدی هستند که علی‌رغم این که جان آدم‌ها را آشکار می‌گیرند، ولی همچنان به این باورها توجه می‌شود.

لذا این مسئلۀ سواد علمی دقیقاً جایی است که کتابخانه‌ها می‌توانند وارد میدان شوند و موثر باشند. این که الان کتابخانه‌ها نقش کلیدی در این بحران کرونا ایفا نکردند؛ یعنی چه قدر از کتابخانه‌های عمومی ما مجموعه‌ای از مباحث، مهارت‌ها، گفتگوهای مجازی در رابطه با ویروس کرونا را شروع کردند؟ این ایام خیلی از دانشگاه‌های دنیا را بررسی کردم، چون مسئله من دانشگاه بود، به کتابخانه‌ها رجوع نکردم؛ ولی دانشگاه‌های بزرگ دنیا، مجموعه‌ای از بروشورها، آگاهی‌ها، اطلاع‌رسانی‌های خیلی سریع برای مخاطبان خودشان در باب کرونا آماده کردند؛ از مهارت‌های خیلی ساده بهداشتی گرفته تا مهارت‌های روانشناختی مربوط به شرایط کرونا. به عنوان منبع دانشی عمل می‌کردند. این مسئله در مورد کتابخانه‌ها هم قابل طرح است.

دکتر زره‌ساز: آقای دکتر کتابخانه‌های عمومی اقداماتی را شروع کردند، به خصوص در فضای مجازی کارهای خوبی انجام می‌شود. ولی همان‌طور که شما فرمودید وقتی بحث تغییر سبک زندگی و ترویج، اشاعه مراقبه و اخلاق مراقبتی مطرح است طبیعتاً باید یک‌سری منابع اطلاعات و تجربیات در این حوزه برجسته بشود؛ چون یکی از وظایف کتابخانه‌ها بحث اشتراک تجربیات درست است. باید برنامه مدون‌تری برای این موضوع داشته باشیم. ما در سبک زندگی دیگری قرار داشتیم.

 البته این جا من توضیحی بدهم. زمانی که می‌گوییم پساکرونا دو تا تعبیر می‌شود داشت: 1. کرونا تمام شده است و پس از کرونا؛ 2. پس از شروع کرونا. منظور ما بیشتر پس از شروع کرونا است. به نظر می‌رسد که به همین زودی تمام نمی‌شود. امروز بحث واکسن روسی بود. نمی‌دانم تا چه حد درست است، ولی برخی از متخصصین می‌گویند تا ده سال دیگر هم ممکن است ما گرفتار باشیم. بنابراین تغییر سبک زندگی مطرح است و این جا بحث مراقبه و اخلاق مراقبتی مطرح است که نکته خیلی مهمی است.

آقای دکرت یک نکته دیگر هم شما در نوشته‌های خود داشتید، این که ما باید با جامعه با زبان خودش صحبت کنیم. این نکته خیلی مهمی است، یعنی در خود کتابخانه‌ها و آرشیوها یک زبان خاص فنی- علمی داریم که این زبان جامعه نیست. شما آن جا به اصحاب علوم انسانی اشاره کردید و گفتید ما با جامعه باید به زبان خودش صحبت کنیم. به نظر من اگر روی این نکته هم تأملی داشته باشیم بد نیست.

دکتر رحمانی: من در یکی از یادداشت‌ها، تعریف بیولوژیک زیست‌شناختی ویروس را آوردم و گفتم این تعریف را به هرکسی بدهید متوجه نمی‌شود، به غیر از اساتید بیولوژي. این تعریف تخصصی باید به مجموعه‌ای از گزاره‌ها یا مفاهیم قابل فهم برای جامعه تبدیل بشود. جامعه این ویروس را بیشتر با تب، سرفه و تنگی نفس می‌شناسد و الان البته با مؤلفه‌های دیگر. این در بحث بیولوژیک مقداری ملموس‌تر است، ولی در بحث این که مردم را چگونه اقناع کنیم که مراقبت کنید، ما نمی‌توانیم از منطق دیگری وارد شویم.

خطایی که الان در جامعه ما رخ می‌دهد، بحث نماد محرم است. محرم در ایران دارد به چالشی جدی بدل می‌شود، توسط همۀ این آدم‌هایی که به عزاداری پرشور معتقد هستند و بواسطه دستورالعمل های بهداشتی، نباید آن را برگزار کنند، بنابراین آن را به به یک چالش مهم تبدیل کرده‌اند. مسئلۀ محرم را یک پزشک نمی‌تواند توضیح بدهد؛ چون پزشک حجیت شرعی ندارد. یک عالم دینی می‌خواهد. همان کاری که مراجع شیعه در سایر کشورها انجام دادند، علناً گفتند که این قضیه باید مهار بشود و هرگونه اقدام خلاف امنیت بقیه باشد پیامد شرعی دارد. زبان دینی خیلی راحت آدم‌های متدین را اقناع می‌کند، تا اینکه از زبان پزشکی استفاده شود.

در ایران هم همین است. اقناع مردم برای قرنطینه و رعایت دستورهای بهداشتی و آگاهی‌بخشی موثر به مردم نسبت به مکانیسم‌ها قرنطینه بسیار حساس است؛ در حالیکه برخی افراد خطرآفرینی می‌کنند. تفاوت خوانش مردم و مسئولین از یک شعار »در خانه بمانیم» نشان داد که آن چیزی که مسئولین در قرنطینه از این شعار می‌خواهند، به هیچ وجه از نظر مردم محقق نخواهد شد؛ چون من پیش غریبه‌ها نمی‌روم و پیش خانواده خودم می‌روم. اتفاقاً چون من پیش خانواده خودم می‌روم، به آن‌ها اعتماد دارم و فکر می‌کنم که خانواده به من کرونا نمی‌دهد، خطر بیشتری متوجه من و دیگران است. نکته‌اش این است که فاصله‌ها را رعایت نمی‌کنم، بهداشت را رعایت نمی‌کنم و خیلی از تماس‌ها نزدیک‌تر است و حدفاصل فیزیکی اصلاً رعایت نمی‌شود.

 لذا بحث شعار «در خانه می‌مانیم» را سعی کردم هم در حوزه دینی و هم در حوزه بحث اخلاق مراقبتی مطرح کنم. حتی بحث زبان نظامی کرونا در یکی از جستارها بود. کرونا یک دفعه به یک دشمن خارجی مهاجم تقریباً مرد تبدیل شد. این منطق یعنی همیشه دشمن باید بیرون باشد و تو از غریبه این ویروس را می‌گیری؛کمتر آدمی تصور می‌کند که ممکن است که از نزدیکان خود بگیرم؛ بنابراین ما وقتی بیرون می‌رویم رعایت می‌کنیم و در خانه رعایت نمی‌کنیم. به همین خاطر این جا بود که من توضیح دادم اگر به جامعه چیزی را بد توضیح بدهیم و متوجه مکانیسم‌های شناختی جامعه نباشیم، نه تنها کمکی نخواهیم کرد، بلکه با سوءتفاهمی که در جامعه ایجاد می‌کنیم منجر به خطرهای بیشتری خواهیم شد. مثل همان چیزی که ما یک دفعه بعد از عید فطر در مردم دیدیم: هجوم زیاد مسافرتی و شروع موج جدید کرونا در ایران.

دکتر زره‌ساز: این خیلی برای من جالب بود. شما آن جا تحلیل جالبی به خصوص از سفر به شمال ارائه کرده بودید. این با خوانش رسمی که در رسانه‌ها وجود دارد، تمایز داشت. این جا اشاره کرده بودید که اکثر مردم ایران با این که اکثراً در شهرها هستند، بیس روستایی دارند و سفر به شمال را به نوعی رهایی از فضای شهری می‌دانند. یک تحلیل جامع‌تر و دقیق‌تری را در رابطه با دلیل افزایش سفرها و عدم رعایت قرنطینه ارائه داده بودید. به نظر می‌رسد ما برای این که بتوانیم اقناع‌سازی کنیم و حتی خدمات بخش‌های مختلف از جمله کتابخانه‌ها بتوانند در این راستا تنظیم شوند، ما باید تحلیل درستی از رفتار مردم در جامعه داشته باشیم.

دکتر رحمانی: ببینید همین مثالی که شما زدید. همۀ فکر می‌کنند مردمی که شمال می‌روند، فقط برای تفریح می‌روند؛ در صورتی که من از خیلی‌ها پرسیده بودم. اتفاقاً تمام مصرف آن جا را با خودشان برده بودند که در ویلای خودشان بمانند. خیلی‌ها هم به شهرها و ویلاها و روستاهای خودشان رفتند. مسئله این بود که آدم‌ها در آن مقطع دچار اضطراب و ناامنی شده بودند و ما ایرانی‌ها به طور خاص در چنین شرایطی به سمت نزدیک‌ترین آدم‌هایی می‌رویم که قابل اتکاء‌ترین هستند، هم از لحاظ روحی، هم از لحاظ حمایتی و هم از لحاظ عاطفی. در نتیجه سعی می‌کنیم همه به طور کلونی دور عزیزترین آدم‌ها باشیم که اگر اتفاقی برای ما افتاد، نگران ناامنی اعضاء دیگر خانواده نباشیم و آن‌ها به ما کمک کنند یا ما به آن‌ها کمک کنیم. منطق این بود و آدم‌ها از یک خانه به خانه‌ی دیگرشان می‌رفتند. ما به آدم‌ها گفته بودیم که در خانه بمانید. خوب یک خانه این جا دارند و یک خانه در شمال. می‌گوید من در تهران، در آپارتمان چه کار کنم؟ آن جا می‌روم که حیاط دارم، به روستای پدری می‌روم که حیاط دارد. دقیقاً این سوءتفاهم‌ها بود. وقتی جامعه را درست اقناع نکردند، جامعه شروع به جابه‌جا شدن کرد و این جابه‌جایی یعنی انتقال ویروس، انتقال بالای خطر و همه آن چیزی که ستاد بحران کرونا ناله‌اش سر به آسمان گذاشت که چرا هر چیزی ما می‌گوییم، جامعه عمل نمی‌کند؟! من سعی کردم در تحلیل خود نشان بدهم که این بنده خداها در شمال تفریح نمی‌کنند و می‌روند خانه و تکان نمی‌خورند. شما به آن‌ها گفتید در خانه بمانند، حالا خانه این جا باشد یا خانه روستا یا خانه ویلای شمال، همه یکی است و در خانه ماندند.

دکتر زره‌ساز: آقای دکتر، به نظر شما ما الان شناخت و تحلیل درستی از رفتار مردم داریم؟ بحث ماسک هم داستانی است. الان مثلاً کتابخانه‌ها می‌توانند خیلی از منابع را در رابطه با ماسک ترویج بدهند، کما این که انجام دادند؛ مثلاً مسابقه شعرخوانی گذاشتند، شعر طنز در رابطه با ماسک و عدم رعایت آن یا مثلاً پوسترها و اطلاعیه‌هایی در صفحات اینستاگرام‌شان گذاشتند، مواردی را برجسته می‌کنند اما باز هم بعضی‌ها رعایت نمی‌کنند. اگر همه را پای خودخواهی بگذاریم یا نداشتن دانش کافی برای مردم، به نظر می‌رسد تحلیل جامع و کافی نیست؛ موافق هستید؟

دکتر رحمانی: آمار رسمی پژوهش‌هایی که در ایران وجود دارد نشان می‌دهد که سواد سلامت ما خیلی پایین است. چیز فاجعه‌باری است. حالا من دقیقاً عددها را به یاد ندارم و در گزارش‌هایی که به دست آورده بودم نوشته بودم، دقیقاً با همان چیزی که ستاد کرونا می‌گوید حدود نیمی از جامعه رعایت نمی‌کنند. وقتی این را می‌بینیم، متوجه می‌شویم اکثریت جامعه سواد سلامت پایینی دارند و همین زمینه عدم رعایت پروتکل هاست.

 ما در آسیب‌های اجتماعی می‌گوییم که چه درصدی از آسیب‌ها در جامعه نرمال هستند؟ پس انتظاری که همه جامعه رعایت کنند، ربطی به توسعه‌یافتگی و نیافتگی ایران ندارد. در اروپا هم لزوماً مردم صددرصد رعایت نمی‌کنند، فقط زیرساخت‌هایشان برای مدیریت این شرایط مقداری قوی‌تر است و در برخی مواقع بهتر از ما عمل می‌کنند. به همین خاطر به نظر می‌رسد که انتظاری که همه مردم سواد سلامت را رعایت کنند، مثل این است که انتظار داشته باشیم هیچ کس سیگار نکشد، انتظار داشته باشیم هیچ کس رانندگی پرخطر نکند، انتظار داشته باشیم هیچ کسی فست‌فود نخورد که مضر است. به هر حال درصدی از جامعه این خطا را انجام می‌دهند و این درصد را باید لحاظ کنیم. اما وقتی که این درصد از حدی بیشتر شد، نشان می‌دهد که جامعه دیگر حالش خوب نیست که این‌قدر رفتار پرخطر انجام می‌دهد. معمولاً در اپیدمی شدن پدیده‌ها، درصدی نرمال می‌زنند و بالاتر از آن خطرناک است. ماسک هم همین است. در اسفند و فروردین، به جامعه تصویری از کرونا معرفی شد که یک هیولای مخوف بسیار وحشتناک بود. یک دفعه این تصویر فرو ریخت. در نتیجه جامعه بین افراط به یک تفریطی از این سمت رسید. مراقبت بیش از حد وسواس‌گونه که خیلی‌ها به خاطر مواد شوینده وایتکس و غیره عوارض ریوی پیدا کردند، به یک تفریط بی‌خیالی افراطی به این سمت متمایل شدند. به نظر می‌رسد بهتر است جامعه مقداری آرام‌تر با قضیه برخورد کند و آرام‌تر توجیه بشود و تصویر واقعی‌تر و موجه‌تری از آن ارائه بشود. بالاخره همۀ بقای خود و عزیزانشان را دوست دارند. ماسک هم در همین فضا است، چون کم‌کم جامعه ماسک را می‌پذیرد. این تکنیک بی‌دردسر است و در عین حال ضریب اهمیت را بالا می‌برد و مانع فعالیت‌های شما نمی‌شود، خیلی هم خشن و هیولاوار نیست.

به نظر می‌رسد که روند استفاده از ماسک در جامعه ما رو به افزایش است. حداقل آن چیزی که تجربه زیسته ما است. فکر می‌کنم در مورد ماسک خوب عمل شده است. خیلی هزینه‌ساز نیست و زندگی را هم دچار وقفه نمی‌کند؛ چون همه با ماسک به کارهایشان می‎‌رسند و اگر کار بشود طبیعتاً جامعه موفق‌تر می‌شود.

دکتر زره‌ساز: بله طبیعتاً کتابخانه‌ها در این زمینه کارهایی را می‌کنند که به نظر می‌رسد باید بیشتر شود. نکته‌ای که در زمان بحران‌ها در مباحث شما مطرح بود، انسجام اجتماعی خیلی اهمیت پیدا می‌کند و خیلی می‌تواند نقش ایفا کند که این بحران تبدیل به بحران بزرگتری از نظر اجتماعی نشود. سازمان‌ها، بخش‌های مختلف و کتابخانه‌ها خیلی می‌توانند در دمیدن این روح هدف و انسجام کمک کنند. می‌توانیم امید به جامعه بدهیم که ما می‌توانیم این بحران را پشت سر بگذاریم؛ یعنی خیلی این نقش می‌تواند مهم باشد که از نظر روحی جامعه کم نیاورد. تحلیل شما را در مورد این وضعیت می‌خواستم داشته باشم.

دکتر رحمانی: در جامعه ایرانی بحران‌های طبیعی زیاد داریم، از سیل و زلزله یا ریزگردها و بحران‌های خشکسالی. جامعه ایرانی به تجربه به این نتیجه رسیده است که اگر واقعاً ایثارگری بخش‌های جامعه، یعنی بخش‌های مدنی، نباشد، ما خیلی از بحران‌ها را نمی‌توانیم مدیریت کنیم. همه جای دنیا همین است. اصولاً نهادهای رسمی کفایت کامل برای حل کامل یک بحران را ندارند. در همه جا نهادهای مدنی و داوطلبانه این کار را می‌کنند. جامعه ایرانی همیشه این را نشان داده است که در بحران، گروه های زیادی از مردم وارد میدان می‌شوند و به دیگران کمک می‌کنند.

همین روحیه فداکاری است که جامعه را دوباره به سمت خودش ایجاب می‌کند. اصولاً در کُنه جامعه، نوعی فداکاری، ایثار و دگرخواهی شکل می‌گیرد؛ یعنی نطفۀ جامعه مبتنی بر همچین روحیه‌ای است. در بحران‌ها اگر چنین فداکاری رخ ندهد، جامعه از بین می‌رود. در همین ایام کادر درمانی، علی‌رغم فشار روحی که رویش است، خیلی کمک کردند یا خیلی از کادرهای نهادهای دیگر اقتصادی، سیاسی که نمی‌توانستند رها کنند، خوب عمل کردند و جامعه روال خودش را طی کرد و به نظر می‌رسد نسبتاً موفق بودیم. چیزی که این وسط می‌تواند به ما کمک کند، تصویر درست از فاجعه موجود و تصویر درست از فاجعه‌های مشابه در زمان‌ها و مکان‌های دیگر است. این جا دوباره منابع علمی یا مراکز دانشی وسط می‌آیند. در حوزه‌ تخصصی شما کتابخانه است؛ یعنی یکی از کارهایی که کتابخانه می‌تواند کند، ثبت تجارب انسانی در مواجهه با بحران‌ها و انتقال آنها به زمان‌ها و مکان‌ها ومردمان دیگر است.

مراکز علمی و دانشی، مثل کتابخانه عمومی یکی از کارهایشان همین است: ثبت تصویر جامعه و تجربه‌های تاریخی که در زمان‌ها و مکان‌های دیگر بحرانی شکل گرفته است. این تصویر به ما می‌تواند کمک کند که الان بهتر بفهمیم. به هر حال ما لزوماً پاندمی‌هایی را تجربه نکردیم یا پدیده‌های اپیدمی خیلی بزرگ را تجربه نکردیم تا بدانیم دقیقاً باید چه کار بکنیم. اتفاقاً یکی از کارهایی که آرشیوها می‌کنند این است که تجارب تاریخی را به مردم منتقل می‌کنند تا دوباره متحمل هزینه‌های قبلی نشویم و بتوانیم گام بهتری برداریم. الان بحث خوانش پاندمی‌ها یا اپیدمی‌های بزرگ تاریخی و نحوه مواجه‌ با آنها، خیلی مهم است؛ این که کجاها نقاط قوت جامعه بشری بوده و کجا نقاط ضعف. فکر می‌کنم مراکزی مثل کتابخانه عمومی، خیلی می‌توانند مؤثر باشند که به جامعه نشان بدهند که چگونه باید رفتار کند تا از این مخمصه یا موقعیت تعلیق درست خارج بشود؛ در غیر این صورت می‌تواند هزینه‌های خیلی سنگینی را تحمیل بکند.

دکتر زره‌ساز: به جای خوبی رسیدیم، ولی قبل از آن می‌خواهم به دو تا کامنتی اشاره کنم که مطرح شد. یکی از بزرگواران فرموده بودند وقتی کتابدارها در تهیه ملزومات بهداشتی مشکل دارند، چگونه می‌توانند در این زمینه کمک کنند؟ وقتی در بحران هستیم، همه در بحران هستیم. حالا این بحران شرایط مختلفی دارد و یکیش هم این مورد است. ملزومات بهداشتی جزء بیس کار است. انتظار می‌رود برای کتابخانه‌ها این موارد حتماً تأمین بشود و توسط مدیران این مورد توجه قرار بگیرد که بتوانند در این زمینه‌ها حداقل فکرشان باز باشد و کار کنند. ضمن این که برخی از دوستان هم دورکار هستند و در فضای مجازی خیلی از این خدمات را می‌توانند ارائه بدهند.

خانم دکتر خراسانچی فرمودند سمن‌ها مدیریت نمی‌کنند و صرفاً کمک می‌کنند. نکتۀ درستی است و تلاش می‌کنند که آن فرهنگ‌سازی و آگاهی‌بخشی را ترویج بدهند و عمق‌بخشی داشته باشند.

در رابطه با نکته‌ای که حضرتعالی فرمودید ما نشست کامل‌تری در رابطه با آرشیو ان‌شاءالله در ماه‌های آینده برگزار خواهیم کرد. ولی این نکته مهمی است. ما گاهی اوقات هیچ مستندی نداریم؛ یعنی دچار بیماری می‌شویم، بعد می‌گوییم چه اتفاقاتی قبلا ً مشابه این افتاده است و ما قبلاً چه کار کردیم؟ خوب ممکن جامعه ایرانی دچار این وضعیت نشده باشد؛ هرچند که می‌گویند هفتاد، هشتاد سال پیش یا صد سال پیش ما دچار همچین پاندمی در کل جهان شده بودیم. مستندات خیلی کمی از آن دوره وجود دارد. الان در این شرایط، همان‌طور که شما فرمودید، باید به خوبی این‌ها را مستند و حفظ کرد، برای آیندگان و حتی برای تصمیماتی که بعدها گرفته خواهد شد؛ ولی در این جا تعریف رویکردها خیلی مهم است. باید تصمیمات، سریع و علمی گرفته شود و به صورت دقیق این‌ها را مستند، حفظ و طبقه‌بندی کرد. این‌ها خیلی نکات مهمی است که پژوهش‌های علوم اجتماعی، و تخصص شما که مردم‌شناسی است، می‌تواند در این حوزه کمک کند.

دکتر رحمانی: به نکته مهمی اشاره کردید. چون فارغ از این بحث‌ها، یکی از ویژگی‌های کرونا این بود که بحران‌ها و گسل‌های خاموش ما را در برخی از حوزه‌ها فعال کرد؛ یعنی ما زیرساخت‌هایی داشتیم که قابلیت بحران‌سازی داشت، کرونا یک دفعه فعالش کرد. ما برای آن آماده نبودیم و خودش مسبب نابرابری‌های جدید، شکاف‌های جدید یا نشان دادن خلاءها شد؛ مثلاً در بحث آموزش مجازی، الان فهمیدیم که نه مهارت کافی، نه زیرساخت کافی و نه محتوای کافی داریم. این چیزی که بیست سال ما رو جلو انداخت.

دقیقاً نکته همین است اگر ما بتوانیم تجربه خودمان را آرشیو کنیم و هم از آرشیوهایی استفاده کنیم که در جای دیگر دنیا وجود دارد، امکان این را خواهیم داشت که در این شرایط تصمیم بهتری بگیریم. تا وقتی که ما بدون توجه به این آرشیو بزرگ و تطبیقی بخواهیم تصمیم بگیریم، درصد خطا چه در سطح مدیریتی و چه در سطح سیاستگزاری بالا است. لذا آرشیوی که شما اشاره کردید، فرصتی است که حداقل از الان شروع کنیم و این زیرساخت‌ها و گسل‌های خاموش جامعه را مهار و مدیریت کنیم تا این‌ها یک‌باره فعال نشود و فاجعه‌ای به بار بیاورند؛ مثل بحث آموزش مجازی برای مدارس و دانشگاه‌ها که بحران است. تجربه نشان می‌دهد که کلاس‌های مجازی کلاس‌های موفقی نبودند؛ هرچند رویدادهای مجازی مثل وبینارها و سمینارها تجربه نسبتاً موفق‌تری بوده است، ولی حداقل تجربه زیستی من و گفتگوهای من با همکاران، دوستان و دانشجویان نشان می‌دهد که از برگزاری مجازی رویدادهای دانشگاهی و علمی، چه در داخل دانشگاه، چه در کتابخانه یا جاهای دیگر یا نهادهای مدنی، رضایت نسبی‌تری وجود دارد. خود این نشان می‌دهد که ما قابلیت‌های جدیدی هم پیدا می‌کنیم که می‌توانیم بخشی از زیرساخت‌های عقیم گذشته را اصلاح کنیم. این هم برکتی است که کرونا می‌تواند برای ما داشته باشد.

دکتر زره‌ساز: آقای دکتر شما در مباحث خود تمایزی بین جامعه و اجتماع بیان کردید. خواهش می‌کنم توضیحی بدهید. آیا به نظرتان خدماتی که کتابخانه‌ها ارائه می‌دهند، برای این دو، یعنی جامعه و اجتماع، باید متفاوت باشد؟

دکتر رحمانی: این تفکیک جامعه‌شناختی است که خیلی از جامعه‌شناسان به اشکال مختلف توضیح داده‌اند. معمولاً به نظریات تونیس در مورد گماینشافت و گزلشافت[1] ارجاع می‌دهند. گماینشافت روابط رسمی، سازمانی، عرفی است که مبتنی بر قواعد عقلانی‌تر است، مانند سلسله مراتبی که در اداره می‌بینید. گماینشافت معمولاً در تعبیری ساده، سازماندهی آدم‌ها مبتنی بر روابط صمیمی و الگوهای عاطفی است، مثل آن چیزی که در یک محفل دوستانه مثل خانواده می‌بینیم. درون خانواده سلسله‌مراتب هم هست، ولی الگوی عاطفی و عشق خیلی مهم‌تر است. در یک سازمان، الگوی عاطفی ممکن است برای شما مهم نباشد. اجتماع و جامعه تفکیک این دو تا است. داستان گماینشافت و گزلشافت همین سازماندهی است که من آن جا توضیح دادم. الان توضیحات ستاد بحران در عرصه گماینشافت یا جامعه به من کمک می‌کند که رعایت کنم، دقیقاً آن چیزی که شما بیرون می‌بینید؛ اما در عرصه گزلشافت یا اجتماع، جایی که صمیمیت زیاد نیست، ما قدرت مهار و اقناع کافی و رعایت را نداریم، اگر چه آن جا خطر تکثیر می‌شود. این دو ساحت از زندگی آدم‌هاست: ساحت رسمی/ ساحت غیررسمی، خودمانی/ اندرونی. معمولاً جامعه‌شناسان بین جامعه و اجتماع یا بین گزلشافت و گماینشافت تفکیک قائل می‌شوند. این‌ها قواعد و روابط متفاوت‌تری با هم دارند.

دکتر زره‌ساز: آقای دکتر من می‌خواستم از همین استفاده کنم. در رابطه با اجتماع، که فرمودید خانواده و اندرونی ما، در رابطه با کرونا آن تبیینی را که باید داشته باشیم، نداریم. بیرون ماسک می‌زنیم و بین خودمان که می‌آییم، خیلی راحت نمی‌زنیم و انگار نه انگار که مشکلی هست و بیشتر این انتقال‌ها در همین ارتباطات درونی رخ می‌دهد. در این حوزه به نظر می‌رسد که این خدمات می‌تواند متمرکز بر اجتماع باشد. ضمن این که در سابقه تاریخی کتابخانه‌ها، تأکید روی خانواده و ارائه خدمات به خانواده وجود دارد. این نکته‌ به نظر می‌رسد مغفول است و روی بحث اجتماع و تفسیری که شما دارید، حتماً باید تمرکز شود.

دکتر رحمانی: یک نکته بگویم بخش زیادی از این شایعات دقیقاً در همین حوزه‌های اجتماع یا گماینشافت منتقل می‌شود؛ یعنی من شایعه را از عزیزی می‌گیرم که نزدیک است. غیبت نهادها یا منابع مراجع یا آرشیوهای علمی را در عرصه‌های اندرونی بیشتر می‌بینیم، چون من شایعه را از یک آدم غریبه بشنوم باور نمی‌کنم. شایعه را از خودی‌ها می‌شنوم و باور می‌کنم، چون مرجع شایعه خیلی مهم است یا خیلی از خطاهای دانشی یا علمی که این وسط اتفاق افتاد. با این تفکیک بخواهم حرف بزنم نهاد کتابخانه‌ها مبتنی بر فضای گزلشافتی یا فضای جامعه است و کتابخانه‌ها به روابط اندرونی ما رسوخ پیدا نکرده است؛ مثلاً وقتی من به کتابخانه می‌روم که مجموعه‌ای از گزاره‌ها یا دانش یا روابط مجموعه‌ای از چیزهای دانشی یا آرشیوی به روابطم منتقل کنم. این خیلی کم اتفاق می‌افتد. انگار حریم خصوصی کتابخانه مال مناسبت‌های گزلشافتی من است؛ مثلاً چون کار دانشگاهی دارم، چون کار پژوهشی برای یک سازمان دارم، چون کار من برای یک مدرسه است به کتابخانه می‌روم، ولی وقتی می‌خواهیم به اندرونی خودمان برویم کتابخانه خیلی نقش کلیدی ندارد. انگار که برای روابط رسمی ما فقط نهادهای رسمی و اداری مثل کتابخانه را بیشتر به خدمت می‌گیریم تا برای اندرونی‌ها.

یکی از دوستان خارجی که ایران آمده بود، می‌گفت که خیلی برای من جالب است چرا در خانه‌های ایرانی این‌قدر کتابخانه و کتاب کم است و کم دیده می‌شود. می‌خواهم بگویم مسئله آرشیو دانش، چه در قالب کتاب، چه در قالب ارتباط با منابع علمی، چه در قالب ارتباط با منابع انسانی چیزی است که ما در اندرونی با خلاء و کمبود بیشتری نسبت به آن مواجه هستیم تا در بیرون. شما بهتر می‌دانید در چند سال اخیر تعداد کتابخانه‌های عمومی افزایش پیدا کرده است، ولی آیا استفاده از آن افزایش پیدا کرده است؟ نمی‌دانیم. آیا سواد علمی ما بالا رفته است؟ اطلاعات موثقی نداریم. حداقل گزاره‌ها نشان می‌دهد که سواد علمی خیلی بالا نیست. این نشان می‌دهد که هنوز رسوخ نهادهایی مثل کتابخانه‌های عمومی یا آرشیوهای علمی به اندرونی و ساحت‌های کلیدی زندگی ما کم‌رنگ است و آن قدرت و کفایت لازم را ندارد.

دکتر زره‌ساز: خیلی ممنون. یکی از دوستان پرسیده بودند که منظور از سمن‌ها چیست؟ سازمان‌های غیرانتفاعی مثل انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد هستند. یکی از دوستان اشاره کرده بود که دانشگاه‌ها یا برخی از سازمان‌ها مردم را هنوز بیرون می‌کشند. این هم یک نوع نداشتن سواد سلامت، حتی در برخی از مدیران ماست.

دکتر رحمانی: فقدان اخلاق مراقبتی یعنی تعهدی به آدم‌ها از این دست نداشته باشند.

دکتر زره‌ساز: جالب بود که من برای کاری مجبور شدم تا کرج به دانشگاه بروم. ظهر دیدم که آقای روحانی، رئیس جمهور کشور، فرموده بودند که اگر مدیری یکی را به سازمانی در یک شهر دیگر بکشاند، باید برکنار بشود. همان روز من به خاطر یک امضاء مجبور شده بودم به دانشگاه بروم. این‌ها مسائلی است که باید با فرهنگ‌سازی و ارائه دیدگاه دانشی تقویت بشود. در حوزۀ ما بحث سواد سلامت بحث خیلی مهم است و کارهای مختلفی انجام می‌شود. سواد رسانه‌ای، سواد اطلاعاتی خیلی مهم است. این‌ها مباحثی است که خیلی جدی دنبال می‌شود، ولی به نظر می‌رسد که در این حوزه‌ها نیاز به کار جدی‌تری وجود دارد که بتوانیم بحث رعایت اخلاق مراقبتی و اقناع‌سازی را ترویج کنیم و بشود ظرفیت مردم را در پذیرش برخی از محدودیت‌ها، مثل قرنطینه افزایش بدهیم. برای خیلی‌ها واقعاً سخت است. باید ظرفیت روانی را افزایش داد و بهبود بخشید که نیاز به کارهای خیلی جدی است. آقای دکتر من وقتتان را نمی‌گیرم. اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید. خیلی من از این جلسه استفاده کردم. هرچند که زمان کم بود. امروز هم از نوشته‌های شما و هم از صحبتی که با هم داشتیم خیلی استفاده کردم. اگر صحبت پایانی دارید خوشحال می‌شوم که نظرات پایانی شما را بشنوم.

دکتر رحمانی: من باز هم از شما تشکر می‌کنم. نکته اصلی همان است که اول هم گفتم: بحران‌های فراگیر را نمی‌شود به یک رشته تقلیل داد؛ یعنی ما باید درک میان‌رشته‌ای و جامعی از پدیده‌های فراگیر یا شایعی مثل بحران پاندمی کرونا و غیره داشته باشیم تا بتوانیم آن را حل کنیم. چون تقلیل رشته‌ای پدیده‌های فراگیر مثل این، در نهایت مهم نیست چه رشته‌ای باشد چه علوم انسانی محض باشد چه پزشکی محض چه مدیریت محض، در نهایت به جامعه صدمه می‌زند. نیاز داریم جامعه با یک گفتگوی انتقادی بازاندیشانه مدام بتواند این مسئله را مدیریت کند. امیدوارم آن بخشی که مربوط به دوستان شما در حوزه نهادهای آرشیو یا دانش یا کتابخانه عمومی است، بتواند به بخشی از تجارب و فضای تعاملی یا فضای گفتگو کمک کند.

دکتر زره‌ساز: خیلی ممنون، ان‌شاءالله به زودی شاهد انتشار آثار جدیدی از شما باشیم.

 

[1]. Gemeinschaft und Gesellschaft

 

 

پی‌نوشت: دکتر صالح زمانی، به علت مشکلات اینترنت، نتوانستند در بحث شرکت کنند.

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *